mgm

سلام اسلام از چه زماني و توسط چه كسي وارد ايران شد؟

سلام اسلام از چه زماني و توسط چه كسي وارد ايران شد؟
شنبه، 18 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

mgm

سلام اسلام از چه زماني و توسط چه كسي وارد ايران شد؟

mgm ( تحصیلات : کم سواد ، 25 ساله )

سلام
اسلام از چه زماني و توسط چه كسي وارد ايران شد؟



مشاور: sayed mojtaba navab

با عرض سلام وتبریک میلاد نور مهدی آل محمد ص و با آرزوی سعادت و سلامت برای برادر گرامی! پرسش: اولين كسي كه اسلام را به ايران آورد چه كسي بود؟ پاسخ: پيامبر اكرم(ص) چند سال پس از هجرت، نامه‏هايي به سران كشورهاي جهان - از جمله خسرو پرويز، پادشاه ايران - نوشتند و پيامبري خود را اعلام و آنان را به دين اسلام دعوت كردند/ خسرو پرويز تنها كسي بود كه به نامه حضرت اهانت كرد و آن را پاره كرد، كه نشانه فسادي بود كه در اخلاق دستگاه حكومتي ايران راه يافته بود، هيچ شخصيت ديگر از پادشاهان و حكام و امپراطوران چنين كاري نكرده بلكه بعضي از آنان جواب نامه را با احترام و همراه با هدايايي فرستادند/ خسرو به پادشاه يمن كه دست نشانده حكومت ايران بود دستور داد كه درباره اين مرد مدعي پيامبري كه به خود جرأت داده كه به او نامه بنگارد و نام خود را قبل از نام او بنويسد تحقيق كند و فوراً او را نزد خسرو بفرستد/ از آنجا كه «يريدون ليطفئووا نورالله بافواهم و الله متم نوره»{1} هنوز فرستادگان پادشاه يمن در مدينه بودند كه خسرو سقوط كرد و شكمش به دست پسرش دريده شد. رسول اكرم(ص) قضيه را به فرستادگان پادشاه يمن اطلاع داد، آنان با حيرت تمام خبر را براي پادشاه يمن بردند و پس از چندي معلوم شد كه قضيه چنان بوده كه رسول(ص) خبر داده است/ پادشاه يمن و عده زيادي از يمني‏ها بعد از اين جريان، مسلمان شدند و همراه آنان گروه زيادي از ايرانيان مقيم يمن نيز اسلام اختيار كردند.{2} در آن زمان به واسطه جريان تاريخي كه در كتاب‏هاي تاريخي آمده است عده زيادي از ايرانيان در يمن زندگي مي‏كردند و حكومت يمن يك حكومت صددرصد دست نشانده ايراني بود. در زمان حيات پيامبر اكرم(ص) در اثر تبليغات اسلامي عده زيادي از مردم بحرين كه در آن روز محل سكونتايرانيان مجوس و غير مجوس بود به آيين مسلماني در آمدند و حتي حاكم آن جا كه از طرف پادشاه ايران تعيين شده بود مسلمان شد، بنابراين، نخستين مسلمانان ايراني، گروهي از ايرانيان مقيم يمن و بحرين بودند/ شايد نخستين مسلمان ايراني، سلمان فارسي باشد. اسلام اين ايراني جليل القدر آن قدر بالا گرفت كه به شرف «سلمان منّا اهل البيت» نايل شد. سلمان نه تنها در ميان شيعيان احترام زياد دارد، بلكه در ميان اهل‏سنّت نيز در رديف صحابه درجه اول به شمار مي‏رود و كساني كه به مدينه مشرف شده‏اند مي‏دانند كه دور تا دور مسجد النبي، نامهاي صحابه بزرگ و ائمه مذاهب اسلامي نوشته است/ يكي از بزرگان صحابه كه نامش در آن جا نقش بسته، سلمان فارسي است/ همين مقدار سابقه ايرانيان با اسلام در زمان رسول اكرم(ص) كافي بود كه بسياري از آنان با حقايق اسلامي آشنا شوند. طبعاً اين وسيله‏اي بود براي اين كه خبر اسلام به ايران برسد و كم و بيش مردم ايران با اسلام آشنا شوند. خصوصاً با توجه به اينكه وضع ديني و حكومتي آن روز ايران طوري بود كه مردم تشنه يك سخن تازه بودند و در انتظار فرج به سر مي‏بردند و هر گونه خبري از اين نوع به سرعت برق در ميان مردم مي‏پيچد و مردم طبعاً مي‏پرسيدند اين دين جديد چيست؟ در اواخر دوره خلافت ابوبكر و تمام دوران خلافت عمر، در اثر جنگ‏هايي كه ميان دولت ايران و مسلمانان پديد آمد تقريباً تمام ممالك ايران به دست مسلمانان افتاد و ميليون‏ها نفر ايراني كه در اين سرزمين به سر مي‏بردند از نزديك با مسلمانان تماس گرفتند و گروه گروه دين اسلام را پذيرفتند.{3} [1].سوره صف، آيه 8/ [2].طبقات كبري، ابن سعد، ج 1، ص 260، چاپ بيروت/ [3].خدمت متقابل اسلام و ايرانيان، شهيد مطهري، ص 78، چاپ نهم، ايران انتشارات صدرا/ مركز: مؤسسه آموزشي پژوهشي مذاهب اسلامي ------------------------- مركز: مؤسسه پيوند با امام (ره) پرسش: آيا اين جمله درست است كه ما ايرانيان فرهنگمان با ايدئولژي اسلام مخلوط شده است اگر اشتباه است لطفاً بيان كنيد؟ پاسخ: ابتدا چند مطلب را ببينيد و بعد قضاوت نماييد: الف: ائمه و ايرانيان در اجدادشان نسل مشترك دارند، ايرانيان از حضرت اسحاق و ائمه از نسل حضرت اسماعيل اندو هر دو فرزند حضرت ابراهيم اند. و لذا رسول اكرم مي فرمايد: "فارس عصبتنا اهل البيت" ودر جاي ديگر مي فرمايند: "اهل فارس هم ولد اسحاق و امياناً در ماجرامائي امام علي (ع)" (1) اعتراف مي كردند و در مقابل اعتراض عربها به ايرانيان مي فرمودند. من فضلي در شما نمي بينم كه برتر از قوم بني اسحاق باشيد (بحار الانوار، ج41، ص137) و همين عبارت هم از زبان رسول اكرم جاري شده است. ب: در حدود هفت آيه در مورد ايرانيان نازل شده كه از آنها استفاده مي گردد. ايرانيان در دفاع از وطن و ديانت خود استوارند و قابل شكست نيستند. شجاعت دارند و بهترين نقشه هاي جنگي را مي كشند و اجوبه مي كنند، صفات تشيع را دارند، خستگي ناپذيرند و بهترين اسلام جو و تسليم محض ائمه اند. ايمان آنان عاريه اي نيست و ... ج: آيا مي دانيد چرا ديگر اقوام از زمان حضرت آدم تا زمان پيامبر گرفتار عذاب شدند ولي ايرانيان مجوس آن زمان در ماندند. در حالي كه قسمتي از سرزمين خراسان آن زمان در معرض نفرين حضرت ابراهيم (ع) بود؟ جواب حضرت حق به حضرت ابراهيم (ع) جواب سؤال ماست. لاتفعل اني جعلت خزائن علمي فيهم و اسكنت الرحمه في قلوبهم (ميزان الحكمه، ج7، ص422) آنچه ايرانيان را از عذاب نجات داد هنر علم و تخصص بود و رسول اكرم تنها به مسلمان تعبير به علم الاول و الاخر مي كند و ... و چند مطلب ديگر، كه مستناد اين مطالب، اين است كه ايراني از همان اول مدافع ولايت بوده و نيازي به حمله خليفه به ايران نبوده و فقط دولت وقت مجوسي بوده است. و اگر قرار باشد اسلام ناب محمدي مصداقي داشته باشد در ايرانيان خواهد بود. پس اگر مخلوطي در فرهنگ ايرانيان است ديگر فرهنگ ماست و اسلام عجين شده در رگ و ريشه ايرانيان دارند. --------------- مركز: مؤسسه در راه حق پرسش: علل گرايش ايرانيان به اسلام و تشيّع چه بوده است؟ پاسخ: علل پذيرش اسلام و تشيّع از سوي ايرانيان اين بود كه روح ايراني كه حق طلب بود، اسلام را با خواسته روحي و خود سازگار ديد و گم گشته‏ي خويش را در آن يافت؛ از اين رو مردم ايران كه مردمي با هوش بودند و صاحب فرهنگ و تمدن نيز بودند، به اسلام شيفتگي نشان دادند و پس از پذيرفتن آن بدان خدمات بسياري كردند. همين توجه آنان به روح اسلام موجب شد كه به اهل بيت پيامبر عشق بورزند، چرا كه اسلام راستين را نزد خاندان رسالت مي‏يافتند. در واقع آنچه كه بيش از همه روح تشنه ايراني را به سوي اسلام مي‏كشيد، عدل و مساوات اسلامي بود. ايراني قرنها از اين نظر محرومت كشيده بود و مشتاق عدالت و مساوات بود. ايرانيان مي‏ديدند كساني كه بدون هيچ گونه تعصب قومي خواهان اجراي عدل و مساوات اسلامي هستند و نسبت به آن بي‏نهايت حساسيت دارند، خاندان رسالت‏اند. درپاره‏اي از روايات، حق جويي ايرانيان مورد ستايش و تمجيد قرار گرفته است. و نيز در برخي از روايات گفته شده است:«لوكان العلم في الثريا لنا له رجال من فارس؛(4) اگر دانش در ثريا(يكي از ستارگان دوردست) باشد، مرداني از قوم فارس (ايرانيان) براي تحصيل آن برمي‏خيزند و فعاليت مي‏كنند». « بخش پاسخ به سؤالات » 4) سفينه البحار، جلد 7، ص 61. ------------- مركز: نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها پرسش: از من مي پرسند: وقتي شاه ايران نامه پيامبر را پاره كرد يعني ما شما را نمي خواهيم با اين وجود سپاه اسلام به ايران حمله كرد چرا؟ و من واقعا نمي دانم چه پاسخي بدهم. پاسخ: در پاسخ به اين سؤال نكاتي را به صورت مختصر بيان مي نماييم: يكم: خداوند متعال دستورها و برنامه هايي براي سعادت، آزادي، تكامل، خوشبختي و آسايش انسانها طرح كرده است و پيامبران خود را موظف ساخته كه اين دستورها را به مردم ابلاغ كنند. بر اين اساس، مهمترين و اساسي ترين وظيفه انبياء الهي ابلاغ پيام الهي و دعوت مردم به سوي خدا و پرستش اوست. همان طور كه قرآن كريم مي فرمايد: «فهل علي الرسل الا البلاغ المبين» (نحل، آيه 35). حال اگر فرد يا جمعيتي يا دولتي ابلاغ اين فرمان ها را مزاحم منافع و اميال خود ببيند و بر سر راه دعوت انبيا موانعي ايجاد كند آنها حق دارند نخست از طريق مسالمت آميز و اگر ممكن نشد با توسل به زور اين موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادي تبليغ را براي خود كسب كنند. اگر بخواهيم از ديدگاهي دقيق تر به بررسي اين موضوع بپردازيم بايد گفت: خداوند متعال هدف از آفرينش عالم هستي را تكامل موجودات قرار داده است و چون تكامل انسان اختياري است و متوقف بر يك سلسله شناخت ها و تعليمات صحيح است، لطف و حكمت الهي اقتضا مي كند كه خداوند متعال با ارسال انبيا و از طريق وحي، اين هدف را تأمين كند و در اين راستا اگر پيغمبري فرستاده نشود مسلما نقض غرض است و با هدف اصلي خداوند از خلقت، منافات دارد و از سوي ديگر اگر پيغمبري فرستاده شود ولي حق تبليغ يا وظيفه تبليغ نداشته باشد و يا به دليل موانع از انجام تبليغ صرف نظر كند، باز هم موجب نقض غرض است، بنابراين هم پيامبران حق و وظيفه تبليغ و رساندن پيام هاي روشنگر و حيات بخش الهي را به گوش تمام جهانيان را بر عهده دارند و هم هيچ فرد يا قدرتي نمي تواند انسانها را از اين حق مسلم خود باز دارد. از اين رو اگر كساني بخواهند مردم را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداي مناديان راه خدا به گوش جان آنها برسد و از قيد اسارت و بردگي فكري و اجتماعي آزاد گردند، فرستادگان الهي حق دارند براي فراهم ساختن اين آزادي ابتدا از راه هاي مسالمت آميز نظير موعظه حسنه، جدال احسن، نامه نگاري و فرستادن نماينده و... استفاده نموده و اگر مخالفين معارضه يا ممانعت نمودند، بحث «جهاد دعوت» مطرح مي شود (اصل منع توسل به زور، سيد ابراهيم حسيني، نشر معارف، 1382، ص 273 - 272). كه دو هدف اصلي دارد: 1. رفع معارضه و ممانعت از دعوت و يا اذيت و آزار دعوتگران. 2. رفع فتنه و ايجاد محيط سالم جهت انتخاب آزادانه دين الهي از سوي مردم. آنچه كه در صدر اسلام و فتوحات اسلامي رخ داد همه درچارچوب فوق قابل تحليل و بررسي است. دوم : هر چند پادشاه ايران (خسروپرويز) نامه دعوت پيامبر گرامي اسلام(ص) را با كمال جسارت و توهين پاره كرد اما اين موضوع به هيچ وجه دليلي بر كوتاه آمدن پيامبر(ص) در انجام وظايف الهي خود نشده و از سوي ديگر عملكرد خودسرانه يك پادشاه ستمگر و مستبد به هيچ وجه نمي تواند مردم آن سرزمين را از حقوق فطري و طبيعي خود در زمينه هدايت و تكامل و شنيدن پيام هاي الهي و اختيار و انتخاب دين الهي محروم نمايد. سوم : هر چند خسرو پرويز نامه پيامبر اكرم(ص) را پاره نمود، اما حوادث متعدد بسياري دلالت بر استقبال ايرانيان از دين مبين اسلام و پيامبر اكرم(ص) دارد. از جمله: 1. بعد از كشته شدن خسروپرويز پادشاه مستبد ايراني به دست پسرش «شيرويه»، شيرويه كه پادشاه ايران شده بود به حاكم ايراني خود در يمن دستور داد كه «شخصي را كه در حجاز مدعي نبوت است آزاد بگذارد و موجبات ناراحتي او را فراهم نسازد» كه اين موضوع به خوبي بيانگر مخالفت مردم ايران و حتي وليعهد ايران با اقدام خسروپرويز است (خدمات متقابل اسلام و ايران، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، 1374، ص 84). 2. در سال هاي اوليه ظهور اسلام و حتي مدت ها قبل از فتح ايران به دست سپاه اسلام، گروه زيادي از ايرانيان مقيم يمن به همراه «باذان» حاكم ايراني خويش به صورت اختياري، اسلام را پذيرفتند و حتي در جريان ارتداد «اسود عنسي» (پيامبر دروغين) به شدت از پيامبر اكرم(ص) و دين اسلام دفاع نمودند (همان، ص 87). 3. در زمان حيات پيامبر اكرم(ص) در اثر تبليغات حيات بخش اسلامي، عده زيادي از مردم بحرين كه در آن زمان جزء ايران و محل سكونت ايرانيان مجوس و غيرمجوس بود، به آيين مسلماني درآمدند و حتي حاكم آنجا كه از طرف پادشاه ايران تعيين شده بود مسلمان شد (همان، ص 79). چهارم: سپاه اسلام بيش از آن كه علاقه به آزادسازي سرزمينها داشته باشند، به هدايت و راهنمايي توده‏هاي مردم به بند كشيده و اسير شده در دست دشمنان اهتمام مي‏ورزيدند و ارشاد و هدايت آنان را رسالت اسلامي خود مي‏دانستند همان‏گونه كه فرمانده سپاه اسلام در فتح ايران گفت: براي آزاد كردن مردم از بردگي و هدايت آنان آمده‏ايم. از طرف ديگر مردمي كه تازه از قيد و بند آزاد شده بودند گرايش شديدي به شناخت ايده و پيام فاتحان داشتند به عنوان مثال اگر اندكي وضع اسف‏بار تحصيل در كشور بزرگي چون ايران را بررسي كنيم، به تشنگي توده‏هاي مردم ايران آزاد شده آن عصر نسبت‏به علوم و معارف اسلامي پي خواهيم برد. فطري بودن احكام نوراني اسلام و جذابيت آن اين گرايش را تشديد مي‏كرد. با بررسي تاريخ سده‏هاي اول ورود اسلام به ايران درمي‏يابيم كه ايرانيان بيشترين استقبال را از معارف اسلامي نمودند و تحقيقا بزرگترين دانشمندان و نويسندگان در رشته‏هاي مختلف علوم از ادبيات عرب گرفته تا فقه و اصول و فلسفه و طب و نجوم و رياضي و غيره ايراني بودند. به عنوان نمونه در تفسير، نويسندگان معتبرترين كتابها از قبيل تبيان، مجمع البيان، تفسير رازي، برهان، كشاف بيضاوي نيشابوري ايراني بودند. محدثان بزرگ از جمله صاحب كتب اربعه شيعه و كتب سته اهل سنت و بزرگترين لغويين از قبيل فيروزآبادي، نيشابوري، راغب اصفهاني و غيره و اديبان بزرگ عربي مثل سيبويه، اخفش، كسائي، فراء، ابوعلي و در فلسفه شخصيتهايي مثل بوعلي سينا، بهمنيار، قطب‏الدين شيرازي، خواجه نصيرالدين طوسي همگي ايراني‏اند. نتيجه آن فتوحات اسلامي زمينه‏ساز تاليف و تدوين كتاب و گسترش آن در جهان اسلام بود (محمد ماهر حماده، المكتبات في الاسلام، بيروت: مؤسسه الرساله، 1398ق، ص‏29). پنجم: و بالاخره اين كه بعضي از متفكران ادعا مي كنند كه اسلام توسط شمشير و زور به ملت هاي ديگر از جمله ايرانيان تحميل شده است، پايه و اساس تاريخي ندارد. ايرانيان به شهادت تاريخ هر زمان از حكام جائر خود به تنگ آمده و مستأصل شده اند، آن ها را در مقابل حملات خارجي و ساير مصايب تنها گذاشته اند و با عدم همكاري موجبات شكست و سقوط آن ها را فراهم آورده اند. در اواخر حكومت ساسانيان نيز اوضاع و احوال سياسي ـ اجتماعي حاكم بر ايران بر اثر فساد و تباهي درباريان ـ ديكتاتور كه توسط موبدان زرتشتي حمايت و تقويت مي شدند و هم چنين فقر و فلاكت توده هاي مردم، زمينه مناسبي براي شكست لشكريان ايران در مقابل مسلماناني كه به نيروي ايمان و اعتقاد به مشيت و كمك الهي مجهز و آماده شهادت و ايثار بودند، فراهم كرد (خدمات متقابل اسلام و ايران، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، 1374، صص 142 - 95). ايراني ها از اسلام خيلي خوب استقبال كردند و اين استقبال به حدّي بود كه امروزه به جز عربستان هيچ كشوري به اندازه ايران، از چنين اكثريت مسلماني برخوردار نيست. علت اين استقبال، سازگاري روحيه ايرانيان با اسلام بود، آن ها گم گشته خود را در اسلام يافتند، اين مردم كه طبعاً باهوش بودند و به علاوه سابقه تمدن و فرهنگ بزرگي داشتند، قبل از آن كه مجذوب و مرعوب قدرت قاهره لشكريان اسلام شوند، به روح و معناي اسلام توجّه داشتند و به همين دليل علاقه آن ها به خاندان نبوت و رسالت بيش از هر ملت ديگري است. لذا از ميان مذاهب مختلف اسلامي، مذهب شيعه را انتخاب كردند و عموماً از فقه جعفري، پيروي نمودند. پيروي از ائمه طاهرين(عليهم السلام) در ميان ايرانيان ريشه دوانيد، زيرا آن ها روح اسلام را در نزد خاندان رسالت يافته، آن را پاسخ گوي پرسش ها و نيازهاي واقعي خود دانستند (انقلاب اسلامي زمينه‌ها وپيامدها). -------------- مركز: نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها پرسش: آيا ايرانيان با زور شمشير به اسلام ايمان آورده اند؟ پاسخ: الف) تاريخ اسلام ايرانيان آن گونه كه نوشته‏ايد نيست. اين گونه تاريخ‏نگاري شيوه مستشرقين (Orientalists) بوده و هدف از آن اين بوده است كه اسلام را آيين شمشير معرفي كنند. حقيقت آن است كه بسياري از ايرانيان قبل از ورود سپاه اسلام، مسلمان شده بودند، ولي به شدت تحت ستم نظام ساساني قرار داشتند. سپاه اسلام يك نظام سلطه‏گر و تحميلي را با كمك خود ايرانيان، برانداخت و آزادي را براي مردم ايران به ارمغان آورد. جادارد بدانيد كه وقتي سپاه اسلام وارد ايران شد، چهار هزار سرباز ايراني از ديلم با پيمودن صدها كيلومتر راه خود را به سپاه اسلام رسانيد و به ياري آنان شتافت و جالب اين جا است كه شاه ايران به دست يك آسيابان ايراني به قتل رسيد. براي آگاهي بيشتر ر.ك: خدمات متقابل اسلام و ايران، ج 1، شهيد مطهري. ب ) پيروزي مسلمانان در جنگ‏هاي صدر اسلام به دليل برتري نظامي و تسليحاتي نبوده است. آنچه كه موجب بسط و گسترش سريع اسلام در آن عصر گرديد، شعارها و برنامه‏هاي اسلام بود كه به سرعت بر عقايد خرافي و جامعه طبقاتي آن روز تفوق مي‏يافت و مردم گروه گروه و مشتاقانه به اسلام مي‏گرويدند. در حقيقت قبل از آن كه مرزهاي جغرافيايي ايران و يا روم فتح گردد دلهاي مردم به واسطه تعاليم بر حق و فطري اسلام فتح شده بود و آنچهپيشرفت اسلام را تسهيل مي‏كرد همين فتح دلها بود. چون دعوت اسلام دعوت به عدالت، نفي جامعه طبقاتي و مبارزه با فساد بود. حال بايد گفت؛ بلي، اگر اسلام دل‏ها را فتح نمي‏كرد جامعه ما همچنان گرفتار همان افكار و نظام طبقاتي باقي مي‏ماند ولي آنچه واقع شد غير از اين بود. اما اين كه آيا ما مسلمان شناسنامه‏اي نيستيم؟ بايد بگوييم ممكن است چنين باشد، چون به هر حال نوعا هر جامعه‏اي از افكار پيشينيان خود تا حدودي تقليد مي‏كند ولي اين وظيفه عقلايي هر فرد است كه با تأمل و تفكر سعي در يافتن حقيقت و تحكيم مباني عقيدتي خود نمايد. البته بايستي خدا را شاكر باشيم كه ما مسلمان شناسنامه‏اي هستيم نه كافر شناسنامه‏اي؟! ------------------ امیدوارم کافی بوده باشد التماس دعا داریم خیلی زیاد . موفق ، موید و پیروز و سربلند باشید



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.