baran

باسلام خدمت شما و خسته نباشیدمن دختر 25 ساله هستم...

باسلام خدمت شما و خسته نباشید من دختر 25 ساله هستم که تقریبا دو سال پیش دوستم راجع به برادرش باهام صحبت کرد و از من خواست تاباهم راجع به ازدواج صحبت کنیم. من هم با اطلاع خانواده 2بارحضورا باایشون صحبت کردم.این قضیه بخاطر ادامه تحصیل ایشون و نداشتن کار مناسب کنسل شد تا حدود یکسال پیش مجددا دوستم بهم گفت که برادرش میخواد باهام صحبت کنه منم پذیرفتم و باهاش صحبت کردم و از اون به بعد ما تقریبا هراز گاهی خیلی کم باهم صحبت میکنیم تا شرایطشون واسه ازدواج مهیا بشه. از اول هم قرارمون براین بود که این ارتباط باعث نشه احساسی تصمیم بگیریم. وایشون همیشه به من میگن که من به خاطر شما که یه خانم هستید و زود درگیر احساسات میشید ووابسته ؛نمیخوام باهم ارتباط زیادداشته باشیم و تو این مدت نظر من راجع به این آقا مثبت بود چون احساس میکردم با معیارهای من تطابق داره. الان که از شروع رابطه ما و توی صحبتهایی که داشتیم مسائلی رو مطرح میکنه که برای من قابل هضم نیست. مثلا یکبار راجع به ارتباطش با همکلاسی هاش صحبت کرد و به راحتی همکلاسی های دخترش روبااسم کوچک صدامیکرد.من اینو نمی پسندم وبهش گفتم وایشون اینطور توضیح داد که با این خانم ها در حد همکلاسی هستند و انقدرنسبت بهشون اعتماد دارن که اینطور باهاشون برخورد میکنه و اینکه ازمن خواسته بهش اعتماد کنم چون هیچ وقت با هرکسی هم صحبت نمیشه وقطعا به شناخت رسیده که بااین خانم صحبت میکنه و پیام میده.و حدود خودش رو همیشه در روابط حفظ میکنه. به من میگه نباید از ظاهر آدمها قضاوت کرد. مشکل من اینکه راحت نمیتونم حرفام روبزنم نه اینکه ایشون اجازه ندن, نه.نمیدونم چرا نمیتونم و هربار حرفام رودلم سنگینی میکنه و اذیت میشم. به نظرتون باید چیکار کنم؟ چطور باید حرفام روبزنم و چطور باید بهشون بفهمونم که از نوع رابطشون با خانمهای کلاسشون ناراحتم و دوست ندارم که اینجور رابطه داشته باشه؟ آیامن زیادی حساسم یا واقعا کار ایشون اشتباه است؟ بهم کمک کنید تابتونم واسه آیندم درست تصمیم بگیرم.
دوشنبه، 9 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

baran

باسلام خدمت شما و خسته نباشیدمن دختر 25 ساله هستم...

baran ( تحصیلات : لیسانس ، 25 ساله )

باسلام خدمت شما و خسته نباشید
من دختر 25 ساله هستم که تقریبا دو سال پیش دوستم راجع به برادرش باهام صحبت کرد و از من خواست تاباهم راجع به ازدواج صحبت کنیم.
من هم با اطلاع خانواده 2بارحضورا باایشون صحبت کردم.این قضیه بخاطر ادامه تحصیل ایشون و نداشتن کار مناسب کنسل شد تا حدود یکسال پیش مجددا دوستم بهم گفت که برادرش میخواد باهام صحبت کنه
منم پذیرفتم و باهاش صحبت کردم و از اون به بعد ما تقریبا هراز گاهی خیلی کم باهم صحبت میکنیم تا شرایطشون واسه ازدواج مهیا بشه.
از اول هم قرارمون براین بود که این ارتباط باعث نشه احساسی تصمیم بگیریم. وایشون همیشه به من میگن که من به خاطر شما که یه خانم هستید و زود درگیر احساسات میشید ووابسته ؛نمیخوام باهم ارتباط زیادداشته باشیم و تو این مدت
نظر من راجع به این آقا مثبت بود چون احساس میکردم با معیارهای من تطابق داره.
الان که از شروع رابطه ما و توی صحبتهایی که داشتیم مسائلی رو مطرح میکنه که برای من قابل هضم نیست.
مثلا یکبار راجع به ارتباطش با همکلاسی هاش صحبت کرد و به راحتی همکلاسی های دخترش روبااسم کوچک صدامیکرد.من اینو نمی پسندم وبهش گفتم وایشون اینطور توضیح داد که با این خانم ها در حد همکلاسی هستند و انقدرنسبت بهشون اعتماد دارن که اینطور باهاشون برخورد میکنه و اینکه ازمن خواسته بهش اعتماد کنم چون هیچ وقت با هرکسی هم صحبت نمیشه وقطعا به شناخت رسیده که بااین خانم صحبت میکنه و پیام میده.و حدود خودش رو همیشه در روابط حفظ میکنه.
به من میگه نباید از ظاهر آدمها قضاوت کرد.
مشکل من اینکه راحت نمیتونم حرفام روبزنم نه اینکه ایشون اجازه ندن, نه.نمیدونم چرا نمیتونم و هربار حرفام رودلم سنگینی میکنه و اذیت میشم.
به نظرتون باید چیکار کنم؟
چطور باید حرفام روبزنم و چطور باید بهشون بفهمونم که از نوع رابطشون با خانمهای کلاسشون ناراحتم و دوست ندارم که اینجور رابطه داشته باشه؟
آیامن زیادی حساسم یا واقعا کار ایشون اشتباه است؟
بهم کمک کنید تابتونم واسه آیندم درست تصمیم بگیرم.


مشاور: خانم سعیده صفری

باسلام خواهر گرامی شما هنوز این آقا را به صورت رسمی به عنوان همسر آینده تان انتخاب نکرده اید، درست است که در حال حاضر گمان می کنید بیشتر معیارهایی که برایتان ارزشمند است را داراهستند ولی همانطور که خودتان نیز اشاره کرده اید ارتباط شما کوتاه و موقتی بوده و احتمالا در ان زمان کوتاه هیچ کدام از شما دوست نداشته اید با صحبت در مورد واقعیات زندگی بحث کوتاه تان را تلخ کنید ، اما مانند این اختلاف نظر به تدریج متوجه خواهید شد که اختلاف نظرهای دیگری نیز مطرح می شود که بهتر است قبل از تصمیم نهایی، چه شما و چه ایشان نظرات واقعی خود را مطرح کنید در مورد آنها بحث و به یک توافق نسبی برسید و با آگاهی و شناخت تفاوت ها ازدواج کنید. این حق شماست که دوست داشته باشید نسبت به همسر آینده تان حس تملک داشته باشید ، پس توصیه می کنم حتما در مورد این موضوع با ایشان صحبت کنید، اما اگر حرف زدن در این مورد برایتان مشکل است خود را ملزم نکنید که همان موقع به ایشان یا هر شخص دیگری پاسخ دهید بلکه بعد از مطرح شدن اختلاف نظرها می توانید با خودتان فکر کنید که چگونه خواسته تان را مطرح کنید فقط برای تاثیر گذاری بیشتر سه چیز را در نظر داشته باشید که چه زمانی بگویید، چه بگویید و با چه لحنی بگویید ... اگر این موارد را تمرین کنید و بعد صحبتتان را به شخص مورد نظر ارجاع دهید به تدریج می توانید واکنش افراد را در مقابل صحبت هایتان در نظر بگیرید، تاثیرگذاریتان را بیشتر کنید و راحت تر در مورد عقاید مخالفتان صحبت کنید. در همین گفتگوهای خودمانی است که می توانید یکدیگر را محک بزنید و انتظارات و نیازهای یکدیگر را بشناسید . زن و مرد هر چه قدر هم که به هم نزدیک باشند باز هم تفاوت هایی دارند . این تفاوت ها باید بیان شود البته بسیار مهم است که شما انتظاراتتان را چه زمانی و چگونه بیان می کنید. باشند باز هم تفاوت هایی دارند . این تفاوت ها باید بیان شود البته بسیار مهم است که شما انتظاراتتان را چه زمانی و چگونه بیان می کنید، پس توصیه می کنم انتظارات، نیازها و خواسته هایتان را با خواستگارتان مطرح کنید زیرا تا نگویید که از چه چیزی خوشتان می آید و چه چیزی خوشتان نمی آید او از کجا باید بفهمد و بداند . در این مورد هم بهتر است اتفاقا نظر خودتان را مطرح می کردید. البته همانطور که گفتم طریقه ی مطرح کردنتان خیلی مهم است، اگر حضوری این بحث پیش آمده بود با یک نگاه معنادار و سکوت ایشان می توانست متوجه شود که صحبتی خلاف میل شما انجام داده است حال چه شوخی و چه جدی . در حال حاضر هم می توانید راجع به این مطلب صحبت کنید و بگویید از حرفش احساس خوبی نداشتید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.