ناشناس

باسلام وخسته نباشید حدود8ماهه عقدکردیم وهمسرم هم پسرخوبیه...

باسلام وخسته نباشید حدود8ماهه عقدکردیم وهمسرم هم پسرخوبیه امابعضی رفتارش واسم عذاب آوره. اول ازهمه اینکه به شدت رویه ظاهره من حساسه وبااینکه من زیادم چاق نیستم مدام میگه برولاغرشوویکبارم سرهمین موضوع بحثمون شد وخودشم زودمعذرت خواهی کرد.اماازاین موضوع چندوقته میگذره ومن هنوزوقتی یادحرفایه اونروزش میفتم بغض گلومومیگیره وناراحت میشم که چه حرفایی زده . مهم ترازهمه اینکه مامانش حسابی روم حساسه ومدام میگه اینوبپوش واونوبپوش ومنم چون ازاول چیزی نمیگفتم الان فک میکنم بدعادت شده وفک میکنم مامانش روش تاثیرمیذاره واون این حرفارومیزنه واسه همین نمیتونم مامانشو تحمل کنم ورویه کوچکترین رفتارش حساس شدم والکی خودموعذاب میدم. اگه باشوهرم ننهاباشم اصلامشکلی داریم مثلا شوهرم اصلارویه اینکه من چادربپوشم یانه حساس نیس امامامانش مدام یه جوری نگاه میکنه یامیگه موهات بیرونه.بیشترازهمه ازاین ناراحتم که همسرم تحت تاثیرمامانشه. مامانش کلاآدم غرغرویه ودوس داره هرجورخودش دوس داره منم رفتارکنم انگارکه من خودم آدم نیستم وحسابی زرنگه وباعزیزم ودخترم و... آدمومجبورمیکنه موندم بااین وضع چیکارکنم وروزبه روزداره بدترمیشه والان هم شرایط اینکه بریم خونه خودمون اصلانیس لااقل تا یه سال دیگه ممنون
يکشنبه، 6 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

باسلام وخسته نباشید حدود8ماهه عقدکردیم وهمسرم هم پسرخوبیه...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

باسلام وخسته نباشید
حدود8ماهه عقدکردیم وهمسرم هم پسرخوبیه امابعضی رفتارش واسم عذاب آوره.
اول ازهمه اینکه به شدت رویه ظاهره من حساسه وبااینکه من زیادم چاق نیستم مدام میگه برولاغرشوویکبارم سرهمین موضوع بحثمون شد وخودشم زودمعذرت خواهی کرد.اماازاین موضوع چندوقته میگذره ومن هنوزوقتی یادحرفایه اونروزش میفتم بغض گلومومیگیره وناراحت میشم که چه حرفایی زده .
مهم ترازهمه اینکه مامانش حسابی روم حساسه ومدام میگه اینوبپوش واونوبپوش ومنم چون ازاول چیزی نمیگفتم الان فک میکنم بدعادت شده وفک میکنم مامانش روش تاثیرمیذاره واون این حرفارومیزنه واسه همین نمیتونم مامانشو تحمل کنم ورویه کوچکترین رفتارش حساس شدم والکی خودموعذاب میدم.
اگه باشوهرم ننهاباشم اصلامشکلی داریم مثلا شوهرم اصلارویه اینکه من چادربپوشم یانه حساس نیس امامامانش مدام یه جوری نگاه میکنه یامیگه موهات بیرونه.بیشترازهمه ازاین ناراحتم که همسرم تحت تاثیرمامانشه.
مامانش کلاآدم غرغرویه ودوس داره هرجورخودش دوس داره منم رفتارکنم انگارکه من خودم آدم نیستم وحسابی زرنگه وباعزیزم ودخترم و... آدمومجبورمیکنه
موندم بااین وضع چیکارکنم وروزبه روزداره بدترمیشه
والان هم شرایط اینکه بریم خونه خودمون اصلانیس لااقل تا یه سال دیگه
ممنون


مشاور: خانم صفری

با سلام. پاسخ قسمت اول سوال شما در جمله ی ویلیام شکسپیر نهفته است : چيزي كه قلب مرد را تسخير مي كند، مهرباني زن است نه رو و اندام زيبايش. او مي گويد " من زني را دوست دارم كه مهربان تر باشد " مهرباني ، عطوفت و ارزش هاي اخلاقي در زن بسيار مهم است . پس در رفتار همسرتان جستجو کنید که ایراد درمورد وزنتان به ترجیحاتش در مورد لاغر بودن شما باز می گردد یا اینکه چون انتظاراتی از شما داشته است و برآورده نشده آن را در قالب ایراد گرفتن به وزنتان نشان می دهد؟؟ اما سوال دوم : ابتدا بهتر است تاثیر گرفتن و وابستگی همسرتان به مادرش تعریف شود . زیرا گاهی دیده شده که برخی خانم ها یا آقایان ارتباط های عاطفی همسر با خانواده اش و احترام و مشورت با آنان و نیز استفاده از تجربه هایشان را تاثیر گرفتن افراطی و وابستگی شدید می دانند،که صحیح نیست. ولی اگر این خصوصیت را که قبل از ازدواج نیز باید به آن توجه می کردید در همسرتان یافتید باید آگاه باشید که یکی از عوامل نسبتا مشکل آفرین در زندگی زناشویی همین وابستگی های شدید مرد به پدر و مادر و به ویژه به مادر است. چون زن نمی تواند شوهری را که به مادرش تکیه کرده باشد، در جایگاه تکیه گاه بپذیرد با وجود این صحبت ها بهتر است این ویژگی را به حساب سی درصد نقاط منفی او بگذارید زیرا خودتان هم یادآور شده اید که همسرتان پسر خوبی است اما با این حال با وجودیکه در دوران عقد به سر می برید برای ورود به زندگی مشترک به چند نکته توجه کنید : به این مساله حساسیت و واکنش نشان ندهید. حساسیت شما پیام های ناخوشایندی را به همسرتان منتقل می کند ؛ مانند دور کردن او از خانواده اش ، انحصارطلبی و حسادت شما و ....توجه داشته باشید که مرد درباره خانواده خود و زحمات پدر و مادرش تعصب دارد و به آنها احساس دین می کند و در اوایل ازدواجتان در صورت بروز هر واکنشی از شما ناخودآگاه به آنان به ویژه مادرش نزدیک تر می شود ؛ افزون بر اینکه هرگونه حساسیت شما نقطه ضعفی می شود که ممکن است اهرم فشاری برای آزار و حرص دادن شما قرار گیرد. به همسرتان بیشتر توجه کنید، رعایت حقوق او و ایجاد فضایی آرام و جذاب هنگامی که با شما سپری می کند وابستگی او را به خانواده اش متعادل خواهد کرد. یادتان باشد در تعارض الگوها، الگویی پذیرفته می شود که محبوب تر باشد. چنانچه همه ی موارد بالا را رعایت کردید و تغییری در رفتار همسرتان مشاهده نکردید بسیار سنجیده تذکر دهید ؛ برای مثال در موقعیتی مناسب و دور از تنش بگویید من از این موقعیت احساس خوبی ندارم اگر آنجا به من توجه بیشتری داشتی و طوری برخورد میکردی که مادرت با من اینگونه صحبت نمی کرد نشاط بیشتری می یافتم و توجهم به خانواده ات زیادتر میشد. نکات مهمی نیز وجود دارد که همسرتان باید به آنها توجه داشته باشد ولی چون احتمال میدهم خودتان تنها خواننده این پاسخ باشید از ذکر آنها خودداری میکنم. اما در رابطه با مادر شوهرتان ، اگر همسرتان با رعایت موارد بالا توانستند قاطعانه تر در مقابل خانواده اش از حقوق شما دفاع کند به احتمال بسیار بالا تنش های ایجاد شده از بین خواهد رفت اما لازم است شما نیز به موادری توجه کنید. نخستین گام اصلاح باورتان است. دهنتان را از داوری های نادرست و نگرش های رایج درباره ی مادر شوهر پاک کنید زیرا باورها و افکار هستند که رفتار ما را نیز جهت می دهند. با این نگرش با او برخورد نکنید گویی که قصد نکته گرفتن از شما را دارد . شیوه های صحیح مقابله با انتقاد را بیاموزید که مختصر برایتان توضیح میدهم، انتقاد از شما دو حالت می تواند داشته باشد یا کاملا نادرست است و با قصد سویی بیان شده است و یا اینکه با خودتان فکر می کنید که این انتقاد به رفتار شما وارد است ولی چون مادر شوهرتان آن را بیان کرده دوست ندارید به حرفش عمل کنید. در صورت اول خودتان می دانید که رفتارتان نادرست نیست پس لازم هم نیست در رفتارتان تغییری ایجاد کنید فقط باید بدانید که چون مادرشوهرتان بزرگتر و احترامش واجب است نباید بی احترامی صورت گیرد ویا متقابلا نسبت به خود و خانواده اش انتقاد کنید . در این موارد زبان طنز می تواند بسیار سودمند واقع شود. و اگر در حالت دوم بود ، چه اشکال دارد قسمتی از حرفشان که به نظرتان درست می آید ، آن را دخالت تلقی نکنید وبه این دید نگاه کنید که راهنمایی نه تنها اشکال ندارد بلکه مطلوب است. ولی با این وجود هم لازم نیست مدام معذرت خواهی کنید و شخصیتتان را زیر سوال ببرید. و نکته ی آخر اینکه سعی کنید گهگاهی در حضور همسرتان از او قدردانی کنید به صورت کلامی یا یک هدیه ی کوچک . این کارها به تدریج سبب می شود او شما را مانند دختر خودش بپذیرد و از تنش های بین شما کاسته شود. و در ضمن کاری نکنید که احساس کند فرزندش را از او گرفته اید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.