پرسش :

لازمه «قاعده لطف» و «برهان حكمت»، وجود هدايت علمي و تشريعي است نه نصب والي و حاكم ؛ و اگر هم لازمه آن دو دليل، نصب والي و حاكم باشد، فقط ‏مستلزم نصب امام معصوم (ع) است نه نصب فقهاي عادل.‏‎


شرح پرسش :
پاسخ :
براي پاسخ به اين اشكال، توجه به چند نكته لازم است:‏‎ ‎اول: «قاعده لطف»، به تنهايي تمام نيست و تا به «برهان حكمت» برنگردد، كافي نيست و لذا در كتاب الحجّة ‏كافي، روايتي از حضرت صادق (عليه‌السلام) نقل شده كه آن حضرت در اثبات وجود حجّت، به برهان حكمت ‏استناد كرده‌اند(1).‏‎ ‎دوم:ممكن است بر قاعده لطف اشكالي وارد شود كه اگر اين‌قاعده درست باشد، بايد همه مردم يا حداقل ‏اكثر آنان، صالح و سعادتمند باشند؛ در حالي كه قرآن مي‌گويد اكثر مردم طالح و نابخردند؛ پس قاعده لطف، در ‏اثبات چنين مطلبي تمام نيست. اين اشكال كلامي، به علم اصول نيز سرايت كرده است.‏‎ ‎مي‌توان به اين اشكال چنين پاسخ داد كه لطف، به حسب نظام كلي (قبل از دنيا، دنيا، بعد از دنيا) است و لذا ‏نمي‌توان در يك جزء از اين مجموعه، به قاعده لطف استناد نمود و نتيجه نقد و حاضرش را در دنيا خواست.‏‎ ‎سوم: مرحوم نراقي (رض) در عوائد، به همان قاعده لطف تمسّك مي‌كند و آن را تمام مي‌داند(2)؛ لكن بايد ‏دانست كه آنچه صدورش از خداوند واجب است لطف واقعي است، نه لطف به حسب تشخيص ما و لذا هر ‏چه را كه ما لطف بدانيم، نمي‌شود گفت صدورش از خداوند واجب است.‏‎ ‎سؤال: يعني طبق نظر ايشان، لطف بودن اصل نبوّت نيز قطعي نيست؟‎ ‎جواب: منظور ابن سينا (رحمه‌الله) اين نيست كه ما اصلا ً نمي‌توانيم هيچ لطفي را درك كنيم، بلكه مقصود وي ‏اين است كه همه موارد لطف را ممكن است درك نكنيم و صرف توقّع و انتظار ما كافي نيست. البته نبوت و ‏امامت، لطفي است كه ما ضرورت آن را درك مي‌كنيم و هيچ بطلاني نيز در آن راه ندارد؛ پس صدور اين گونه ‏الطاف از خدا واجب است.‏‎ ‎چهارم: لازمِ برهان حكمت و قاعده لطف، نصب والي و حاكم و جعل ولايت و حاكميت براي اوست و صرف وجود ‏هاديانِ علمي و معنوي كافي نيست؛ زيرا بدون ولايت اجراي دين، قوانين الهي، بيش از وجودِ لفظي، كتبي، و ‏ذهني نخواهند داشت و لذا اثر اساسي در هدايت مردم ندارند؛ چون به اصطلاح، فقط «سوادٌ علي بياض»اند.‏‎ ‎پنجم: براي تتميم لطف و حكمت الهي، دو چيز لازم است؛ يكي آنكه در زمان معصوم، نمايندگاني از سوي ‏پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امام (عليه‌السلام)، اقليم‌هاي مختلف را تحت پوشش قرار دهند؛ و ‏ديگري اينكه در همه زمان‌ها، منصوبان معصوم وجود داشته باشند و شؤون پيامبر (صلي الله عليه و آله و ‏سلم) و امام (عليه‌السلام) را به نيابت از او عهده‌دار باشند و عملي سازند.‏‎ ‎تذكر: آنچه از قاعده عقلي لطف و حكمت از يك سو و از قاعده نقليِ ”إنّما أنت منذرٌ ولكل قومٍ هاد“(3)؛ ”ولو ‏شئنا لبعثنا في كل قريةٍ نذيراً أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت“(4) استنباط مي‌شود، تداوم رهبري در تمام عصر ‏و مصر است؛ ليكن گاهي در اثر طغيان و تمرّد زمامداران خودسر، دسترسي مردم به رهبران ديني، اندك يا ‏متروك است كه در اين حال، برخي قاصر و معذور و عده‌اي مقصّر و مأزورند.‏‎ ‎‏

‏(1)كافي؛ ج 1، ص 168، ح 1.‏
‏(2)عوائد الايام، ص 705.‏
‏(3)سوره رعد، آيه‎ 7‎‏.‏
‏(4)سوره فرقان، آيه‎ 51‎‏.‏

‏‏‏‏مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ،ولايت فقيه، ص 415 ـ 417)‏