تنها
سلام بنا به خواسته مادرم و رودربایستی ایشون با پدرشون ( پدربزرگم) یک روز که از مدرسه اومدم دستمو گرفتن...
سلام بنا به خواسته مادرم و رودربایستی ایشون با پدرشون ( پدربزرگم) یک روز که از مدرسه اومدم دستمو گرفتن و با همون لباسای مدرسه رفتیم محضر و بدون توجه به نظر من منو واسه پسر عموی مادرم که 8 سال ازم بزرگتر...
مشاور: سيد حبيب الله احمدي فروشانی
باسلام. شما علی رغم سن پایینتان رنج زیادی را در این سالها متحمل شده اید. رنجی که مطمئناً اطرافیان، فامیل، خانواده و حتی بعضی از فرهنگ های غلط اجتماعی، در آن مقصر بوده اند. مطمئناً یک دوره ی غمگینی و ناکامی شدید بعد از چنین تجارب تلخی، کاملاً طبیعی است و اگر فردی با گذراندن چنین تجاربی هیچ احساس ناراحتی نداشته باشد غیر عادی است. اینکه شما توانسته اید در یک کار پاره وقت و یک کلاس ورزشی مشغول شوید، نشانه ی خوبی است. در واقع این امر نشان می دهد که شما به شکل سالم و بهنجاری دارید بحران اخیر زندگیتان را پشت سر می گذارید. این کار، تصمیم بسیار عاقلانه ای بوده است و توصیه ی اکید بنده هم این است که هم آن شغل و هم آن کلاس ورزشی را با جدیت هرچه تمام تر ادامه دهید. در مورد افکاری که به ذهنتان می آید دو نکته ی کلی را بیان می کنم که انشاءالله با دقت و تأمل در آن بتوانید با این افکار به شکل بهتری کنار بیایید. افکار ناراحت کننده و آزار دهنده به شکل های مختلف و در درجات گوناگون، در ذهن هرفردی ممکن است ایجاد مزاحمت کند؛ مخصوصاً افرادی که مانند شما تجارب تلخی را پشت سرگذاشته اند. مطمئناً شدت و فراوانی این افکار، تا مدت زمانی پس از وقوع یک دوره ی بحرانی زندگی، بسیار بالا است ولی به تدریج شروع به کمتر شدن و کمرنگ شدن می کند. پس نکته ی اولی که خوب است به آن توجه کنید این است که اگر همین سبک مفید زندگی خود را با درگیری با کار و ورزش و تفریح و ... پیش بگیرید، انشاءالله به تدریج این افکار در ذهن شما کمرنگ تر خواهد شد. نکته ی دوم این است که این یک قاعده در علم روانشناسی است که انسان ها بر ورود افکار مزاحم و ناراحت کننده به ذهنشان هیچ کنترلی ندارند. یعنی افکار مزاحم و ناراحت کننده، به طور خودکار به ذهن هر انسانی وارد می شود و نمی توان جلوی ورود آن ها را گرفت. اما آنچه که بی شک، هرانسانی به آن کنترل دارد، تداوم این افکار است. به زبان ساده تر، این منطقی نیست که شما انتظار داشته باشید که بتوانید کاری کنید که این افکار، اصلاً به ذهن شما وارد نشود، اما منطقی است که انتظار داشته باشید بتوانید هرگاه این افکار به ذهنتان وارد شد جلوی تداوم و تشدید آن ها را بگیرید. این کار، کار چندان سختی نیست؛ فقط کافی است هنگامی که این افکار به ذهنتان می آید، روی آن ها تمرکز نکنید. یعنی یا روی کارهایی که در آن لحظه مشغول انجام آن هستید متمرکز شوید و یا به مسائل و کارهای دیگری فکر کنید. همچنین هرگاه که این افکار به ذهنتان می آید، می توانید به آن ها پاسخ دهید و آن ها را به چالش بکشید. بهترین پاسخی که می توانید به این افکار بدهید این است که سودمندی آن ها را به چالش بکشید. یعنی از خودتان بپرسید: »تمرکز روی این افکار چه کمکی به من می کند؟ چه مزایایی برای من دارد و چه ضررهایی؟». مطمئناً تمرکز و تأکید روی این افکار، هیچ کمکی به شما نمی کند. پس روی آن تمرکز نکنید. همچنین بپذیرید که ورود این افکار به ذهن شما طبیعی است و لازم نیست به خاطر ورود آن ها احساس گناه یا افسردگی کنید. البته برای کنترل افکار ناراحت کننده، تکنیک های خاصی هم وجود دارد که در صورت تمایل به آگاهی از این تکنیک ها می توانید به کتاب «زندگی عاقلانه» از دکتر آلبرت الیس، مراجعه کنید.