ناشناس

گرایش به هم جنس

یکی از دخترای دانش آموز ما که 16 سالشه به هم جنس بیشتر رغبت داره تا به جنس مخالف.طوری که 3سال قبل به یکی از معلماش وابستگی شدیدی پیدا کرده وبه خاطر همین وابستگی بهش 2 سال به دروغ گفته که عاشق یه مرد زن و بچه دارشده تا اینطوری توجه اونو بیشتربه خودش جلب کنه.هرروز بهش پیام میده.حتی اگه باهاش حرف نزنه با عکساش دردودل میکنه.وقتی هم باهاش حضوری یا تلفنی حرف میزنه تپش قلب میگیره .دستاش سرد میشه به لکنت میفته.کلا استرس میگیره تازگیا هم به یه دختر دیگه که 4یا 5سال ازش بزرگتره علاقمند شده میگه بیشتر از خونواده ام دوسش دارم ولی به اندازه ی قبلیه نیست.خواهشا راهنماییم کنین تا کمکش کنم ممنون واینکه ممنون میشم جوابو برام ایمیل کنین
يکشنبه، 22 بهمن 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

گرایش به هم جنس

ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 33 ساله )

یکی از دخترای دانش آموز ما که 16 سالشه به هم جنس بیشتر رغبت داره تا به جنس مخالف.طوری که 3سال قبل به یکی از معلماش وابستگی شدیدی پیدا کرده وبه خاطر همین وابستگی بهش 2 سال به دروغ گفته که عاشق یه مرد زن و بچه دارشده تا اینطوری توجه اونو بیشتربه خودش جلب کنه.هرروز بهش پیام میده.حتی اگه باهاش حرف نزنه با عکساش دردودل میکنه.وقتی هم باهاش حضوری یا تلفنی حرف میزنه تپش قلب میگیره .دستاش سرد میشه به لکنت میفته.کلا استرس میگیره تازگیا هم به یه دختر دیگه که 4یا 5سال ازش بزرگتره علاقمند شده میگه بیشتر از خونواده ام دوسش دارم ولی به اندازه ی قبلیه نیست.خواهشا راهنماییم کنین تا کمکش کنم ممنون واینکه ممنون میشم جوابو برام ایمیل کنین


مشاور: طیبه قاسمی

با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی ,
خواهر عزیز،در پاسخ به سؤال شما مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم می داریم:
 
از آنجا که دختران معمولاً عاطفی تر و احساسی تر هستند، مقوله عشق افراطی و وابستگی روانی در آنها زیاد دیده می شود و در سنین کودکی و نوجوانی تا حدودی طبیعی است ولی چون در بعضی از خانواده ها نیاز عاطفی کودکان و نوجوانان  به درستی برطرف نمی گردد و آنها در محیط خانه و خانواده به میزان لازم از پدر و مادر و دیگر نزدیکان خود محبت نمی بینند، این نیاز عاطفی و کمبود محبت در آنها تشدید شده و باعث گردیده که آنها آن را در خارج از خانه و خانواده و در ارتباطات دیگر جستجو کنند.
برای این که شما به این حالت دانش آموزتان بیشتر آشنا گردید، لازم می دانیم که توضیحاتی درباره مقوله عشق افراطی و وابستگی روانی بیان کنیم تا شما به علت این گونه رفتار آنان پی ببرید و راحت تر راهکارهای درمانی و پیشگیرانه را در پیش گیرید.
 
توجه داشته باشید که ماهیت عشق بسیار پیچیده است، اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهی در فرد گردد و فرد عاشق را به رفتارهای تکانشی وادارد، رنگ و بوی اختلال نیز به خود می‌گیرد. افرادی که به عشق افراطی می گرایند و وابستگی روانی پیدا می کنند، اگر به کاهش شدید عملکرد دچار شوند، به نوعی از چند اختلال عمده روان‌شناسی یعنی اضطراب، وسواس و افسردگی بی‌بهره نیستند، به عنوان مثال با نگاهی به درونیات آنها متوجه خواهید شد که از اضطراب نسبتاً بالایی رنج می‌برند. اضطراب حتى به قبل از وابستگی آنان بر می‌گردد. ممکن است در گذشته نیز برای کاهش اضطراب خود به افراد پیرامونی خود پناه می‌بردند. پناه‌جویی به نوعی در آنان نهادینه شده و به آن شرطی شده‌اند، پس با هر اضطرابی ناخودآگاه به دنبال فرد آرامش‌گری می‌گردند که این فرد معمولاً معشوق، دوست و یا معلم آنهاست. یا مانند یک فرد وسواسی برای کاهش اضطراب خود مجبورند زود به زود به دیدار معشوقی که به صورت کاذب و موقتی اضطراب شان را پایین می‌آورند بشتابند، در حقیقت این گونه عشق‌ها از حالت سلامت جدا گشته و به صورت مرضی (افسردگی، اضطراب، وسواس و...) در می‌آید. پس در مکانیزم عشق افراطی، اضطراب بالا نقش بسزایی دارد و در درمان آن نیز کاهش اضطراب نقش کلیدی دارد.
افراد عاشق معمولاً از رگه‌هایی از افسردگی رنج می‌برند. به تعبیری از بی‌معنایی و یکنواختی در زندگی به ستوه آمده‌اند. فرد افسرده می‌کوشد معنای جدیدی برای زندگی خود دست و پا کند، فرد افسرده پس از مدتی معشوقش به تنها معنای زندگی‌اش مبدل می‌گردد و احساس می‌کند که زندگی بدون معشوق فوق‌العاده بی‌معناست.
و نیز خصوصیات افراد عاشق هم‌پوشانی زیادی با خصوصیات افراد وسواسی دارد. همان گونه که فرد وسواسی برای حصول آرامش به ده بار شستن دست خود در روز عادت دارد، فرد عاشق هم برای به دست آوردن آرامش خود نیازمند ملاقات نو به نو و تجدید دیدار با فرد معشوق است و بدون او نمی تواند زندگی کند، به این ترتیب عشق مرضی تحت عنوان رفتار وسواسی ـ اجباری طبقه‌بندی می‌شود که به نوعی اختلال روانی محسوب می‌گردد و باعث خارج شدن فرد عاشق از گردونه زندگی سالم می‌گردد.
به هر حال، عشق افراط گونه و وابستگی روانی دانش آموز شما، به هیچ وجه امر مطلوبی قلمداد نمی‌گردد. از خلأهای کوچک و بزرگ شخصیتی در درون ایشان  حکایت دارد. هر فرد افسرده دلی می‌تواند عاشق فرد دیگر گردد و سال‌ها در فکر معشوق روزها به شب برساند. فرد وابسته روانی مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگی (مثل مواد مخدر یا محبت معشوق) خوش است.
با این اوصاف، شما ابتدا باید به علت و زمینه این گونه رفتارایشان  به درستی پی ببرید و در قدم بعدی سعی کنید با مشورت با مشاورین و روانشناسان باتجربه و نیز همکاری خانواده های آنان، زمینه آشفتگی روانی او  را از بین ببرید و در رفع اضطراب، وسواس و افسردگی بالینی یا غیر بالینی او  بکوشید تا ایشان مجبور نباشند برای آرامش روانی خود و نیاز عاطفی و کمبود محبت به رفتارهای افراطی عاشقانه روی بیاورند.
در مواردی جایگزین کردن عشق حقیقی و عشق به خدا می تواند کارساز باشد ولی در جایی که اختلال و آشفتگی روانی وجود دارد و یا فرد هنوز شناخت درستی از خداوند ندارد، این راه حل نمی تواند به نتیجه رضایت بخشی نائل آید، بنابراین شما می توانید ضمن متوجه ساختن او  به معشوق حقیقی و خداوند، شناخت او  را نسبت به خدا افزایش دهید و در کنار آن آشفتگی روانی او را با ارجاع به متخصص درمان کنید.
توصیه نمی کنیم که شما ایشان را به کلی از خود برانید و یا از محبت به او دریغ ورزید، بلکه همچنان سعی کنید با اودوست باشید و از این فرصت به وجود آمده در صدد توجه دادن او  به عشق حقیقی و خداوند، ارزش وجودی انسان ها، معنویات و... استفاده کنید، البته در کل  سعی کنید با رعایت اعتدال و حفظ سنگینی و متانت، از وابستگی زیاد دانش آموزان  به خودتان جلوگیری به عمل آورید تا آنها آرامش زندگی شما را مختل نکنند و شما نیز از این ناحیه آسیب نبینید.
توصیه می شود با مطالعه کتابهایی، دانش خود را در زمینه عزت نفس و اعتماد به نفس افزایش داده و در تقویت و افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس دانش آموزان تان بکوشید و سعی کنید تا عشق افراطی و وابستگی روانی آنها تعدیل و کنترل شود.
با آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برای شما

بیشتر بخوانید:

گرایش به هم‌جنس در دانش آموزان

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.