rasool

بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید یکی از روحانیون می گفت که ما جنگ بین ایران و اعراب...

بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید یکی از روحانیون می گفت که ما جنگ بین ایران و اعراب در صدر اسلام (جنگ قادسیه که منجر به اسلام آوردن ایرانیان شد) را یک جنگ شرعی نمی دانیم. به دلیل اینکه خلیفه دوم با هدف کشورگشایی این جنگ را راه انداخت و سعدبن ابی وقاص را فرمانده سپاه کرد که حتی نماز خواندن نیز بلد نبود و در این جنگ تجاوزهای جنسی، ویرانگری، قتل و غارت صورت گرفت. میخواهم بدانم نظر اسلام و اسلام شناسان راجع به این جنگ چیست؟ با تشکر و خدانگهدار
چهارشنبه، 19 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

rasool

بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید یکی از روحانیون می گفت که ما جنگ بین ایران و اعراب...

rasool ( تحصیلات : لیسانس ، 23 ساله )

بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و خسته نباشید
یکی از روحانیون می گفت که ما جنگ بین ایران و اعراب در صدر اسلام (جنگ قادسیه که منجر به اسلام آوردن ایرانیان شد) را یک جنگ شرعی نمی دانیم. به دلیل اینکه خلیفه دوم با هدف کشورگشایی این جنگ را راه انداخت و سعدبن ابی وقاص را فرمانده سپاه کرد که حتی نماز خواندن نیز بلد نبود و در این جنگ تجاوزهای جنسی، ویرانگری، قتل و غارت صورت گرفت.
میخواهم بدانم نظر اسلام و اسلام شناسان راجع به این جنگ چیست؟
با تشکر و خدانگهدار


مشاور: sayed mojtaba navab

با عرض سلام وتبریک ماه میهمانی خدا خدمت برادر گرامی! در پاسخ شما ابتدا باید بگویم از شواهد و قرائن موجود در تاریخ و مسائل سیاسی صدر اسلام می توان صحبت های ان روحانی را تقریبا تصدیق نمود . لطفا به موارد زیر دقت فرمایید تا بهنتیجه عاقلانه تر و مطلوب برسید. تاریخ نگاران و رویداد قادسیه رویداد قادسیه, سرنوشت مسلمانان و ایرانیان را تغییر داد. مسلمین با فتح ایران ساسانی در پایان بخشیدن به دوران شاهنشاهی کهنسال ساسانی, وارث تمدن و فرهنگی غنی و بی سابقه گردیدند, قادسیه در عین حال نقطه بر خورد فرهنگ اسلامی با تمدن ایرانی بود. اما این رخداد با وجود تإثیر غیرقابل تردیدش دچار هیجان های تاریخی است که در مورد آن دو دلیل را می توان ارائه داد: 1 روایات تاریخی از مکاتب متفاوت به گوش می رسد که علاقمند است واقعیات را بزرگتر جلوه داده و یا جهات خاصی به آن بخشد. 2 فاصله مورخان با اصل رویداد قادسیه است که با وجود تعدد منابع شفاهی مورخ را در گزینش دچار تردید نموده و حاصل آن تنوعی است که در نگاه به حادثه وجود دارد. مقاله حاضر سعی دارد بررسی تازه تری را نشان دهد. واژه های کلیدی: قادسیه, اسلام, ساسانیان, یزدگرد سوم, طبریدیدگاه ها طبق نظریات متناقض و دیدگاه های متفاوت نویسندگان اسلامی, با نبرد قادسیه, تاریخ ایران با یک رخداد جدی و تعیین کننده که سرنوشت سیاسی, اعتقادی و اجتماعی آن را تغییر می دهد روبه رو می شود. آن چه پیش از نبرد قادسیه در برخورد نظامی نیروهای اسلام با دولت ساسانی پدید میآید با اصل رخداد ارتباطی تنگاتنگ دارد, اما با نگاه تاریخی به آن, این نتیجه حاصل می شود که اساس موضوع دچار پیچیدگی و بحران های تاریخی بوده و به رغم نتیجه قطعی و عمیق آن, به لحاظ تاریخی فاقد ویژگی های یک رخداد مشخص در ذهنیت محقق تاریخ می باشد. دو سوی واقعه چه از طرف مسلمین و چه ایرانیان پوشیده از راز و رمز, ابهام, اسطوره سازی, معجزه های پیاپی در طرف غالب و پیشگویی های یإس آور و دل نگرانی های وهم انگیز در جبهه مغلوب می باشد. با توجه به یک سونگری تاریخی در این رخداد که عمده به دست نویسندگان اسلامی نگاشته شده است و سکوت اضطراری طرف مغلوب, پیروزی معجزه آسا جلوه گر می شود و این بدون در نظر گرفتن شرایط سیاسی, اجتماعی و دشواریهای دوران پایانی حکومت ساسانی است. در واقع, در نیمه اول قرن هفتم هجری ما با دو پدیده عظیم تاریخی در آسیای غربی مواجه هستیم. در جبهه غربی نیروهای پرتوان و معتقد که با رهبری مردمی توانمند و با اراده, از بند جهالت اجتماعی و اسارت اعتقادی نجات یافته بودند, در برابر بخش شرقی موقعیت خویش, یعنی ایران ساسانی, که یک دولت اسیر تباهی و فساد, با ملتی دردمند و ناامید و افسرده بود قرار گرفتند. در چنین شرایطی بود که نیروهای پراکنده اسلام به سرپرستی خالدبن ولید, در ساحل غربی فرات پیش روی خود را به سمت جنوب شروع کردند.(2) پیش از این تاریخ, ساسانیان با نبرد ذوقار (حدود 604 تا 610م) دولت هم پیمان عرب حیره را که قرن ها مدافع سرسخت ایرانیان در جنوب بودند از دست داده بودند. (3) وضع نابسامان دربار شاهنشاهی ساسانی نیز پس از مرگ خسرو پرویز (628م) امکان بازسازی, انسجام و هماهنگی تازه ای را نداشت, زیرا نیرویی مقتدر سرتاسر مرزهای جنوبی را تهدید می کرد. پیش از این هم ایرانیان با مشکلاتی از این دست برخورد کرده بودند ولی این بار وضع متفاوت به نظر می رسید; نیروی صحرا با توانی کم نظیر که از غلیان ایدئولوژیک سرچشمه می گرفت در برابر دولتی ضعیف و دارای اعتقادی کم رنگ و ملتی متفرق و بدون پشتوانه قرار گرفته بود. نبرد قادسیه در راه بود و نتایج آن هم به لحاظ تاریخی روشن بود. قادسیه بی شک رخدادی مهم و تعیین کننده در برخورد سرنوشت ساز سیاسی, اجتماعی و فرهنگی ایرانیان با مسلمین بود. این رویداد از چند جهت قابل بررسی است: نخست آن که: با این پیروزی, پایتخت شاهنشاهی ساسانی سقوط نمود و اعراب مسلمان برای اولین بار پیروزمندانه بر این شهر به ظاهر تسخیرناپذیر تسلط پیدا کردند. البته پیش از آن هم اعراب در حمایت از نظام ساسانی قدم نهاده بودند. به علاوه, کمی قبل از نبرد قادسیه حدود سال های 611604 میلادی گروهی از قبایل جنوب فرات در ذوقار با بخشی از ارتش ساسانی در زمان خسرو پرویز 628590م به نبرد برخاسته پیروز گردیدند.(4) این پیروزی درخاطرات اعراب (ایام العرب) به شکلی آرمانی, آینده غلبه و تصرف شهر رویایی رابه تصویرمی کشید.نکته دیگر آن بود که این بار اعراب نه به شکل اتحاد قبایلی کوچک بلکه به صورت قدرتی متشکل, منسجم و آرمان گرا نه تنها قصد تصرف تیسفون, بلکه قصد سرنگون ساختن نظام ساسانی و یا به تمکین واداشتن آن را داشته و سرزمین وسیع ایران را گذرگاهی برای دست یابی به شرق دور می دانستند.(5) کمی پیش از رخداد قادسیه, امپراطوری روم شرقی بر اثر ستم کاری قیصر خویش فوکاسphokas) ) (602601م) و بر اثر هرج و مرجی که به علت سقوط او و جلوس هراکلیوسHeraklios) ) به تخت سلطنت به وجود آمده بود, چنان ضعیف شده بود که نتوانست در مقابل حمله سخت خسرو پرویز, شاهنشاه ایران, به ایالات جنوبی امپراطوری مقاومت نماید; اما هراکلیوس با تلاشی اعجابآور در جمعآوری نیرو و کوشش در براندازی تضادهای عقیدتی بین فرق مختلف مسیحی, توانست امپراطوری خود را حفظ نموده و طی جنگ های دشواری ارتش ایران را از تمام متصرفات غربی و شمالی رانده و او را تا قلب امپراطوری ساسانی یعنی تا قصر تیسفون واقع در کناره دجله تعقیب نماید و به این ترتیب, صلحی را که به بهای مرگ خسروپرویز (29 فوریه 628م) تمام شد بر شیرویه فرزند خسرو تحمیل نماید. با این حال, دولت روم شرقی با این که در برابر ایرانیان به پیروزی رسیده بود, اما نتوانست سلطه کاملی بر این سرزمین داشته باشد. بدین ترتیب, با انحطاط دولت ساسانی و تضعیف امپراطوری روم, مقدمه شکل گیری نیروی سومی در منطقه غرب آسیا فراهم آمد. این نیرو دولت اسلامی مدینه بود که پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) در دو جهت هم به سوی شمال و هم به سوی شرق اقدام به عملیات نظامی می نمود. هدف این حملات, ایجاد تغییرات در اراضی شبه جزیره عربستان یا دست یابی به راه تجاری و یا حتی حرص غارتگری روحی عرب گرچه در این حملات تا حدودی دخالت داشت نبود, بلکه محرک واقعی این تهاجمات برق آسا و توقف ناپذیر, دین جدید و اعتقادات تازه ای بود که پیامبر اسلام (ص) به آنان ارزانی بخشیده بود و امروز جای تردید نیست که محرک اعراب در گشایش کشورها, دین یکتاپرستی و گسترش آن به سوی مرزهای خارج عربستان بوده است.(6) پیروزی قبایل عرب بر ارتش ساسانی در ذوقار و نخستین آزمایش قدرت در مقابل دشمنی نیرومند, بادیه نشینان را در مورد قدرت سپاه ساسانی به تردید افکنده و اطمینان آن ها را در تکیه بر نیروی خویش استوار ساخت; ((در واقع این کامیابی همچون آستانه ای تلقی گردید که پیروزیهای آینده اعراب را برابر ایرانیان ارزیابی می کرد)).(7) پس از پیروزی درخشان نیروهای اسلام, دولت ساسانی هرچند در جبهه های جلولا و نهاوند مقاومتی از خود نشان داد,(8) اما این مقاومت از سوی بخش اشرافی و فرادست نظام ساسانی بود که در واقع برای منافع خویش می جنگیدند نه بقای ملک. به گفته مورخان, مقاومت برجسته و قابل ملاحظه دیگری در مسیر فتوحات مسلمین پدید نیامد و مردم شهرها یا در مقابل فاتحان مقاومت ننمودند و یا با اندک مقاومتی تسلیم شده و میان اسلام آوردن و پرداخت جزیه مختار گردیدند.(9) کمی بعد از این وقایع, نوبت عقب راندن بقایای نظام ساسانی و آخرین شاه آن, یزدگرد سوم 652632م برابر با 3111ه'''' از نهاوند تا مرو و تسلط بر قدرت تقریبا دست نخورده ساسانی توسط مسلمین گردید.(10)تحقیقی پیرامون منابع در ارتباط با نبرد قادسیه در رابطه با تشخیص شرایط پدید آمده در نبرد قادسیه حداقل با سه جناح و یا سه دیدگاه متفاوت در تحولات این نبرد روبه رو هستیم. جناح اول, مورخان عرب گرا هستند. آنان پیروزی بر ایرانیان را ناشی از شجاعت, درایت و مجاهدات سرداران اسلام می دانند. مقدسی و بلاذری از بارزترین صاحبان چنین تفکری هستند. جناح دوم, مورخان ایران گرا هستند که سعی داشته اند به عناوین مختلف و با دست آویز قرار دادن اموری چون مشیت الهی, قضا و قدر, اختلاف میان ایرانیان و... شکست ساسانیان را یک واقعیت غیرقابل انکار به شمار آورند. ثعالبی نماینده چنین تفکری می باشد. برخی از مورخان نیز در این زمینه نظرات خود را به صورتی محتاطانه ابراز داشته اند. طبری از جمله این افراد می باشد, گرچه بی گمان او تابع مورخانی بوده است که منابع خویش را از اخبار کسب می نمودند.(11) در این میان, بعضی از مورخان غربی بر این عقیده اند که اصولا از آغاز نخستین تهاجمات مسلمانان علیه ایران ساسانی, نقشه و طرحی برای کشورگشایی در میان نبوده است, بلکه پیشرفت های قبایل بنی بکر در سواد و هم زمان بودن آن ها با پیروزیهای خالدبن ولید در رهبری اهل الایام علیه اهل الرده و نزدیک بودن محل تهاجمات خالد علیه اهل الرده در یمامه و مثنی بن حارثه در سواد, دولت مدینه را به فکر استفاده از موقعیت مناسبی که فراهم شده بود افکند. طرح حمله به عراق و تسخیر آن, در مدینه و در زمان ابوبکر به تصویب رسید و در زمان عمر به اجرا درآمد. از بین مورخان غربی, ادوارد مایر, ریچار فرای, کریستن سن و ویل دورانتاز طرفداران چنین نظریه ای هستند. به نوشته کریستن سن: ((اعراب بادیه نشین که روح غارت گری را با تعصب دینی آمیخته بودند به فرمان عمر روی به ایران نهادند)).(12) انتخاب فرمانده سپاه اسلام در نبرد قادسیه در آغاز, عمربن خطاب خود تصمیم گرفت فرماندهی سپاه اسلام را بر عهده گیرد, اما پس از رایزنی با اصحاب رسول خدا(ص) از این کار منصرف شده و علی بن ابی طالب(ع) را به سمت فرماندهی انتخاب نمود, ولی علی(ع) از قبول آن خودداری نمود(13) و سعد بن ابی وقاص را برای این مسوولیت پیشنهاد نمود که مورد پذیرش عمر قرار گرفت.(14) برخی اعتقاد دارند علی(ع) رإی به ماندن عمر داد و صلاح ندید خلیفه از مدینه خارج شود.(15) بعضی از مورخین, نام پیشنهاد دهنده را عبدالرحمن بن عوف ذکر نموده اند.(16) در رابطه با آمار سپاه اسلام در نبرد قادسیه روایات متفاوتی وجود دارد. برخی از روایات, شمار سپاه سعد به هنگام خروج از مدینه و عزیمت به سوی عراق را 3000 نفر عنوان کرده اند که با تعدادی که در مسیر حرکت به آن افزوده شد بالغ بر 5600 نفر گردید; در حالی که نیروی ایرانیان در نبرد قادسیه 60000 نفر برآورد شده است. (17) در برآورد دیگری, نیروی اسلام را حدود 100000 نفر در برابر 120000 نفر نیروی ایرانی ذکر کرده اند.(18) گروهی دیگر, شمار مسلمین را 80000 تن نوشته اند که در حین نبرد تعداد 6000 تن نیز از جبهه سوریه بر این تعداد افزوده شد.(19) طبری در یک روایت, شمار ایرانیان شرکت کننده در نبرد قادسیه را 200000 تن ذکر کرده است.(20) ابن اعثم, شمار نیروهای ایرانی در نبرد قادسیه را 120000 تن آورده و تعداد مسلمین را با نیروهایی که عمر در جواب درخواست سعدبن وقاص برای او اعزام نمود(21) رقمی در حدود 60000 تن ذکر کرده است. بنا به نوشته ابن اعثم در نبرد قادسیه: ((نیروی مسلمین نصف تعداد ایرانیان بوده است)).(22) مورخی دیگر تعداد سپاهیان اسلام در نبرد قادسیه را 22000 مرد گزارش نموده است. (23) اشپولر به نقل از سبئوس مورخ ارمنی می نویسد: ((تعداد سپاه ایران در قادسیه بیش از 80000 تن بوده است)).(24) آمار و ارقام متفاوت موجود در برآورد نیروها, برحسب روایات مختلف و نظرات متفاوت راویان و دیدگاه های خاص آنان نسبت به نبرد سرنوشت ساز قادسیه بیان گردیده است. گروهی برای بزرگ جلوه دادن نبرد و پیروزی بر ایرانیان و برخی دیگر برای کاستن از بار خفت این شکست, به جای برخورد با واقعیت ها, به ذهن گرایی پرداخته اند. بعضی از مورخان اخیر سعی نموده اند از میان انبوه اطلاعات متفاوت, رخداد قادسیه را واقع بینانه بررسی نمایند, چنان که شمار مسلمانان را 24700 تن(25) گزارش نموده اند. تنی چند از مورخان متإخر و متقدم نیز بر آمار 30000 نفر توافق دارند. (26) از میان مورخان غربی, فرای اعتقاد دارد که در ذکر نابرابری نیروهای دو حریف مبالغه شده است و اضافه می کند: ((شمار سپاه ایرانیان ظاهرا بیش تر از مسلمین بوده است ولی نه چندان بسیار. شمار سپاه دو طرف بیش از 25000 تن نبوده است...)).(27) اشپولر نیز شمار سپاه مسلمین در نبرد قادسیه را 20000 تن ذکر می نماید.(28) آن چه از همه روایات متقدمین و تحقیقات متإخرین بر میآید این است که تعداد نیروهای سپاه ایران در نبرد قادسیه بیش تر از تعداد مسلمین بوده است; ولی این اختلاف نباید آن قدر زیاد باشد که تصور جنگی نابرابر را در ذهن پدیدار سازد. ترکیب نیروهای اسلام در نبرد قادسیه طرح ایجاد یک حکومت اسلامی در عربستان, در زمان حیات پیامبر(ص) شکل گرفت(29) و ابوبکر با سرکوب شدید رده(30) و سایر مخالفان آن را ادامه داد و عمر به آن مفهومی مستقل بخشید. سیر مطالعه تاریخ فتوح اسلامی در عراق و ایران در زمان خلافت عمربن خطاب (2313ه'''') بیان گر این واقعیت است که عمر ترجیح می داد فرماندهان فتوح از قریش باشند, ولی در مورد نیروهای اسلام علاقه خلیفه به نیروهای ترکیبی و متشکل از قبایل مختلف عرب جلب می گردید. روایات سیف بن عمر تمیمی, پیروزی در نبرد قادسیه را به صورتی نشان می دهد که گویی این پیروزی به اعراب بادیه نشین تعلق داشته است. در روایات سیف از قبایل بنی بکر صحبتی به میان نیامده و سرداران غیر مسلمان بسیار مدح شده اند. واقعیت این است که سپاهی که به فرماندهی سعد از مدینه خارج شد, در درون دنیای قبیله ای شکل گرفته و به حرکت درآمده بود. تکیه آن ها بیش تر به وفاداران به اسلام بود تا نیروهای دیگر.(31) این نیروها بر عکس جبهه های سوریه که در آن فرزندان صحابه بزرگ حضور داشتند بیش تر از انصار بودند تا قریش. رإی عمر بر این بود که بهترین اعراب, شامل قهرمانان, سخنوران, و شاعران, در برابر ایرانیان قرار گیرند. او می خواست در نبرد تعیین کننده آینده با ایرانیان, عمده ترین عامل بر مبانی اسلامی پایه ریزی شود; از این رو رهبران گروه ها را از مسلمانان با سابقه و یا کسانی که در اسلام اعتبار بیش تری داشتند برگزید.(32) روسای قبایل زیر نظر پرچم داران و فرماندهان سپاه اسلام قرار گرفتند; گویی هنوز به وفاداری آنان اطمینان نبود. حضور رهبران ارتداد که اینک مسلمان شده بودند در نبرد قادسیه از ابداعات عمر بود. ابوبکر در جنگ ها از آنان کمک نمی گرفت, ولی عمر آنان را به جنگ فرستاد و ((هیچ کدامشان را به کاری نگماشت));(33) گویی نبرد قادسیه موقعیتی بود تا بدین وسیله مرتدین خود را بازخرید کنند و یا ((بوته آزمایشی بود برای اتحاد همه گروه ها)).(34) در شراف ستاد عملیات نظامی سعد پیش از حضور در قادسیه رهبران مرتدین نظیر اشعث بن قیس, طلیحه بن خویلد, عمروبن معدی کرب, قبایل خود را رهبری می کردند, ((اما به آن ها کاری واگذار نشد)).(35) بنا به روایت سیف, حضور مردان نامدار چون: عمروبن معدی کرب, طلیعه قیس بن هبیره, و مردان اندیشه چون: مغیره بن شعبه, حذیفه, عاصم, و شاعرانی چون: شماخ, حطیه اوسن بن مغرا و عبدبن الطبیب, در نبردگاه قادسیه باعث تقویت روحیه نیروها می گردید.(36) طرح عمر برای شاخص نمودن نیروی قادسیه که می بایست تکلیف سلطنت و قدرت را در ایران یکسره سازد بسیار وسیع تر از آن چه به نظر می رسد بوده است. عمر دستور داد در گروه قادسیه هفتاد و چند نفر از جنگاوران بدر, سیصد و ده تن از کسانی که صحبت پیامبر(ص) را تا زمان بیعت رضوان شنیده بودند, سیصد تن از کسانی که در فتح مکه حضور داشتند و هفتصدتن از فرزندان صحابه پیامبر(ص) شرکت نمایند.(37) وی اصرار داشت نیروی اسلام را در همه عربستان و در مقابل چشم بزرگان عرب به نمایش بگذارد. کم ترین نتیجه ای که از این آزمایش واقعی گرفته می شد این بود که قدرت تحرک را از جریان های شبه نظامی رده در آینده سلب می نمود; مدینه به قدرتی واقعی و تعیین کننده تبدیل می گردید; عربستان تحت لوای اسلام با وحدت خویش جستجوگر منابع انسانی و جغرافیایی تازه ای برای ارائه دین خدا می گردید و قبایل مسیحی سواحل فرات قدرت اسلام را درک می نمودند.(38) بی گمان آن چه پیش آمد خارج از تصور عمر و طراحان سیاست نظامی مدینه بود. نتایج غیر قابل تصور و پیروزی مسلمین در قادسیه که شکست و اضملال دولت ساسانی را به همراه داشت آن چنان غیر مترقبه بود که تإثیر آن در سیاست داخلی مدینه منجر به تغییرات سیاسی شگرف در آینده گردید. (39) انتخاب یزدگرد به شاهی طبری, مسکویه رازی و دینوری در نحوه انتخاب یزدگرد به شاهی مطالب تقریبا یکسانی بیان نموده اند و مسعودی و بلاذری با این که از مشورت عمربن خطاب با صحابه پس از شنیدن خبر پادشاهی یزدگرد صحبت نموده اند,(40) اما در رابطه با نحوه انتخاب یزدگرد اظهار نظر مشخصی ننموده اند.(41) این موضوع, گزارش هایی که در باب متمرکز شدن نیروهای ایرانی به مدینه رسیده بود را تإیید می کند.(42) این گزارش ها نشان می دهد که ایرانیان از نبردهای کوچک موضعی که به طور عمده به شکست آن ها منجر شده بود خسته شده و در صدد چاره جویی برآمده بودند. تإملی در سیر تاریخ ساسانی نشان می دهد که هرگاه در رإس قدرت مرکزی فردی نیرومند و صاحب اراده قرار می گرفت دولت مقتدری را به وجود میآورد واینک ایرانیان در جستجوی چنین پایگاهی بودند. (43) به نظر برخی از نویسندگان اسلامی, بزرگان ایرانی, در بین زنان خسرو پرویز به جست وجو پرداختند تا اگر پس از قتل عام خاندان قباد دوم, ملقب به شیرویه (633632م), فرزند ذکوری از او باقی مانده است, او را بیابند. آنان سرانجام, یزدگرد فرزند شهریاربن خسرو[ پرویز] را یافتند و او را که جوانی 21 ساله بود به سلطنت گماردند(44) و همه متفق القول شدند تا برای آخرین بار از یک حکومت مرکزی مقتدر که در رإس آن شاهی انتصابی قرار داشت اطاعت نمایند.(45) سران قوم چون رستم فرخزادان و فیروزان[ ایران اسپاهبذان] در اطاعت و اعانت او پیشی گرفتند و سپاهیانی برای استقرار در پادگان ها و مرزهای حیره, انبار, ابله و دیگر نقاطی که در عصر خسروپرویز سنگری در برابر اعراب به شمار میآمد آماده نمودند.(46) در مورد چگونگی گزینش یزدگرد به شاهی, قول دیگری نیز وجود دارد و آن این که: فیروزان و رستم به پوران[ پوراندخت] دختر کسری پیشنهاد نمودند تا نام همه زنان و محارم خسروپرویز را بنویسند و در بین آن ها جست وجو کرده و فرزند ذکوری را برای سلطنت بیابند.(47) جالب این است که آن ها از پوراندخت که طبق نظر نویسندگان اسلامی, بر سریر سلطنت تکیه زده است, می خواهند تا فردی را انتخاب و یا جست وجو کند که به جای او بر تخت ساسانی بنشیند و این در حالی است که پس از یافتن یزدگرد دیگر ذکری از پوراندخت نمی رود و به نظر می رسد بزرگان ایرانی برای یک دفاع جدی هم پیمان شده و با براندازی پوراندخت ساختار تازه ای را در سیاست پدید آوردند.(48) ولی به عقیده دینوری ((بزرگان ایرانی چون دیدند عرب از همه سو بر آنان پیروز می شوند با یکدیگر گفت وگو کردند و به این نتیجه رسیدند که گرفتاری آن ها از آن است که زنان بر ایشان حکومت می کنند و سپس بر یزدگرد پسر شهریاربن خسرو گرد آمدند که جوانی 16 ساله بود و او را بر خود پادشاه کردند و آن گاه اینان با گروهی که بر پاشاهی آذرمیدرخت اصرار می کردند جنگیدند و آن ها را شکست داده و آذرمیدخت خلع گردید و یزدگرد شاه شد)).(49) همان طور که ملاحظه گردید, در میان مطالب فوق, هم در مورد سن یزدگرد که او را 8, 21 و 16 ساله نوشته اند و هم در مورد پوراندخت و آذرمیدخت که به نوشته نویسندگان اسلامی, قبل از یزدگرد, شاه ایران, می زیستند اختلاف نظر وجود دارد. به روایت ثعالبی: ((پس از پوران دخت که فقط 8 ماه سلطنت نمود کودکی را به نام فرخزاد انتخاب و او را به تخت سلطنت نشاندند و این کودک که به علت خردسالی از کشتار شیرویه سالم مانده بود در پارس به سر می برد و او برادر پوراندخت به شمار میآمد اما سلطنت او هم دوامی نیافت)).(50) یعقوبی دوران سلطنت پوراندخت را قبل از یزدگر ذکر می کند. روایات, حکومت یزدگرد را بین سال های 652632م ذکر نموده اند و این موضوع نشان می دهد که دوران سلطنت وی چندان روشن نیست. همان گونه که ذکر شد, مورخان بزرگ اسلامی چون طبری, ثعالبی و دینوری در مورد سلطنت پوراندخت, آذرمیدخت و حتی سال شروع سلطنت و سن یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی دچار تناقض گویی هستند. در واقع, آن چه به نوشته های مورخان اسلامی در مورد چنین اختلافاتی تصویری مبهم و تا حدودی نادرست داده است تقویم مشهور به یزدگردی است که با جلوس یزدگرد در سال یازدهم هجری آغاز می شود و نام خود را هم از این پادشاه دارد و حال آن که اکثر روایات, جلوس او را پس از این سال دانسته اند و اگر این تقویم نادیده گرفته شود, تاریخ شروع سلطنت, عمر یزدگرد و مرگ او در مسیر طبیعی تری قرار خواهد گرفت.(51)نتایج رخداد قادسیه(52) در نبرد قادسیه ارتش ساسانی امتحان خود را در برابر سپاه اسلام پس داد. فرمانروایان ساسانی که به شکلی موروثی حکومت می نمودند بیش تر به منافع خویش می اندیشیدند تا مصالح دولت و ملت و این وضع به نحوی شگفتآور, همان حالت اسکندر و ایران را در زمان آخرین شهریاران هخامنشی و تسلط شهربانان تداعی می کند. پس از نبرد قادسیه, شاهنشاهی ساسانی تجزیه شد و به شکل مجموعه ممالک کوچکی درآمد که ((مورخان عرب شخصا نام آن ها را ذکر می کنند)).(53)اگر حمله مسلمانان به ایران و چیرگی آنان و مذهب اسلام در ایران را چنان که سزاست محوری بنگریم که از آن پس تحول کیفی مهمی در نظام اجتماعی جامعه ایران روی می دهد, در آن صورت تقسیم تاریخ کشور ایران به دوران پیش و پس از اسلام تقسیمی بیهوده تلقی نخواهد شد. دوران آریایی پیش از اسلام یکهزار و پانصد سال طول کشیده بود. اعراب از همان آغاز قدرت یافتن اسلام, با سپاهیان شاهنشاهی ساسانی وارد درگیریهایی شدند که برخی از آن ها مانند نبرد ذوقار (ح 610604م) در سرنوشت سیاسی آینده عرب و ایران نقش بسیار مهمی را ایفا نمود. این جنگ در دوران خسروپرویز رخ داد و پیامبر(ص) درباره آن فرموده است: ((این نخستین بار بود که عرب از عجم انتقام گرفت و به وسیله من برآن ها پیروزی یافت)).(54) این نبردها در زمان خلافت عمربن خطاب به اوج خود رسید و از حالت موضعی خارج شد. پس از نبرد قادسیه که در آن ((گندشهشاه)) به فرماندهی رستم فرخزاد شکست خورد, نبرد نهاوند(55) (فتح الفتوح) پیش آمد که منجر به واژگونی سلطنت ساسانی شد و جامعه ایرانی دچار دگرگونی عمیق گردید. مبارزه مسلمین برای تصرف ایران در مجموع بیستسال طول کشید و در این میان چند عامل در پیروزی آنان نقش داشت: 1 نظام دموکراتیک قبیله ای, مساوات در لباس و رفتار و ظواهر زندگی بین بزرگان عرب و سپاهیان ساده, در قیاس با نظام اشرافی ساسانی گرچه از جهت محتوای تاریخی عقب بود, ولی از لحاظ جاذبه معنوی و اجتماعی جلوتر از آن قرار داشت,. 2 ایدئولوژی مذهبی, شور و شوق و وحدت معنوی در میان قبایل عرب پدید آمده بود, در حالی که جامعه ایرانی را نبرد عقاید زرتشتی, مانوی, مزدکی, زروانی, عیسوی, یهودی, شمن و غیره از هم می درید و ناباوری و تردید بر آن حکمرانی داشت. درباریان و اشراف (زرینه کفش) که بر ایران حکم می راندند غرق در عیش و نوش و فساد بودند و فاصله آنان و موبدان حامی شان با مردم بسیار بود. مردم از آنان بیزار بوده و نابودی آنان را طلب می نمودند.(56) 3 جاذبه های سپاه اسلام و ایدئولوژی مساوات خواهی در جامعه عاری از عدالت ساسانی موجب گردید تا برخی از فرماندهان سپاه آن, چون سپاه دیلمی در نبرد شوشتر, داوطلبانه تسلیم سپاه عرب شده و به پشتیبانی از آن ها بپردازند, و یا سبب گردید که نیروها آن چنان که می بایست, فداکاری ننمایند و در آخرین لحظات, اشراف ایرانی به جای کمک به نجات کشور, به طمع تاج و تخت به جان هم افتاده و امر سقوط را تسریع نمایند. پس از نبردهای قادسیه و مداین و جلولا کسی را پروای مقاومت جدی نبود. بعضی از مرزبانان خود را به کلی از واقعه کنار کشیدند و مستقل ماندند و انسجام نیروها از هم گسیخت(57) و این در حالی بود که یزدگرد سوم متوحشانه به سوی سرنوشت خویش (آسیاب مرو)(58) به پیش می تاخت.دیدگاه های طبری و ابن اعثم پیروزی قاطع مسلمین در نبرد قادسیه دروازه های بزرگ ترین امپراتوری شرق را به روی آنان گشود و سر آغاز گسترش اسلام در سرزمین های وسیع متعلق به ایران ساسانی گردید اما در مورد چگونگی پیروزی مسلمین و مقاومت ایرانیان ابهامات زیادی وجود دارد مطالبی که درباره این جنگ نوشته شده است طوری مبالغهآمیز و افسانه ای است که کشف حقیقت را مشکل می سازد(59) ایرانیان فرماندهی واحدی نداشتند و اعراب هم به صورت قبیله قبیله وارد معرکه جنگ می شدند. این جنگ در آغاز به صورت یک رشته عملیات مجزا سرانجامی شگفت داشت. ایرانیان شکست سختی خوردند و اعراب هم تلفات سنگینی را متحمل شدند.(60) تیسفون به دنبال قادسیه به دست مسلمین فتح شد. رستم فرخزادان, فرمانده نیروهای ایرانی در نبرد قادسیه از خطر بزرگی که در نتیجه اتحاد ایدئولوژیک عرب و حمله آنان به ایران متوجه آنان بود آگاهی کامل داشت. (61) او در سمت فرماندهی کل جنگ, در دفع خطر کوششی دلیرانه نمود اما در این راه توفیق نیافت.(62) نبرد قادسیه یک پیام واقعی برای مردم ایران داشت و آن پایان حکومت دیرینه ساسانی بود که اردشیر بابکان آن را بنیاد نهاد و با مرگ یزدگردبن شهریار به انتها رسید.(63) در میان مورخان اسلامی, طبری به خاطر شیوه های خاص تاریخ نگاری و دیدگاه های ویژه خود نسبت به روابط ایرانیان و اعراب در این مورد مسایل خاصی را بیان می کند. در حالی که سایر مورخان اسلامی زمان برخورد بین نیروهای اسلام و ایرانیان را به صراحت بیان نمی کنند, طبری اعلام می کند زمان این جنگ چیزی بیش از دو ماه بوده است. (64) هم چنین او اعتقاد دارد که خلیفه اسلام, عمربن خطاب, دارای نوعی قداست و قدرت آینده نگری بوده است. در هنگام اعزام سپاه به قادسیه, مردم سکون به رهبری حصین بن نمیر سکونی و معاویه بن حدیج آماده حرکت به سوی شرق بودند, اما خلیفه[ عمر] از آن ها روی برگردانید. وقتی از او پرسیدند چرا از این قوم روی گردان هستی, گفت: از آن ها تشویش دارم; هیچ قوم عرب بر من نگذشته است که ناخوشایندتر از اینان باشد. بعدها نیز عمر از آن ها به بدی یاد می کرد و مردم از این امر در شگفت بودند و سرانجام بدبینی عمر نسبت به آنان درست از کار درآمد, ((زیرا یکی از آن ها به نام سودان بن حمران, عثمان بن عفان رضی الله عنه را کشت و یکی از بستگانش, خالدبن ملجم, علی بن ابی طالب رحمه الله را کشت و جماعت ایشان قاتلان عثمان را پناه دادند)).(65) در این جا طبری علاوه بر اقرار به آینده نگری عمر, وقایع بین قتل عثمان بن عفان و خلافت علی(ع) و وقایع بعدی را به شکلی متفاوت مورد بررسی قرار می دهد. هم چنین, او سعی دارد تا پیروزی قادسیه را پیش از وقوع آن پیش بینی نماید و از قول سعیدبن مرزبان می نویسد: ((عمر مداواگرانی به قادسیه فرستاد و عبدالرحمن ربیعه باهلی را به مقام قضاوت گماشت و او را مسوول تقسیم غنایم نمود و سلمان پارسی را مإمور اکتشاف و پیشتاز قوم و دعوت گر قرار داد)).(66) جای هیچ بحثی نیست که آن چه را طبری به عنوان پیش بینی عمربن خطاب از ایجاد تشکیلات برای یک پیروزی غیر قابل انکار نگاشته است دقیقا همان نکاتی است که بعد از فتح قادسیه پدید آمد. طبری هم چنین, اطلاعات عمر از موقعیت استراتژیکی قادسیه را در نامه او به سعد ابی وقاص منعکس می نماید. در این نامه عمر به سعد دستور می دهد که: ((با پارسیان در خاک آن ها جنگ مکن و میدان جنگ را در نزدیک ترین سنگستان به دیار عرب و نزدیک ترین صحرا به دیار عجم قرار ده.))(67) نکته دیگری که در نگاه طبری به قادسیه دیده می شود قداستی است که او برای سپاه قادسیه قایل است. وی می گوید: در این نبرد آرایش سپاه اسلام براساس نبردهای دوره پیامبر اکرم(ص) تنظیم شده و فرماندهان عصر پیامبر(ص) در رإس سپاه قرار داشتند. و آنان کسانی بودند که همگی در عصر پیامبر(ص) با مشرکان و در عصر ابوبکر با مرتدین جنگیده بودند.(68) بنا به گزارش طبری, در این نبرد هفتاد و چند تن از جنگاوران بدر و سیصد و ده تن از کسانی که پیامبر(ص) را تا بیعت رضوان و یا جلوتر درک نموده بودند و سیصد تن از آنان که در فتح مکه پیامبر(ص) را همراهی نموده بودند و هفتصد تن از فرزندان صحابه پیامبر(ص) از همه قبایل شرکت داشتند.(69) نکته دیگری که در دیدگاه های طبری به قادسیه منعکس است علاقه و توجهی است که نسبت به مثنی بن حارثه از خود نشان می دهد, به گونه ای که اظهار تإسف خود را از فرماندهی سعدبن ابی وقاص و جریربن عبدالله بجلی به جای مثنی پنهان نمی کند. طبری پیروزی در نبرد قادسیه را یک معجزه می داند و وقایع اعجاب آوری را از زمان توقف نیروهای اسلام کمی قبل از شروع نبرد نقل می کند, از جمله این که: زمانی که سعد گروهی را به جست وجوی غذا و خوار و بار به اطراف فرستاده آنان در ایالت میشان در جست وجوی گاو و گوسفند برآمدند, اما همه مردم گریخته بودند و سرانجام مردی را یافتند و از او نشان گاو و گوسفند را گرفتند, اما آن مرد قسم خورد که اطلاعی ندارد ولی او چوپان چهارپایانی بود که آن ها را در آن دشت پنهان نموده بود و ناگهان گاوی نعره برآورد که به خدا دروغ می گوید; اینک مائیم! و آن گاه مسلمین گاوان و گوسفندان را از روی صدایشان یافتند و آن ها را به اردوگاه آوردند.(70) به این ترتیب, طبری پیروزی قادسیه را امری از پیش تعیین شده تلقی می کند و مطالب را بر اساس روایاتی که شنیده است و بدون توجه به صحت و سقم آن ها نقل می کند. در زمان حکومت حجاج بن یوسف ثقفی والی حکومت امویان در عراق و ایران (9575ه'''') و عامل ولیدبن عبدالملک اموی, این معجزه برای او بازگو گردید. حجاج چند تن از شاهدان واقعه را فراخواند حداقل 60 سال و حداکثر 80 سال پس از وقوع آن و از آن ها در مورد صحت آن سوال نمود و همه گفتند: ((بلی ما این را شنیدیم و دیدیم و گاوان را براندیم)). حجاج گفت: ((دروغ می گویید)). گفتند: ((اگر تو آن جا بوده ای ما نبوده ایم چنین باشد)). حجاج گفت: ((راست می گویید اما دیگر کسان چه می گفتند؟ )) گفتند: ((این را نشان بشارتی دانستند که از رضای خدا و شکست دشمن ما خبر می داد)).(71) نویسنده دیگری به نام ابن اعثم کوفی نیز در کتاب خود ((الفتوح)) از اعجازاتی در زمان وقوع نبرد قادسیه سخن گفته است, از جمله این که: ((در آغاز حملات مسلمین به مرزهای غربی فرات, یزدجرد[ یزدگرد] به شکار رفته بود و در عقب گورخری می تاخت اما ناگهان گورخر توقف کرد و رو به سوی یزدگرد کرد و به فرمان خدا با او صحبت نمود و گفت: ای یزدگرد به خدای بازگرد و به پیامبر او ایمان آور تا نعمت بر تو باقی بماند و کفران نعمت منمای که دولت تو را زوال آورد. و چون یزدگرد از گورخر این سخن فصیح را شنید بترسید و به مقام خویش بازگشت و متفکر و مردد موبدان را بخواند و سخن گورخر با آنان در میان نهاد. موبدان گفتند: این حالتی غریب و حادثه ای عجیب است گمان ما آن است از این اعراب که بر عراق آمده اند چیزی عجیب به ظهور آید)).(72) هم چنین, او در جایی دیگر از معجزه دیگری سخن می گوید: ((پس از کشته شدن رستم در قادسیه, ایرانیان گریختند و به مداین[ تیسفون] عقب نشینی نمودند و چون احتمال مقاومت در برابر مسلمین بسیار ضعیف به نظر می رسید ناچار مجبور به ترک شهر شدند, به ویژه این که یزدگرد خود به این کار راغب بود و علاقمند بود که مقاومت های بعدی در برابر لشکر اسلام در کوهستان انجام گیرد. لذا ایرانیان قبل از ترک اجباری شهر, حوض ها را پر از آب نمودند و زهر بدان آمیختند و غذای بسیاری پختند و به زهر آلودند و در ساباطهای مداین نهادند و سپس پل های دجله را بریدند تا مسلمین نتوانند از آن عبور نمایند. مسلمین چون به ساباط مداین رسیدند گرسنه و تشنه بودند. طعام های پخته و لذیذ یافتند و حوض های پر از آب صاف. به نام خدای سبحان از آن طعام و آب بخوردند و آسایش و فراغت یافتند و هیچ کس را به حکم خدای سبحان زهر زیان نداشت و بر هیچ مسلمان اثر نکرد.(73) طبری در جای دیگر از نوشیدن زهر توسط خالد و آسیب نرسیدن به او سخن گفته است. (74)پی نوشت ها: 1. استادیار دانشگاه اصفهان 2. با فتح حیره, کلید تصرف بین النهرین به دست مسلمین افتاد; ر.ک: برتولد اشپولر, تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی, ترجمه جواد فلاطوری (چاپ دوم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1364) ج 1, ص 9. 3. رژی بلاشر شکست ساسانیان از اعراب در ذوقار و نابودی دولت عربی حیره را از نتایج حضور نیروهای اسلام در مرزهای فرات به شمار میآورد; ر.ک: رژی بلاشر, تاریخ ادبیات عرب, ترجمه آذر نوش (چاپ اول: تهران, موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی, 1363) ص 73. 4. در واقع نخستین حرکت های نظامی مسلمین علیه دولت ساسانی در مرزهای غربی فرات به رهبری خالد بن ولید و در آغاز سال 623م/ 12ه''''.. بود و ایرانیان ظاهرا آماده رویارویی نبودند. در عین حال, هیچ شاهدی مبنی بر این که قبیله بنی بکر بن وایل و دیگر قبایل آن سوی فرات با مسلمین هم دست شده باشند در دست نیست. (( حتی پس از آن که سپاه ایران شکسته شد, باز هم مقاومت کردند اما این بدان معنی نیست که آن ها هواخواه ساسانیان بودند; زیرا اینان در برابر هر تهاجمی پایداری می کردند)); ر.ک: ریچاردفرای, عصر زرین فرهنگ ایران, ترجمه مسعود رجب نیا(چاپ اول: تهران, نشر سروش, 1358) ص 72. 5. موقعیت های مسلمین و شتاب ایرانیان در تخلیه مناطق جنوبی علل ریشه دارتری داشت که عبارت بودند از: ساکنین عرب زبان بین النهرین, مسیحیان ناراضی از دولت ساسانی, مانویان فراری تحت تعقیب و بی علاقگی مردم در دوام دولت ساسانی; ر.ک: برتولد اشپولر, همان, ص 13. 6. ر.ک: برتولد اشپولر, همان, ص 6 و7. 7. ر.ک: تئودور نولدکه, تاریخ ایرانیان و عرب ها در روزگار ساسانیان, ترجمه زریاب خویی (چاپ اول: تهران, نشر انجمن آثار ملی, 1352) ص 511. 8. جلولا دهی نزدیک بغداد و در یک منزلی خانقین قرار داشت که از آن جا تا خانقین 7 فرسنگ بود. 9. علت پیروزی عرب را باید در خود ملت عرب جست و جو نمود که ناگهان متوجه شد که در پی جهش عظیم تاریخ از توانی های بالایی برخوردار است. از این رو, نبرد قادسیه از سرنوشت عراق فراتر رفته و به صورت یکی از مهم ترین وقایعی در میآید که بیش از همه معنای تاریخ جهانی را بر دوش دارد. ر.ک: هشام جعیط, کوفه پیدایش شهر اسلامی, ترجمه ابوالحسن سرو قد مقدم, (چاپ اول: تهران, بی نا 1372) ص 56. 10. ر.ک: تئودور نولدکه, همان, ص 550 و 471. هم چنین ر.ک: احسان عباس, عهد اردشیر, ترجمه امام شوشتری (چاپ اول: تهران, انجمن آثار ملی, 1348) ص 28 ; نیناپیگو لوسکایا, اعراب حدود مرزهای ایران و بیزانس در سده های چهارم - ششم میلادی, ترجمه عنایت الله رضا (چاپ اول: تهران, موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه), 1372), ص 285 و 283. 11. تاریخ نگاری اسلامی در مورد نبرد قادسیه هماهنگ نیست. علت آن را می توان در تفاوت نگرش به رخدادها دانست. هنگام بررسی اخبار, در اکثر موارد با کمبود سند رو به رو می شویم. اختلاف ناشی از تعدد روایات چیزی نیست جز ((نتیجه تصادف, اهمال کاری و یا تفاوت خوی و مزاج راویان)); ر.ک: رژی بلاشر, همان, ص 258. 12. ایرانیان اگر چه مغلوب شده بودند ولی خاطره عظمت گذشته خویش را هم چنان محفوظ نگاه می داشتند. فاتحان عرب چون نمی خواستند از این قافله عقب بمانند ناچار به جست و جو در گذشته خویش پرداختند تا شواهدی بر عظمت گذشته بیابند و سرانجام به یاری گروهی از موالی که تبار خود را از یاد برده بودند, به زنده کردن افسانه ها پرداختند ; ر.ک: رژی بلاشر, همان, ص ;174 ریچارد فرای, همان ص 74 و آرتور کریستن سن, ایران در زمان ساسانیان, ترجمه رشیدیاسمی (چاپ چهارم: تهران, نشر ابن سینا, 1351) ص694. 13. احمد بن یحیی بلاذری, فتوح البلدان ترجمه محمد توکل (چاپ دوم: تهران, نشر نقره, 1367) ص 76 - 264. 14. ابن اعثم کوفی, الفتوح, ترجمه محمد بن مستوفی هروی (چاپ دوم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1374) ص99. 15. همان, ص 100. 16. ابوعلی مسکویه رازی, تجارب الامم, ترجمه ابوالقاسم امامی (چاپ اول: تهران, نشرسروش, 1369)ج1,ص290. 17. مطهر بن طاهر مقدسی, آفرینش و تاریخ, ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی (چاپ اول: تهران, بنیادفرهنگ ایران, 1351)ج4, ص85. 18. احمد بن یحیی بلاذری, همان, ص 376-363. 19. ابن واضح یعقوبی, تاریخ یعقوبی, ترجمه محمدابراهیم آیتی (چاپ سوم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1362) ج2, ص28. 20. محمد بن جریر طبری, تاریخ الرسل و الملوک, ترجمه ابوالقاسم پاینده, (چاپ دوم: تهران, نشر اساطیر, 1362) ج5, ص 1674. 21. این نیروها به اشاره عمر از جانب شمال و به وسیله ابوعبیده جراح ثقفی به عراق اعزام گردیدند. 22. ابن اعثم کوفی, همان, ص 106 و 105. 23. ابو حنیفه دینوری, اخبارالطوال, ترجمه محمود مهدوی دامغانی (چاپ سوم: تهران, نشرنی, 1368) ص151. 24. برتولد اشپولر, همان, ص11. 25. عبدالحسین زرین کوب, تاریخ مردم ایران بعد از اسلام (چاپ چهارم: تهران, امیرکبیر, 1363) ج2, ص371. 26. یک روایت از طبری نیز این تعداد را تإیید می کند. به موجب این روایت: (( همه حاضران در قادسیه سی و چند هزار کس بودند و کسانی که از غنایم قادسیه سهم بردند در حدود سی هزار کس بودند)); ر.ک: محمد بن جریر طبری, تاریخ الرسل و الملوک, ترجمه پاینده (چاپ دوم: تهران, نشر اساطیر, 1362) ج 4, ص 1639. نویری نیز اعتقاد دارد شمار نیروهای اسلام سی و چند هزار نفر بوده اند ; ر.ک: شهاب الدین احمد نویری, نهایه الارب فی فنون الادب, ترجمه محمود مهدوی دامغانی (چاپ اول: تهران, امیرکبیر, 1317) ص 166 و هشام جعیط, همان, ص 46 و 41 - 40. 27. ریچارد فرای, همان, ص75. 28. برتولد اشپولر, همان. 29. سرتوماس آرنولد, تاریخ گسترش اسلام, ترجمه ابولفضل عزتی (چاپ اول: تهران,انتشارات دانشگاه تهران, 1358) ص32. 30. ((ابوبکر با مرتدان جهاد کرد و مردم بسیاری را از آنان کشت تا به اطاعت آمدند و توبه کردند)) ; ر.ک: ابوسعید عبدالحی گردیزی, زین الاخبار, تصحیح عبدالحی حبیبی (چاپ اول: تهران, دنیای کتاب, 1363) ص 127. 31. هشام جعیط, همان, ص42. 32. محمدبن جریر طبری, همان, ج4, ص164. 33. همان, ص1641. 34. هشام جعیط, همان, ص 39. 35. همان, ص 40 39. 36. همان, ص 44. 37. محمد بن جریر طبری, همان, ص 35 - 1632. 38. به عقیده آرنولد, بسیاری از قبایل مسیحی که در مسیر جنبش عظیم اسلامی و حرکت آن به سمت عراق قرار داشتند به جای آن که در مسیر امواج آن واقع شوند, با اسلام آوردن داخل آن گردیدند و این واکنش, بسیار سریع انجام گرفت ; ر.ک: سرتوماس آرنولد, تاریخ گسترش اسلام, ترجمه ابوالفضل عزتی (چاپ اول: تهران, انتشارات دانشگاه تهران, 1358) ص 36 و 37. 39. قتل عمر و خلافت عثمان از جمله این تإثیرات خارجی بود که در محیط داخلی و سیاسی مدینه باعث تحولات آینده جهان اسلام گردید. 40. علی بن حسین مسعودی, مروج الذهب و معادن الجوهر, ترجمه ابوالقاسم پاینده (چاپ چهارم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1370) ج1, ص 668 و احمد بن یحیی بلاذری, همان, ص 632. 41. محمد بن جریر طبری, همان, ص 35 - 1632. 42. این که گزارش اخبار داخلی دربار ساسانی چگونه به مدینه می رسید خودفصل جداگانه ایراطلب می کند. 43. آرتور کریستن سن, همان, ص 117 و 106 و تئودور نولدکه, همان, ص 633. 44. یعقوبی می گوید: ((چون بزرگان ایرانی در صدد بر آمدند, یک بار دیگر با هم متحد شدند, یزدگرد فرزند شهریار فرزند خسرو را یافتند که از زنی حجامت گر پدید آمده بود. او را که 20 ساله بود بر خود شاه نمودند و...)); ر.ک: ابن واضح یعقوبی, همان, ص 25. 45. تئودور نولدکه, همان, ص 548. 46. پس از شکست قادسیه و احتمالا قبل از آن که مسلمین وارد مداین شوند یزدگرد فرماندهان دفاع از مرزها را تعیین نمود و خود به سمت جلولا عقب نشینی نمود; ر.ک: حمزه اصفهانی, تاریخ پیامبران و شاهان, ترجمه جعفر شعار (چاپ اول: نشر بنیاد فرهنگ ایران, 1346) ص 160. 47. محمد بن جریر طبری, همان, ص 1626. 48. به گفته سعید بن بطریق و ابن قتیبه, یزدگرد در آغاز سلطنت 15 ساله و به گفته دینوری 16 ساله بود و به قول طبری: ((یزدگرد اصلا 28 سال عمر کرد و به هنگام جلوس بر تخت 8 ساله بود)). نولدکه می افزاید: در سکه هایی که از سال دهم سلطنتش در دست است صورت او ریش ندارد. دوران سلطنت پوراندخت از سخت ترین دوران ساسانیان بود ; زیرا از طرفی, مخالفت ها و کشمکش های داخلی و از طرف دیگر, تاخت و تازهای اعراب مسلمان در مقدمه فتوح در شرق و عدم توانایی دولت ساسانی در مقابله با آنان, پوراندخت را چنان آزرده خاطر ساخت که به سال 631 م در عنفوان جوانی (پس از دو سال سلطنت در تیسفون) مرد. پورداود در کتاب آناهیتا (ص 372) شروع سلطنت او را به سال 629 م. نوشته و دمرگان فرانسوی در کتاب سکه های شرق, شروع سلطنت او را در سال 630 م دانسته است. در کتاب مجمل التواریخ و القصص (ص7) آمده است: ((اندر عهد پوراندخت, پیامبر اسلام در گذشته بود و ابوبکر صدیق به جانشینی او خلیفه شده بود)). در کتاب تاریخ طبری (ص285) نیز آمده است: ((ابوبکر به خلافت نشست و پوران دخت یک سال و چهار ماه پادشاه بود)) و مادر او مریم دختر موریس امپراطور روم بود. از مجمل التواریخ و القصص نقل شده است که: ((پادشاهی پوراندخت دختر[ خسرو پرویز] یک سال و چهار ماه بود و آن روزگار قوت اسلام بود و سپاه همی فرستاد به حرب عرب و همان مدت به مداین بمرد)). ثعالبی مرگ او را به سبب بیماری دانسته و در شاهنامه هم همین گونه آمده است:به یک هفته بیمار بود و بمرد و با خویشتن نام نیکو ببرد از پوراندخت سکه های نقره به نام درهم به جای مانده است که تعدادی از آن ها در موزه ایران باستان نگه داری می شود. روی سکه, چهره او و پشت سرنوشته ای به خط پهلوی به شرح ذیل دیده می شود: به معنای: بوران, فر و شکوه تو افزوده گردد. این عبارت از دوره قباد اول (531 - 488 م) بر روی سکه ها به کار رفته است و کلمه افزود به صورت افزوتو - افزوتان بر روی سکه های قباد, خسرو اول (579 - 531 م), هرمزد چهارم (590-579), بهرام ششم (چوبین) 591م, خسرو دوم (628590), اردشیر سوم, خسرو سوم (631 - 629م) و نیز یزدگرد سوم (652 - 632) به کار رفته است; ر.ک: مقاله خانم ملکزاده بیاتی تحت عنوان (پادشاهی پوراندخت), مجله بررسی های تاریخی, سال چهارم, شماره1, فروردین و اردیبهشت 1348, ص 34 - 19. 49. چون بزرگان استخر شنیدند مردم مداین بر فرخزاد خسرو شوریده اند یزدگرد را در استخر به شاهی برگزیدند و آن گاه او را به مداین بردند و فرخ زاد خسرو را پس از یک سال پادشاهی و در سن 28 سالگی کشتند; ر. ک: تئودور نولدکه, همان, ص 550 و ابن بلخی, فارسنامه, به اهتمام گی لسترنج و نیکلسون (کمبریج, دارالفنون, 1921 م) ص 127. 50. ثعالبی, تاریخ پیامبران و شاهان, ص 470. 51. علی حصوری, آخرین شاه (چاپ اول: تهران, نشر مولف, 1371) ص 34. 52. نبرد قادسیه در ماه مه سال 637 میلادی رخ داد; ر.ک: ریچارد فرای, میراث باستانی ایران, ترجمه رجب نیا (چاپ سوم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1368) ص 384. 53. رمان گیرشمن, ایران از آغاز تا اسلام, ترجمه محمد معین (چاپ پنجم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1364) ص 370. 54. علی بن حسین مسعودی, همان, ص 272. 55. فرماندهی سپاه اسلام در نهاوند - سال 21 هجری - از طرف خلیفه عمر بن خطاب بر عهده نعمان بن مقرن مزنی نهاده شده بود. نعمان در نبرد نهاوند که نبردی به مراتب سخت تر از قادسیه بود کشته شد و حذیفه بن یمان فرماندهی را بر عهده گرفت. پیروزی مسلمین بر پارس ها به دشواری و با تلفات فراوانی به ست آمد; ر.ک: احمد بن یحیی بلاذری, فتوح البلدان (چاپ دوم: تهران, نشر نقره, 1367) ص ;430 هم چنین ر.ک: awlinson G: The Seventh great Orietal Monarchy (Buttle of Nehavand) p 574 . مقایسه شود با برتولد اشپولر, همان, ص 29. 56. عبدالحسین زرین کوب, همان, ج1, ص 192. 57. ثعالبی: ص 467. نمونه ای از تشریفات سلطنت در عصر ساسانی چنین است: هنگامی که شهر براز که از تبار ساسانیان نبود غاصبانه به سلطنت رسید, به قصد سرکوب جنبش مردم فارس به آن سو حرکت نمود. چون به هنگام شب حرکت می نمود در مقابلش یکصد تشت طلا که در هر یک شمعی می سوخت حرکت می دادند. 58. تشریفات سلطنتی آن چنان خسته کننده و در عین حال الزامی بود که شاهان از آن گریزی نداشتند. ر.ک: تئودور نولدکه, همان, ص 676. 59. مطالبی که در مورد این جنگ گفته شده طوری مبالغهآمیز و افسانه ای است که کشف حقیقت را مقدور نمی سازد; ر.ک: کارل بروکلمان, تاریخ ملل و دول اسلامی, ترجمه هادی جزایری (چاپ اول: تهران, بنگاه ترجمه و نشر کتاب, 1346) ص78. به علاوه باید افزود که از طرف مغلوب, مدارک مهمی در دست نیست. 60. ابوحنیفه احمد بن داود, دینوری, الاخبار الطوال, تحقیق عبدالمنعم عامر و جمال الدین شال (بغداد, مکتبه المثنی, بی تا) ص 1267. 61. ریچارد فرای, میراث باستانی ایران, ترجمه رجب نیا (چاپ سوم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1368) ص 385 و ص :382 ((نخستین علتی که پیشرفت مسلمین را در ایران آسان کرد. مسایل دینی نبود بلکه فرسودگی و نابسامانی حکومت ساسانی در روزگار خسرو دوم و پس از او بود)). و این نکته ای بود که رستم در جریان قادسیه آن را کاملا درک می نمود. 62. آرتور, کریستن سن, همان, ص 525. 63. عبدالحسین زرین کوب, تاریخ مردم ایران از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه (چاپ اول: تهران, امیرکبیر, 1368) ج2, ص 11. 64. محمد بن جریر طبری, همان, ج4, ص 1638. 65. همان, ص 1641. 66. همان, ص 1643 و 1642. 67. همان, ص 1649. 68. همان, ص 1643. 69. همان, ص 1638. 70. همان, ص 1648. این روایت عینا در تاریخ الفخری هم آمده است, با این تفاوت که صاحب فخری سخن گفتن گاو را تکذیب می کند و می نویسد: ((نعره بی موقع گاو موجب شده که مسلمین به مکان آسان پی برده باشند)) ر.ک: محمد بن علی طباطبا (ابن طقطقی) تاریخ فخری, ص 108. 71. محمد بن جریر طبری, همان, ص 1648. ابن اثیر در الکامل, عینا موضوع را نقل می کند و آن را واقعه (اباقر = گاوان) می خواند; ر.ک: عزالدین ابن اثیر, تاریخ الکامل (قاهره, مطبعه الازهریه, 1301 ق) ج3, ص1357. 72. ابن اعثم کوفی, همان, ص 93. 73. همان, ص 113. 74. همان, ص 53. منابع ابن اثیر, عزالدین, تاریخ الکامل (قاهره, مطبعه الازهریه, 1301 ق) ج3. احسان, عباس, عهد اردشیر, ترجمه امام شوشتری (چاپ اول: تهران, انجمن آثار ملی, 1348) اشپولر, برتولد, تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی, ترجمه جواد فلاطوری (چاپ دوم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1364) ج 1 بروکلمان, کارل, تاریخ ملل و دول اسلامی, ترجمه هادی جزایری (چاپ اول: تهران, بنگاه ترجمه و نشر کتاب, 1346). بلاذری, احمد بن یحیی, فتوح البلدان ترجمه محمد توکل (چاپ دوم: تهران, نشر نقره, 1367). بلاشر, رژی, تاریخ ادبیات عرب, ترجمه آذرتاش آذر نوش (چاپ اول: تهران, موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی, 1363) جعیط, هشام, کوفه پیدایش شهر اسلامی, ترجمه ابوالحسن سرو قد مقدم, (چاپ اول: تهران, بی نا 1372) حصوری, علی, آخرین شاه (چاپ اول: تهران, نشر مولف, 1371). دینوری, ابوحنیفه احمد بن داود, الاخبار الطوال, تحقیق عبدالمنعم عامر و جمال الدین شال (بغداد, مکتبه المثنی, بی تا). دینوری, ابو حنیفه, اخبارالطوال, ترجمه محمود مهدوی دامغانی (چاپ سوم: تهران, نشرنی, 1368). رازی, ابوعلی مسکویه, تجارب الامم, ترجمه ابوالقاسم امامی (چاپ اول: تهران, نشرسروش, 1369)ج1. زرین کوب, عبدالحسین, تاریخ مردم ایران بعد از اسلام (چاپ چهارم: تهران, امیرکبیر, 1363) ج2. سرتوماس, آرنولد, تاریخ گسترش اسلام, ترجمه ابولفضل عزتی (چاپ اول: تهران,انتشارات دانشگاه تهران, 1358). طبری, محمد بن جریر, تاریخ الرسل و الملوک, ترجمه ابوالقاسم پاینده, (چاپ دوم: تهران, نشر اساطیر, 1362) ج5. فرای, ریچارد, عصر زرین فرهنگ ایران, ترجمه مسعود رجب نیا(چاپ اول: تهران, نشر سروش, 1358) فرای, ریچارد, میراث باستانی ایران, ترجمه مسعود رجب نیا (چاپ سوم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1368). کریستن سن, آرتور, ایران در زمان ساسانیان, ترجمه رشید یاسمی (چاپ چهارم: تهران, نشر ابن سینا, 1351). کوفی, ابن اعثم, الفتوح, ترجمه محمد بن مستوفی هروی (چاپ دوم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1374). گردیزی, ابوسعید عبدالحی, زین الاخبار, تصحیح عبدالحی حبیبی (چاپ اول: تهران, دنیای کتاب, 1363). گیرشمن, رمان, ایران از آغاز تا اسلام, ترجمه محمد معین (چاپ پنجم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1364). مسعودی, علی بن حسین, مروج الذهب و معادن الجوهر, ترجمه ابوالقاسم پاینده (چاپ چهارم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1370). مقدسی, مطهر بن طاهر, آفرینش و تاریخ, ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی (چاپ اول: تهران, بنیادفرهنگ ایران, 1351)ج4. نولدکه, تئودور, تاریخ ایرانیان و عرب ها در روزگار ساسانیان, ترجمه زریاب خویی (چاپ اول: تهران, نشر انجمن آثار ملی, 1352) نویری, شهاب الدین احمد, نهایه الارب فی فنون الادب, ترجمه محمود مهدوی دامغانی (چاپ اول: تهران, امیرکبیر, 1317) . نیناپیگو, لوسکایا, اعراب حدود مرزهای ایران و بیزانس در سده های چهارم - ششم میلادی, ترجمه عنایت الله رضا (چاپ اول: تهران, موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه), 1372). یعقوبی, ابن واضح, تاریخ یعقوبی, ترجمه محمدابراهیم آیتی (چاپ سوم: تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1362) ج2. ---------------- حمله اعراب به ایران حملهٔ اعراب به ایران به مجموعه حملاتی به امپراتوری ساسانی در قرن هفتم میلادی اشاره دارد که از زمان ابوبکر شروع شده، اما در زمان عمر به اوج خود رسید. پیامد این حملات سقوط کامل دولت ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی و کشته شدن یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانیان، بود. این حملات همچنین باعث تشکیل یک حکومت اسلامی در ایران شد و سرآغاز فرایند تدریجی گرویدن ایرانیان به اسلام که چندین قرن طول کشید، بود. از میان حمله‌هایی که اقوام دور و نزدیک در طول تاریخ به خاک ایران کرده‌اند، حملهٔ اعراب بیشترین تاثیر را بر ایران گذاشت.[۱][۲] مورخان دلایل متعددی را در مورد انگیزه و نقطه شروع حملات اعراب به ایران ذکر کرده‌اند: دورنمای کسب ثروت و زمین، گرسنگی و فقر، اعتقادات مذهبی، تلاش برای رها کردن اعراب بین النهرین از سلطه ساسانیان، پان‌عربیسم، تغییرات آب و هوایی، گسترش شبکه تجاری و غیره.[۳][۴][۵][۶] [۷] اندکی پس از فوت محمد، ابوبکر لشکری را جهت فتح عراق به سمت حیره در عراق و آنجا را فتح کرد. پس از بازپس گیری و جابجا شدن این شهر میان مسلمانان و ساسانیان در زمان عمر، سرانجام لشکر سلطنتی ایران تحت فرماندهی رستم فرخ‌زاد در نبرد قادسیه با اعراب درگیر شد که نتیجه آن پیروزی اعراب بود. پس از نبرد قادسیه تیسفون، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد. برخی مورخان ذکر میکنند که پس از تصرف عراق عمر علاقه‌ای به اینکه جنگ را به فلات ایران گسترش بدهد نداشت اما بدلایل مختلف از جمله ترس از حمله یزدگرد یا یکی از مدعیان سلطنت او نهایتا تصمیم به حمله گرفت. در سال ۶۴۲ آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نهاوند رخ داد (نبرد نهاوند) که پس از نبردی خونین اعراب پیروز شدند. یزدگرد متواری شده و عاقبت در سال ۶۵۱ میلادی به دست آسیابانی در مرو کشته شد.[۸][۹][۱۰] مورخین دلایل مختلفی را برای سقوط ساسانیان بیان کرده‌اند: نزاع مذهبی و طبقاتی، فقدان حمایت مردمی، نزاع میان اشراف، بی ثباتی سیاسی، و هزینه جنگ‌های اخیر طولانی و ناموفق با امپراتوری روم شرقی، اپیدمی طاعون، آشفتگی مربوط به جانشینی تخت پادشاهی، ایدولوژی اسلام، اختلافات میان طبقات جامعه و عدم هماهنگی میان آنها، باور ایرانیان به سرنوشت و پذیرش شکست، وجود پیروان فرقه‌های غیرارتدکس و مسیحیان که در دفاع از معابد آتش و خانواده ساسانی اخلال ایجاد می‌کردند و عوامل دیگر.[۱۱][۵][۳][۴] فتوحات اعراب به سمت شرق ادامه یافت. ولایت‌های شرقی ایران شامل سیستان و خراسان هم سقوط کردند. با این حال نواحی غربی طبرستان و نیز کل ولایت گیلان تا یکی دو سده تحت سلطه اعراب در نیامد و افرادی از اشراف ایران در آنجا حکومت می‌کردند. جنگ نهروان مقاومت دولت مرکزی را در هم شکست، و از این زمان به بعد پیشروی اعراب مقاومت‌های محلی بود که در برخی موارد شدید بودند. اعراب پس از فتح هر شهری قراردادی با سران آن شهر می‌بستند که در آن میزان مالیاتی که قرار است که از شهر اخذ شود را مشخص می‌کرد. روال کلی این بود که شهرها پس از عقد قرارداد صلح شهرها قیام می‌کردند. قیام‌ها مخصوصا تا زمانی که یزدگرد زنده بود بیشتر رایج بود و مقاومت‌های محلی قوی و مکرر بود. در برخی موارد مخالفان نیروی بزرگی نیز فراهم کرده بودند.[۱۲][۱۳][۱۴] مورخان در مورد انگیزه قیام‌ها نظرات مختلفی دارند.[۱۳][۱۵][۱۶][۳] زرینکوب رفتار اعراب با ایرانیان را «مضحک، شگفت انگیز، و ظالمانه» خوانده و اعراب را مردمانی «خشن و ساده دل» می‌داند[۱۷] و مینویسد که بجز کسانی که بشدت تحت تاثیر تعالیم اسلامی قرار گرفته بودند، بقیه نسبت به اعراب احساس کینه و نفرت داشتند.[۱۵] از طرف دیگر ستپنینت حقیقت را چیزی میان دو قرائت متضاد «چپاول مادی و معنوی ایرانیان توسط اعراب» و «تاثیر گذاری اسلام و برخورد ملایم اعراب» میداند و معتقد است که موارد خشن که در هر جنگی اتفاق می‌افتند نباید اغراق شده تا حدی که ملایمت نسبی اعراب نادیده گرفته شود.[۱۸] کلود کائن مینویسد که تحت تاثیر جنبش‌های ملی گرایانه دوران مدرن، تمایل به سمت نمایش ایرانیان و اعراب به عنوان دو گروه متخاصم رفته‌است در حالی که این دیدگاه با حقایق تاریخی سازگار نیست.[۱۶] اعراب معمولا در امور داخلی مردمان محلی که مالیات خود را می‌پرداختند دخالت نمیکردند.[۱۹] در قرون اول اسلامی، سران محلی مسولیت اداره محلات و شهرها را بر عهده داشتند. پس از فتح یک ناحیه، اعراب در پادگان‌هایی که ساکن می‌شدند که یا خود تبدیل به شهر می‌شدند یا اینکه در نزدیکی شهرهای دیگر قرار داشتند. در زمان فتح و دوره بلافاصله پس از آن ارتباط و ادغام کمی بین اعراب و ایرانیان محلی وجود داشت. این خط مشی هم توسط خلیفه و هم توسط علمای زرتشتی حمایت میشد. با گرویدن زرتشتیان به اسلام تماس‌ها زیادتر شده، و قوانینی برای ارتباط بین آنها وضع شد.[۲۰][۱۹] تا زمان قتل عثمان، فتح ایران کامل شده بود و پادگان‌های اعراب در چند منطقه جهت اطمینان از اخذ مالیات برقرار شده بود. از زمان معاویه به بعد برنامه اسکان دائمی برخی اعراب در ایران اجرا شد.[۲۱] در زمان امویان اعراب از آمودریا فراتر رفته و وارد کوه‌های افغانستان شدند.[۲۲] نوشته‌های مورخین در مورد تاثیرات مثبت و یا منفی حمله اعراب آمیخته بوده‌است. ----------------------- از قباد دوم تا یزدگرد سوم(انقراض ساسانیان)و حمله ی اعراب نوشته شده توسط: محمد حسین صادقی نوع مطلب :تاریخ باستان ایران ، ارسال به . بیست وچهارمین پادشاه ساسانی: قباد دوم (کوات) فرزند خسرو پرویز بود و بعد از خلع پدرش در سال 628 م. به تخت نشست، نامش شیرویه بود اما بعد از شاه شدن به قباد معروف شد. از کارهای مهم او می توان صلح با بیزانس را نام برد: هر دو کشور به دلیل جنگ های زیاد خسته و در حال ضعف شدن بودند و این جنگ ها نیز باعث می شد تا زمینه برای فتوحات اعراب فراهم شود به همین دلیل قباد پیشنهاد صلح داد و هرقل نیز پذیرفت. شرایط صلح به شرح زیر است: 1- هر دو کشور هر چه سرزمین از یکدیگر به جز آسیای صغیر مصر و سوریه که بدست ایران بود به هم پس بدهند و اسراء را نیز آزاد کنند. 2- صلیب مسیح را که در زمان خسرو پرویزاز بیت المقدس به ایران آورده بودند به روم بازگردانند، بازگشت صلیب باعث جشن های فراوانی در بیزانس شد. این عهد نامه در سال629 م. برقرار شد. قباد پس از اینکه از خطر بیزانس رهایی یافت به امور داخلی پرداخت: او عوارضی را که خسرو پرویز تحمیل کرده بود قطع و کسانی را که از سوی او به زندان رفته بودند را آزاد نموده وبا کسانی را که خسرو پرویز به آنها ظلم نموده بود مهربانی کرد، اما بعد از مدتی معلوم شد که این کارها نه تنها از روی مهربانی و نیک فترتی نبوده بلکه به خاطر تحکیم جایگاه خودش بوده زیرا تمام برادرانش را به قتل رساند. در مورد نحوه ی مرگ او دو نظریه وجود دارد: 1- او در سال 629 م. در اثر طاعون مرد. 2- او در سال 629 م. به علت سمی که در غذایش ریخته بودند مرد. بیست و پنجم و بیست و ششمین شاهان ساسانی: اردشیر سوم (ارت خشتر) و شهربراز بعد از مرگ قباد فرزند 7 ساله او پادشاه شد. شهربراز که سردار نامی خسرو پرویز بود اطاعت از پادشاه نمی کرد و زمانی که اردشیرپادشاه شد موقعیت پیش آمده را مغتنم شمرده و به فکر سلطنت افتاد وبرای پیروزی قطعی قصد اتحاد با هرقل نموده و پیکی به سوی او فرستاد، هرقل نیز این پیشنهاد را پذیرفت اما در قبال این اتحاد آسیای صغیر، مصر، سوریه و مبلغی را خواستار شد، شهر براز نیز پذیرفت و به کمک قشون رومی پادشاه هفت ساله را کشت و به تخت نشست، اما سلطنتش بیش از دو ماه دوام نداشت زیرا خسرو سوم ، نوه هرمز چهارم، درسال 629م. در خراسان بر او شورید و او را بر کنار کرد و به خود به تخت نشست. در مدت سلطنت این دو پادشاه دو اتفاق مهم افتاد یکی این که آسیای صغیر ، مصر و سوریه به بیزانس وا گذار شد و دیگری استیلا خزرها بر ارمنستان. بیست و هفتمین شاه: خسروی سوم ، نوه ی هرمز چهارم بود. 629م. بیست و هشتم: جوانشیر، پسر خسرو پرویز بود خسرو سوّم را خلع و به تخت نشست629 م. بیست و نهم: بزرگان جوانشیر را خلع وپوراندخت دختر خسرو پرویز را به تخت نشاندند. پس از گذشت یک سال و پنج ماه چون می دید نمی تواند مملکت را خوب اداره کند استعفا داد. از وقایع مهم سلطنت پوراندخت صلح قطعی او با هرقل است . سی امین: گشتاسب برده برادر خسرو سوم پادشاه شد. سی و یک: آذر میدخت یا آذرم دخت دختر خسرو پرویز و خواهر پوراندخت بود که گشتاسب برده را خلع و خود به تخت نشست اما رستم فرخ هرمز والی خراسان او را خلع کرد . سی و دوم: هرمز پنجم نوه خسرو پرویز بود. 631 م. سی و سوم: خسرو چهارم نوه خسرو پرویز بود. 631م . سی و چهارم: فیروز دوم نوه انوشیروان عادل بود 631 م. سی و پنجم: خسرو پنجم نوه انوشیروان عادل بود 631 م. نقشه ایران قبل از حمله اعراب سی و ششمین پادشاه ساسانی: یزدگرد سوم(یزدکرت) در سال 632 م. به تخت نشست. نسبت او درست معلوم نیست، طبری می گوید که نوه خسرو پرویز از مادری زنگی بوده و چون کسی را از خانواده سلطنتی نیافتند(بدلیل قتل های قباد) ناچار او را برتخت نشاندند. وقتی او شاه شد تمام آثار انقراض یک دولت پدیدار، با این حال یزد گرد جوان و بی تجربه بود. اعراب عرب ها از دیر زمانی دولت های کوچکی در عربستان شمالی مجاور سوریه و فرات تشکیل داده بودند (مانند حیره و غسان) در کلده و بین النهرین نیز محل های عرب نشین زیاد بود، ولی نهضت بزرگ و واقعی اعراب به بعد از طلوع اسلام باز می گردد که از یک چهارم دوم قرن هفتم میلادی شروع شد. در حالی که امپراتوری های بیزانس و ایران در گیر جنگهای بی ثمر و پر خرج خویش بودند اعراب به رهبری پیامبر خویش از حالت صحرا نوردی و جاهلیت در آمده و متحد شدند ، مسلمین در این نهضت بزرگ خود با دو دولت نامی آنزمان مواجه شدند، دو دولتی که دو آقای دنیای آنروز بودند، در ایران و بیزانس زمینه برای فتوحات اعراب هموار بود چرا که هر دو کشور به علت جنگهای فراوان در حال انقراض و نابودی بودند اما اعراب مردمانی بودند تازه نفس و معتاد به سختی ها و مشقت های صحرا گردی در کویر عربستان و دارای مذهبی که اصول برابری و برادری را میان آنها ایجاد و از خود گذشتگی و فدا کاری را به اعلای درجه تشویق می نمود. کاری که نهضت اعراب کرد در تاریخ بی سابقه است : شاهنشاهی ساسانی واژگون شد و بیزانس تقریبا" تمام ممالک خودرا در آسیا و آفریقا از دست داد. حیره شهری عرب نشین بود که در مقابل راه اعراب به سمت ایران قرار داشته و از ممالک ایران به شمار می رفت این شهر همیشه سدی دفاعی در مقابل حمله ی اعراب به ایران بود و مانع رسیدن اعراب به مرزهای ایران می شد. خسرو پرویز در زمان قشون کشی به روم شنید که نعمان، پادشاه حیره، دختر بسیار زیبایی دارد و خسرو نیز خواست با او ازدوج کند ولی نعمان به علت دسیسه ای که رخ داده بود امتناع کرد و خسر نیز در قبال این رفتار عصبانی شد و سپاهی برای تنبیه نعمان فرستاد، نعمان همین که از قضیه با خبر شد به نزد رئیس طایفه شیبانی رفت و اموالش را به او سپرد وخود برای طلب پوزش به سمت خسروپرویز رفت اما خسروپرویز او را کشت و از رئیس طایفه ی شیبانی خواست تا اموال نعمان را به او بدهد اما رئیس طایفه ی شیبانی امتناع کرد خسرو نیز سپاهی مرکب از 40 هزار نفر عرب و عجم به جنگ او فرستاد و پس از چند جنگ اعراب سپاه ایران فرار کرده و سپاهیان ایران شکست خوردند. این جنگ را ذیقار نامیدند. اگر چه این جنگ کوچک بود اما دو تاثیرمهم داشت: 1- اعراب دریافتند که با حملات بی باکانه می توان قشون منظم ایران را در هم شکست. 2- باعث نفرت اعراب حیره از ایران شد و آن ها نیز راه را باز گذاشته و دیگر از ایران در برابر حملات اعراب دفاع نکردند و اعراب نیز به راحتی می توانستند به مرزهای ایران حمله کنند.تاریخ این جنگ را بین 604 م. تا 611 م. نوشته اند. چرا حکومت ساسانی منقرض شد؟ در این جا سوالی پیش می آید که اوضاع ایران در این زمان چگونه بوده است؟ ایران در این زمان فاقد تمام چیز هایی بود که مزایای مسلمین محسوب می شد: 1- هرج و مرج عقاید از جهت آشوب های مذهبی (روی آوردن زرتشتیان به دین عیسوی) 2- هرج و مرج سیاسی و نفوذ فوق العاده ی نجبا و روحانیون و نبود شاهی مجرب و با اراده که اصلاحاتی انجام نماید. بهترین دلیل تعویض 12 شاه در مدت 4 سال است. 3- فرسودگی و خرابی قشون به علت جنگ های فراوان و بیهوده ی خسروپرویز. 4- فقر و پریشانی مردم از دادن مالیات و عوارض سنگینی که خسروپرویز تحمیل کرده بود. با توجه به چهار گزینه ی بال می توان در یافت اوضاع کلی ایران ظلم در حال افزایش و تجارت و کشاورزی و صنعت در حال نابودی بود. جنگ زنجیر در سال 12 هجری (633 م.) خالدولید سردار نامی مسلمان وارد نقطه ای شد که در نزدیکی خلیج فارس و کویت امروزی و در آن زمان مرز ایران بوده و حفیر نامیده می شد. خالد ولید به هرمز، مرزیان آن مرز ، تکلیف میکند اسلام بیاورد و گر نه جزیه بدهد ، هرمز قبول نکرده و او رابه جنگ تن به تن دعوت میکند و خالد ولید نیز می پذیرد و در جنگ هرمز را می کشد سپس لشگر اعراب به سمت ایرانیان حمله میکنند و پیروز می شوند. وجه تسمیه این جنگ این است که گفته اند ایرانیان زنجیری بزرگ آماده کرده بودند تا اسرای عرب را با آن ببندند و نظر دیگر اینست که اعراب پاهای ایرانیان اسیر شده را با زنجیر به هم بستند. سپس خالد ولید ساحل فرات را گرفته و به سمت شمال حرکت کرد و در الیس جنگ سختی بین قوای اسلام و ایرانیان رخ داد که به پا فشاری ایرانیان منجر شد اما بالاخره مسلمین پیروز شدند و تمام اسیران را نیز کشتند. پس از آن خالد ولید شهر رومی فیراز را نیز فتح کرد اما او را برای سرداری لشگر اسلام در جاهای دیگر احضار کردند و مثنی بن حارثه شیبانی را به جای او گماشتند. بکلی جنگهای خالدولید با ایران جنگهایی بود که در مرز اتفاق می افتاد . جنگ پل تهدید مرزهای ایران از طرف مسلمین باعث شد که دربار ایران در سال 13 هجری (635 م.) رستم فرخ هرمز حاکم خراسان را خواسته و اختیارات تامه برای جنگ با اعراب به او بدهد و او لشگری تهیه و به سرداری بهمن جادویه به مرز فرستاد. وقتی سپاه ایران به نزدیکی بابل رسید به امر ابو عبید مسعود ثقفی که فرمانده ارتش اسلام بود مسلمین از قایق ها پلی ساخته و از فرات گذشتند. در این جنگ فیل های ارتش ایران باعث پیروزی شدند و در این جنگ همه سرداران عرب مانند ابوعبید کشته شدند. تلفات مسلمین در این جنگ 4000 نفر بود. مسلمانان در اثر این شکست ساحل فرات و سر زمین های اطراف آنرا از دست دادند ولی بعدا" در سال 14 هجری در بویب رخ داد و این جنگ منجر به فتح سرزمین های گفته شده توسط اعراب شد. در سال 14 هجری (635 م.) عمر خلیفه آنزمان پس از رهایی از مسائل شام و فتح دمشق لشکری 30،000 نفری تهیه نمود و فرماندهی آنرا به سعد ابن ابی وقاص سپرد ، یزد گرد نیز سپاهی 120،000 نفری تهیه و فرماندهی آنرا به رستم فرخ هرمز (فرخ زاد) سپرد. در همین سال عمر 12 سفیر به دربار ایران فرستاد و آن سفیران یزدگرد را به اسلام دعوت کردند و گفتند اگر اسلام نیاورید باید جزیه بدهید، یزدگرد نیز با اشاره به دوران جاهلیت اعراب آنها را به تمسخر گرفت و سفیران نیز گفتند حالا که اسلام نمی آورید بین ما و شما جنگ است. جنگ قادسیه و تصرف تیسفون (14 هجری=636 میلادی) قادسیه در نزدیکی کربلای امروزی واقع بود. در این مکان جنگ سختی به مدت 4 روز رخ داد: روز اول به واسطه فیل ها پیروزی از آن ایران بود. روز دوم از شام برای مسلمین کمک رسید که باعث پیروزی آن ها و کشته شدن 10،000 ایرانی شد. روز سوم اعراب با نیزه چشم 2 فیل را کور کردند و فیل ها باعث شکست ایران شدند . شب چهارم مسلمین به دسته های متعدد تقسیم شدند و به ایرانیان شبیخون زده مانع استراحت سربازان ایران شدند و این جنگ تا صبح ادامه داشت و به پیروزی اعراب خاتمه یافت. در روز چهارم جنگ سختی در گرفت و تند بادی شدید نیز که خلاف جهت ارتش ایران بود وزیدن گرفت و باعث اختلال فراوان شد اعراب نیز نهایت استفاده را کردند و با حملات گازانبری باعث شدند فرخ زاد خود را به رودخانه بیاندازد تا بتواند فرار کند اما او را در رود خانه تعقیب کرده و سپس کشتند. ایرانیان پافشاری فراوان کردند اما به اعراب نیروی کمکی رسید که باعث شکست ایران شد. پس از این سعد ابی وقاص به امر عمر به نیروهای خود 2 ماه استراحت داد و سپس به تسخیر شهرهای میانرودان پرداخت و در سال 16 هجری برای فتح تیسفون حرکت کرد. یزدگرد حاضر شد ممالک آنسوی دجله را به مسلمین واگذار کند و طرفین با هم صلح کنند ولی اعراب قبول نکردند. هر چند جنگ قادسیه از نظر فتوحات برای اعراب خیلی اهمیت داشت اما یزدگرد نیز می توانست در برابر حملات آن ها مقاومت کند ، مثلا" در موقع عبور اعراب از دجله با توجه به این که اعراب از کشتی سازی و دریانوردی چیزی نمی دانستند، می توانست آن ها را مدت ها معطل کند. اما از این اقدام صرف نظر کرد و تازه زمانی که از نزدیک شدن اعراب به مدائن (تیسفون) با خبر شد از تیسفون فرار کرد. سعد پس از تسخیر سلوکیه از مکانی کم عمق موفق به عبور از دجله شد. اعراب به راحتی توانستند تیسفون را فنح کنند و از آن شهر غنایم بسیار بسیار بسیار زیادی برای عمر فرستادند. جنگ جلولاء سعد می خواست به دنبال یزدگرد برود اما عمر فرمان داد تا تابستان را در تیسفون بگذراند. بعد از چندی به سعد خبر رسید که یزدگرد در حلوان (قله ای بود در کوه های کردستان (زاگرس)) در حال جمع آوری قشون برای باز پس گیری تیسفون است. این شد که سعد هاشم بن اتبه و قعقاع بن عمرو را با 12 هزار نفر به جلولاء، در نزدیکی حلوان، فرستاد و در آن جا جنگ سختی بین طرفین روی داد. در این احوال به هر دو طرف کمک رسید و باز اعراب فاتح شدند. این جنگ در سال 16 هجری (637م.) روی داد. سعد می خواست یزدگرد را تعقیب کند اما عمر مانع شده و گفت میانرودان برای مسلمانان کافی است. در سال 17 هجری اعراب کوفه را در نزدیکی حیره و بصره را روی خرابه های شهر ابله ساختند ، با ساخت این دو شهر از رونق حیره و تیسفون کاسته شد. مسلمین بحرین در صدد بر آمدند که از را ه خلیج فارس به ایران حمله کنند ، اول به خوبی پیشرفتند اما بعد شکست خورده به بصره فرار کردند. پیشرفتی که در اینجا برای ایرانیان بدست آمد باعث شد حاکم خوزستان ، هرمزان ، درسال 19 هجری (640 م.) اهواز را پس بگیرد . اما مسلمین نیز شوشتر را گرفتند ، هرمزان نزد عمر رفت و بعد ها بدست پسر کشته شد. جنگ نهاوند این آخرین جنگ یزد گرد با مسلمین بود. یزدگرد سال 21 هجری (642م.) از توقف اعراب و اشتغال آن ها به امور داخلی استفاده کرده و شروع به جمع نمودن نیرو نمود. اعراب پس از اطلاع، لشگری به سرداری نعمان بن مقرن به طرف حلوان فرستادند تا از آن جا به ری حمله کند. در حین راه به نعمان خبر رسید که یزدگرد با سربازانش در نهاوند است (ناحیه ای نزدیک کردستان) این شد که نعمان با سی هزار سرباز به سمت نهاوند شتافت و جنگ روی داد، با این که تعداد قشون ایرانی بسیار بیش تر از اعراب بود اما سردار ایران، فیروزان، آرایش دفاعی را پیشه کرد، اعراب که صحرانشین بودند و با کوهستان آشنایی نداشتند در حال شکست بودند وآذوقه شان در حال اتمام بود. در این حال نعمان حیله ای زد و آن این بود که عقب نشینی کرده و منتشر کرد به علت فوت خلیفه به مدینه باز می گردد فیروزان نیز دستور داد آن ها تعقیب کنند اعراب برای آنان کمین گذاشتند و به محض عبور ایرانیان از آن محل از کمین درآمده و حملات سختی نمودند اگر چه نعمان کشته شد اما حدیفه جای او را گرفت و پیروز شد. اعراب این فتح را فتح الفتوح نامیده اند. تسخیر ایالات ایران و فوت یزد گرد پس از جنگ نهاوند ، در مدت 10 سال، اصفهان و فارس و آذربایجان و ری و سیستان ومکران و غیره در زمان عثمان، خلیفه سوم، به تصرف اعراب در آمدند، فقط طبرستان (حاشیه دریای خزردر ایران) تا نیمه قرن دوم هجری (769 م.) استقلال خود را حفظ کرد و در آنجا سلسله سپهبد ها (این سلسله از خانواده قارن شهلو پارتی بوده است) سلطنت نمودند. خراسان را اعراب بعد از سایر ایالات ایران تصرف کردند. 10 سال پس از جنگ نهاوند (31 هجری=652 میلادی) یزگرد کشته شد او بعد از شکست در نهاوند از ری به اصفهان و از آنجا به کرمان و بعد به بلخ و مرو رفت و پس از آن سفیری به چین فرستاد و از شاه آن کمک طلبید. دولت چین به واسطه دوری از ایران تقاضای او را رد کرد اما یزد گرد خود با خاقان مذاکره کرد، در ابتدا او رازی شد به یزد گرد کمک کند اما بعد به خاطر رفتار نا خوشایند او امتناع کرد. پس از آن یزدگرد از سوء نیت ماهوی ، مرزبان مرو نسبت به خود مطلع شده ، فرار نمود و در نزدیکی مرو به آسیابانی پناه برد تا شب را بگذراند. در مورد اینکه آسیابان چرا او راکشت دو نظر وجود دارد: 1- به طمع لباس و جواهراتش . 2- به خاط ظلم های او به مردم . ایران پس از حمله ی اعراب سلسله ساسانی پس از فوت یزدگرد مدت سلطنت این سلسله در ایران 416 سال بود. بعد از فوت یزدگرد پس او فیروز سوم خود را شاه ایران خواند پس از آن فیروز در کوهای طخارستان (کنار رود جیحون و شرق بلخ) به جمع آوری قشون برای جنگ با اعراب پرداخت. پس از آن در سال 661 م. دولت چین دولتی به نام ایران تشکیل نمود و پادشاهی آنرا به فیروز سپرد (در مورد مکان این دولت اطلاع دقیقی در دست نیست) فیروز به واسطه حملات مسلمانان آنجا را از دست داد و به زودی مرد.طبق روایات بعد از فیروز نیز شاهزادگان ایرانی مراوده هائی با خاقان چین داشتند. ایران پس از جنگ نهاوند بعد از جنگ نهاوندطبقات پائین جامعه یعنی کارگر ها و کسبه که اکثریت مردم را تشکیل میدادند چون از فشار مغ ها ناراضی بودند سلطه اعراب را زودتر پذیرفتند اما اقشار توانمند و از طبقات بالایی جامعه اسلام وسلطه اعراب را به سختی و پس از گذشت مدت زمان طولانی پذیرفتند. منابع: 1-کتاب تاریخ ایران نوشته حسن پیرنیا2-ایران درزمان ساسانیان نوشته پرفسورآرتورکریستن سن ترجمه رشیدیاسمی3-فرهنگنامه نام آوران4-اطلس تاریخی جهان نوشته کالین مک ایودی. -------------------------- قبل از دین اسلام مردم ایران یکتا پرست بودند و همه می دانند که مردم ایران از اولین خداشناسان هستند! با این تفصیر هدف از حمله اسلام به ایران چه بود؟ آیا پیامبر اسلام از خداپرست بود باسلام خدمت شما پرسشگر محترم ابتدا لازم است به این نکته توجه داشته باشید که جنگ مسلمانان با ایران، پس از وفات پیامبر(ص) بود. پیامبر در سال یازدهم هجری وفات کرد و ابوبکر را بر سر کار آوردند. پس از پایان گرفتن مشکلات اولیه نصب خلیفه، دستگاه خلافت به فکر حمله به ایران و روم افتاد. حمله نیروهای دستگاه خلافت، از سال دوازدهم هجری شروع شد و ابوبکر در سال سیزدهم هجری درگذشت و پس از او عمر بن خطاب دنباله این حمله ها را گرفت. پس از عمر بن خطاب عثمان بن عفان فتوحات را ادامه داد و در سال 31 هجری قمری حکومت ایران ساقط شد. بنابراین پیامبر اسلام در این جنگ ها شرکت نداشت چون این جنگ ها پس از وفات آن حضرت راه اندازی شد. در این جنگ ها امامان شیعه هم حضور نداشتند نه علی(ع) حضور داشت، نه امام حسن و امام حسین(ع). نکته دیگر اینکه یکتا پرست وخداشناس بودن مردم ایران ارتباطی به مسئله اسلام ندارد و اسلام دین خاتم است و همانطور که می دانید با آمدن دین جدید دین سابق و قدیم نسخ می شود و شریعت جدید حاکم می شود همانطور که در ادیان گذشته نیز چنین بوده مثلا با آمدن دین مسیحیت دین یهود نسخ شد، ضمن اینکه مردم ایران به زور مسلمان نشدند بلکه آن را انتخاب کردند و اسلام آوردن ایرانیان بلافاصله بعد از فتح ایران توسط مسلمانان نبود، بلکه به تدریج و در مدت زمانی طولانی دویست و سیصد ساله اسلام در ایران گسترش و مقبولیت عمومی یافت. يكي از دلايلي كه باعث شد كه ايرانيان به اسلام گرايش پيدا كنند و در موقع هجوم اعراب با آنها همكاري نمايند ناراضي بودن مردم از وضع ديني و حكومتي بود. سلطنت آخرين پادشاهان ساساني با هرج و مرج ناراحت كننده‎اي همراه بود و احساسات مردم نيز نسبت به فرمانروايان خود غيردوستانه بود. زيرا فرمانروايان نيروي خود را در راه تأييد سياست زجر و شكنجه به منظور تثبيت خود و تقويت دين دولتي و زرتشتي به كار مي‎بردند روحانيون زرتشتي قدرت وسيعي را در دستگاه دولت و دربار در اختيار داشتند و در شوراي سلطنتي و دربار داراي نيرو و نفوذ فوق‎العاده‎اي شده بودند و براي خود سهم و نقش مهمي را در اداره امور مدني و دولتي كشور اشغال كرده بودند آنان از قدرت خود به منظور زجر و شكنجه و فشار بر ساير گروه‎هاي ديني (كه بسيار نيز بودند) كه با آنان توافق نداشتند استفاده مي‎نمودند علاوه بر پيروان فراوان اديان قديمي‎تر ايران، مسيحيان، يهوديان، صائبين و فرق متعدد ديگر نيز كه از تفكرات عرقا، مانويان و بودائيان متأثر بودند در ايران وجود داشتند اين زجر و شكنجه و تجسس عقايد و دين در تمام مردم يك حس تنفر عليه دين رسمي و خاندان پادشاهي كه به تحميل آن بر مردم كمك مي‎نمود به وجود آورده بود و موجب آن شد كه فتح اعراب به صورت يك نوع نجات، رهايي و آزادي جلوه نمايد.[1] پيروان تمام اين اديان مختلف مجدداً‌توانستند تحت حمايت حكومتي كه آزادي ديني و معافيت از خدمت نظام اجباري را در مقابل پرداخت مبلغ ناچيزي جزيه‎هاي امنيت آنان فراهم كند نفس راحت و آزادي بكشند زيرا دين اسلام آزادي و حق استفاده از امنيت در برابر پرداخت جزيه را نه تنها براي مسيحيان و يهوديان تأمين نمود بلكه زرتشتيان، صائبين نيز مي‎توانستند از اين حق و امتياز استفاده نمايند.[2] خود پيامبر مستقيماً و آشكارا دستوري صادر نموده بودند كه بر اساس آن با زرتشتيان نيز مي‎بايستي درست مانند اهل كتاب رفتار شود و آنان نيز مي‎توانستند با پرداخت خريد از حمايت دولت اسلامي و امنيت عمومي برخوردار باشند.[3] اما در مورد اينكه آيا مسلمانان وارد خاك بيگانه شدند يا خير و جريان چگونگي شروع حمله مسلمانان به ايران و حمله به خاك كشور ديگر، اين طور مي‌‌توان گفت: با توجه به قرائن و شواهد تاريخي موجود در مورد چگونگي شروع جنگ بعد از اينكه مسلمانان توانستند اسلام را در سراسر جزيره العرب مستقر نمايند متوجه كشورهاي ايران و روم شدند انگيزه‌هاي چند مسلمانان را در مورد انجام هدفشان كمك مي‌كرد. 1. سخن پيامبر (ص) و وعده پيروزي مسلمانان بر دو قدرت ايران و روم؛ 2. فضيلت جنگ و جهاد و در صورت شكست شهيد خواهند شد؛ 3. از آنجا كه اعراب بدوي بودند و از لحاظ امكانات اقتصادي در حد پاييني قرار داشتند و كشورهاي ايران و روم از قابليت‌هاي اقتصادي خوبي برخوردار بودند انگيزه جنگ را بيشتر كرد؛ 4. گزارش مرزبانان از اوضاع داخلي كشورهاي روم و ايران كه در اخبار الطوال دينوري آمده است «كه مثني بن حارثه به ابوبكر نامه نوشت و از تجاوز خود به ايران و پريشاني اوضاع ايران او را مطلع ساخت و از وي خواست تا او را به لشكري امداد كند».[4] اما در مقابل كشورهاي ايران و روم هيچ انگيزه‌اي به دست‌اندازي به جزيره العرب نداشتند، زيرا آن سرزمين ـ هيچ گونه نفعي براي آنها نداشت و همچنين آنها مسلمانان را ـ هيچ به حساب نمي‌آوردند كه در مقابل آنها بايستد و احساس خطر كنند و تمام جنگ‌هاي ايرانيان جنبه تدافعي داشت نه حمله، از آنجا كه در تاريخ طبري و الكامل ابن اثير و تاريخ يعقوبي آمده است كه اين مطلب را ثابت مي‌كند كه بعد از اينكه يزدگرد پادشاه ساساني از استقرار مسلمانان در مرزهاي خود باخبر شد از سردار خود رستم درخواست بسيج لشكر جهت مقابله با آنها را كرد، اما رستم نارضايتي و نگراني خود را در برابر با لشكر اسلام اعلام مي‌دارد و پيش بيني مي‌‌كند كه ايران به دست عرب خواهد افتاد. [5] همچنين در جايي ديگر آمده است كه بعد از اينكه پادشاه ايران و روم حاضر به قبول اسلام نشدند مسلمانان جنگ را شروع كردند به دستور خالد مسلمانان با صداي تكبير جنگ را شروع كردند، و خالد بانگ برآورد كه حمله كنيد زيرا من در چهره آنها حالتي از خوف و رعب مي‌بينم و مسلمانان حمله كردند. [6] كشورگشايي و حمله به ممالك مجاور در ميان ملل قديم چيزي عادي و طبيعي بوده است، و عرب‌ها نيز قبل از اسلام گاهي به مرزهاي ايران حمله مي‌كردند، همچنان كه ايرانيان نيز در بعضي از زمان‌ها سرزمين‌هاي عربي را تسخير كرده‌اند. اما بعد از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و استقرار حكومت اسلامي عرب‌ها كه مردماني جنگ‌آور بودندن با توجه اتحادي كه در اثر تأسيس حكومت در ميانشان برقرار گرديد، حمله آنان به مرزهاي ايران و دولت ساساني شكننده بود و توانستند در اندك مدتي قلمرو ساساني را درنوردند. اما بايد خاطرنشان كرد كه حمله اعراب كه بر اساس زيربناي ايدئولوژي اسلامي صورت مي‌گرفت، اهداف مقدس و انساني را به دنبال داشت. بدين لحاظ مردم ايران كه ناعدالتي‌هاي كه از دولت ديده بودند از خود مقاومتي نشان ندادند. مردم ايران مخصوصاً نژاد سامي درست در شرايط عقلاني و رواني مساعدي قرار داشتند كه زمينه را براي پذيرش گرم اسلام آماده كرده بود و تمايل شديد آنان را براي پذيرش دين ساده جديد فراهم نمود حتي گسترش اسلام در بين زرتشتيان نيز تعجب‎انگيز و غيرعادي نبود مقام ديني ملي زرتشتي با سقوط خاندان ساساني كه آن را برپاي داشته بود به يكباره سقوط نمود و از آن جا كه نيروي ديگري براي برپا داشتن آن وجود نداشت پيروان آن تغيير دين و پذيرش اسلام را ساده و آسان تلقي كردند زيرا نكات مشابه و مثبت زيادي بين دين قديم و اسلام وجود داشت يك نفر پارسي مي‎توانست در قرآن بسياري از اصول اعتقادي دين سنتي خود را به دست آورد هر چند در شكل مختلفي اما مجدداً‌ با اهورامزدا و اهريمن تحت اسامي الله و ابليس مواجه بود. از آزادي‎هاي فوق‎العاده‎اي كه براي كساني كه هنوز به دين سابق خود وفادار مانده بود تأمين شده بود مي‎توان استفاده كرد كه انتشار اسلام به هيچ وجه معلول زور و فشار نبوده است. باتوجه به اين حقايق نسبت دادن زوال و نابودي كامل دين زرتشت به اجبار مردم بر تغيير دين و تحميل اسلام بر مردم به وسيله فاتحين مسلمان مسلماً محال و غيرمنطقي مي‎باشد تعداد افرادي كه در روزهاي اوّل حكومت اعراب در ايران اسلام را پذيرفتند بسيار زياد بود ولي ادامه دين باستاني آنان تا اين اواخر و گزارش پذيرش اسلام به طور انفرادي در طول قرون بعد اين مطلب را كاملاً تقويت مي‎كند كه گسترش اسلام هم مسالمت‎آميز و هم داوطلبانه بود. پس از جنگ قادسيه كه در آن ارتش ايران به سركردگي رستم به كلي متلاشي شد بسياري از قبايل كه در دو طرف فرات زندگي مي‎كردند نزد سردار ارتش اسلام آمده و گفتند قبايلي كه ابتدا اسلام را پذيرفتند عاقل‎تر از ما بودند اينك كه رستم كشته شده است ما نيز دين جديد را مي‎پذيريم.[7] در جنگ پل در موقعي كه شكست مسلمانان حتمي به نظر مي‎رسيد و اعراب وحشت زده بين دره فرات و ايرانيان محاصره شده بودند يكي از رؤساي مسيحي ‌قبيله طي داوطلب كمك به سردار ارتش اسلام شد و براي دفاع از پل قايق‎ها كه تنها وسيله عقب‎نشيني منظم بود فراهم نمود. در جنگ بويب هم قبايل اطراف كه پشتيبان ايرانيان بودند به اعراب كمك كردند. ادوارد برون در كتاب تاريخ ادبيات ايران مي‎نويسد كه قانون و آئين و حكومت ايران مقارن ظهور اسلام طوري بود كه قاطبه ملت ايران را وامي‎داشت براي متابعت از حكومت و آئين تازه‎اي خود را آماده كنند و به همين جهت بود كه وقتي ايران به دست مسلمانان فتح شد مردم ايران علاوه بر اين‎كه عكس‎العمل مخالفي از خود نشان ندادند خود براي پيشرفت اسلام زحمات طاقت‎فرسايي كشيدند[8]. موفق و پیروز باشید. پی نوشت ها: [1] . شهيد مطهري، خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 78. [2] . ابويوسف، الخراج، ص 73. [3] . انساب الاشراف، بلاذري، ص 71. [4] . اخبار الطوال، دينوري، ص 118. [5] . تاريخ طبري، ج 4‌، ص 1656، و الكامل ابن اثير، ج 2، ص 227، و تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 26. [6] . فتوح البلدان، بلاذري، ترجمه دكتر آذرتاش، چ دوم، انتشارات سروش، ص 4. [7] . تاريخ مسعودي، ج 4، ص 238. [8] . ادوارد براون، تاريخ ادبيات ايران، ج اوّل، ص 299. سوال از : شنگول , زرتشتی , از ایران پاسخگو : حجه السلام کارگر از گروه ایپرسش -------------------------------------------------------------------------------- مقاله زیر را مراجعه و مطالعه فرمایید: http://tarikheslam.com/1388-04-22-20-54-26/tarikh-eslam-articles/30-motofareghe/952-----------40---.html علل گرایش ایرانیان به اسلام ( از آغاز تا سال 40 هـ ق ) جمعه ، 1 بهمن 1389 ، 19:43 نوروز اکبری زادگان مقالات تاريخ اسلام - متفرقه .Tweet0نويسنده:نوروز اکبری زادگان چکیده مقاله : در این مقاله سعی شده تا به تعامل و روابط فرهنگی – اجتماعی متقابل ایرانیان و اعراب مسلمان و نیز ورود و گسترش اسلام در ایران تا سال 40 هجری پرداخته شود . میزان سابقه روابط ایرانیان با اسلام آن چنان که از اطلاعات برخی منابع تاریخی بر می آید خیلی گسترده به نظر نمی رسید. آغاز این روابط با مسلمانان یمن بوده است به طوری که سربازان ایرانی مقیم یمن در سرکوبی « اسود عنسی» پیامبر دروغین به یاری سرداران اسلام شتافتند و سپس فرزندان این نو مسلمانان بنام « ابناء یا پسران» در اوایل دوره اسلامی تا مدتی گروهی متمایز باقی ماندند. پس از آن در جنگهای اعراب مسلمان و ایرانیان جلوه های روشنی از برخوردهای فرهنگی متقابل بین آنان مشاهده گردید که تأثیرات عمیق فرهنگی و بالنسبه خوبی را بر تسریع گرایش به اسلام برجای نهاد بطوری که ایرانیان ناراضی از نظام ناعادلانه ساسانی ، مقاومت چندانی در مقابل مسلمانان نکردند بلکه در عوض، پذیرای فرهنگ مهاجمین نیز شدند . ایرانیان اولاً از ستم طبقات حاکمه رها می شدند و ثانیا آزادی مذهبی می یافتند و این که اعراب پس از جنگها عمدتاً در رفتار خویش اعتدال بیشتری بخرج می دادند ، موجب می شد تا به تدریج به اسلام گرایش پیدا کنند . -مسأله مهاجرت اعراب و پیوستن آنها با ایرانیان در نقاط مختلف ایران منجمله در خراسان ، تأثیر بسزایی در گرایش به اسلام داشت . عامل اخذ جزیه و خراج از نو مسلمانان ایرانی که موجب آزادی آنان در انجام مراسم مذهبی خود می شد و رفتار متعادل فاتحین ، نگرفتن اسیر و نکشتن اسراء ، نیز به نوبه خود فضای اجتماعی مسالمت آمیز و گشاده ای را فراروی ایرانیان پدید می آورد که در گرایش به اسلام اثرات نسبتاً پایداری داشت. - تشابه دینی بین دین اسلام و دین ایرانیان را برخی محققان از عوامل گسترش اسلام در ایران می دانند و اگر چه مبانی دین زردشت با مبانی توحیدی اسلام کاملاً انطباق ندارد اما وجود مشترکاتی در آیین مزدیسنی و دین اسلام ، آمادگی ذهنی مناسبی را برای ایرانیان در پذیرش اسلام فراهم می نمود. در پایان مهمترین نتایج فرهنگی اجتماعی ، فتوحات اسلامی در ایران مورد بررسی قرار گرفته که می توان از انتشار تدریجی اسلام در ایران ، توقف نشر مسیحیت در ایران و پیدایش موالی نام برد. قابل توجه است که موالی ایران و اسکان آنها بویژه در بصره و کوفه و آمیزش متقابل علمی و فرهنگی خاصه در دوره های بعدی بین دو عنصر عرب و ایرانی ، زمینه های مناسبی را برای ایجاد یک فرهنگ مشترک اسلامی فراهم آورد . فهرست مطالب 1. سابقه روابط ایرانیان با اسلام و اسلام در یمن 2. برخوردهای فرهنگی متقابل اعراب مسلمان و ایرانیان در جنگ قادسیه 3. پیوستن متقابل اعراب و ایرانیان به یکدیگر 4. مسأله جزیه و خراج و تأثیر آن در گرایش به اسلام 5. مشابهت دینی 6. مواردی از برخورد امام علی علیه السلام با ایرانیان و تأثیر آن بر گسترش اسلام * برخی نتایج مهم فتوحات اعراب مسلمان در ایران: 1. انتقاد تدریجی اسلام در ایران 2. توقف نشر مسیحیت در ایران 3. پیدایش « موالی » موفق ، موید و پیروز و سربلند باشید



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.