مهدی
به نام خداسوالاتی داشتم تقاضا دارم هرچه سریع تر پاسخ...
به نام خدا
سوالاتی داشتم تقاضا دارم هرچه سریع تر پاسخ دهید
1.همسرم به حرف من گوش نمی دهد مدام تکرار میکند که تو به حرف من گوش بده تا من هم به حرفت گوش دهم
.به من میگوید تو باید گواهینامه بگیری من (ناراحتی چشمی دارم )متخصص چشم تشخیص نرمال آب سیاه داده است اما ایشان حرفش یک کلام است میگوید گواهی نامه بگیر
2.همسرم به من محبت نمیکند بارها شده همیشه محبت و ابراز علاقه از من بوده
.
اما ایشان خیلی سرد است
3.به بزرگترش احترام نمی گذارد حتی به پدر و مادر من .حتی به من هم احترام نمی گذارد
4.مشکل اصلی که وجود دارد مسئله حجابش است که من دوست دارم همسرم حجابش را رعایت کند اما ایشان می گوید من همینی که هستم تغییر نمی کنم
بعضی مواقع حجابش را رعایت نمی کند می گوید من ازچادر بدم می آید
5. در رابطه جنسی سرد است
6. بارها شده به من دروغ گفته
7.من دوست دارم رو پای خودم بیستم اما ایشان میگوید ار پدرت هم کمک بگیر دائم تو کارم دخالت میکند
8.
مشاور: خانم سعیده صفری
باسلام . برادر گرامی از متن سؤالتان اینطور متوجه شدم که در دوران عقد به سر می برید ، اگر همین طور است ، مدتی شروع زندگی مشترکتان را تا زمانی که در مورد این مسئله به توافق نسبی برسید به تاخیر بیاندازید. در ابتدا می خواهم به رفتار همسرتان با دوستان و بستگان خودش بیشتر توجه کنید، اگر خصوصیت سلطه گرانه ای که با شما و خانواده تان دارد در برخورد با آنها ندارد، می توان حدس زد که مشکل واقعی همسر شما این مسائلی که به زبان می آورد و شما را می آزارد نیست بلکه مسئله از جایی دیگر آب می خورد ، به این معنی که ازدواج و زندگی مشترک نتوانسته نیازهای ایشان را برآورده کند، و چون نتوانسته اند به شیوه¬ی صحیح آن را از شما طلب کنند سعی می کنند با بهانه گیری و حتی بی احترامی کمی خود را آرام کنند، روش ایشان را تصدیق نمی کنم ، ولی اگر واقعا همسرتان فقط در رابطه با شما و خانواده تان اینطور رفتار می کنند سعی کنید متوجه شوید که ناراحتی واقعی ایشان از چیست، این هم کار ساده ای است، شما می توانید به راحتی البته با صرف کمی صبر متوجه این موضوع شوید، اما چگونه؟ در عمل به او نشان بدهید که قصد ندارید مقابلش قرار بگیرید(به واکنشی که به این خواسته های همسرتان داده اید اشاره نکرده اید ) یعنی اگر اصرار کردند که باید گواهینامه بگیری ، مدام دلیل نیاورید که تو اصلا شرایط من را درک نمیکنی ، تو فقط به فکر خودت هستی و ... به جای این مباحث بگویید ، باشه من دلم می خواهد برای رابطه مان کاری انجام بدهم، و احساس می کنم این مسائل کوچک به تدریج ما را از هم دورتر میکنه، اگر واقعا این خواسته توست، با وجودیکه پزشک رانندگی را برایم خطرناک می داند ولی به خاطر تو حاضرم این کار را انجام بدهم... حتی اقدام کنید... در کلاس های آموزش رانندگی شرکت کنید( اینجا احتمالا این فکر اذیتتان می کند که نکنه با انجام این کار همسرم رو سرم سوار بشه و فکر کنه، هر کاری خواست می تونه انجام بده.. اگر اینطور است موقتا به این فکرتان توجه نکنید و با وجودی که شما را اذیت می کند این کار را انجام دهید)، وقتی همسرتان ببینند شما قصد ندارید در مقابل او قرار بگیرید و با ایشان مخالفت کنید و حاضرید برای آرامش او این کار را انجام دهید، مطمئن باشید خود ایشان اجازه نمی دهند رانندگی کنید... و به احتمال زیاد به شما خواهند گفت که چرا این خواسته را دارند، و پشت این خواسته چه نیازی قرار دارد... مثلا یکی از دلایلی که اصرار دارند شما گواهینامه بگیرید این است که احساس می کنند اقتدار و توجهی را که از این طریق می توانند به دست بیاورند از دست داده اند... مثلا همه¬ی خانم ها دوست دارند مواقعی همسرشان به دنبالشان بیاید ، آنها را تا جایی برساند و زمانی را تنها با ایشان در بیرون سپری کند... خب می بینید که اگر گواهینامه نداشته باشید همسرتان از این توجه محروم شده. اما این به این معنی نیست که شما به سلامتی تان صدمه بزنید بلکه با یک حل مسئله و شناخت روحیات همسرتان می توانید فکر کنید و ببینید چه طور می توانید این مسائل را جبران کنید. در مورد بقیه مسائلی هم که صحبت کرده اید به همین شکل. اما اگر احساس می کنید همسرتان نه تنها با شما بلکه در رابطه با همه¬ی اطرافیان از خصوصیات زیر برخوردار است ، ساز و کار رابطه تان تبدیل به برد و باخت می شود و از عشق و محبت و برابری و تساوی فاصله می گیرد و تا زمانی که ایشان البته به همراه خودتان کمک تخصصی دریافت نکنند مشکلات جدی و عدیده ای در روابطتان ایجاد می کند. پس خصوصیات زیر را مطالعه کنید اگر آنها را در ایشان یافتید، از همسرتان بخواهید به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید. زیرا رابطه با شما یک چیز است و اگر برای این مسئله فکری نکنید رابطه با فرزندانتان چیزی دیگر، زیرا این افراد اغلب مادرانی بسیار خودکامه، ایرادگیر و سرزنش گر می شوند چرا که نوزادان و خردسالان را در اصل نمی شود مهار کرد و این آنان را دیوانه می کند و بر شدت رفتارشان می افزایند. - به سختی می تواند احساسات خود را ابراز و از آسیب پذیری های خود با شما صحبت کند. - دوست ندارد اعتراف کند که به کسی احتیاج دارد. - به آسانی ناراحت می شود و خشم خود را بروز می دهد به ویژه وقتی احساس کند سررشته¬ی اوضاع از دستش خارج شده. - به همه کار اطرافیان به خصوص شما کار دارد، عادت ها ، رفتارها، مسائل شغلی، روابط بین فردی و ... - دوست ندارد بشنود چه باید بکند و چه نباید بکند، چرا که باعث می شود احساس کند اختیار امور را از دست داده است. - در برقراری روابط جنسی مشکلات عمده دارد. از یک طرف می خواهد به شما بگوید چه باید بکنید . از طرف دیگر می ترسد خویشتنداری اش را از دست بدهد. - به سختی می تواند استراحت کند و آرام بگیرد، چه در انتهای روز و چه در تعطیلات آخر هفته یا مرخصی. - کم طاقت، بی حوصله و تحریک پذیر است.