ناشناس

برای دوستی با دوستانم چه روشی را در پیش بگیرم؟

سلام محبت به دوستان باید چگونه باشد؟آیا ما نباید هیچ انتظاری از دوستانمان داشته باشیم مامحبت کنیم ما زنگ بزنیم اما بگیم میخواد زنگ بزنن میخواد نزنن و هروقت زنگ زدن برو خودمون نیاریم که دلخوریم و عالی جوابشونو بدیم؟ چطور میشه تو دوستی عزت بالایی داشت تو اینموارد؟ من برای خدا بادوستام خوبم ولی نمیدونم چرا تو زنگ زدن اغلب من باید داوطلب باشم حتی بهشونم زنگ نزنم تامدتی٬ دلخور نمیشن یا ناراحت نیستن که خبری نیست وگاها گلایه یکی دیگه ازدوستان رو میکنن که اون زنگ نمیزنه بعدشم بهش میگن که دلخوریم عجیبه برام علتش چی میتونه باشه؟اغلب کلا یادشون میره که حتی بخوان دلخور بشن یا نشن دوستامو هم ازبین خوبا معمولا انتخاب میکنم خوبم هستن ولی نمیدونم چرا اینطوره قضیه ایرادمو دوس دارم بدونم واقعااخه خودمو دیرمیگیرم ازشون اونا هم همینطورمیشن نزدیک میکنم بازم همونن .دوس دارم عزتم حفظ شه و بی نیاز شم تو قضیه دوستی چیکارکنم؟
يکشنبه، 5 فروردين 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

برای دوستی با دوستانم چه روشی را در پیش بگیرم؟

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 20 ساله )

سلام محبت به دوستان باید چگونه باشد؟آیا ما نباید هیچ انتظاری از دوستانمان داشته باشیم مامحبت کنیم ما زنگ بزنیم اما بگیم میخواد زنگ بزنن میخواد نزنن و هروقت زنگ زدن برو خودمون نیاریم که دلخوریم و عالی جوابشونو بدیم؟
چطور میشه تو دوستی عزت بالایی داشت تو اینموارد؟
من برای خدا بادوستام خوبم ولی نمیدونم چرا تو زنگ زدن اغلب من باید داوطلب باشم حتی بهشونم زنگ نزنم تامدتی٬ دلخور نمیشن یا ناراحت نیستن که خبری نیست وگاها گلایه یکی دیگه ازدوستان رو میکنن که اون زنگ نمیزنه بعدشم بهش میگن که دلخوریم عجیبه برام علتش چی میتونه باشه؟اغلب کلا یادشون میره که حتی بخوان دلخور بشن یا نشن دوستامو هم ازبین خوبا معمولا انتخاب میکنم خوبم هستن ولی نمیدونم چرا اینطوره قضیه ایرادمو دوس دارم بدونم واقعااخه خودمو دیرمیگیرم ازشون اونا هم همینطورمیشن نزدیک میکنم بازم همونن .دوس دارم عزتم حفظ شه و بی نیاز شم تو قضیه دوستی چیکارکنم؟


مشاور: محمد علی رضایی

 با سلام و احترام
پرسشگر گرامی:
از دیدگاه اسلام، دوستی و محبّت، بیشترین نقش را در ساماندهى جامعه آرمانى انسانى دارد. آموزه‌های دینى به روشنى اثبات‏ می‌کند که جامعه مطلوب در اسلام، جامعه‌اى است که بر اساس محبّت به یکدیگر شکل بگیرد. اسلام می‌خواهد جامعه‌اى بسازد که همه مردم، خود را برادر یکدیگر بدانند و تا سرحدّ ایثار نسبت به هم محبت بورزند، و این بدان جهت است که هیچ چیز مانند محبّت در ساماندهى جامعه دلخواه انسانى، کارساز نیست. محبّت، مؤثّرترین عنصر پرورش انسان‌هاى شایسته و کارآمدترین ابزار پیشبرد اهداف فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و سیاسى است.
به گفته حضرت سلیمان(ع)، هیچ چیز مانند محبّت، شیرین نیست.[قصص الانبیاء(ع)،  ص 205] محبّت به قدرى شیرین است که همه تلخی‌هاى زندگى را با کمک آن می‌توان شیرین کرد، و بسیارى از ضعف‌ها و نابسامانی‌ها و مشکلات فردى و اجتماعى را می‌توان به وسیله آن، جبران نمود و به تعبیر لطیف پیامبر اسلام(ص): «هیچ جایى براى نشستن دو دوست، تنگ نیست».[کنز العمال  ج 9، ص 9]
اسلام، برنامه تکامل انسان است. اصلی‌ترین عناصر این برنامه، محبّت (مهرورزى) است. عنصر محبّت، تا آن‌جا در تحقّق برنامه‌هایى که اسلام براى پیشرفت جامعه انسانى پیش‌بینى کرده مؤثر است که امام باقر(ع)، دین اسلام را چیزى جز محبّت نمی‌داند و می‌فرماید: «آیا دین، جز محبّت است؟».[تفسیر فرات، ص 430]
خدایى که قرآن به مردم معرفى می‌کند، خدایى است مهربان و دوستدار مردم.[هود، 90] او آیین اسلام را که دین همه انبیاى الهى است، بر پایه‌هاى محبّت خود، استوار کرده است[نهج البلاغة، ص 313] و پایگاه اصلى حکومت اسلامى را عشق و مودّت مردم نسبت به پیشوایان دینى و رهبران سیاسى امّت اسلام قرار داده است.[علل الشرائع، ج ‏1، ص 140]
پیشوایان بزرگ اسلام، براى این‌که مردم با شیرینى محبّت، زندگى را شیرین کنند و از برکات این نعمت بزرگ الهى بهره‌مند شوند، با جملاتى زیبا و رسا و در ذهن ماندنى، مانند «رأس العقل»،[شیخ صدوق، الخصال، ج ‏1، ص 15] «أوّل العقل»[غرر الحکم و درر الکلم،‏ ص 189] و «نصف العقل»،[کافی، ج ‏2، ص 643] آن‌را توصیف کرده‌اند و مردم را به دوستى و محبّت و الفت نسبت به یکدیگر و افزایش «خویشاوندان محبّتى» تشویق کرده‌اند؛ چرا که آنان از اقوام نَسَبى و سببى، کارسازترند.
گرچه اسلام برای محبت و دوستی اهمیت و ارزش قائل است، اما باید دانست که منطق اسلام در دوستى و دشمنى، مانند سایر امور، منطق عقل و فطرت است. عقل و فطرت انسان، زیبایى را دوست می‌دارد و زشتى را دشمن. اسلام نیز در باب دوستى و دشمنى، چیزى جز این نمی‌گوید. به همان میزان که دوست داشتن زیبایی‌ها براى انسان و جامعه انسانى، سازنده و تکامل‌آفرین است، علاقه به زشتی‌ها و پلیدی‌ها، ویرانگر و خطرناک است. از این‌رو، خدایى که اسلام به جامعه انسانى معرّفى می‌کند، زیباست و زیبایى را دوست دارد و زشتى و پلیدى را دشمن می‌د‌ارد. در همین راستا خداپرستان راستین نیز باید دوست زیبایی‌ها و دشمن زشتى‏ها باشند.
از این‌رو؛ به طور کلی؛ درباره منطق صحیح دوستی با دیگران و حد و مرز محبت باید به چند نکته توجه داشت:
1. از نظر اسلام، دوستی نسبت به زیبایی‌هاى راستین، انسان را به قلّه تکامل، سیر می‌دهد و دوست داشتن زیبایی‌هاى دروغین، او را کور و کر می‌کند،[نهج البلاغة، ص 160] تا آن‌جا که حقّ انتخاب را از انسان سلب می‌نماید. و او را تا اسفل السافلین، پایین می‌برد. بی‌تردید، دوستى با کسانى که به بیماری‌هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى مبتلا هستند، موجب سرایت بیمارى می‌گردد و هیچ منطقى نمی‌تواند آن‌را تجویز کند. از این‌رو، مبتنى بودن جامعه آرمانى در اسلام بر محبّت، بدین معنا نیست که اسلام، بر خلاف منطق عقل و فطرت، اجازه می‌دهد زشتی‌ها و بیماری‌هاى فرهنگى و اجتماعى، فراگیر شود؛ بلکه درست به عکس، اسلام می‌خواهد با مبارزه با این بیماری‌ها جامعه‌اى بسازد که چیزى جز محبّت، بر آن حاکم نباشد، و تا چنین جامعه‌اى تحقّق نیافته است، انسان راهى جز انتخاب ندارد.
2. اصلی‌ترین معیار محبت که حد و مرز آن‌را تعیین می‌کند، محبتی است که برای خدا و هدف نهایی از آن رسیدن به خدا باشد. چنانکه امام على(ع) می‌فرماید: «با هرکه دوستى می‌کنید، در راه خدا دوستى کنید و با هرکه دشمنى می‌کنید، در راه خدا دشمنى کنید».[غرر الحکم و درر الکلم، ص 729] از این‌رو، مثلاً محبت به والدین و خویشان باید در همین راستا باشد و این محبت نباید به گونه‌ای باشد که انسان را از یاد خدا غافل کند و منجر به فراموشی یاد خدا شود که در این صورت پسندیده نیست و انسان از مرز محبت الهی خارج شده است.
3. محبت تنها یک علاقه قلبى ضعیف و خالى از هر گونه اثر نیست بلکه باید آثار آن، در عمل انسان منعکس باشد، کسى که مدعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستین نشانه‌اش این است که از پیامبر و فرستاده او پیروى کند.[آل عمران، 31]در حقیقت این، یک اثر طبیعى محبت است که انسان را به سوى «محبوب» و خواسته‌هاى او می‌کشاند، البته ممکن است، محبت‌هاى ضعیفى یافت شود که شعاع آن، از قلب به بیرون نیفتد، اما این‌گونه محبت‌ها به قدرى ناچیز است که نمی‌توان نام محبت بر آن گذاشت، یک محبت اساسى حتماً آثار عملى دارد، حتماً دارنده آن‌را با محبوب پیوند می‌دهد، و در مسیر خواسته‌هاى او به تلاش پرثمر وامی‌دارد.[تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 513]
4. در دوستی‌ها علاوه بر نیت الهی؛ یعنی دوستی در راه خدا؛ در مواردی باید در دوستی‌ها موازین شرعى و اخلاقى رعایت شود وگرنه افراد را دچار مشکلات عمده‌اى می‌کند.
برخی از معیارهای ‌حد و مرز محبت؛  پس از بیان ارزش محبت در اسلام و معیارهای کلی محبت ستایش‌شده و صحیح، از روایات به طور مشخص معیارهایی به دست می‌آید که اگر انسان در محبت و دوستی با دیگران به این معیارها توجه داشته باشد، تا حد زیادی حد و مرز محبت را رعایت کرده است؛ در این‌جا برای نمونه، به مواردی اشاره می‌شود.
1. ظاهرسازى‏ نکردن در دوستی
رسول خدا(ص): «خداوند در روز قیامت، به سه کس نمی‌نگرد، آنان را پاک نمی‌سازد و برایشان عذابى دردناک خواهد بود: کسى که از سر تکبّر، دنباله جامه‌اش را بلند می‌کند [تا بر زمین کشیده شود]؛ کسى که به دروغ، کالاى خود را پاک و بى عیب‏ معرّفى می‌کند؛ و کسى که دوستانه با تو رویاروى می‌شود، حال آن‌که قلبش لبریز از فریب است».[التفسیر عیاشی، ج ‏1، ص 179]
امام على(ع): «چه بسا ابراز کننده دوستى که ظاهرسازى می‌کند».[غرر الحکم و درر الکلم، ص 379]
2. اعتماد مطلق نکردن به دوست
‏ امام صادق(ع): «به برادرت اعتماد مطلق نداشته باش؛ زیرا زمین خوردن بر اثر اعتماد [به همه گفته‌ها و کرده‌هاى دوست‏]، قابل جبران نیست».[الکافی، ج ‏2، ص 672]
3. زیاده‌روى نکردن در دوستى‏
رسول خدا(ص): «با دوستت چنان دوستى کن که شاید روزى دشمنت گردد و با دشمنت چنان دشمنى کن که شاید روزى دوستت گردد».[شیخ طوسی، الامالی، ص 622]
امام على(ع): «دوستی‌ات، [در حدّ] شیدایى و دشمنی‌ات [مایه‏] هلاکت نباشد. دوستت را به اندازه دوست بدار و دشمنت را به اندازه دشمن بدار».[شیخ طوسی، الامالی، ص 703]
4. گناه کردن براى دوست‏
امام على(ع): «مؤمن، بر آن کسی که با او دشمنى می‌ورزد، ستم نمی‌کند و به خاطرِ آن کسی که دوستش دارد، دست به گناه نمی‌زند».[شیخ طوسی، الامالی، ص 580]
5. آشکار نکردن هر راز: امام على(ع): «اگر به دوستت اعتماد کردى، پاره‌اى از مسائل خود را از او نگه دار و از رازت چیزى را همچنان نزد خود حفظ کن. شاید که روزگارى به خاطر آن (آشکار کردن همه رازهایت) پشیمان شوى».[غرر الحکم و درر الکلم، ص: 256]
به حضرت عالی پیشنهاد می کنیم مشاوره ای هم برای بخش روانشناسی سایت ارسال کنید تاجهت رفع احساس تنهایی از راهنمایی انان نیز بهرمند شوید.
موفق و پیروز باشید



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.