ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 24 ساله )

سلام. مدتیه یه مشکل عذابم مى ده. از اونجایی که به خاطر مشکلات مختلف به روانشناساى گوناگون مراجعه کردم و هیچ وقت جواب نگرفتم حاضر نیستم این کار رو تکرار کنم و بیان مطلب به صورت حضورى برام سخته... من ده سال پیش به یه روانشناس مرد رجوع کردم. مدت زیادى به هم ایمیل مى زدیم و بعدها با هم صمیمى تر شدیم.. از اونجایى که روانشناسم سن پدرم رو داشت و آدمى مذهبى بود فکر نمى کردم رابطه داشتن و چت کردن با اون برام مشکلى ایجاد کنه اما بعد از یه مدت بهش علاقه مند شدم. اون خیلى به من توجه مى کرد و باهام مهربون بود و شخصیت جالب و جذابى داشت و تنها کسى بود که باهاش راحت بودم و ازش خوشم میومد.. الان چند ماهه دیگه جوابم رو نمى ده و خودم هم دوست ندارم این رابطه رو ادامه بدم چون نمى خوام به کسى وابسته باشم و این وابستگى مانع رسیدن به هدفم بشه. پدر و مادر من جدا از هم زندگى مى کنن و من تنها با خواهر و مادرم رابطه دارم و از خونه بیرون نمى رم و دوست صمیمى ندارم و رابطه ام با خانوادم هم خیلى خوب نیست به طورى که هر روز در خانه ما دعوا و بحثه و در درون خانه رابطه عاطفى و لمسى وجود نداره و من هم به شدت احساساتى و لمسى هستم. دوازده ساله به دلیل افسردگى قرص مى خورم و امیدى به ازدواج ندارم چرا که فکر نمى کنم از لحاظ مذهبى، فکرى و شخصیتى کسى شبیه خودم پیدا شه. از طرفى به خاطر این علاقه احساس گناه مى کنم و خودم رو سرزنش مى کنم و از طرفى این خلا عاطفى و جدایی از روانشناسم به شدت آزارم مى ده و زندگیمو فلج کرده. کسى رو ندارم که بتونم باهاش مشورت کنم. واقعا نمى دونم چطورى باید خودمو آروم کنم. البته این فقط یکى از مشکلاتمه.. خیلى از خدا کمک خواستم ولى فکر مى کنم بهتره با کسى هم در این مورد مشورت کنم اما فکر نمى کنم روانشناس حکیمى وجود داشته باشه. دلم مى خواد فقط با یه نفر حرف بزنم و حداقل اون فرد درکم کنه چون تحمل این زندگی برام خیلى سخته. تا حالا به خاطر افسردگى بیشتر از ده تا دکتر رفتم که هیچ کدوم کارى نتونست بکنه و بهترین دکترم هم یه درد بهم اضافه کرد و باعث شد شدیدا بهش علاقه مند شم و حالا با این مسئله نمى تونم کنار بیام. برام سخته از کسى مشاوره بخوام چون احساس مى کنم فایده اى نداره. این آخرین تیریه که مى زنم و در حال حاضرجز دعا راه دیگه اى نمى شناسم.


مشاور (سیدحبیب الله احمدی)

باسلام. ناکامی شما قابل درک است. یک ارتباط عاطفی عمیق و رضایت بخش هرچند در یک بافت غیرعرفی و نابهنجار، بعد از یک خلأ عاطفی عمیق،‌ طبیعتاً منجر به یک وابستگی عمیق خواهد شد و ترک چنین ارتباطی همچون ترک یک اعتیاد، بسیار دشوار و طاقت فرسا خواهد بود؛ مخصوصاً‌ برای کسی مثل شما که سابقه ی خلق افسرده هم داشته است. بنده به عنوان یک روانشناس بالینی براساس اطلاعاتی که بیان فرمودید به طور قاطع بیان می کنم که مسئولیت شکل گیری این وابستگی و ارتباط نابهنجار، بیش از اینکه متوجه شما باشد، متوجه آن روانشناسی است اصول حرفه ای کار خود را زیر پا گذاشته و به عبارت دیگر، از موقعیت خود سوء استفاده کرده است. در جریان جلسات مشاوره، بستر بسیار مساعدی برای شکل گیری یک ارتباط عمیق بین مراجع و مشاور فراهم می شود که اگر روانشناس یا مشاور نتواند به خوبی این جو را کنترل کند، خود وی مسئول شکل گیری وابستگی ناسالم در مراجع خواهد بود. بنابراین شما در شکل گیری این مسئله مقصر نیستید یا حداقل مقصر اصلی نیستید. به این نکته توجه داشته باشید که احساس گناه و ناامیدی جزئی از ویژگی های اختلال افسردگی شما هستند همانطور که مثلاً آبریزش بینی و تب می توانند به عنوان علائم و خصوصیات سرماخوردگی باشند. سابقه ی چندساله ی افسردگی شما به علاوه ی بحران عاطفی اخیری که تجربه کرده اید، باعث شده که افسردگی شما تاحدی نسبت به درمان مقاوم شود ولی این به معنای درمان ناپذیری اختلال شما نیست. علت ناکامی شما در مراجعات قبلی به احتمال زیاد به عدم تخصص کافی متخصصینی که به آن ها مراجعه کرده اید و یا عدم پیگیری و استمرار کافی در جریان درمان بوده است. از سویی برای درمان اختلال شما مراجعه به یک روانشناس بالینی (حداقل دارای مدرک کارشناسی ارشد و یا دکتری) مجرب در حیطه ی اختلالات خلقی لازم است و از سوی دیگر پیگیری مستمر تکالیف درمانی و جلسات درمان برای درمان اختلال شما ضروری است. این انتظار که با دو یا سه جلسه ی روان درمانی مشکل شما حل شود، یک انتظار واهی است. حداقل یک یا دو جلسه فقط برای سنجش و ارزیابی اختلال شما و حداقل دو تا سه ماه برای درمان اختلال شما و یا شروع سیر بهبودی، زمان لازم است.