ناشناس

مشکلات خانواده همسر

من سه سال پیش با پسری ازدواج کردم ک خودم انتخابش کرده بودم...تو دوران نامزدی من هیچی از اینا ندیدم ولی بعداز ازدواج من متوجه بی حرمتی های خانواده ی اینا شدم متوجه فحاشی های اینا نسبت به هم پدر و دختر زن و شوهر و....برای اولین بار که متوجه این موضو شدم مغزم سوت کشید و ساعتها گریه کردم فحشایی میشنیدم که به عمرم نشنیده بودم....من تو خانواده ی ابرومند و مومنی بزرگ شدم و عاشق مادر و پدرم هستم و عشق تو کل اعضا خانواده امون هست....بادیدن این وضعیت من کم کم استرس گرفتم تپش قلب گرفتم لرزش دست گرفتم عصبی شدم....اینا رو گفتم یه پیش زمینه ازم داشته باشید ....حالا وضعیت مادشوهر و پدرشوهرم به جایی رسیده که میخوان از هم جدا شدن پدرشوهرمم خونه خواهر و برادراش میمونه....خواهرشوهر و برادرشوهر بزرگم افسار مادرشوهرم گرفتن دستشونو میخوان مادرشونو طلاق بدن و هرروز جمع میشن دعوا میکنن و فحشای ....شوهر منم تحریک میکنن تا بره با پدرش رو در رو بشه و دعوا کنه....که اخر سرم کلی اه و نفرین حواله ی زندگیمون میشه...هر روز میریزن خونه ی ما و دعواهاشون اینجاست ساعتها میشینن قبل و بعد دعوا هم من با استرس و گریه باید ازاین مهمونهای گرامی پذیرایی هم بکنم....پسر یکساله ام تازگیها خیلی پرخاشگر و جیغ جیغو شده ....چون هرروز تحت تاثیر این جو🙁 شوهرمم بیکاره و واس سرکار رفتن کلی باید قربون صدقه اش برم.... خیلی دارم مقاومت میکنم تا خسته نشم از زندگی ولی واقعا از درون اسیب دیدم...تربیت بچم از دستم خارج شده.... من نماز خونم و خدا دوست ولی اینا تو دعواهاشون نعوذبالله خدا رو هم.... واسه اینده ی پسرم نگرانم....اگه پسرم نبود حتما جدا میشدم ....هرچند اگر یکدوم اینا رو حانوادم بفهمن از غصه داغون میشن.... 😔 دلم میخواد ازاینا دور باشم تا شوهرم هم ازتین کشمکش ها دور باشه ..وقتی نیستن زندگی باشوهرم واقعا تحت کنترله و خوشبختم....ولی بااین وضعییت... خونه مونم بااینا تو یه کوچه است وقتی ام میگم بیا ازشون دور بشیم ناراحت میشه حالا میخوام یه راههی پیش روم بذارید باتوجه به اینکه نمیتونم مشکلمو به کسی هم بگم چون مایه ابرو ریزی و ابرو خیلی برای من مهمخ
دوشنبه، 1 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

مشکلات خانواده همسر

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، ۲۳ ساله )

من سه سال پیش با پسری ازدواج کردم ک خودم انتخابش کرده بودم...تو دوران نامزدی من هیچی از اینا ندیدم ولی بعداز ازدواج من متوجه بی حرمتی های خانواده ی اینا شدم متوجه فحاشی های اینا نسبت به هم پدر و دختر زن و شوهر و....برای اولین بار که متوجه این موضو شدم مغزم سوت کشید و ساعتها گریه کردم فحشایی میشنیدم که به عمرم نشنیده بودم....من تو خانواده ی ابرومند و مومنی بزرگ شدم و عاشق مادر و پدرم هستم و عشق تو کل اعضا خانواده امون هست....بادیدن این وضعیت من کم کم استرس گرفتم تپش قلب گرفتم لرزش دست گرفتم عصبی شدم....اینا رو گفتم یه پیش زمینه ازم داشته باشید ....حالا وضعیت مادشوهر و پدرشوهرم به جایی رسیده که میخوان از هم جدا شدن پدرشوهرمم خونه خواهر و برادراش میمونه....خواهرشوهر و برادرشوهر بزرگم افسار مادرشوهرم گرفتن دستشونو میخوان مادرشونو طلاق بدن و هرروز جمع میشن دعوا میکنن و فحشای ....شوهر منم تحریک میکنن تا بره با پدرش رو در رو بشه و دعوا کنه....که اخر سرم کلی اه و نفرین حواله ی زندگیمون میشه...هر روز میریزن خونه ی ما و دعواهاشون اینجاست ساعتها میشینن قبل و بعد دعوا هم من با استرس و گریه باید ازاین مهمونهای گرامی پذیرایی هم بکنم....پسر یکساله ام تازگیها خیلی پرخاشگر و جیغ جیغو شده ....چون هرروز تحت تاثیر این جو🙁
شوهرمم بیکاره و واس سرکار رفتن کلی باید قربون صدقه اش برم....
خیلی دارم مقاومت میکنم تا خسته نشم از زندگی ولی واقعا از درون اسیب دیدم...تربیت بچم از دستم خارج شده....
من نماز خونم و خدا دوست ولی اینا تو دعواهاشون نعوذبالله خدا رو هم....
واسه اینده ی پسرم نگرانم....اگه پسرم نبود حتما جدا میشدم ....هرچند اگر یکدوم اینا رو حانوادم بفهمن از غصه داغون میشن.... 😔
دلم میخواد ازاینا دور باشم تا شوهرم هم ازتین کشمکش ها دور باشه ..وقتی نیستن زندگی باشوهرم واقعا تحت کنترله و خوشبختم....ولی بااین وضعییت...
خونه مونم بااینا تو یه کوچه است وقتی ام میگم بیا ازشون دور بشیم ناراحت میشه
حالا میخوام یه راههی پیش روم بذارید باتوجه به اینکه نمیتونم مشکلمو به کسی هم بگم چون مایه ابرو ریزی و ابرو خیلی برای من مهمخ


مشاور: خانم مولوی زاده

با سلام خدمت شما خواهر گرامی دوست خوبم؛ با توجه به موارد ذکر شده از مسائل خانوادگی همسر خود و با توجه به نظر خود شما نسبت به دور شدن از خانواده همسرتان تا زمان بهبود شرایط حاضر، به شما دوست عزیز توصیه می گردد که با همسر خود بطور دوستانه به گفتگو نشسته و ایشان را درجریان نگرانی ها و استرس های موجود خود قرار داده و ایشان را از آسیب های احتمالی این جریان بر شما، همسر و فرزند دلبندتان آگاه ساخته و از ایشان درخواست نمایید که در جایجابی محل زندگی خود در اولین فرصت اقدام نمایند. ضمن اینکه شما به عنوان عروس خانواده جدای از رفتارهای خانواده همسر خود، برای خانواده همسر خود احترام قائل هستید و پیشنهاد شما برای جابجایی به منظور حفظ این حریم ها در روابط شما می باشد. توجه داشته باشید که نگرانی همسر خود را بابت این موضوع که دور شدن و جابجایی منزل به منظور فاصله گرفتن همیشگی و دائمی از خانواده شما نبوده و کاملا مقطعی می باشد، برطرف نموده، تا زمانی که این بحران در خانواده آن ها حل گردیده و وضعیت زندگی آنها روال عادی خود را در پیش بگیرد. اطمینان داشته باشید که با رفع نگرانی های موجود از همسر خود در خصوص دور شدن موقتی از خانواده و همچنین حفظ حریم در روابط با خانواده ایشان، همسر شما نیز اقدامی در جهت جابجایی و رفع استرس ها و تشویش های ایجاد شده در شما به عمل آورده و این مسئله را بخوبی مدیریت خواهند نمود. امید است که هر چه زودتر این بحران در خانواده همسر شما نیز پایان پذیرفته و آرامش بر زندگی همه اعضای خانواده سایه بیفکند. با آرزوی خوشبختی و سعادت برای شما و خانواده محترمتان



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.