ناشناس
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه راستش مشکل من هم یه طورایی...
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه راستش مشکل من هم یه طورایی خانوادگی هستش هم مذهبی..من یه دختر 17 ساله هستم در خانواده ای هستم که همیشه در اون دعوا هستش و به من توجهی نمیشه اوایل که بااین موضوع کنار میومدم تا اینکه به سن 15 سالگی رسیدم و اوج نوجوونی و احساساتم بود وارد دنیای مجازی شدم و تصمیم گرفتم تنهاییمو در اینجا پر کنم .. چن ماهی گذشت تا اینکه با یک پسر اشنا شدم و از اونموقه تازه شروع بدبختیام بود..با اون دوست شدمو روزامونو میگذروندیم و سر یه موضوع بیخود ازهم جداشدیم از اون روز به بعد پررو شدم و با هر کی پیشنهاد میداد دوست میشدم..تا اینکه یه یه سالی اینکارو انجام ندادم و بقولی کمی به خدا نزدیکتر شده بودم ولی باز از راهم منحرف شدمو اوایل نمازمو میخوندم دستو پا شکسته اما الان حتی نمازمم گذاشتم کنار و فقط با پسرا هستم .. واقعا خسته شدم هر شب هم گریه میکنم و از این ترس دارم که بمیرم همشم به فکر مرگ هستم .. :(( کمکم کنید ..
مشاور: خانم صفری
باسلام خواهرعزیزم متشکرم که وضعیتتان را صادقانه شرح دادید، این اولین گام برای تغییر است، خودتان دوست دارید شرایط فعلی تان تغییر کند و این بسیار مهم است. اما با توجه به متن مشاوره تان به نظر می رسد خودتان را محکوم به تحمل این شرایط می دانید به نحوی که انگار مجبور به انجام این کار شده اید اما شما حق انتخاب دارید و علی الرغم شرایطتی که در آن به سر می برید و وضعیت خانوادگیتان می توانید در آن شرایط بمانید یا اینکه تصمیم بگیرید راه جدیدی را انتخاب کنید. اما در این مسیر با مشکلاتی روبرو می شوید و به این سادگی ها نیست که بتوانید تصمیمتان را عملی کنید- خودتان هم بارها تجربه کرده اید- خواسته اید ولی هر بار یک میل و خواسته مانع از این شده که تصمیمتان را عملی کنیدبه همین خاطر می خواهم در مرحله ی اول در مورد تصمیمی که قرار است آن را عملی کنید فکر کنید و بعد به صورت کامل برایم بگویید هر بار که مجددا به این عمل روی آورده اید در ذهنتان چه می گذشت؟ در مکاتبه ی بعدی به این موارد اشاره کنید تا در صورت تمایل با هم گام به گام جلو برویم.