ناشناس
باعرض سلام وخسته نباشید نزدیک دو سال است با کسی که...
باعرض سلام وخسته نباشید نزدیک دو سال است با کسی که متعلق به شهر دیگری است ازدواج کرده ام به علت فوت پدرش وابستگی عجیبی با مادرش دارد ضمن اینکه مادرش زن بدی نیست اما انتظارات زیادی از من دارد ما در دو طبقه مجزا زندگی میکنیم و ایشان انتظار دارند همیشه کنارشان باشم وقتی مهمان می اید حتما بایدبه منزلشان بروم و اینکه در کوچکترین کارها حتی بردن کادو مسافرت و ساعت مهمانی رفتن و برگشتن از مهمانی را ایشان اعلام می کنند چندین مرتبه به شوهرم تذکر داده ام ولی او با خنده بحث را عوض می کند یا مثلا می گویید خوب پدرشما هم فلان اخلاق را دارد با اینکه پدر مرا چندماه یکبار آن هم در حد دو روز می بیند جالب اینکه همیشه احساس میکنم بین من و عروس دیگرش که در شهردیگری زندگی می کند ولی ازدختران فامیل اوست تفاوت زیادی قائل است این رابگویم به حرفهایی که میزنم ایمان دارم و سوءتفاهم نیست مشکلات اینچنینی زندگی من زیاد است اما نمیدانم چگونه با همه اینها سرکرده ام به هرحال تا الان با صبوری ساخته ام ولی می دانم همیشه باید مادرشوهرم با فاصله نزدیک کنارم زندگی کند احساس میکنم در زندگی شوهرم همیشه نفر آخرم لطفا مرا راهنمایی کنید
مشاور: خانم مریم مردانی
با سلام دوست عزیز بررسی مسایلی اینچنینی یعنی وابستگی همسرتان به مادرش باید قبل از ازدواج بررسی و در مورد آن فکر می شده است و اکنون باید به دنبال پذیرش و کاهش اختلافات باشید. بهتر است در فرایند این اختلافات، همسرتان به عنوان واسطه رابطه شما دو نفر نباشد و در حل این مسایل به خود و نظر افراد متخصصص اتکا کنیدو بهتر است در مورد ناراحتی و نارضایتی های خود با مادر شوهرتان به طور مستقیم اما در فضایی آرام و با کلامی مهربان صحبت کنید. خواسته خود را با ایشان مطرح کنید و به او به دید مادر شوهر نگاه نکنید. همانطور که ناراحتی خود را از مادرتان با او مطرح می کنید و نه گفتن و رد درخواست مادرتان برایتان قابل پذیرش است سعی کنید با مادر شوهر خود هم چنین باشید. تا حد امکان در صدد تغییر و تعدیل رفتارهای او باشید اما در جایی که فکر می کنید دیگر تغییر ممکن نیست او را بپذیرید. یعنی او را همانگونه که هست با تمام ویژگی های مثبت و منفی بپذیرید. یهتر است ارزش های خود را در زندگی مشخص و مرور کنید. فعالیتهای خود را در روز بر اهدافی متمرکز کنید که شما را به این ارزشها نزدیک می کند. برای خود تعیین کنید که از بین ارزشهایی چون تحصیل، اشتغال، رابطه صمیمانه با همسر، روابط صمیمانه با خانواده، روابط اجتماعی کدامیک برای شما اهمیت بیشتری دارند. برنامه روزانه خود را بر این ارزشها متمرکز کنید و افکار و احساسات خود را به آن سو سوق دهید تا درگیری بیش از حد ذهنتان با اینگونه افکار ناراحت کننده کمتر شود. تا حد امکان برای تغییر آنچه در اطرافتان رخ می دهد و برایتان ناراحت کننده است تلاش کنید و هر آنچه قابل تغییر نیست را بپذیرید. مبارزه با بخشی از زندگی که قابل تغییر نیست، تلف کردن وقت و انرژی است. در مورد سایر ناراحتی ها و دلخوری هایی که از همسرتان دارید نیز با خود او صحبت کنید آن هم به آرامی و با کلامی مهربان. با کمک یکدیگر برای حل مشکلات راه حل پیدا کنید و از راهبردهای حل مسئله در این زمینه کمک بگیرید. به جای اینکه یکدیگر را در مقابل هم ببینید خود را در کنار دیگری بدانید و تلاش کنید تا مشکلات را با همکاری یکدیگر حل کنید. اگر فکر می کنید راه حل بخشی از این مشکلات به عهده همسرتان است از سهم او در این ماجرا صحبت کنید و درصورتی که خواسته شما برای او قابل پذیرش نیست از یک روانشناس مرد با صلاحیت و تجربه کمک بگیرید تا به شما در انتقال خواسته معقولانه تان کمک کند.