پرسش :

گريه در فرهنگ شيعى چه جايگاهى دارد كه اين همه بر آن تأكيد شده است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
ابتدا بايد به اين نكته توجّه كرد كه در جهان هستى، بسيارى مطالب از اسرار است و انسان‏ها از آنها بى‏خبرند. برخى نيز تنها به ظواهر پديده‏ها توجّه دارند و فهم خويش را در همان نمود، محدود مى‏كنند و هيچ‏گاه نمى‏انديشند كه در وراى امر ظاهرى، امرى مهم‏تر و عظيم‏تر نهفته است.
گريه نيز از جمله همين امور است. بسيارى تخيّل مى‏كنند كه گريه صرفاً امرى است حكايتگر و نشان‏دهنده تألّم و عواطف آدمى. برخى نيز كودكانه گريه را به باد استهزا گرفته، آن را نشانه‏اى از ارتجاع تلقى مى‏كنند. عده‏اى ديگر منتقدانه مى‏گويند: گريه جز خمودى، چيز ديگرى به ارمغان نمى‏آورد و حال آن كه دنياى امروز، دنياى تحرّك و نشاط است و انسان جديد طالب شادى است نه تشنه آب چشم.
اميدواريم با توضيحى مختصر از ابعاد گوناگون اين پديده، ديدگاه تشيع در خصوص حقيقت و جايگاه گريه مشخص شود.

الف. انواع گريه


گريه انواع و اقسامى دارد كه مهم‏ترين آن با شرحى مختصر چنين است(1):
1. گريه ترس و هراس: اين نوع گريه غالباً در اطفال وجود دارد و در واقع كودك با اين وسيله، ترس خويش را نمايان مى‏كند.
2. گريه جلب ترحّم: خود بر دو قسم است: «طبيعى» كه بسيار مؤثر و برانگيزاننده است مانند گريه كودكى كه پدر و مادر خويش را از دست داده است. «تصنعى» كه در ظاهر به ديگران مى‏خواهد بباوراند كه ناراحت و اندوهگين است.
3. گريه غم و اندوه: اين گريه انعكاسى از ظلمتى كه فضاى درون را فرا گرفته ابراز مى‏كند. جنبه مثبت اين نوع گريه تنها تخليه درون است و به همين جهت است كه پس از آن، آدمى كمى احساس آرامش مى‏كند.
4. گريه شوق و شادى: اين نوع گريه ناشى از رقّت قلبى است كه غالباً پس از دوره‏اى از يأس و نااميدى درباره موضوعى نمودار مى‏گردد.
5. گريه تقوا و رشد روحانى: اين نوع گريه مختص مردان و زنان الهى است و بيان سوز درون و ابراز عجز و پشيمانى، پريشانى، توبه و عشق به معبود است. اين گريه، موجب پالايش روح و زمينه‏ساز قرب به خداوند است.
گريه تقوا و پرهيزگارى، همان اشكى است كه اگر از سوز دل، بر گونه‏ها جارى گردد توجه حضرت حق را به بنده خود جلب كرده، بستر رحم و فضل او را فراهم مى‏سازد.
تا نگريد ابر، كى خندد چمن تا نگريد طفل، كى جوشد لبن‏
طفل يك روزه همى داند طريق
كه بگريم تا رسد دايه شفيق‏
تو نمى‏دانى كه دايه دايگان
كم دهد بى‏گريه شير او را رايگان‏
گفت: فليبكوا كثيراً گوش‏دار
تا بريزد شير فضل كردگار(2)
براى اين گريه عواملى شمارش كرده‏اند:
1- 5. ندامت از گناهان گاهى اشك مردان الهى، به دليل پشيمانى از گناهى است كه مرتكب شده‏اند. اين اشك باعث مى‏شود كه آدمى از عمل زشت خود پشيمان گشته، عزم خود را بر ترك افعال ناپسند تقويت كند، چنان كه امام على (ع) مى‏فرمايد: «خوشا كسى كه به فرمانبردارى پروردگار روى آرد و بر گناه خود بگريد«(3).
ورنمى‏تانى به كعبه لطف پر
عرضه كن بيچارگى بر چاره‏گر
زارى و گريه قوى سرمايه‏اى است
رحمت كلى قوى‏تر دايه‏اى است‏
دايه و مادر بهانه‏جو بود
تا كه كى آن طفل او گريان شود
طفل حاجات شما را آفريد
تا بناليد و شود شيرش پديد
گفت: ادعو الله بى‏زارى مباش
تا بجوشد شيرهاى مهرهاش‏(4)
2- 5. احساس ابهام در بازگشت نهايى به سوى خدا مشتاقان كوى الهى هميشه خود را در خطر مى‏بينند و نگران از آن كه آينده چه خواهد شد؟ و آنان چگونه به منزل مقصود بار خواهند يافت و با چه كيفيتى در محضر پروردگار حاضر خواهند شد؟ آيا تا رسيدن به معبود ازلى، از خدعه‏هاى نفس و مكر شيطان در امان‏اند؟ اين نگرانى و احساس ابهام در رجعت به سوى خداوند، موجب گريه آنان مى‏شود.
فرازهايى از مناجات امام سجاد (ع) حكايتگر اين عامل است: «و مالى لا ابكى ولا ادرى الى مايكون مصيرى و ارى نفسى تخادعنى و ايامى تخاتلنى و قد خفقت عند رأسى اجنحة الموت فما لا ابكى، ابكى لخروج نفسى، ابكى لظلمة قبرى ابكى لضيق لحدى«(5).
3- 5. شوق و محبت دوستداران حقيقى پروردگار، از آنجا كه تنها محبوب‏را او مى‏دانند، گاهى از شوق و نشاط لقاى او مى‏گريند و زمانى از هجران او در شكوه‏اند. چنين گريه‏اى هم از فراق يار است و هم از شوق ديدار او.
ز دو ديده خون فشانم زغمت شب جدايى
چه كنم كه هست اينها گل خير آشنايى‏(6)
4- 5. خشيت
ترسى مبتنى بر بينش و فهم است و هنگامى كه مردان و زنان الهى، عظمت خداوند را درك مى‏كنند- البته به قدر فهمشان- خوف از حضرتش پيدا كرده، اين ترس موجب گريستن آنان مى‏شود. امام صادق (ع) مى‏فرمايد: «هر چشمى در روز قيامت گريان است، مگر چشمى كه از محارم خدا اجتناب كند و چشمى كه شب را در طاعت خدا بيدار باشد و چشمى كه در دل شب از خشيت خدا گريه كند«.(7)
5- 5. فقدان دوستان حقيقى از آنجا كه از ديدگاه آيات قرآن و روايات، محبوبان الهى در شمار دوستان حقيقى به شمار مى‏آيند و محبت به آنها، محبت به خدا است(8) در صورت فقدان ظاهرى چنين محبوبانى، مردان الهى گريان‏اند و گريه آنها در واقع به دليل هجرانى است كه در مراتب پايين‏تر از محبوب ازلى و انسان‏هاى كامل، براى آنان پيش آمده است.
اين محبت از محبت‏ها جداست
حبّ محبوب خدا حبّ خداست‏
گريه ائمه (ع) بر يكديگر، گريه رسول اكرم (ص) بر از دست دادن حمزه و همسر خود و همه ريشه در چنين گريه‏اى دارد.(9)
6- 5. نداشتن فضايل و اوصاف راستين گاهى اشك مردان الهى بر نبود اوصافى است كه بايد در وجودشان تجلى مى‏يافت و اين گريه در هنگام انديشه در داشته‏هاى انسان‏هاى برتر و راه طى‏كرده‏ها و فقدان آن در گريه كننده شدت مى‏گيرد و موجب آن مى‏شود كه آدمى در نيل به آن اوصاف كوشش كند.
به كنج ميكده گريان و سرفكنده شدم
چرا كه شرم همى آيدم زحاصل خويش‏(10)
فرازى از دعاى امام سجاد نيز حكايتگر اين عامل است: «واعنى بالبكاء على نفسى فقد افنيت با التسويف والآمال عمرى«(11).

ب. گريه ارزشى


هر چند در خصوص انواع گريه‏هاى ديگر، منعى وارد نشده است ولى آنچه كه در آموزه‏هاى قرآنى و روايى بر آن تأكيد شده است همان گريه تقوا و رشد روحانى است. گريه‏اى كه در اين سوى پرده، «سوز دل» و در آن سوى پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و كرامت» است.(12) اين سو، «غم و پريشانى دل» است و آن طرف، «ابتهاج، شراب طهور و لذت شهود«.(13)
شاد از غم شو كه غم دام لقاست
اندر اين ره سوى پستى ارتقاست‏
غم يكى گنجست و رنج تو چوكان
ليك كى درگيرد اين در كودكان(14)
اين طرف گريه روحانى، گريه كردن است و در همان حال آن سوى قضيه، به حضرت معبود نزديك شدن.(15)
حافظا شايد اگر در طلب گوهر وصل
ديده دريا كنم از اشك ود ر او غوطه خورم‏
از ديدگاه قرآن و روايات اين گريه، داراى خصايص ذيل است:
يكم. منشأ آن فهم و شعور است گريه رشد روحانى- باتمام عواملش- از فهم و شعور سرچشمه مى‏گيرد و از روى تقليد و گمان جارى نمى‏شود.
گريه پرجهل و پرتقليد و ظن
نيست همچون گريه آن مؤتمن‏
تو قياس گريه بر گريه مساز
هست زين گريه بدان راه دراز(16)
قرآن مى‏فرمايد: «اى رسول ما به امت بگو: شما به اين كتاب ايمان بياوريد يا نياوريد (مرا يكسان است) به درستى كه به آنان كه پيش از اين به مقام علم و دانش رسيدند، هرگاه اين آيات برايشان تلاوت شود همه با كمال خضوع و فروتنى سر طاعت بر حكم آن فرود آورند و گويند: پروردگار ما پاك و منزّه است. البته وعده خداى ما محقّق واقع خواهد شد و آنها با چشم گريان همه سر به خاك عبوديت نهاده و پيوسته بر خوف و ترسشان از خدا مى‏افزايد«.(17)
از اين آيات به روشنى استفاده مى‏شود كه: هر كس از علم بالا، فهم بالا و معرفت بالا بهره‏مند باشد با شنيدن آيات قرآن به حقايق پى مى‏برد و در اين حال در محضر ربوبى، صورت بر خاك مى‏نهد و با سوز دل اشك مى‏ريزد به اميد آن كه به اشك چشم او نظرى شود و عنايتى به سراغ وى آيد. بنابراين آن كه نمى‏فهمد، نه سوزى در دل دارد و نه اشكى در چشم.
آب در جوزان نمى‏گيرد قرار
زانك آن جو نيست تشنه و آب خوار(18)
مثلًا شخصى كه نمى‏فهمد حقيقت گناه چيست و گناه چه تأثير سويى در روح آدمى مى‏گذارد به راحتى معصيت مى‏كند و همين معاصى موجب قساوت قلب او شده و قلب قسى، هيچ‏گاه سوز دل ندارد تا اشكى داشته باشد. از اين رو در روايات وارد شده كه: خشكى چشم به دليل قساوت قلب است(19) و قساوت قلب تنها به واسطه كثرت گناهان ايجاد مى‏شود(20) و مع‏الاسف اين بدبختى نيز ريشه در جهل و عدم
معرفت دارد.
تا نداند خويش را مجرم عنيد
آب از چشمش كجا داند دويد(21)
دوم. گريه سرمايه جهاد اكبر است در جنگ با دشمن درونى، اسلحه انسان آه و گريه است چنان كه حضرت على (ع) در دعاى شريف كميل فرموده است: «و سلاحه البكاء». خداوند اين اسلحه كارآمد را به همه داده است ولى افسوس كه قدر و منزلت آن را نمى‏شناسيم.
سوم. گريه از انعام و تفضلات الهى است خداوند متعال مى‏فرمايد: «آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند برايشان نعمت ارزانى داشت: از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح بر كشتى سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه آنان را هدايت نموديم و برگزيديم و هرگاه آيات خداى رحمان برايشان خوانده مى‏شد، سجده‏كنان و گريان به خاك مى‏افتادند«(22).
خداوند در اين آيه، سوز دل و گريه را از خصوصيات بارز پيامبران- كه تعليم دهندگان عارفان واقعى‏اند- مى‏شمارد.
سوز دل، اشك روان، آه سحر
اين همه از نظر لطف شما مى‏بينم‏(23)
چهارم. گريه از علايم الهى بودن عبد است خداوند متعال مى‏فرمايد: «و چون آياتى كه به رسول فرستاده شد بشنوند، از ديدگان آنان اشك جارى مى‏شود زيرا حقانيت آنچه بر رسول نازل شده شناخته، گويند: بارالها ما به رسول تو محمد و كتابت قرآن ايمان آورديم، ما را در زمره گواهان صديق او بنويس«(24).
پنجم. باطنش خنده و شادى است گريه ارزشى از جمله اسرار الهى است كه در اين سوى پرده، سوز و آتش است ولى در آن سوى پرده، شادى، ابتهاج، لذت و لقا است.(25)
آتشى را شكل آبى داده‏اند
واندر آتش چشمه‏اى بگشاده‏اند(26)
اين طرف غم و پريشانى دل و اشك ديده‏ها است و آن طرف شادى دل.
غبار غم برود، حال به شود حافظ
تو آب ديده ازين رهگذر دريغ مدار

ج. گريه ارزشى در روايات


منزلت گريه ارزشى- كه همان گريه رشد و تقواى روحانى است- از پاره‏اى روايات، از جمله احاديث ذيل روشن مى‏شود:
1. امام صادق (ع) مى‏فرمايد: «نزديك‏ترين حالت بنده نسبت به پروردگار عزّوجل، حالتى است كه او در سجده با گريه است«.(27)
2. امام باقر (ع) مى‏فرمايد: «هيچ قطره‏اى نيست كه نزد خداى عزوجل محبوب‏تر باشد از قطره اشك در ظلمت شب كه از خوف خدا باشد و غير از جانب او منظورى نباشد«.(28)
3. »واعوذ بك من قلب لايخشع و من عين لاتدمع» «پناه مى‏برم به تو از قلبى كه خاشع و چشمى كه اشك‏بار نباشد«.(29)
4. »واعنى بالبكاء على نفسى» «و مرا به گريه به حال خود يارى كن«.(30)
5. امام صادق (ع) مى‏فرمايد: «اگر اشك چشمى نداشتى براى گريستن، حالت تباكى و حزن و اندوه داشته باش«.(31)
چو نالان آيدت آب روان پيش
مدد بخشش زآب ديده خويش‏
پي نوشت :
(1) در اين خصوص نگا: تفسير و نقد و تحليل مثنوى، ج 2، دفتر 2، صص 263- 272.
(2) مثنوى، ج 3، دفتر 5.
(3) نهج‏البلاغه، خ 176، ص 185.
(4) مثنوى، ج 1، دفتر 2.
(5) مفاتيح‏الجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى.
(6) حافظ.
(7) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعاء، باب البكاء.
(8) نگا: دوست‏شناسى و دشمن‏شناسى در قرآن، فصل 3.
(9) نگا: السيرة الحلبيه، ج 2، ص 247 بحارالانوار، ج 36، ص 349، ج 43، ص 238، ج 28، ص 37، ج 22، ص 484، همان، ج 82، ص 104، همان، ج 42، ص 283 و ص 288 و.
(10) حافظ.
(11) دعاى ابوحمزه ثمالى.
(12) اصول كافى، ج 2، كتاب‏الدعاء، باب البكاء.
(13) بحارالانوار، ج 73، ص 157.
(14) مثنوى، ج 2، دفتر 3.
(15) اصول كافى، همانجا.
(16) مثنوى، ج 3، دفتر 5.
(17) اسراء (17)، آيه 107- 109.
(18) مثنوى، ج 1، دفتر 2.
(19) ميزان‏الحكمة، ج 1، ص 455، روايت 1845.
(20) همان، ح 1846.
(21) مثنوى، ج 3، دفتر 5.
(22) مريم (19)، آيه 58
(23) حافظ.
(24) مائده (5)، آيه 83.
(25) مقالات، ج 3، ص 379.
(26) مثنوى، ج 3، دفتر 5.
(27) اصول كافى، همانجا.
(28) همان.
(29) مفاتيح‏الجنان، دعاى بعد از زيارت اميرالمؤمنين.
(30) دعاى ابوحمزه ثمالى.
(31) مرآةالعقول، ج 12، ص 56.