با سلام چرا خدا بعضی خانواده ها را صاحب امتیاز هایی کرده که دیگران از ان محروم اند مانند علم "ثروت"ایمان ایا...
با سلام
چرا خدا بعضی خانواده ها را صاحب امتیاز هایی کرده که دیگران از ان محروم اند مانند علم "ثروت"ایمان
ایا خداوند ظلم نکرده است؟چرا؟
مشاور: sayed mojtaba navab
با عرض سلام و تبریک و با آرزوی سعادت و سلامت برای خواهر گرامی! خواهر محترم ! ابتدا لازم می دانم که در باب عدل الهی مقداری توضیح دهم تا با مقوله عدالت پروردگار بیشتر آشنا شویم و آنگاه به پاسخ شما: عدل الهي دو قسم است: 1- عدل تشريعي، يعني خداوند در تكاليف و دستورهاي خود قدرت و توانايي و اندازه امكانات بندگان را در نظر مي گيرد و روي همان اساس، وظايفي براي آنان تعيين مي شود و در مقام پاداش نيز به عدالت عمل مي شود. آيه مي فرمايد: "براي هيچ كس بيش از توانايي هايش وظيفه تعيين نمي كنيم و نزد ما كتابي است كه حق را بيان مي كند و به آنها ظلم نمي شود".(1) اين آيه بيانگر عدل تشريعي است. 2- عدل تكويني: در جهان آفرينش تعادل حكومت مي كند و سراپاي جهان موزون و متعادل بوده و در تركيب اجزاي آن تناسب و تعادل كاملاً رعايت شده(2) و به كسي ظلم نشده است، يعني به مقدار استحقاق و قابليت، به موجودات فيض شده است. هماهنگي و نظم دقيق جهان، گواه وجود نظم و برقراري عدل در جهان تكوين است. براي اثبات عدل الهي در تشريع و تكوين، ابتدا بعضي از صفات مانند حكيم بودن خداوند و غني و بي نياز بودن او و عدم نقص و كمبود اثبات شده وسپس عدل الهي ثابت مي شود. در اين مقام دو دليل عقلي ذكر شده است: 1- ظلم قبيح است و خداوند حكيم هرگز كار قبيح و ناشايست انجام نمي دهد. ظالم در خور ملامت و سرزنش است و مسلّم است يك وجود كامل هرگز كاري نمي كند كه در خور ملامت باشد. 2- سرچشمههاي ظلم در چند امر خلاصه مي شود: نياز، جهل، هواپرستي، ضعف، انتقام جويي، حسد و بخل كه همه از نوعي نقصان و كمبود حكايت مي كند. با اين حال چگونه ممكن است ظلم و ستم از وجودي كه كمال مطلق است سر بزند، در حالي كه نه نياز دارد و نه جهل و نه خودخواهي؟!(3) در يكي از دعاها به اين نكته اشاره شده است: "خداي من! مي دانم كه در مجازات تو شتاب زدگي نيست و در داوريت ظلمي نيست. كسي شتاب مي كند كه مي ترسد فرصت از دست برود. كسي ستم مي كند كه ضعيف است. تو اي خداي من! از اينها برتر و بالاتري".(4) در مباحث عدل الهي با صرف نظر از دو دليل اثبات الهي، اشكالات عدل الهي مورد بررسي قرار گرفته و به آنها پاسخ داده مي شود. پي نوشتها: 1. مؤمنون (23) آيه 62. 2. استاد جعفر سبحاني، الهيات و معارف اسلامي، ص 157 و 156. 3. مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 4، ص 427 و 426. 4. شيخ طوسي، مصباح المتهجد، ص 173. ------------ 1. عدل، عبارت است از پايبندي به ميانهروي در اعمال، و دوري از زيادهروي، يا كم گذاشتن در امور، لازمة چنين رويكردي، آشكار شدن عمل صالح از انسان است.(1) يكي از آيات قرآن كريم در اين باره ميفرمايد: "و ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلَينِ اَحَدُهُما اَبكَمُ لايَقدِرُ عَليَ شَيءٍ و هُوَ كَلُّ عَليَ مَولغهُ اَينَما يُوَجِّههُ لايَأتِ بِخَيرٍ هَل يَستَوي هُوَ و مَن يَأمُرُ بِالعَدلِ و هُوَ عَليَ صِرَطٍ مُستَقيم; (2) خداوند مثالي زده است. دو نفر را كه يكي از آن دو، گنگ مادرزاد است و بر هيچ كاري قادر نيست و سر بار صاحبش ميباشد; او را در پي هر كاري بفرستد، آن را خوب انجام نميدهد; آيا چنين انساني، با كسي كه به عدل و داد امر ميكند و بر راهي راست قرار دارد، برابر است." در اين آية شريفه، عدل با صراط مستقيم الهي كه همان راه پاك فطرت انسان است، همسان شمرده شده است. از آية شريفه "اِنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ". (3) نيز فهميده ميشود كه عدل به معناي مساوات و نقطة مقابل ظلم است; يعني به هر شخصي چيزي، سهمي معادل آنچه شايستة آن است، داده شود. نتيجه اين رويكرد دربارة عدل، آن است كه عدل، گسترة وسيعي داشته باشد، همانند عدل در اعتقاد; يعني ايمان به آنچه حق است، عدل در رفتار; يعني انجام آنچه سبب سعادت و پرهيز از چيزي كه ماية شقاوت انسان ميشود، عدل در حرفه و شغل; يعني هر شخص در جايگاهي قرار گيرد كه از نظر عقلي، شرعي يا عرفي مستحق آن است. ميشود گفت در اين رويكرد، عدل، به مفهوم حُسن بوده،(4) و با آنچه در مباحث كلامي، از آن به حُسن ذاتي ياد ميشود، تلازم دارد. در توصيفي ديگر دربارة عدل آمده است: عدل يعني يعني آنكه هر چيزي، در جاي خود باشد; ازاينرو، هرگونه انحراف، تفريط، تجاوز از حدّ، تجاوز به حقوق ديگران و... برخلاف اصل عدل است.(5) 2. عدل از اصول مهم اسلامي است; يعني، همچنانكه هيچ يك از مسائل عقيدتي و عملي، فردي و اجتماعي، اخلاقي، حقوقي و...، از حقيقت توحيد و يگانگي خداوند جدا شدني نيست، به همانسان، هيچ يك از آنها، از روح عدل خالي نميباشد. از حديث شريف "بالعدل قامت السموات و الارض; آسمانها و زمين براساس عدل پابرجا و استوارند" نيز، فهميده ميشود كه نه تنها زندگي محدود بشر در اين كره خاكي، بدون عدالت برپا نميشود، بلكه سراسر جهان هستي و آسمانها و زمين نيز، همه در پرتو عدالت و تعادل نيروها، و قرار گرفتن هر چيزي در جاي مناسب خود، توانستهاند. برقرار شوند و دنيا در پرتو آن، ادامه پيدا كرده است; و گرنه، جهان رو به نيستي ميگذارد.(6) نيز قرآن كريم دربارة پاداش عمل ميفرمايد: "و خَلَقَ اللّهُ السَّمـَوَتِ و الاَرضَ بِالحَقِّ و لِتُجزيَ كُلُّ نَفسٍ بِما كَسَبَت و هُم لايُظلَمون; (7) و خداوند، آسمانها و زمين را به حق آفريده است، تا هر كس در برابر اعمالي كه انجام داده است، جزا داده شود و به آنها ستمي نخواهد شد." در آية ديگري در اين باره ميفرمايد: "و ما اَنا بِظَـلّـَمٍ لِلعَبيد; (8) من هرگز به بندگانم ستم نخواهم كرد." 3. مواردي كه به عنوان شاخصههاي عدل گفته شد، چه در رديف نخست زير عنوان كلي عدل، و چه در رديف دوم، دربارة خداوند، همة آنها نمونههايي از صفت عدالت در مورد خداوند است. به ديگر سخن، عدل در سراسر جهان آفرينش، حكمفرماست; يعني هيچگونه افراط و تفريط و نقص و فزوني و نادرستي در هيچ جاي عالم وجود ندارد. در قلمرو زندگي انسان نيز، نه در تكوين و آفرينش او، بيعدالتي به كار رفته (9) و نه در زمينة تشريع، اختيار و آزادي وي، چرا كه در اين حوزه; يعني اختيار انسان، كه او ميتواند راه سعادت يا شقاوت خود را برگزيند، باز هم خداوند به عدل امر فرموده، تا انسان از اين اختيار خود، استفادة ناروا نكند. گونة راهنمايي انسان در اين زمينة حساس تعيين سرنوشت، آن است كه، قانون خللناپذير عدل را در جهان حاكم ساخته، در درون آن، سنتهايي قرار داده است. در اين سنتها نيز، اثري از خلاف عدل ديده نميشود، نيز ناهمآهنگي برنامة زندگي انسان با آنها، خود گونهاي سرپيچي از قانونمنديهاي عدل الهي بوده، سقوط و تباهي او را به دنبال خواهد داشت. برخي بر اين باورند كه آية شريف "اِنَّ اللّهَ لايَأمُرُ بِالفَحشأِ; (10) خداوند هيچگاه به فحشا و امر سوء حكم نميكند."، به اين حقيقت اشاره دارد.(11) 4. عدل الهي در نظام تكوين و آفرينش: از نگاه حكماي اسلامي، عدل الهي در نظام تكوين; يعني هر موجودي، هر درجه از وجود و كمال وجودي كه استحقاق و امكان آن را داشته، دريافت كرده است. ظلم نيز، يعني منع فيض و امساك جود و بخشش از وجودي كه استحقاق دريافت آن جود را داراست. حكما معتقدند كه هيچ موجودي بر خدا حقي پيدا نميكند كه دادن آن حق، انجام وظيفه و اداي دين شمرده شود، و خداوند از آن جهت عادل شمرده ميشود كه به دقت تمام، وظايف خود را در برابر ديگران انجام ميدهد، بلكه عدل خداوند، عين فضل و جود او است; يعني در نگرش آنان، عدل خداوند عبارت است از اين كه خداوند، فضلش را از هيچ موجودي، در هر حدي كه امكان تفضل براي آن موجود باشد، دريغ نميدارد.(12) 5. افزون بر آن كه عدل، به شاخههاي فردي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و... تقسيمپذير است، اين اصل، آن قدر مهم است كه حتي در قرآن; در مفهوم اجتماعي خود، به عنوان هدف ارسال پيامبران، مطرح شده است: "لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّنـَتِ و اَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتـَبَ و الميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ; (13) همانا، فرستادگانمان را با دلايل روشن فرستاديم و همراه ايشان كتاب و ترازو آورديم تا مردم به عدالت قيام كنند." البته، عدل در مفهوم فلسفي، خود مبناي معاد است.(14) (1)الميزان، علامه طباطبايي;، ج 12، ص 301 و 302، مؤسسة اعلمي. (2)نحل، 76. (3)نحل، 90. (4)همان، ص 331. (5) تفسير نمونه، آيتالله مكارم شيرازي و ديگران، ج 11، ص 366، دارالكتب الاسلامية. (6) همان، ج 4، ص 302. (7)جاثيه، 23. (8) ق، 30. (9) انفطار، آيههاي 6 و 7. (10) اعراف، 28. (11) عدل در جهانبيني توحيد، حسن يوسفي، ص 64 ، انتشارات خزر. (12) عدل الهي، شهيد مطهري، ص 58، صدرا. (13) حديد، 25. (14) همان، ص 48. ------------ در بحث مورد سوال شما باید گفت : از قرآن و روايات استفاده ميشود كه خداوند عنايتي بيشتر به پيامبران«عليهم السلام» و امامان معصوم و برخی اولیاء الهی و بالاخره اصحاب و یاران و نزدیکانشان حتي از دوران كودكياشان دارد، چنان كه اين حقيقت درباره عيسي«عليه السلام» كاملاً روشن است. قرآن از قول او ميفرمايد: «وجعلنا مباركاً اينما كنت؛ يعني(عيسي گفت) خداوند مرا خجسته ساخته است هر جا كه باشم.» ولي اين به هيچ روي ستم نيست؛ زيرا خداوند به همه احسان ميكند و به كساني از روي مصالحي كه خود ميداند، بيشتر احسان ميكند و استعداد و خرد و توفيق و بركتي بيشتر ميبخشد و البته در برابر، كوشش بيشتر ميخواهد و مسئوليّتهايي سنگينتر بر دوششان مينهد و در كارشان سختگيري و دقّتي بيشتر ميكند. اين بدان معنا نيست كه خداوند ديگران را بدبخت آفريده است. خداوند توان راه يافتن به سعادت را در همه برنهاده و بدانان آزادي و اختيار بخشيده و راه نيك را از بد با راهنمايي عقل و شرع باز شناسانيده است. اگر كسي بخواهد با اختيار خود، راه نيكبختي را برگزيند، توان آن را دارد و هيچ مانعي در پيش او نيست. از اين رو، خداوند در قرآن مجيد در سوره دهر ميفرمايد: «انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفورا؛ ما راه را بدو نمايانديم،(اينك) يا شكر ميگذارد(و به آن راه در ميآيد) و يا كفران ميكند(و به بيراهه ميرود).» موفق ، موید و پیروز و سربلند باشید!