ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 18 ساله )

سلام تو رو خدا کمکم کنید واقعا از زندگی خسته شدم من از وقتی دوم دبیرستان بودم به طور هم زمان دو خواستگار داشتم بسر عموم و بسر خاله بسر عموم که هر دو در همان روز خواستگاریشون دو حلقه برم اوردن من هیچ کدومو دوس ندارم با این مشکلات و فشار های خانواده تحت عنوان اینکه باید یکی رو انتخاب کنی در کنکور رتبه عالی اوردم و دانشگاه تهران قبول شدم بابای من چند سال قبل با برادر بسر عموم که خواستگارمه تو ی یه ساخت وساز مشارکت میکنه اما سندی ازش روی حساب اعتماد نمیگیره حالا برادر خواستگارم میگه اگه حقت رو میخوای باید قبول کنی که این ازدواج سر بگیره البته بسر عموم هم بهم گفته دوستم داره ولی کم به خونه ما معاشرت میکنه خانواده من کلی با اونا اختلاف دارن البته اول بابام بسرخاله بسرعموم رو قبول داشت ولی چون بسرخوبی نبود و هم زمان با خواستگاری از من با چند نفر دوست بود اصرار روی ازدواج با بسر عموم رو داره و به نظرات منم گوش نمیده من چی کار باید بکنم که بابام رو در عین حفظ احترامش متقاعدش کنم


مشاور (خانم مریم مردانی)

با سلام و عرض ادب ازدواج رابطه است که با عشق آغاز می شود و با تعهد ادامه می یابد. پس یکی از ارکان مورد نیاز برای یک ازدواج مناسب وجود عشق و علاقه دوطرفه است. پس اگر به خواستگار خود هیچ گونه علاقه ای ندارید ازدواج و زندگی با چنین فردی نیز به نظر نمی رسد عاقبت خوبی داشته باشد. درست است که خانواده شما در شرایط نامساعد و تنگنا قرار دارند. اما نباید از دست دادن سرمایه اقتصادی باعث عدم خوشبختی شما در آینده شود. مسلماً برای پدر و مادر شما خوشبختیان بیش از مال و اموال اهمیت دارد و احتمالاً دلیل پافشاری پدرتان نیز اطمینان از خوب بودن پسر عمویتان است که در کنار تهدید های صورت گرفته از سوی خانواده آنها باعث پافشاری ایشان بر این ازدواج شده است. اما با همه این وجود در صورتی که پس از گذشت این مدت زمان هنوز هیچ گونه علاقه ای نسبت به ایشان در شما ایجاد نشده ادامه این رابطه و ختم شدن آن به ازدواج احتمالاً سرانجام خوبی نخواهد داشت و در نهایت یا به جدایی ختم می شود و یا مجبور خواهید بود این زندگی را تحمل کنید. پس بهتر است به دنبال راهکارهایی باشید که از طریق آنها پدرتان را از این تصمیم منصرف کنید. بهتر است در این راستا از فرد ریش سفیدی که پدرتان او را قبول دارد مثلاً از پدر بزرگتان کمک بگیرید و خواسته خود را با او مطرح کنید و از او بخواهید با پدرتان صحبت کند. راه حل بهتر آن است که از یک روانشناس با صلاحیت و نیز با تجربه که نسبتاً مسن بوده و تجربه کافی در مسایل خانوادگی دارد کمک بگیرید تا از این طریق پدرتان را از تصمیمی که گرفته منصرف کند و به او کمک کند تا راه حل بهتری برای حل مشکل پیش آمده بیابد. همزمان با این تلاش ها با پدر خود صحبت کنید و در محیط و شرایطی آرام و با کلامی محبت آمیز خواسته خود را با او مطرح کنید و تلاش خود را برای قانع کردن او بنمایید ولی از آنجایی که سن کمی دارید صحبتهای یک فرد مسن مؤثر تر خواهد بود.