نیما
سلام اینجا آخرین جاییه که دارم باهاش دردل می کنم هر چند چندان امیدی هم نیست. 4 ماه پیش به صورت سنتی...
سلام
اینجا آخرین جاییه که دارم باهاش دردل می کنم هر چند چندان امیدی هم نیست.
4 ماه پیش به صورت سنتی به خواستگاری دختر دوست پدرم رفتیم که با موافقت اولیه خانواد ها و دو طرف قرار بر آشنایی شد. بعد از گذشت 1 ماه از طرف خانواد ه دختر پیشنهاد بله برون و نامزدی شد که بدون هیچ مشکلی انجام شد. در طی این مدت فضای خوبی بین ما بود اما بعد از سفر من به مکه و بازگشت ارتباط رو به سردی گرفت و علت اون هم هیچ وقت نفهمیدم. دختر خانوم میگه همه معیارهای منطقی مثل شخصیت، مذهب، تحصیلات و .... رو دارم ولی از آینده می ترسم و نمی تونم باهات راحت باشم و به همین سادگی ارتباط و قطع کرد. نمی دونم آیا باید ادامه بدم یا نه
مشاور: hassan najafi
دوست گرامي اين كه از آينده مي ترسم نمي تواند دليل معقولي در اين جهت باشد مگر اينكه ايشان يا از رفتاري در شما نگران است و نمي تواند آن را بپذيرد و يا واقعا معيارهايش متفاوت با معيارهاي شما بوده است . به هر حال شما كمي بايد به اين مساله بپردازيد و بدون هيچ محدوديتي با ايشان سخن بگوييد اگر مثلا نمي تواند به شما بگويد مثلا از او بخواهيد به پدر و يا مادرش بگويد تا به شما برسانند و يا يك نامه به شما بدهد و در آن دليل را ذكر كند . به هر حال اگر قابل حل نبود و يا نپذيرفت بهتر است ادامه ندهيد .