ناشناس

چگونه رفتارهای نامناسبم رو اصلاح کنم؟

سلام. من وقتی ازدواج کردم خیلی صبور بودم. رابطه م با بچه ها عالی بود خیلی حوصله میکردم و اهل داد و بیداد نبودم اما الان بعد از ۸سال زندگی مشترک و داشتن ۲ تا پسر ۶ و ۳ ساله خیلی بی حوصله و عصبی هستم اصلا نمیدونم چه اتفاقی افتاده حالت افسردگی دارم. خسته شدم خیلی ناراحتم از اینکه مدام سر بچه هام داد میزنم. هر چی کنکاش میکنم چرا اینجوری شدم به نتیجه نمیرسم. همه اتفاقهایی که شاید به ذهنم بیاد و شاید برای بقیه بگم به نظرم بهانه هستند شوهرم مدام بهم میگه چرا اینجوری شدم. البته منکر اینکه برخی تحولات و مشکلات توی زندگیم(جابجایی های مداوم محل زندگیم بخاطر شغل همسرم. شیطنت و بد رفتاری بچه ها با هم. بیماریهای خودم ) ممکنه باعث این مطلب باشن نیستم اما به نظرم این شدت تخریب زیاده یا من واقعا از خودم شناخت اشتباهی داشتم با همه این مطالب خدا رو بخاطر زندگیم شاکرم اما میخوام بهتر از این با بقیه باشم بچه ها و شوهرم تاثیر میگیرن و اونها هم دارن عصبی میشن. ممنون میشم کمکم کنین.
پنجشنبه، 26 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

چگونه رفتارهای نامناسبم رو اصلاح کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 31 ساله )

سلام. من وقتی ازدواج کردم خیلی صبور بودم. رابطه م با بچه ها عالی بود خیلی حوصله میکردم و اهل داد و بیداد نبودم اما الان بعد از ۸سال زندگی مشترک و داشتن ۲ تا پسر ۶ و ۳ ساله خیلی بی حوصله و عصبی هستم اصلا نمیدونم چه اتفاقی افتاده حالت افسردگی دارم. خسته شدم خیلی ناراحتم از اینکه مدام سر بچه هام داد میزنم. هر چی کنکاش میکنم چرا اینجوری شدم به نتیجه نمیرسم. همه اتفاقهایی که شاید به ذهنم بیاد و شاید برای بقیه بگم به نظرم بهانه هستند شوهرم مدام بهم میگه چرا اینجوری شدم. البته منکر اینکه برخی تحولات و مشکلات توی زندگیم(جابجایی های مداوم محل زندگیم بخاطر شغل همسرم. شیطنت و بد رفتاری بچه ها با هم. بیماریهای خودم ) ممکنه باعث این مطلب باشن نیستم اما به نظرم این شدت تخریب زیاده یا من واقعا از خودم شناخت اشتباهی داشتم با همه این مطالب خدا رو بخاطر زندگیم شاکرم اما میخوام بهتر از این با بقیه باشم بچه ها و شوهرم تاثیر میگیرن و اونها هم دارن عصبی میشن. ممنون میشم کمکم کنین.


مشاور: خانم قربانی

سلام و درود بر شما همراه گرامی سایت راسخون.
بی حوصلگی ها و نداشتن انعطاف سابق برای مدارا در برخورد با کودکانتان سبب شده احساس مشکل نمایید و به دنبال راه چاره باشید.
دوست عزیز، نمیدانم بیماری شما چیست اما برایتان حمد شفا میخوانم و از خداوند مسئلت دارم که هر چه سریعتر شفا و صحت کامل به شما عطا نماید. در ادامه باید بگویم که مسائلی که اشاره کردید بنا به تناسب ظرفیت افراد میتواند دلیل کافی برای حالات شما باشد. شاید در گذشته به راحتی با این مسائل کنار می امدید اما خستگی روحی و حتی جسمی بر قدرت تاب اوری افراد تاثیر گذار است و نباید انتظار داشت که افراد در هر حالت با یک میزان انرژی با مشکلات کنار بیایند. به طور مثال، فرض کنید که به شدت خوابتان می اید، ایا حساسیت شما به صدای تلویزیون بیشتر از زمانی که سرحال و شاداب هستید، نیست؟ ایا در زمان خستگی اعتراض شما بیشتر نمیشود؟ روح و روان نیز مانند جسم خستگی را تجربه میکند و ظرفیت هایش تغییر میکند . توصیه میکنم:
- برای خود فرصتی را برای تفریح، سفر یا استراحت در نظر بگیرید.
- در صورت امکان، از اقوام یا دوستان بخواهید که چند روزی از فرزندانتان مراقبت کرده تا سفری با همسرتان را تجربه نمایید و به یاد روزهای ابتدای ازدواج خاطرات خود را زنده کنید.
- به سفر زیارتی و معنوی بروید.
- اوقات خود را به چند بخش تقسیم کنید و اولویت اول را برای توجه به خود اختصاص دهید. سپس همسرتان و بعد فرزندان و امور منزل و.. .
- ورزش کنید و روابط اجتماعی خود را گسترش دهید.
- با دوستان قدیمی خود ارتباط بگیرید.
- ذهن خود را از باید و نبایدهای دنیا و روزمره خالی کرده و از سست و سخت های جهان بگذرید.
- اگر احساس میکنید که مشکل شما ریشه عمیق تری دارد، حتما با مراجعه به مشاور به صورت حضوری و انجام مصاحبه ان را پیگیری کنید.
پناه حق و عاقبت بخیر باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.