با سلام و احترام خدمت شما همراه گرامی سایت راسخون.
تعارضات عمیقی بین شما و همسرتان وجود دارد و فاصله ایجاد شده سبب گشته تا نمود ان در کلام همسرتان هویدا شود. قلبتان از جمله همسرتان شکسته و فکر میکنید دیگر دلیلی برای ماندن در کنار او ندارید.
همراه جوان، سعی میکنم دل شکستگی شما را درک‌ کنم. چرا که میدانم برای یک‌ زن هیچ چیز مثل دوستت ندارم، سنگین و کشنده نیست. اتفاق تلخی را تجربه کرده اید ولی بدانید فرار هم ارزش شما را زنده نمیکند و فقط مهر تاییدی میشود بر ادعای همسرتان مبنی بر ناکارامدی در زندگی. اگر خود را دوست دارید و خود را موجودی ارزشمند و لایق دوست داشتن میدانید، پیشنهاد میکنم یک فرصت دوباره ایجاد کرده و برای اخرین بار برای ساختن زندگی خود تلاش کنید. توصیه میکنم یک بار با همسر خود بنشینید و صمیمانه گفتگو کنید. اعتراف کنید که زندگی تان ان‌ طور که باید و شاید مطلوب هر دو طرف نبوده و اختلافات و اشتباهات سبب شده در رعایت حقوقش کوشا نباشید. در نزد او اعتراف کنید که ناکامل بودن رابطه جنسی تان و اجحاف در حق او را می پذیرید و قصد دارید جبران‌ نمایید و برای جبران‌ هم به کمک‌ وی نیاز دارید. به او بگویید که قصد دارید مثل روزهای اول زندگی دوستش داشته باشید و به وی احترام بگذارید. اما چون اختلاف و کدورت ها بین تان ریشه دوانده، نیاز به رفع انها دارید. به او پیشنهاد دهید که با همراهی هم نزد یک‌ مشاور خانواده بروید و با همکاری یکدیگر به حل مشکلات بپردازید. از اثرات مثبت این اقدام برایش بگویید و از او بخاطر توجهی که به شما و فرزندانش دارد تشکر کنید. این نوع بیان سبب جلب همکاری تان خواهد شد.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.