بانووو
بی اعتمادی
سلام. حدود یکسال و دوماهه که یچه دار شدم. ده روز مونده بود به دنیا بیاد برادرم فوت کرد. و من بعد خاکسپاری متوجه شدم. بهم میگفتن گریه نکن بخاطر بچه... فکر نکن... بچه به دنیا اومد تنها بودم. بجز دوستم هیچ کس کمکی نمیکرد. حتی پوشک بستن بلد نبودم. همه فقط نظر میدادن اینکارو بکن نکن. الان به جایی رسیدم که از همه متنفرم. بارها و بارها با همسرم دعوا کردم که نظر مردم رو تو خونه نیار من عصبی میشم کمکی نمیکنن فقط نظر میدن. اما گوش نمیده. انقدر به او هم بی اعتماد شدم که وقتی باهاش حرف میزنم انگار ده نفر دیگه کنارشن چون میدونم فردا میره حرفای منو میبره بیرون تا مشاوره بگیره. برا همین سکوت کردم. زندگیمون روز به روز سرد تر میشه. لطفا کمکم کنید. از دهن باز مردم خسته شدم از بس زخم خوردم. پدر مادرم هم بخاطر مردم طلاق عاطفی گرفتن و بعد هفت سال پدرم در نهایت تنهایی دق کرد. خسته شدم
مشاور: خانم مولوی زاده
با سلام خدمت شما دوست عزیز؛ با توجه به تولد فرزند شما و علائم و نشانه های پس از بارداری و زایمان و همچنین همراهی این دوران با مرگ یکی از عزیزان شما، نشانه های موجود در از وجود افسردگی در شما خبر می دهد. تحریک پذیری، وجود احساس منفی درباره برخی از اطرافیان، سردی روابط، همه و همه از نشانه ها و علائم افسردگی است که چنانچه نسبت به درمان و رفع آن سهل انگاری صورت گیرد، احتمال پیشروی داشته که در آن صورت باعث بروز مشکلات بیشتری در روابط شما با اطرافیان و نیز احساسات شما در زندگی شخصی تان می گردد. در اینجا به شما دوست گرامی توصیه می گردد با مراجعه به روانشناس حیطه بالینی و در صورت نیاز ارجاع شما به روانپزشک با انجام مراقبت های دارویی و رواندرمانی نسبت به درمان آن اقدام نموده و با اقدام به موقع خود، به کاهش علائم موجود و رفع مشکلات ارتباطی در روابط خود با اطرافیان کمک نموده و مانع آسیب گردید. امید است با اقدام به موقع شما دوست عزیز و بهبودی کامل ، زندگی شاد و پرنشاطی را برای خود و خانواده خود رقم بزنید. با آرزوی موفقیت و شادکامی