ناشناس

سلامنمی دونم باید از کجا شروع کنم ولی بذارید از...

سلام نمی دونم باید از کجا شروع کنم ولی بذارید از اینجا بگم که من از بچگیم فقط با برادر خواهرام رفت آمد داشتیم سر یه چیزای مسخره با همه فامیل قطع رابطه کردن چه پدری و چه مادری من بودم تنهایی خودم نه رفت آمد با ( فامیل نه بیرون رفتن خانوادگی ) تا می گفتم فلان کارو کنیم میگفتن ما که ارزه نداریم اگه داشتیم ... هر وقت می خواستم درس بخونم می گفتن تو که درس خون نیستی هر وقت یه نمره خوب می گرفتم میگفتن تقلب کردی و ... من حالم از خانوادم داره بهم میخوره همه به فکر خودشونن من یه خواهرم دارم که ازدواج نکرده با اینکه خواستگارای خوبم داشته ازدواج نکرده نماز خونم هست ولی همیشه نق میزنه همیشه آدمو نا امید میکنه بابا به کی بگم من نمی خوام مثل اونا بشم من تازه 20 سالمه دانشجو هستم واسه چی می خوان آینده منو مثل خودشون کنن من کلی ارزو دارم ولی هر کاری که می خوام بکنم میگن تو که نمی تونی از اینا بگذریم از پدر مادر پیرم میگم از بچگی یادم نمیاد که یه روی خوش به هم نشون داده باشن همیشه با هم جرو بحث شونه همیشه به هم به احترامی میکنن و این وسط من بیچاره بین اونا قرار دارم نماز میخونن غیبتم میکنن صبح ساعت 4 صبح واسه عبادت پا میشن ولی به هم دیگه ناسزا هم میگن بابام که واسه ما زرنگ بیرون مثل بره است یه دروغایی میگه که من خودم راستشو می دونم ولی چی بهش بگم قرآن میخونه ولی غلط اندر غلط بهشم که میگی میگه تو اشتباه میگی حتی بهداشت خودشم رعایت نمیکنه بعضی چیزا رو نمیشه گفت ولی به خدا دیگه خستم با این پدر مادری که حتی واسه خودشون احترام قائل نیستن من باید چیکار کنم با این خونواده من چی کار کنم من تو 20 سالگیم شدم مثل یه آدم 70 ساله با خودم همش درگیرم ذهنم همش مشغول این چیزاست نمیتونم رو درس متمرکز شم نمی تونم مثل آدم 2 رکعت نماز بخونم نمتونم با کسی در و دل کنم زندگیم شدی یه گوشه نشتنو سر کردن روزام که هر روزش بیهوده میگذره شما بگید من چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟ لطفا هر چه زود تر جواب بدید .
شنبه، 14 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلامنمی دونم باید از کجا شروع کنم ولی بذارید از...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 20 ساله )

سلام
نمی دونم باید از کجا شروع کنم
ولی بذارید از اینجا بگم که من از بچگیم فقط با برادر خواهرام رفت آمد داشتیم
سر یه چیزای مسخره با همه فامیل قطع رابطه کردن چه پدری و چه مادری
من بودم تنهایی خودم نه رفت آمد با ( فامیل نه بیرون رفتن خانوادگی )
تا می گفتم فلان کارو کنیم میگفتن ما که ارزه نداریم اگه داشتیم ...
هر وقت می خواستم درس بخونم می گفتن تو که درس خون نیستی
هر وقت یه نمره خوب می گرفتم میگفتن تقلب کردی و ...
من حالم از خانوادم داره بهم میخوره همه به فکر خودشونن
من یه خواهرم دارم که ازدواج نکرده با اینکه خواستگارای خوبم داشته ازدواج نکرده نماز خونم هست ولی همیشه نق میزنه همیشه آدمو نا امید میکنه
بابا به کی بگم من نمی خوام مثل اونا بشم من تازه 20 سالمه دانشجو هستم واسه چی می خوان آینده منو مثل خودشون کنن
من کلی ارزو دارم ولی هر کاری که می خوام بکنم میگن تو که نمی تونی
از اینا بگذریم از پدر مادر پیرم میگم
از بچگی یادم نمیاد که یه روی خوش به هم نشون داده باشن همیشه با هم جرو بحث شونه همیشه به هم به احترامی میکنن و این وسط من بیچاره بین اونا قرار دارم
نماز میخونن غیبتم میکنن
صبح ساعت 4 صبح واسه عبادت پا میشن ولی به هم دیگه ناسزا هم میگن بابام که واسه ما زرنگ بیرون مثل بره است یه دروغایی میگه که من خودم راستشو می دونم ولی چی بهش بگم قرآن میخونه ولی غلط اندر غلط بهشم که میگی میگه تو اشتباه میگی حتی بهداشت خودشم رعایت نمیکنه بعضی چیزا رو نمیشه گفت
ولی به خدا دیگه خستم
با این پدر مادری که حتی واسه خودشون احترام قائل نیستن من باید چیکار کنم
با این خونواده من چی کار کنم
من تو 20 سالگیم شدم مثل یه آدم 70 ساله با خودم همش درگیرم
ذهنم همش مشغول این چیزاست نمیتونم رو درس متمرکز شم نمی تونم مثل آدم 2 رکعت نماز بخونم
نمتونم با کسی در و دل کنم
زندگیم شدی یه گوشه نشتنو سر کردن روزام که هر روزش بیهوده میگذره
شما بگید من چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟

لطفا هر چه زود تر جواب بدید .


مشاور: خانم سعیده صفری

با سلام برادر گرامی هر کدام از ما دوست داریم اطرافیان به خصوص نزدیکانمان به شیوه ی خاصی یا حداقل براساس منطق و انصاف با ما رفتار کنند. درست است که خانواده تان با رفتارشان شما را آزرده خاطر کرده اند و فرصت های بسیاری را از شما دریغ کرده اند، ولی حقیقت این است که ما جز رفتار خودمان بر رفتار هیچ کس دیگر کنترل نداریم یعنی اگر شما 20 سال دیگر نیز به همین سبک تعامل کنید و آرزو داشته باشید نزدیکانتان از این سبک رفتاری دست بردارند ممکن است هیچ تغییری نکنند، بهتر یا بدتر شوند. این موضوع را مطرح کردم تا پی ببرید درست است که هر کدام از ما انسانها تا سنین نوجوانی به دلیل عدم استقلال مستقیما تحت تاثیر خانواده هامان هستیم، بسیاری از خصوصیات شخصیتی ما در این دوران شکل میگیرد و به هیچ وجه نمی توان تاثیر محیط را نادیده گرفت ولی با استقلال تدریجی شخص می فهمد که در محیطی بزرگ شده است که قابلیت تغییر آن را ندارد و از آن راضی هم نیست ، پس آیا همیشه محکوم به تحمل این شرایط است؟؟ مسلما خیر ، با مثال برایتان توضیح می دهم تا متوجه شوید، مثلا اگر در این چند سال خانواده تان زمینه پیشرفت را برایتان فراهم نکرده اند و اعتماد به نفستان را زیر سؤال برده اند آیا شما باید تا آخر عمر به این فکر کنید که احتمالا همانطور که خانواده تان می گویند شما توانایی انجام دادن هیچ کاری را ندارید؟ اگر به شرایط فعلی تان نگاه کنید توانسته اید به دانشگاه ورود پیدا کتید واتفاقا همین موضوع می تواند نقطه عطف پیشرفت شما باشد، اگر نتوانسته اید اعتماد به نفس کافی را از محیط خانواده دریافت کنید به جای لعنت فرستادن به شرایطتتان از همین امروز شروع کنید، چند کتاب مفید از کتابخانه امانت بگیرید و از امکانات مرکز مشاوره دانشگاهتان استفاده کنید و جراحاتی که در این چند سال به روحتان وارد شده را ترمیم کنید، از این به بعد به رفتار دیگران و افرادی که رفتارشان را می پسندید با دقت و توجه بیشتری بنگرید تا بتوانید کمبود مهارت های ارتباطی تان را جبران کنید و بدانید در هر موقعیتی چه رفتاری صحیح است، رابطه برقرار کردن با دیگران تا حدود زیادی در کنترل خود شماست اگر تا به امروز خانواده به شما این اجازه را نداده از الآن دوستی های محکمی در دانشگاه تشکیل دهید، شرایط مردی را تصور کنید که در اثر حادثه رانندگی یکی از پاهایش را از دست می دهد دو کار می تواند انجام دهد پای قطع شده اش را به درختی ببند و همانجا بنشیند و مدام به این فکر کند که چرا باید این اتفاق و این بلا سر او می آمد ؛ و این قدر همانجا بنشیند و به این موضوع فکر کند تا عمرش تمام شود و یا اینکه با همان یک پا شرایطی را فراهم کند که بتواند پس از چند وقت به زندگی عادی بازگردد. تصمیم با خود شماست ، ویژگی های شخصیتی خانواده تان که به این محکمی سالیان متمادی است به این شکل وجود داشته به این راحتی تغییر نخواهد کرد، با خود شماست که تصمیم بگیرید شما هم می خواهید ناخواسته به این شیوه عادت کنید یا اینکه در عین حال که احترام پدر و مادرتان را حفظ می کنید از اشتباهات آنها درس بگیرید و آینده ی متفاوتی برای خود رقم بزنید یا خیر.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
حکمت | صبر کن تا سر پل صراط! / استاد توکلی
music_note
حکمت | صبر کن تا سر پل صراط! / استاد توکلی
روش و آداب ختم سوره طلاق + متن و صوت
روش و آداب ختم سوره طلاق + متن و صوت
برپایی محفل روضه خانگی با قدمتی بیش از 159 ساله در قم
play_arrow
برپایی محفل روضه خانگی با قدمتی بیش از 159 ساله در قم
بیهوش شدن پارتکواندوکار مراکشی بر اثر ضربه
play_arrow
بیهوش شدن پارتکواندوکار مراکشی بر اثر ضربه
مردی از جنس مردم
play_arrow
مردی از جنس مردم
سیلی کشتی‌گیر روسی به حریفش در بازی‌های لیگ‌برتر
play_arrow
سیلی کشتی‌گیر روسی به حریفش در بازی‌های لیگ‌برتر
ویدیویی از خلاصه مراسم افتتاحیه بازیهای پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس
play_arrow
ویدیویی از خلاصه مراسم افتتاحیه بازیهای پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس
ماجرای هدیه ای که در حسینیه امام خمینی به اعضای دولت داده شد
play_arrow
ماجرای هدیه ای که در حسینیه امام خمینی به اعضای دولت داده شد
لحظه اهدای مدال پارالمپیک زهرا رحیمی توسط جکی چان
play_arrow
لحظه اهدای مدال پارالمپیک زهرا رحیمی توسط جکی چان
لحظه انفجار شدید در مسیر نظامیان صهیونیست
play_arrow
لحظه انفجار شدید در مسیر نظامیان صهیونیست
داستان عجیب سرنوشت سلطان شرکت هرمی گولدکوئست ایران
play_arrow
داستان عجیب سرنوشت سلطان شرکت هرمی گولدکوئست ایران
برخورد غیر قابل انتظار رهبر معظم انقلاب با تهیه‌کننده‌ای که موهای بسیار بلند داشت
play_arrow
برخورد غیر قابل انتظار رهبر معظم انقلاب با تهیه‌کننده‌ای که موهای بسیار بلند داشت
خنده‌های مجری تلویزیون از اکران فیلم «بچه زرنگ» در اسرائیل: رو دست خوردند!
play_arrow
خنده‌های مجری تلویزیون از اکران فیلم «بچه زرنگ» در اسرائیل: رو دست خوردند!
شیوه طبخ غذای محبوب افغانستانی‌ها؛ قابلی پلو
play_arrow
شیوه طبخ غذای محبوب افغانستانی‌ها؛ قابلی پلو
اعتراف شبکه ۱۴ اسرائیل به وحشت از حمله ایران
play_arrow
اعتراف شبکه ۱۴ اسرائیل به وحشت از حمله ایران