ناشناس
با سلام قبلا از زحمات همه مرتبطین تشکر می کنم. سوالم...
با سلام
قبلا از زحمات همه مرتبطین تشکر می کنم.
سوالم را مجمل و کوتاه مطرح می کنم. نزدیک به 8 سال قبل زمانی که من بعد از تحصیلات کارشناسی ، در حال خدمت بودم خانمی از طرف خانواده به من معرفی شد که جهت خواستگاری اقدام کنم. قبل از هر چیز در مورد سن و تحصیلاتش سوال کردم که گفتند هنوز اطلاع دقیق نداریم. در یکی از مرخصی ها قرار خواستگاری گذاشته شد و من آن خانم را مشاهده کردم و برگشتیم. در منزل ، به خانواده گفتم ظاهرا من برای ازدواج با ایشان مشکلی ندارم فقط بپرسید متولد چه سالی و مدرک تحصیلیش چیست؟ از یکی از نزدیکانش پرسیده شد و گفته بودند که تازه دیپلم گرفته و قصد ورود به حوزه علمیه را دارد. و گفته شده بود که حدود 6 سال از من کوچکتر است. من همیشه از تفاوت سنی بسیار نزدیک استقبال می کردم و وقتی که اسم 6 سال تفاوت آمد کمی جا زدم. ولی با اصرار خانواده و مرطبتین که میگفتند ما رشد عقلی و روحی ایشان را تایید میکنیم به خواستگاری رفتیم و صحبت های اولیه شروع شد. همه چیز رو به جلو بود که قرار خرید قبل از عقد گذاشته شد و در آن هنگام بود که فهمیدم ایشان با من 8 سال تفاوت سنی دارد. هرچه با خودم کلنجار رفتم که از این ازدواج سرباز زنم نشد و گویی یک قدرتی اراده من را سلب کرده بود. و من با تردید و دودلی ازدواج کردم. همیشه به او به دید یک بچه نگاه کردم و هیچگاه نتوانستم او را همسر خود بدانم . او هم همین حالت را دارد ولی هر دو مخفی کاری کردیم و میکنیم . در حال حاضر دچار عدم نشاط شده ام و زندگی شیرینی ندارم. همسرم نیز اینگونه است . دختری کاملا مذهبی و عاقل اما نمیتوانیم همدیگر را تحمل کنیم . ذهن بسیار مشغولی دارم و با هیچ ترفندی از عذاب خیالات نجات نمی یابم. و بعضا به فکر طلاق هم می افتم. ایراد کار ما هم فقط یک جاست و آن اینکه استارت زندگی ما خوب نبود وگرنه همسرم هیچ مشکلی ندارد. لطفا راهنمایی بفرمایید.
مشاور: خانم مریم مردانی
با سلام و عرض ادب درک ما از جهان بیرون نشأت گرفته از دیدگاهی است که ما نسبت به دنیای اطراف داریم. بسیاری از مشکلات موجود در زندگی افراد ناشی از دید غلطی است که آنها نسبت به دنیای اطراف خود دارند نه واقعیت بیرونی. بارها دیده شده که دو نفر با مشکلی شبیه به هم مواجه می شوند اما هریک به شیوه متفاوتی به این موضوع نگاه می کنند و درنتیجه به روش های مختلفی هم واکنش نشان می دهند. در مورد شما هم باید گفت که بسیاری از مردان ترجیح می دهند همسرشان چند سال کوچکتر باشد و این کم بودن سن را حسنی می دانند که معتقدند باعث می شود شور و هیجان و نشاطی که همسرشان به دلیل سن پایینش دارد نشاط بخش زندگی آنها گردد. اما شما به این مسئله به گونه دیگری می نگرید و معتقدید سن کم همسرتان باعث رفتارهایی در ایشان می شود که این موضوع شما را آزار می دهید. این درحالی است که در صحبتهای خود بیان کردید که ایشان دختر عاقلی است.پس می توان نتیجه گرفت که اگرچه رفتارهای ایشان مطابق میل شما نیست اما ایشان فرد عاقلی است. پس عدم رضایت شما از رفتارهای ایشان به دلیل نگاه خاص و قضاوتی است که از پیش درمورد سن ایشان کرده اید.مسلماً چون یک دختر کم سن و سال را بچه تلقی می کنید پس رفتارهای ایشان را هم بچه گانه قلمداد کرده و به این نتیجه می رسید که نه شما می توانید ایشان را درک کنید و نه ایشان شما را. پس بهترین و آسان ترین راه تغییر این شرایط تغییر نگاه و دید شماست. از این پس همچون گفته خود، ایشان را فردی عاقل قلمداد کرده که در کنار محاسن دیگری چون مذهبی بودن با رفتارهای اقتضای سن خود باعث افزایش نشاط در زندگی شما می گردد و از این طریق به معجزه تغییر فکر دست یابید. مطمئن باشید که احساس درک متقابل در شما افزایش خواهد یافت چراکه فکر و رفتار شما متقابلاً بر همسرتان نیز اثرگذار است.