ناشناس

شوهرم و خانوادش زندگیم رو جهنم کردن" باید چه کنم؟

سلام من 23سالم هست. همسرم31 ساله کارمند و لیسانس. وارد سومین سال از دوران عقد میشم توی خواستگاری خیلی دقت و تحقیق کردیم و در نهایت با توکل به خدا و ذکر شروط ادامه تحصیل کار در محیط مناسب رفت وامد با اقوام و اشنایان سفر اربعین همسرم قبول کرد. از همون ابتدا یعنی روز دوم پیام داد که تو من رو دوست نداری خودکشی میکنم. ناراحت بودم رفته رفته مشکلات زیاد شد خیلی قهر میکنه و کینه ایه اولین عید نوروزمون رو کامل قهر بود و تنها بودم. بعد اومد منت کشی و به پدر و مادرم قول داد درست میشه. نذاشت سر کار برم و ادامه تحصیل بدم. اول رفت و امد با دوستانم رو قطع کرد که اون هم سالی یک بار بود. بعد با خانواده الان حتی حق مسجد رفتن ندارم. بسیار پرخاشگر شده تا میام باهاش حرف بزنم دعوا میکنه. مشاوره هم نمیاد خانوادش بهم خیلی تیکه میندازن و دخالت میکنن. الان حتی بهم لبخند نمیزنه. من رو توی خونه اسیر کرده. قبلا دوستم داشت الان خیلی بی توجهه. چند بار من و خانوادم گفتیم بریم سر خونمون مشکلاتمون حل شه. خودش و خانوادش بی احترامی شدید کردن من دیگه دختر نیستم نمیخوام هم جدا شم. اما دارم دیوونه میشم کمکم کنین.
پنجشنبه، 19 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

شوهرم و خانوادش زندگیم رو جهنم کردن" باید چه کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 23 ساله )

سلام من 23سالم هست. همسرم31 ساله کارمند و لیسانس. وارد سومین سال از دوران عقد میشم توی خواستگاری خیلی دقت و تحقیق کردیم و در نهایت با توکل به خدا و ذکر شروط ادامه تحصیل کار در محیط مناسب رفت وامد با اقوام و اشنایان سفر اربعین همسرم قبول کرد. از همون ابتدا یعنی روز دوم پیام داد که تو من رو دوست نداری خودکشی میکنم. ناراحت بودم رفته رفته مشکلات زیاد شد خیلی قهر میکنه و کینه ایه اولین عید نوروزمون رو کامل قهر بود و تنها بودم. بعد اومد منت کشی و به پدر و مادرم قول داد درست میشه. نذاشت سر کار برم و ادامه تحصیل بدم. اول رفت و امد با دوستانم رو قطع کرد که اون هم سالی یک بار بود. بعد با خانواده الان حتی حق مسجد رفتن ندارم. بسیار پرخاشگر شده تا میام باهاش حرف بزنم دعوا میکنه. مشاوره هم نمیاد خانوادش بهم خیلی تیکه میندازن و دخالت میکنن. الان حتی بهم لبخند نمیزنه. من رو توی خونه اسیر کرده. قبلا دوستم داشت الان خیلی بی توجهه. چند بار من و خانوادم گفتیم بریم سر خونمون مشکلاتمون حل شه. خودش و خانوادش بی احترامی شدید کردن من دیگه دختر نیستم نمیخوام هم جدا شم. اما دارم دیوونه میشم کمکم کنین.


مشاور: خانم قربانی

سلام و درود بر شما همراه گرامی سایت راسخون
مدت سه سال است که در دوران عقد بستگی هستید و همسرتان به هیچ یک از تعهداتش عمل ننموده و رفتارهایش نیز بیش از اندازه شما را آزار میدهد. به دلیل از دست دادن بکارت خود قصد دارید که در این رابطه بمانید اما توان تحمل شرایط رفتاری او را نیز ندارید.
دوست عزیز، من یک سوال از شما دارم ، اکنون که در خانه پدری تان هستید و دوران به اصطلاح خوش نامزدی را پشت سر میگذارید، این همه ازرده خاطر شده اید اگر وارد زندگی شوید و واقعیت های زندگی همراه با سختی هایش به شما را در بر بگیرد، ایا باز هم توان سازگاری مثبت با این شرایط را خواهید داشت؟ او اکنون به تعهداتش عمل نکرده آیا در ادامه به تعهدات نا نوشته اش عمل خواهد کرد؟ ایا ازموده را ازمودن صحیح است؟ و... پیشنهاد میکنم همراه با همسرتان به یک مشاور خانواده مراجعه بفرمایید و موضوع ان را حل اختلافات و افزایش صمیمیت اعلام کنید اگر نتیجه مثبت گرفتید که هر چه سریعتر زندگی رسمی خود را شروع نمایید و اگر هم ایشان همکاری نداشتند و خودتان نیز همچنان تحت فشار بودید، در ادامه ارتباط تجدید نظر نمایید. بدانید که شاید اکنون یک ضرر به شما رسیده اما در اینده اسیب ها جدی تر خواهد بود و اسیب یک ضرر (که اشکال عرفی و شرعی هم بر ان مترتب نیست) به مراتب کمتر از دیگر زیان های روحی شماست.
پناه حق و عاقبت بخیر باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.