ناشناس
چگونگی برخورد با فرد سختی کشیده...
سلام...من ی پسر 22 ساله هستم که توی زندگیم با دختری آشنا شدم و خیلی واسه مهمه این فرد...گذشته این دختر خیلی دردناکه وضع مالیش در سطع بالایه و کمبود امکانات حس نمیکنه ولی در گذشته خود ظلم های زیادی بهش شده از طرف عمو و دایش و این ک ی رابطه ناموفق هم داشته که ب فکر خودکشی رفته و ناموفق شده و بیماری ریوی هم داشت قبل خودکشی ک سم خورد و شدید تر شد و منجر ب سرطان شد بعد این که این اتفاقات افتاد ب من وابسته شد و خیلی کمکش کردم ک از اون وضعیت بیرون بیاد ولی بعد از چن روز دوباره ی فکر یا ی عامل دیگه باعث میشه دوباره یاد دردایی ک کشیده بشه و دوباره خودشو اذیت کنه بعضی وقتام ب من توهین میکنه ک میدونم دست خودش نیست و بعدش پشیمون میشه...نمیدونم چطور رفتار کنم باهاش بعضی وقتا غرورمو زیر پا میذاره ولی چیزی بهش نمیگم خیلی از طرفش توهین شنیدم ولی میدونم دوستم داره روزایی ک خوبه بهم میگه...من تجربه کمی دارم لطفا کمکم کنید بتونم کمکش کنم...
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام و احترام خدمت شما برادر گرامی برادر عزیز، قبل از اینکه بخواهید به دیگری کمک کنید مطمئن باشید که خودتان در این جریان ضربه نبینید ،و به نیت ترحم به ایشان نگاه نکنید ،این ارتباط را به گونه ای نچینید که به شما به شدت وابسته شوند ،ایشان مجدد ضربه بزرگی خواهد خرد همچنین خود شما، در بیماران سرطانی افکار و آرزوی خودکشی بسیار شایع است ولی میزان بروز واقعی خودکشی در آنها کمی بیشتر از جمعیت کلی است، بنابراین در حالی که ممکن است فکر و آرزویش را داشته باشند اقدامشان خیلی بیشتر از افراد عادی نیست. ممکن است احساس افسردگی و درماندگی داشته باشند دردهایشان خوب کنترل نشود و احساس کنند که کنترل زندگیشان را از دست داده اند، یا اینکه دچار تحلیل قوا شده ند چون در پی داروهای شیمی درمانی بسیاری از قوای جسمیشان را از دست می دهند که اگر به آن توجه نشود می تواند یک عامل خطر باشد. هم چنین بیشتر داروهای سرطان میتواند باعث افسردگی شود و بیشتر عوارض داروهای ضددرد، افسردگی است. وقتی به ملاقات فردی که دچار سرطان شده می رویم اغلب می گوییم چه حسی داری آیا بهبودی احساس می کنی؟ این سوالات را نپرسید چون ممکن است در این دوره احساس بهبود نداشته باشد بخصوص اینکه خود داروهای شیمی درمانی حال بیمار را بدتر می کند ممکن است مشکل دیگری را هم پیدا کند این سوال ممکن است به او یادآوری کند که اصلا حال خوبی ندارد و از بهبود پیدا کردن فاصله گرفته بنابراین بگذاریم اگر می خواهد خودش تعریف کند. از طرفی نوع سرطان ها متفاوت است و باید از تعریف داستان های مشابه دوری کرد. در تعارف رایج دیگری که مرسوم است این که می گوییم کاری از دست ما بر میاد انجام بدهیم که بعضی مواقع تعارف است و بعضی مواقع هم واقعا می خواهیم کاری انجام دهیم. ممکن است اگر به دوستمان در شرایط دیگری بگوییم خیلی به مذاق طرف خوشایند باشد ولی در مورد بیمار سرطانی قضیه فرق می کند. به جای اینکه بپرسیم که کاری از دست من بر میاید یا نه؟ بدون اینکه بیمار بداند و بگوید کاری بکنیم که الان نیاز دارد مثلا اگر بیمار در خانه بستری است ،خرید خانه را انجام بدهیم و یا غذایی درست کنیم و برای او ببریم بنابراین بدون اینکه به ما بگوید کاری برایش کنیم.حتما این را به یادبسپاریم که بیماران خیلی از مسایل را دوست ندارند با جزئیات برای دیگران تعریف کنند و دوست دارند خیلی از مسایل بطور خصوصی پیش خودشان و بین کسی که دوستش دارند باقی بماند بنابراین اگر خود فرد نخواست که در این زمینه برای شما توضیح بدهد در این مورد کنجکاوی نکنید که اثربخشی اش بیشتر است.این بیماران به خاطر استفاده از داروها به حدی ضعیف شده اند که خیلی وقت ها دوست دارند به جای جملات مثبت با آنها همدردی کنیم و رنجشان را درک کنیم و بهشان بگوییم که می دانیم که چقدر سخت است .ناامیدی زودهنگام اطرافیان است که سبب می شود بیمار هم وحشت کند. به جای ترحم باید فرد را به سمت زندگی دوست داشتنی اش سوق دهیم. در حال حاضر بسیاری از کشورهای دنیای امروز سرطان درمان می شود اما همه معتقدندکه ایمنی بدن وابستگی به استرس ها را دارد و استرس ها وابستگی به بینش انسان دارند. بنابراین آدم های خوش بین سیستم ایمنی بهتری دارند نسبت به کسانی که خودشان را خیلی زود می بازند. سعی نکنید که خودتان به تنهایی قضیه را حل کنید، بلکه هم برای خودتان و هم برای طرف مقابلتان کمک بگیرید. تقسیم دلواپسیها و وظایف در پیشگیری از بد تر شدن اوضاع موجب میشود که راحتتر بتوانید از بروز مشکلات پیشگیری کنید و تلاشتان تأثیرگذارتر باشد. ما انسانها در دنیای واقعی زندگی میكنیم، دنیایی كه مملو از مسائل و مشكلات است كه روزانه با آنها مواجه میشویم و بر كیفیت زندگی ما و لحظههای عمرمان اثر گذارند. مسائل و مشكلات زندگی ما واقعیتهای تلخی هستند كه از آنها گریزی نیست. مهم این نیست كه مسئله و مشكلی نداشته باشیم زیرا برای ایجاد هیچ مشكلی و مسئلهای ما كارت دعوت نمیفرستیم بلكه مشكلات و مسائل طبیعی بوده و جزء جدائی ناپذیر زندگی ما هستند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم با مشكلات و مسائل دست به گریبان خواهیم بود. اگر خدا میخواست كه ما بدون مشكل و مسئله زندگی كنیم هیچ مشكلی را سرراهمان قرار نمیداد. و نباید انرژی خود را معطوف به این كنیم كه چرا مشكلات و مسائل وجود دارند؟ مهم این است كه چگونه با مسائل و مشكلات ،زندگی مسالمت آمیزی داشته باشیم و از لحظههای حل مسائل ایجاد شده لذت ببریم. برادر عزیز ، بهتر است که این دختر خانم را به نزد یک مشاور ببرید و مطمئن باشید شما جز همدردی کار خاصی نمیتوانید برای ایشان انجام دهید و ایشان حتما باید تحت نظر یک روانشناس بتوانند احساس های ضربه خورده خود را بهبود دهند و این احتیاج به کمک تخصصی دارد که حتما متناسب با شخصیت و تاریخچه ایشان صورت میگیرد .گاهی سوار بر بیماری سرطان اختلال های خاص روانپزشکی باعث میشود ،اطرافیان هیچ تاثیری در بهبودی طرف نداشته باشند و قطعا ایشان باید تحت نظر یک روانپزشک و روانشناس ماهر باشند . با آرزوی سلامتی و آرامش در زندگی برای شما