ناشناس

درباره ی هر چیز بی ارزشی حرص میخورم" چیکار کنم؟

سلام من ۱۷ سالمه من یه اخلاق خیلی بد دارم که خیلی رنج میبرم ازش خیلی به کسانی که دوسشون دارم مثل خواهرم رو وقتی میبینم خیلی به شوهرش توجه میکنه یا حتی بعضی وقتها بخاطرش باهام بحث میکنه خیلی از شوهرش متنفر میشم. یا حتی دوست دارم هیچکدومشون نیان خونمون که نبینمشون. این ۱ و۲ اینکه من نامزدی هستم ولی هنوز ازدواج نکردم و همینطور وقتی میبینم نامزدم به خواهرانش و مادرش توجه میکنه و دوستشون داره خییلی بدم میاد یه جوری که دلم میخواد باهاش کات کنم 🙁😔 اینکه ازتون خواهش میکنم یه راه حلی برای حل این مشکلات بهم بگین ممنونم از توجهتون.
پنجشنبه، 21 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

درباره ی هر چیز بی ارزشی حرص میخورم" چیکار کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : دبیرستان ، 17 ساله )

سلام من ۱۷ سالمه من یه اخلاق خیلی بد دارم که خیلی رنج میبرم ازش خیلی به کسانی که دوسشون دارم مثل خواهرم رو وقتی میبینم خیلی به شوهرش توجه میکنه یا حتی بعضی وقتها بخاطرش باهام بحث میکنه خیلی از شوهرش متنفر میشم. یا حتی دوست دارم هیچکدومشون نیان خونمون که نبینمشون. این ۱ و۲ اینکه من نامزدی هستم ولی هنوز ازدواج نکردم و همینطور وقتی میبینم نامزدم به خواهرانش و مادرش توجه میکنه و دوستشون داره خییلی بدم میاد یه جوری که دلم میخواد باهاش کات کنم 🙁😔 اینکه ازتون خواهش میکنم یه راه حلی برای حل این مشکلات بهم بگین ممنونم از توجهتون.


مشاور: خانم قربانی

با سلام و احترام خدمت شما همراه گرامی سایت راسخون.
دوست دارید همه فقط به شما توجه کنند و وقتی شاهد تقسیم محبت هستید، ناراحت و دلزده می شوید و دنبال راهی برای نشان دادن نارضایتی و اعتراض خود هستید‌.
دوست نوجوان‌، صراحتا باید عرض کنم که رفتار شما نوعی خودخواهی محسوب میشود و این میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد که ریشه در نوع تربیت شما دارد. احتمالا شما فرزند کوچک خانواده یا همیشه مورد توجه اختصاصی بوده اید و همه چیز طبق میل شما تامین گشته است. درست بودن یا نبودن احتمال فوق اهمیت چندانی ندارد، بلکه موضوع مورد اهمیت این است که شما باید خویشتن داری، نوع دوستی و اصلاح باورها و عقاید خود را بیاموزید‌. یعنی بدانید که ادمها ارتباطات‌ گوناگونی دارند و این تنوع و تعدد نیاز داتی ایشان است وگرنه باید تنهایی را انتخاب کنند‌ و تنهایی برای انسان اجتماعی، مساوی مرگ است. پس ابتدا بدانید که اولین اثر منفی این حس شما، سبب تنهایی خود شما میشود و به مرور باعث میشود که حتی عزیزترین کسان خود را از دست بدهید و همان محبت تقسیم شده را نیز نداشته باشید. برای خود جا بیندارید که دوست داشتن شما به معنی این نیست که دیگری جز شما مورد محبت قرار نگیرد بلکه به معنی این است که در دل ان‌ فرد جایگاه و رتبه شما حفظ گردد. مثلا برای همسرتان در درجه اول هستید و برای والدین تان در ردیف دیگر فرزندان و برای خواهران. در ردیفی بعد از همسر و فرزند. و اگر چیزی غیر از این هم یافتید ان زمان است که میتوانید ان فرد را بی محبت بدانید البته بیاد داشته باشید که محبت کردن دیگران هم اختیاری ست نه اجباری و انها میتوانند همین توجه را هم از شما دریغ کنند. از طرفی ارتباط و محبت بر مبنای دو طرف است و شما نمیتوانید چیزی را از یک نفر بخواهید اما محبتی به او تقدیم نکنید. از طرفی با خود بیاندیشید ایا میتوانید فقط یک نفر را دوست داشته باشید یا همه را به یک اندازه دوست داشته باشید؟؟؟؟ نکته بعدی اینکه ادمی با محبت کردن به اطرافیان، احساس و شادمانی را زنده میکند و چشمه محبت را می جوشاند‌. پس هر چه دامنه این علاقه و محبت گسترده باشد عمق ان بیشتر شده و محبت های اختصاصی، ناب تر میشود. یعنی اگر همسرتان محبت به مادر و خواهرانش را بلد نباشد هیچگاه محبت به شما را نیز نمیتواند ابراز نماید‌.
این ها را با خود مرور کنید و زمانی که افکار منفی به سراغتان می اید، دوباره با خود بازگو کنید و با صبر و حوصله و تکرار همین خویشتن داری ها، احساس خود را به مرور تغییر دهید. این کار زمانبر خواهد بود وابتدای کار نیز سخت است اما نشدنی نیست‌.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.