به نام خدا با سلام و عرض ادب و ضمن تشکر از پاسخگویی...
به نام خدا با سلام و عرض ادب و ضمن تشکر از پاسخگویی شما.پسرم حدود 4ساله است.تا نه ماه پیش که به دانشگاه میرفتم هفته ای دو روز پیش خانواده شوهرم بود اما از موقعی که تو خونه موندم وابستگیش به من خیلی شدید شده به طوریکه اکثر اوقات به دیگران اجازه نمیده تا کارهاشو براش انجام بدن و دائم میگه خودت اینکارو برام انجام بده. ما با خانواده همسرم تو یه ساختمون زندگی میکنیم و قبل از این به پدرشوهرم خیلی علاقه داشت و میشه گفت وقتی ایشون بود پسرم سراغی از من نمیگرفت اما اخیرا نسبت به ایشون هم علاقه سابق رو نشون نمیده. تصمیم گرفتم برای کمتر شدن وابستگیش ببرمش مهد در هفته چند روز چون کمی هم با بچه ها دیر ارتباط برقرار میکنه اما اونجا هم با اینکه دوست داشت بره پیش بچه ها اما به من میگفت شما هم بیا پیش من. لطفا راهنماییم کنید و اگر صلاح است که به مهد بره بفرمایید چطور از خودم جداش کنم که ازلحاظ روحی صدمه نبینه و از محیط مهد و بعدها مدرسه زده نشه. با تشکر
مشاور: خانم سعیده صفری
باسلام خواهر گرامی ابتدا در مورد ترس فرزندتان توضیحاتی ارائه می دهم و سپس به موضوع سؤال اول بر می گردیم. در دوره کودکی هر سنی با یک ترس تقریبا خاص شناخته می شود به این معنا که جنبه بیماری ندارد و نیاز به درمان تخصصی هم نیست تنها لازم است که پدر و مادر بدانند با این ترسها چه طورباید برخورد کنند. مثلا ترس های شایع دوران کودکی در سنین 4 تا 6 سالگی شامل موضوعاتی مانند ترس از تاریکی، سایه ها، وجود هیولا زیر تخت، شبه و ... است دلیل شیوع این ترس ها هم در این سنین به این خاطر است که بچه ها فیلم هایی می بینند که نمی توانند شخصیت های آنها را از واقعیت و خیال جدا کنند و به خاطر خیال پردازی زیاد تصور می کنند که اینچنین موجوداتی می توانند در تاریکی سراغ آنها هم بیایند. پس اگر پسرتان اخیرا با مشکل خاصی مواجه نشده لازم است تنها در مورد این ترس ها با او همدلی کنید به این معنا که سعی کنید احساساتش را کامل بشنوید و به جای اینکه آنها را با جملاتی مثل اینکه اینا فقط سایه هست، سایه که ترس نداره ، ببین چیزی نیست، بگویید پس تو از این چیزها می ترسی، خیلی از بچه های هم سن و سال تو هم ترس های اینچنینی دارند حتی خود من هم وقتی اندازه تو بودم فکر می کردم سایه ها ترسناکند اصلا دوست داری با هم سایه درست کنیم و سایه بازی کنیم؟ بعد در یک محیط نیمه روشن همراه با کودکتان سعی کنید با اجسام و شکلک های متفاوت سایه های متنوعی ایجاد کنید، و اگر این کار در اتاق پسرتان انجام شود نتیجه بهتری خواهید گرفت. و آن قدر این کار را تکرار کنید که سایه ها برای پسرتان جنبه سرگرمی پیدا کنید اما تکرار این بازی به حدی نباشد که جنبه لذت آن برای کودکتان از بین برود. همچنین به پسرتان در عین مهربانی خاطر نشان کنید که هر زمان که به شما نیاز داشت می تواند شما را صدا کند اما هر کسی باید در اتاق خودش بخوابد می توانید برای راحتی کار حتی از چراغ هایی استفاده کنید که به تدریج نورشان کم می شود، با این شیوه پسرتان به یکباره با تاریکی و هجوم سایه ها مواجه نخواهد شد. اما در مورد سؤال اولتان با توجه به اینکه این وابستگی همزمان با ترس های پسرتان شروع شده می توان استنباط کرد که او از چیزی نگران است به همین دلیل بهتر است در مورد این موضوع با او صحبت کنید یا در بازی مثلا شما بچه شوید و پسرتان مامان یا بالعکس و در قالب بازی موقعیتی را بازی کنید که قرار است مادر برای کاری بیرون برود ، در این لحظه به واکنش ها و صحبت های پسرتان توجه کنید زیرا نگرانی ای که در بازی بیان می کند دقیقا نگرانی خودش است... بعد از فهمیدن این موضوع بهتر می توانید راهکار مناسب بیابید. مثلا بعضی از بچه ها نگرانند که مجددا مادر آنها را برای مدتی تنها بگذارد به همین خاطر گمان می کنند با چسبیدن به او می توانند مانع این کار شوند. اما وقتی پسرتان این اطمینان خاطر را از جانب شما دریافت کند به تدریج این وابستگی کاهش می یابد. اما در مورد مهدکودک می توانید اقدام به این کار کنید اما از مهدهایی استفاده کنید که بر محور بازی با کودک برخورد کنند و زمان زیادی قرار نباشدپسرتان آنجا بماند.