ناشناس

با سلام من سال پیش در سایت همسریابی عضو شدم با فردی...

با سلام من سال پیش در سایت همسریابی عضو شدم با فردی به نام م آشنا شدم که هر دو مطلقه و فوق دیپلم ، شاغل من 28 ساله و ایشون 31 سال دارند ، قضیه خواستگاری کاملا جدی بود و هر دو خانواده در جریان امر بودن ، من از همسر قبلیم به خاطر داشتن اختلال شخصیت ضد اجتماعی و رفتارهای نامطلوبشون پس از چهار ماه عقد جدا شدم و م با همسر قبلیش قبل از ازدواج دوست بودند و در دوران عقد بعلت خواستن مهریه از طرف همسرشون جدا شدن در دوران آشنایی من و مجتبی ایشون آدم حساسی هستن و دلشون میخواست من همش ایشون رو در جریان رفت و امدهام بزارم و همیشه در دسترس باشم من زمان زیادی از جداییم نمیگذشت (حدودا 2 سال) و این کار ایشون من رو به یاد بدبینی های همسر قبلیم و دردسرهایی که داشتم می انداخت که بعد از مدتی ایشون گفت که با همسر قبلیش قبل از ازدواج رابطه جنسی داشته و اینکه قبلا شراب هم میخوردن و من با توجه به این دلایل و اینکه شراب خوردن هم از نکات منفی همسر قبلیم بود و شک به بدبینی ایشان و همسر طلاق دادن پدرشون نیز از عوامل مخالفت خانواده ام بود ایشون رو رد کردم و اصرارهای زیاد م من رو بیشتر نگران میکرد در حدی که من شرط ازدواج رو بنا به رفتن به مشاوره گذاشتم و ایشون قبول کردن ولی باز هم نتونستم خودم رو قانع کنم و بهشون گفتم بهتره ارتباط رو قطع کنیم و خواهر ایشون با من صحبت کردن ولی با وجود اصرار ایشون و حتی پذیرفتن برای رفتن به مشاوره من نپذیرفتم و ایشون رو رد کردم و حتی با وجود خوب اومدن استخاره ، م باز هم زنگ میزد و پی ام میداد و اصرار میکرد در حدی که من همیشه به گریه می افتادم و حتی تهدید به خودکشی کرد و من چاره ای نداشتم گفتم هر کار میخوای بکنی بکن ولی باز هم ادامه داشت و ایشون چند باری گفتن که آیا پای کسی دیگه در میونه و منم به سرم زد اسم همین آقا س رو آوردم که بهم پیام واسه آشنایی داده بود و گفتم بله یه نفر دیگه هست تا لااقل م از من دل بکنه و تقریبا هم موفقیت آمیز بود بعد از مدتی من با س رابطه رو شروع کردم از طریق سایت و من بعد از مدت کوتاهی از عضویت خودم رو لغو کردم و بعد با ایشون از طریق ایمیل ادامه دادیم و با وجود اصرار ایشون برای ارتباط تلفنی و دیدار موافقت نکردم بعد از چند ماه از آشنایی به اصرار ایشون برای ادامه رابطه از طریق تلفن پذیرفتم و شروطی واسه اینکار گذاشتم بعد از ده روز من خواستم ایشون نظر قطعیشون رو اعلام کنند و ایشون گفتند ما به درد هم نمیخوریم و ما ارتباطمون رو قطع کردیم و دوباره ارتباط از طرف ایشون شروع شد و من که دیدم دارم نسبت بهشون علاقمند میشم ازشون خواستم نظر قطعیشون رو در مورد ازدواج بدن که همون جواب قبلی رو دادن ودلیل اصلی ایشون داشتن قسط خونه و پرداخت شهریه دانشگاه و مشکل تفاوت فرهنگی بود ایشون میگفتند نیاز به زمان بیشتری دارن بعد از مدتی ایشون به من پیامک زد و عید رو تبریک گفت و بعد پی ام داد و متوجه شدم چند تا از اطرافیانشون فوت شدن و ازم خواست باهم ارتباط داشته باشیم من فکر کردم این خواسته ایشون یعنی اینکه نظرشون در مورد ازدواج عوض شده ولی خب مثل اینکه هنوز نتونسته بودن تصمیم بگیرن البته خودشون هم میگفتن برای ازدواج خیلی سخت گیرن ارتباط ما میشه گفت قطع شده بود من تمایلی به این رابطه نداشتم و چند ماهی از هم بیخبر بودیم تا اینکه بعد از چند ماه م به من پی ام داد (یکسال از ارتابط قبلی ما گذشته بود) و ازم خواست باهم آشنا بشیم من با گرفتن استخاره و خوب اومدن واسه ازدواج با ایشون ارتباط برقرار کردم و با خواسته ایشون واسه محرمیت پذیرفتم و ما صیغه موقت کردیم روزی که خطبه صیغه رو خوندیم من واسه س یه پی ام گذاشتم و گفتم من ازدواج کردم و برای همیشه خداحافظ (دلیلم این بود که زنگ نزنن یا پی ام ندن که مشکلی در ارتباط من و م ایجاد نشه) روز بعد س اومد چت روم و با هم صحبت کردیم موقع چت من گریه ام گرفت خداحافظی برام سخت بود و مخصوصا موقعی که گفت من خیلی خیلی متاسفام برای خودم که تو رو با دست دست کردن خودم از دست دادم و من در جواب بهش گفتم من مطمئنم م با مهر و محبت و علاقه ای که به من داره میتونه من رو خوشبخت کنه و ... و واقعا در تصمیمم واسه ازدواج با م مصمم بودم و بعد ایشون هم زنگ زد و تلفنی هم صحبت کردیم و از هم حلالیت خواستیم و خداحافظی کردیم. م یه روز از من پرسید آیا به کس دیگه ای علاقه داری گفتم نه ، گفت ارتباط تو با س چطوری بوده منم گفتم ارتباط ما در حد ارتباط تو با راضیه بوده (یه خانوم که ایشون واسه ازدواج باهاشون اشنا شده بودن) من راجع به خداحافظیمون توی چت روم به دوستم گفتم بعد از مدتی م از من آیدیم رو خواست منم ایمیلهام رو پاک کرده بودم ولی متاسفانه ایمیلی که به دوستم زده بودم برگشته بود و مخصوصا اینکه من برای دوستم نوشته بودم "من میدونم که با وجود عشق م من س رو فراموش میکنم ، من فکر میکردم دیگه بهش علاقه ای ندارم ولی خداحافظیمون خیلی سخت بود و من گریه کردم" همین باعث شد م ناراحت شه و بگه تو به من دروغ گفتی و خیانت کردی و خواست ارتباط رو قطع کنه ، من معذرت خواهی کردم و دلیل اینکارم و توضیح دادم ولی م ناراحت بود و گفت چرا گریه کردی؟حتما بهش علاقه داشتی؟ اون تو رو رد کرده تو خواستی با من ارتباط داشته باشی تا اون رو فراموش کنی؟ و اینکه حتما باهاش ارتباط جنسی داشتی واز این سری صحبتها و ایشون خواستند ارتباط رو قطع کنن و به اصرار من واسه ادامه رابطه محرم موندیم ولی چندین بار با هر اتفاقی مثلا مشغول بودن گوشی و موارد مشابه ، م فکر میکنه شاید من با س ارتباط دارم و قرار میزارم با اون یا کس دیگه ای و چت میکنم و ... و یا متاسفانه ارتباط جنسی (سیم کارتم رو عوض کردم و گفتم من پرینت خطم رو واست میگیرم ، پسورد آیدیم رو هم بهشون دادم و نرم افزار تیم ویوئر رو معرفی کردم تا سیستم من و حافظه گوشیم رو چک کنه و گفتم حتی میتونیم دادگاه بریم که پرینت مکالمات دریافتیم رو هم بهت بدم و گفتم حاضرم بریم پزشکی قانونی برای فهمیدن ارتباط جنسی) ولی متاسفانه هنوزم گاهی این شکهاشون هست و با حرفهاشون من خیلی اذیت میشم احساس هرزه بودن و نا نجیبی و هوس بازی و بی وفایی و ضعف ایمان میکنم چند بار ازشون خواستم که این حرفها رو نزنه دوبار هم به این دلیل فسخ صیغه کرد و دوباره شروع کردیم تا امروز که گفتن من اصلا نمیتونم بهت اعتماد کنم ، تو ارزش حرف زدن نداری تو حتما باهاش در حال حاضر هم در ارتباطی ،تو همش به من دروغ میگی ،تو هنوز به اون علاقه داری و ... و فسخ کردن و بعد به اصرار ایشون دوباره صیغه کردیم و من حالا نگرانم که آیا ما میتونیم با وجود این مسایل زندگی مشترک خوبی داشته باشیم؟ من و ایشون از نظر اخلاقی تفاهم داریم و هر دو بهم علاقه داریم ، من به م علاقه دارم ولی نگران اینم که مجتبی همیشه من رو با زدن این حرفها اذیت کنه و نتونه بهم اعتماد کنه و اینطوری هر دو ناراحت باشیم ، ما میخواهیم که ارتباطمون رو حفظ کنیم و نیاز به کمک داریم (البته ازدواج ما مخفیانه بوده) خواهش میکنم بفرمایید که من چه کاری باید انجام بدم که بتونم اعتماد همسرم رو جلب کنم؟ و همسرم چه کاری باید انجام بده تا بتونه به من اعتماد کنه و این س رو فراموش کنه؟ من چند بار بهشون میگم این مال گذشته منه قبل از ازدواج با تو ولی ایشون نمیپذیرن و مخصوصا خداحافظیم رو دلیل خیانت میدونن ، ببخشید از اینکه طولانی بود میخواستم قضیه رو کامل شرح بدهم ممنون از اینکه ما رو راهنمایی میکنید
دوشنبه، 9 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

با سلام من سال پیش در سایت همسریابی عضو شدم با فردی...

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 28 ساله )

با سلام
من سال پیش در سایت همسریابی عضو شدم با فردی به نام م آشنا شدم که هر دو مطلقه و فوق دیپلم ، شاغل من 28 ساله و ایشون 31 سال دارند ، قضیه خواستگاری کاملا جدی بود و هر دو خانواده در جریان امر بودن ، من از همسر قبلیم به خاطر داشتن اختلال شخصیت ضد اجتماعی و رفتارهای نامطلوبشون پس از چهار ماه عقد جدا شدم و م با همسر قبلیش قبل از ازدواج دوست بودند و در دوران عقد بعلت خواستن مهریه از طرف همسرشون جدا شدن در دوران آشنایی من و مجتبی ایشون آدم حساسی هستن و دلشون میخواست من همش ایشون رو در جریان رفت و امدهام بزارم و همیشه در دسترس باشم من زمان زیادی از جداییم نمیگذشت (حدودا 2 سال) و این کار ایشون من رو به یاد بدبینی های همسر قبلیم و دردسرهایی که داشتم می انداخت که بعد از مدتی ایشون گفت که با همسر قبلیش قبل از ازدواج رابطه جنسی داشته و اینکه قبلا شراب هم میخوردن و من با توجه به این دلایل و اینکه شراب خوردن هم از نکات منفی همسر قبلیم بود و شک به بدبینی ایشان و همسر طلاق دادن پدرشون نیز از عوامل مخالفت خانواده ام بود ایشون رو رد کردم و اصرارهای زیاد م من رو بیشتر نگران میکرد در حدی که من شرط ازدواج رو بنا به رفتن به مشاوره گذاشتم و ایشون قبول کردن ولی باز هم نتونستم خودم رو قانع کنم و بهشون گفتم بهتره ارتباط رو قطع کنیم و خواهر ایشون با من صحبت کردن ولی با وجود اصرار ایشون و حتی پذیرفتن برای رفتن به مشاوره من نپذیرفتم و ایشون رو رد کردم و حتی با وجود خوب اومدن استخاره ، م باز هم زنگ میزد و پی ام میداد و اصرار میکرد در حدی که من همیشه به گریه می افتادم و حتی تهدید به خودکشی کرد و من چاره ای نداشتم گفتم هر کار میخوای بکنی بکن ولی باز هم ادامه داشت و ایشون چند باری گفتن که آیا پای کسی دیگه در میونه و منم به سرم زد اسم همین آقا س رو آوردم که بهم پیام واسه آشنایی داده بود و گفتم بله یه نفر دیگه هست تا لااقل م از من دل بکنه و تقریبا هم موفقیت آمیز بود بعد از مدتی من با س رابطه رو شروع کردم از طریق سایت و من بعد از مدت کوتاهی از عضویت خودم رو لغو کردم و بعد با ایشون از طریق ایمیل ادامه دادیم و با وجود اصرار ایشون برای ارتباط تلفنی و دیدار موافقت نکردم بعد از چند ماه از آشنایی به اصرار ایشون برای ادامه رابطه از طریق تلفن پذیرفتم و شروطی واسه اینکار گذاشتم بعد از ده روز من خواستم ایشون نظر قطعیشون رو اعلام کنند و ایشون گفتند ما به درد هم نمیخوریم و ما ارتباطمون رو قطع کردیم و دوباره ارتباط از طرف ایشون شروع شد و من که دیدم دارم نسبت بهشون علاقمند میشم ازشون خواستم نظر قطعیشون رو در مورد ازدواج بدن که همون جواب قبلی رو دادن ودلیل اصلی ایشون داشتن قسط خونه و پرداخت شهریه دانشگاه و مشکل تفاوت فرهنگی بود ایشون میگفتند نیاز به زمان بیشتری دارن بعد از مدتی ایشون به من پیامک زد و عید رو تبریک گفت و بعد پی ام داد و متوجه شدم چند تا از اطرافیانشون فوت شدن و ازم خواست باهم ارتباط داشته باشیم من فکر کردم این خواسته ایشون یعنی اینکه نظرشون در مورد ازدواج عوض شده ولی خب مثل اینکه هنوز نتونسته بودن تصمیم بگیرن البته خودشون هم میگفتن برای ازدواج خیلی سخت گیرن ارتباط ما میشه گفت قطع شده بود من تمایلی به این رابطه نداشتم و چند ماهی از هم بیخبر بودیم تا اینکه بعد از چند ماه م به من پی ام داد (یکسال از ارتابط قبلی ما گذشته بود) و ازم خواست باهم آشنا بشیم من با گرفتن استخاره و خوب اومدن واسه ازدواج با ایشون ارتباط برقرار کردم و با خواسته ایشون واسه محرمیت پذیرفتم و ما صیغه موقت کردیم روزی که خطبه صیغه رو خوندیم من واسه س یه پی ام گذاشتم و گفتم من ازدواج کردم و برای همیشه خداحافظ (دلیلم این بود که زنگ نزنن یا پی ام ندن که مشکلی در ارتباط من و م ایجاد نشه) روز بعد س اومد چت روم و با هم صحبت کردیم موقع چت من گریه ام گرفت خداحافظی برام سخت بود و مخصوصا موقعی که گفت من خیلی خیلی متاسفام برای خودم که تو رو با دست دست کردن خودم از دست دادم و من در جواب بهش گفتم من مطمئنم م با مهر و محبت و علاقه ای که به من داره میتونه من رو خوشبخت کنه و ... و واقعا در تصمیمم واسه ازدواج با م مصمم بودم و بعد ایشون هم زنگ زد و تلفنی هم صحبت کردیم و از هم حلالیت خواستیم و خداحافظی کردیم. م یه روز از من پرسید آیا به کس دیگه ای علاقه داری گفتم نه ، گفت ارتباط تو با س چطوری بوده منم گفتم ارتباط ما در حد ارتباط تو با راضیه بوده (یه خانوم که ایشون واسه ازدواج باهاشون اشنا شده بودن) من راجع به خداحافظیمون توی چت روم به دوستم گفتم بعد از مدتی م از من آیدیم رو خواست منم ایمیلهام رو پاک کرده بودم ولی متاسفانه ایمیلی که به دوستم زده بودم برگشته بود و مخصوصا اینکه من برای دوستم نوشته بودم "من میدونم که با وجود عشق م من س رو فراموش میکنم ، من فکر میکردم دیگه بهش علاقه ای ندارم ولی خداحافظیمون خیلی سخت بود و من گریه کردم" همین باعث شد م ناراحت شه و بگه تو به من دروغ گفتی و خیانت کردی و خواست ارتباط رو قطع کنه ، من معذرت خواهی کردم و دلیل اینکارم و توضیح دادم ولی م ناراحت بود و گفت چرا گریه کردی؟حتما بهش علاقه داشتی؟ اون تو رو رد کرده تو خواستی با من ارتباط داشته باشی تا اون رو فراموش کنی؟ و اینکه حتما باهاش ارتباط جنسی داشتی واز این سری صحبتها و ایشون خواستند ارتباط رو قطع کنن و به اصرار من واسه ادامه رابطه محرم موندیم ولی چندین بار با هر اتفاقی مثلا مشغول بودن گوشی و موارد مشابه ، م فکر میکنه شاید من با س ارتباط دارم و قرار میزارم با اون یا کس دیگه ای و چت میکنم و ... و یا متاسفانه ارتباط جنسی (سیم کارتم رو عوض کردم و گفتم من پرینت خطم رو واست میگیرم ، پسورد آیدیم رو هم بهشون دادم و نرم افزار تیم ویوئر رو معرفی کردم تا سیستم من و حافظه گوشیم رو چک کنه و گفتم حتی میتونیم دادگاه بریم که پرینت مکالمات دریافتیم رو هم بهت بدم و گفتم حاضرم بریم پزشکی قانونی برای فهمیدن ارتباط جنسی) ولی متاسفانه هنوزم گاهی این شکهاشون هست و با حرفهاشون من خیلی اذیت میشم احساس هرزه بودن و نا نجیبی و هوس بازی و بی وفایی و ضعف ایمان میکنم چند بار ازشون خواستم که این حرفها رو نزنه دوبار هم به این دلیل فسخ صیغه کرد و دوباره شروع کردیم تا امروز که گفتن من اصلا نمیتونم بهت اعتماد کنم ، تو ارزش حرف زدن نداری تو حتما باهاش در حال حاضر هم در ارتباطی ،تو همش به من دروغ میگی ،تو هنوز به اون علاقه داری و ... و فسخ کردن و بعد به اصرار ایشون دوباره صیغه کردیم و من حالا نگرانم که آیا ما میتونیم با وجود این مسایل زندگی مشترک خوبی داشته باشیم؟ من و ایشون از نظر اخلاقی تفاهم داریم و هر دو بهم علاقه داریم ، من به م علاقه دارم ولی نگران اینم که مجتبی همیشه من رو با زدن این حرفها اذیت کنه و نتونه بهم اعتماد کنه و اینطوری هر دو ناراحت باشیم ، ما میخواهیم که ارتباطمون رو حفظ کنیم و نیاز به کمک داریم (البته ازدواج ما مخفیانه بوده) خواهش میکنم بفرمایید که من چه کاری باید انجام بدم که بتونم اعتماد همسرم رو جلب کنم؟ و همسرم چه کاری باید انجام بده تا بتونه به من اعتماد کنه و این س رو فراموش کنه؟ من چند بار بهشون میگم این مال گذشته منه قبل از ازدواج با تو ولی ایشون نمیپذیرن و مخصوصا خداحافظیم رو دلیل خیانت میدونن ، ببخشید از اینکه طولانی بود میخواستم قضیه رو کامل شرح بدهم ممنون از اینکه ما رو راهنمایی میکنید


مشاور: خانم مامن پوش

خانم گرامی ، در اینجا بنده به عنوان یک روانشناس باید ایرادات تصمیمات شما را گوشزد کنم تا چند سال بعد پشیمان نشوید . اگر چه این خود شما هستید که تصمیم نهایی را خواهید گرفت . ابتدا باید گفت سایت همسریابی اصلا محیطی مطمئن و پسندیده برای انتخاب دوست یا همسر نیست چرا که امکان اینکه افراد اطلاعات غلطی از خود ارائه دهند بسیار بیشتر از حد معمول است . شما در این محیط افراد را نمیبینید ،رفتار و کردار و عادات این فرد را نمیشناسید و در نتیجه شخصیت انسان ها در هاله ای از ابهام باقی خواهد ماند . دومین نکته اینکه انسان عاقل دو بار یک اشتباه را تکرار نمیکند . شما که در ازدواج اولتان دچار مشکلات شدید باید از آن درس عبرت بگیرید . متاسفانه این گونه ارتباطات از راه دور ، سرشار از بدفهمی هستند با این وجود ، با توجه به شواهدی که خود شما ارائه داده اید آقای ( م) دچار شک و عدم اعتماد به شما هستند حتی قبل از اینکه رابطه شما را با آقای ( س ) متوجه شوند . انسانی که شکاک نیست با یکبار خطا و توضیح آن مسئله را می پذیرد و از آن گذر میکند . اما اگر با وجود سعی شمادر جلب اعتماد آقای ( م ) و تمام آنچه از پرینت مکالمات و ...ارئه دادید باز ایشان شما را متهم میکند ، توجه کنید و اشباهتان را دوباره تکرار نکنید . بیشتر راجع به این رابطه بیندیشید و تصمیم درست را بگیرید . در هر صورت این ازدواج مخفیانه و از راه دور ، دور از عقل و غیر منطقی است .



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما