پرسش :
گريه در فرهنگ شيعى چه جايگاهى دارد كه اين همه بر آن تأكيد شده است؟
پاسخ :
ابتدا بايد به اين نكته توجّه كرد كه در جهان هستى، بسيارى مطالب از اسرار است و انسانها از آنها بىخبرند. برخى نيز تنها به ظواهر پديدهها توجّه دارند و فهم خويش را در همان نمود، محدود مىكنند و هيچگاه نمىانديشند كه در وراى امر ظاهرى، امرى مهمتر و عظيمتر نهفته است.
گريه نيز از جمله همين امور است. بسيارى تخيّل مىكنند كه گريه صرفاً امرى است حكايتگر و نشاندهنده تألّم و عواطف آدمى. برخى نيز كودكانه گريه را به باد استهزا گرفته، آن را نشانهاى از ارتجاع تلقى مىكنند. عدهاى ديگر منتقدانه مىگويند: گريه جز خمودى، چيز ديگرى به ارمغان نمىآورد و حال آن كه دنياى امروز، دنياى تحرّك و نشاط است و انسان جديد طالب شادى است نه تشنه آب چشم.
اميدواريم با توضيحى مختصر از ابعاد گوناگون اين پديده، ديدگاه تشيع در خصوص حقيقت و جايگاه گريه مشخص شود.
الف. انواع گريه
گريه انواع و اقسامى دارد كه مهمترين آن با شرحى مختصر چنين است(1):
1. گريه ترس و هراس: اين نوع گريه غالباً در اطفال وجود دارد و در واقع كودك با اين وسيله، ترس خويش را نمايان مىكند.
2. گريه جلب ترحّم: خود بر دو قسم است: «طبيعى» كه بسيار مؤثر و برانگيزاننده است مانند گريه كودكى كه پدر و مادر خويش را از دست داده است. «تصنعى» كه در ظاهر به ديگران مىخواهد بباوراند كه ناراحت و اندوهگين است.
3. گريه غم و اندوه: اين گريه انعكاسى از ظلمتى كه فضاى درون را فرا گرفته ابراز مىكند. جنبه مثبت اين نوع گريه تنها تخليه درون است و به همين جهت است كه پس از آن، آدمى كمى احساس آرامش مىكند.
4. گريه شوق و شادى: اين نوع گريه ناشى از رقّت قلبى است كه غالباً پس از دورهاى از يأس و نااميدى درباره موضوعى نمودار مىگردد.
5. گريه تقوا و رشد روحانى: اين نوع گريه مختص مردان و زنان الهى است و بيان سوز درون و ابراز عجز و پشيمانى، پريشانى، توبه و عشق به معبود است. اين گريه، موجب پالايش روح و زمينهساز قرب به خداوند است.
گريه تقوا و پرهيزگارى، همان اشكى است كه اگر از سوز دل، بر گونهها جارى گردد توجه حضرت حق را به بنده خود جلب كرده، بستر رحم و فضل او را فراهم مىسازد.
تا نگريد ابر، كى خندد چمن تا نگريد طفل، كى جوشد لبن
طفل يك روزه همى داند طريق
كه بگريم تا رسد دايه شفيق
تو نمىدانى كه دايه دايگان
كم دهد بىگريه شير او را رايگان
گفت: فليبكوا كثيراً گوشدار
تا بريزد شير فضل كردگار(2)
براى اين گريه عواملى شمارش كردهاند:
1- 5. ندامت از گناهان گاهى اشك مردان الهى، به دليل پشيمانى از گناهى است كه مرتكب شدهاند. اين اشك باعث مىشود كه آدمى از عمل زشت خود پشيمان گشته، عزم خود را بر ترك افعال ناپسند تقويت كند، چنان كه امام على (ع) مىفرمايد: «خوشا كسى كه به فرمانبردارى پروردگار روى آرد و بر گناه خود بگريد«(3).
ورنمىتانى به كعبه لطف پر
عرضه كن بيچارگى بر چارهگر
زارى و گريه قوى سرمايهاى است
رحمت كلى قوىتر دايهاى است
دايه و مادر بهانهجو بود
تا كه كى آن طفل او گريان شود
طفل حاجات شما را آفريد
تا بناليد و شود شيرش پديد
گفت: ادعو الله بىزارى مباش
تا بجوشد شيرهاى مهرهاش(4)
2- 5. احساس ابهام در بازگشت نهايى به سوى خدا مشتاقان كوى الهى هميشه خود را در خطر مىبينند و نگران از آن كه آينده چه خواهد شد؟ و آنان چگونه به منزل مقصود بار خواهند يافت و با چه كيفيتى در محضر پروردگار حاضر خواهند شد؟ آيا تا رسيدن به معبود ازلى، از خدعههاى نفس و مكر شيطان در اماناند؟ اين نگرانى و احساس ابهام در رجعت به سوى خداوند، موجب گريه آنان مىشود.
فرازهايى از مناجات امام سجاد (ع) حكايتگر اين عامل است: «و مالى لا ابكى ولا ادرى الى مايكون مصيرى و ارى نفسى تخادعنى و ايامى تخاتلنى و قد خفقت عند رأسى اجنحة الموت فما لا ابكى، ابكى لخروج نفسى، ابكى لظلمة قبرى ابكى لضيق لحدى«(5).
3- 5. شوق و محبت دوستداران حقيقى پروردگار، از آنجا كه تنها محبوبرا او مىدانند، گاهى از شوق و نشاط لقاى او مىگريند و زمانى از هجران او در شكوهاند. چنين گريهاى هم از فراق يار است و هم از شوق ديدار او.
ز دو ديده خون فشانم زغمت شب جدايى
چه كنم كه هست اينها گل خير آشنايى(6)
4- 5. خشيت
ترسى مبتنى بر بينش و فهم است و هنگامى كه مردان و زنان الهى، عظمت خداوند را درك مىكنند- البته به قدر فهمشان- خوف از حضرتش پيدا كرده، اين ترس موجب گريستن آنان مىشود. امام صادق (ع) مىفرمايد: «هر چشمى در روز قيامت گريان است، مگر چشمى كه از محارم خدا اجتناب كند و چشمى كه شب را در طاعت خدا بيدار باشد و چشمى كه در دل شب از خشيت خدا گريه كند«.(7)
5- 5. فقدان دوستان حقيقى از آنجا كه از ديدگاه آيات قرآن و روايات، محبوبان الهى در شمار دوستان حقيقى به شمار مىآيند و محبت به آنها، محبت به خدا است(8) در صورت فقدان ظاهرى چنين محبوبانى، مردان الهى گرياناند و گريه آنها در واقع به دليل هجرانى است كه در مراتب پايينتر از محبوب ازلى و انسانهاى كامل، براى آنان پيش آمده است.
اين محبت از محبتها جداست
حبّ محبوب خدا حبّ خداست
گريه ائمه (ع) بر يكديگر، گريه رسول اكرم (ص) بر از دست دادن حمزه و همسر خود و همه ريشه در چنين گريهاى دارد.(9)
6- 5. نداشتن فضايل و اوصاف راستين گاهى اشك مردان الهى بر نبود اوصافى است كه بايد در وجودشان تجلى مىيافت و اين گريه در هنگام انديشه در داشتههاى انسانهاى برتر و راه طىكردهها و فقدان آن در گريه كننده شدت مىگيرد و موجب آن مىشود كه آدمى در نيل به آن اوصاف كوشش كند.
به كنج ميكده گريان و سرفكنده شدم
چرا كه شرم همى آيدم زحاصل خويش(10)
فرازى از دعاى امام سجاد نيز حكايتگر اين عامل است: «واعنى بالبكاء على نفسى فقد افنيت با التسويف والآمال عمرى«(11).
ب. گريه ارزشى
هر چند در خصوص انواع گريههاى ديگر، منعى وارد نشده است ولى آنچه كه در آموزههاى قرآنى و روايى بر آن تأكيد شده است همان گريه تقوا و رشد روحانى است. گريهاى كه در اين سوى پرده، «سوز دل» و در آن سوى پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و كرامت» است.(12) اين سو، «غم و پريشانى دل» است و آن طرف، «ابتهاج، شراب طهور و لذت شهود«.(13)
شاد از غم شو كه غم دام لقاست
اندر اين ره سوى پستى ارتقاست
غم يكى گنجست و رنج تو چوكان
ليك كى درگيرد اين در كودكان(14)
اين طرف گريه روحانى، گريه كردن است و در همان حال آن سوى قضيه، به حضرت معبود نزديك شدن.(15)
حافظا شايد اگر در طلب گوهر وصل
ديده دريا كنم از اشك ود ر او غوطه خورم
از ديدگاه قرآن و روايات اين گريه، داراى خصايص ذيل است:
يكم. منشأ آن فهم و شعور است گريه رشد روحانى- باتمام عواملش- از فهم و شعور سرچشمه مىگيرد و از روى تقليد و گمان جارى نمىشود.
گريه پرجهل و پرتقليد و ظن
نيست همچون گريه آن مؤتمن
تو قياس گريه بر گريه مساز
هست زين گريه بدان راه دراز(16)
قرآن مىفرمايد: «اى رسول ما به امت بگو: شما به اين كتاب ايمان بياوريد يا نياوريد (مرا يكسان است) به درستى كه به آنان كه پيش از اين به مقام علم و دانش رسيدند، هرگاه اين آيات برايشان تلاوت شود همه با كمال خضوع و فروتنى سر طاعت بر حكم آن فرود آورند و گويند: پروردگار ما پاك و منزّه است. البته وعده خداى ما محقّق واقع خواهد شد و آنها با چشم گريان همه سر به خاك عبوديت نهاده و پيوسته بر خوف و ترسشان از خدا مىافزايد«.(17)
از اين آيات به روشنى استفاده مىشود كه: هر كس از علم بالا، فهم بالا و معرفت بالا بهرهمند باشد با شنيدن آيات قرآن به حقايق پى مىبرد و در اين حال در محضر ربوبى، صورت بر خاك مىنهد و با سوز دل اشك مىريزد به اميد آن كه به اشك چشم او نظرى شود و عنايتى به سراغ وى آيد. بنابراين آن كه نمىفهمد، نه سوزى در دل دارد و نه اشكى در چشم.
آب در جوزان نمىگيرد قرار
زانك آن جو نيست تشنه و آب خوار(18)
مثلًا شخصى كه نمىفهمد حقيقت گناه چيست و گناه چه تأثير سويى در روح آدمى مىگذارد به راحتى معصيت مىكند و همين معاصى موجب قساوت قلب او شده و قلب قسى، هيچگاه سوز دل ندارد تا اشكى داشته باشد. از اين رو در روايات وارد شده كه: خشكى چشم به دليل قساوت قلب است(19) و قساوت قلب تنها به واسطه كثرت گناهان ايجاد مىشود(20) و معالاسف اين بدبختى نيز ريشه در جهل و عدم
معرفت دارد.
تا نداند خويش را مجرم عنيد
آب از چشمش كجا داند دويد(21)
دوم. گريه سرمايه جهاد اكبر است در جنگ با دشمن درونى، اسلحه انسان آه و گريه است چنان كه حضرت على (ع) در دعاى شريف كميل فرموده است: «و سلاحه البكاء». خداوند اين اسلحه كارآمد را به همه داده است ولى افسوس كه قدر و منزلت آن را نمىشناسيم.
سوم. گريه از انعام و تفضلات الهى است خداوند متعال مىفرمايد: «آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند برايشان نعمت ارزانى داشت: از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح بر كشتى سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه آنان را هدايت نموديم و برگزيديم و هرگاه آيات خداى رحمان برايشان خوانده مىشد، سجدهكنان و گريان به خاك مىافتادند«(22).
خداوند در اين آيه، سوز دل و گريه را از خصوصيات بارز پيامبران- كه تعليم دهندگان عارفان واقعىاند- مىشمارد.
سوز دل، اشك روان، آه سحر
اين همه از نظر لطف شما مىبينم(23)
چهارم. گريه از علايم الهى بودن عبد است خداوند متعال مىفرمايد: «و چون آياتى كه به رسول فرستاده شد بشنوند، از ديدگان آنان اشك جارى مىشود زيرا حقانيت آنچه بر رسول نازل شده شناخته، گويند: بارالها ما به رسول تو محمد و كتابت قرآن ايمان آورديم، ما را در زمره گواهان صديق او بنويس«(24).
پنجم. باطنش خنده و شادى است گريه ارزشى از جمله اسرار الهى است كه در اين سوى پرده، سوز و آتش است ولى در آن سوى پرده، شادى، ابتهاج، لذت و لقا است.(25)
آتشى را شكل آبى دادهاند
واندر آتش چشمهاى بگشادهاند(26)
اين طرف غم و پريشانى دل و اشك ديدهها است و آن طرف شادى دل.
غبار غم برود، حال به شود حافظ
تو آب ديده ازين رهگذر دريغ مدار
ج. گريه ارزشى در روايات
منزلت گريه ارزشى- كه همان گريه رشد و تقواى روحانى است- از پارهاى روايات، از جمله احاديث ذيل روشن مىشود:
1. امام صادق (ع) مىفرمايد: «نزديكترين حالت بنده نسبت به پروردگار عزّوجل، حالتى است كه او در سجده با گريه است«.(27)
2. امام باقر (ع) مىفرمايد: «هيچ قطرهاى نيست كه نزد خداى عزوجل محبوبتر باشد از قطره اشك در ظلمت شب كه از خوف خدا باشد و غير از جانب او منظورى نباشد«.(28)
3. »واعوذ بك من قلب لايخشع و من عين لاتدمع» «پناه مىبرم به تو از قلبى كه خاشع و چشمى كه اشكبار نباشد«.(29)
4. »واعنى بالبكاء على نفسى» «و مرا به گريه به حال خود يارى كن«.(30)
5. امام صادق (ع) مىفرمايد: «اگر اشك چشمى نداشتى براى گريستن، حالت تباكى و حزن و اندوه داشته باش«.(31)
چو نالان آيدت آب روان پيش
مدد بخشش زآب ديده خويش
پي نوشت :
(1) در اين خصوص نگا: تفسير و نقد و تحليل مثنوى، ج 2، دفتر 2، صص 263- 272.
(2) مثنوى، ج 3، دفتر 5.
(3) نهجالبلاغه، خ 176، ص 185.
(4) مثنوى، ج 1، دفتر 2.
(5) مفاتيحالجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى.
(6) حافظ.
(7) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعاء، باب البكاء.
(8) نگا: دوستشناسى و دشمنشناسى در قرآن، فصل 3.
(9) نگا: السيرة الحلبيه، ج 2، ص 247 بحارالانوار، ج 36، ص 349، ج 43، ص 238، ج 28، ص 37، ج 22، ص 484، همان، ج 82، ص 104، همان، ج 42، ص 283 و ص 288 و.
(10) حافظ.
(11) دعاى ابوحمزه ثمالى.
(12) اصول كافى، ج 2، كتابالدعاء، باب البكاء.
(13) بحارالانوار، ج 73، ص 157.
(14) مثنوى، ج 2، دفتر 3.
(15) اصول كافى، همانجا.
(16) مثنوى، ج 3، دفتر 5.
(17) اسراء (17)، آيه 107- 109.
(18) مثنوى، ج 1، دفتر 2.
(19) ميزانالحكمة، ج 1، ص 455، روايت 1845.
(20) همان، ح 1846.
(21) مثنوى، ج 3، دفتر 5.
(22) مريم (19)، آيه 58
(23) حافظ.
(24) مائده (5)، آيه 83.
(25) مقالات، ج 3، ص 379.
(26) مثنوى، ج 3، دفتر 5.
(27) اصول كافى، همانجا.
(28) همان.
(29) مفاتيحالجنان، دعاى بعد از زيارت اميرالمؤمنين.
(30) دعاى ابوحمزه ثمالى.
(31) مرآةالعقول، ج 12، ص 56.
ابتدا بايد به اين نكته توجّه كرد كه در جهان هستى، بسيارى مطالب از اسرار است و انسانها از آنها بىخبرند. برخى نيز تنها به ظواهر پديدهها توجّه دارند و فهم خويش را در همان نمود، محدود مىكنند و هيچگاه نمىانديشند كه در وراى امر ظاهرى، امرى مهمتر و عظيمتر نهفته است.
گريه نيز از جمله همين امور است. بسيارى تخيّل مىكنند كه گريه صرفاً امرى است حكايتگر و نشاندهنده تألّم و عواطف آدمى. برخى نيز كودكانه گريه را به باد استهزا گرفته، آن را نشانهاى از ارتجاع تلقى مىكنند. عدهاى ديگر منتقدانه مىگويند: گريه جز خمودى، چيز ديگرى به ارمغان نمىآورد و حال آن كه دنياى امروز، دنياى تحرّك و نشاط است و انسان جديد طالب شادى است نه تشنه آب چشم.
اميدواريم با توضيحى مختصر از ابعاد گوناگون اين پديده، ديدگاه تشيع در خصوص حقيقت و جايگاه گريه مشخص شود.
الف. انواع گريه
گريه انواع و اقسامى دارد كه مهمترين آن با شرحى مختصر چنين است(1):
1. گريه ترس و هراس: اين نوع گريه غالباً در اطفال وجود دارد و در واقع كودك با اين وسيله، ترس خويش را نمايان مىكند.
2. گريه جلب ترحّم: خود بر دو قسم است: «طبيعى» كه بسيار مؤثر و برانگيزاننده است مانند گريه كودكى كه پدر و مادر خويش را از دست داده است. «تصنعى» كه در ظاهر به ديگران مىخواهد بباوراند كه ناراحت و اندوهگين است.
3. گريه غم و اندوه: اين گريه انعكاسى از ظلمتى كه فضاى درون را فرا گرفته ابراز مىكند. جنبه مثبت اين نوع گريه تنها تخليه درون است و به همين جهت است كه پس از آن، آدمى كمى احساس آرامش مىكند.
4. گريه شوق و شادى: اين نوع گريه ناشى از رقّت قلبى است كه غالباً پس از دورهاى از يأس و نااميدى درباره موضوعى نمودار مىگردد.
5. گريه تقوا و رشد روحانى: اين نوع گريه مختص مردان و زنان الهى است و بيان سوز درون و ابراز عجز و پشيمانى، پريشانى، توبه و عشق به معبود است. اين گريه، موجب پالايش روح و زمينهساز قرب به خداوند است.
گريه تقوا و پرهيزگارى، همان اشكى است كه اگر از سوز دل، بر گونهها جارى گردد توجه حضرت حق را به بنده خود جلب كرده، بستر رحم و فضل او را فراهم مىسازد.
تا نگريد ابر، كى خندد چمن تا نگريد طفل، كى جوشد لبن
طفل يك روزه همى داند طريق
كه بگريم تا رسد دايه شفيق
تو نمىدانى كه دايه دايگان
كم دهد بىگريه شير او را رايگان
گفت: فليبكوا كثيراً گوشدار
تا بريزد شير فضل كردگار(2)
براى اين گريه عواملى شمارش كردهاند:
1- 5. ندامت از گناهان گاهى اشك مردان الهى، به دليل پشيمانى از گناهى است كه مرتكب شدهاند. اين اشك باعث مىشود كه آدمى از عمل زشت خود پشيمان گشته، عزم خود را بر ترك افعال ناپسند تقويت كند، چنان كه امام على (ع) مىفرمايد: «خوشا كسى كه به فرمانبردارى پروردگار روى آرد و بر گناه خود بگريد«(3).
ورنمىتانى به كعبه لطف پر
عرضه كن بيچارگى بر چارهگر
زارى و گريه قوى سرمايهاى است
رحمت كلى قوىتر دايهاى است
دايه و مادر بهانهجو بود
تا كه كى آن طفل او گريان شود
طفل حاجات شما را آفريد
تا بناليد و شود شيرش پديد
گفت: ادعو الله بىزارى مباش
تا بجوشد شيرهاى مهرهاش(4)
2- 5. احساس ابهام در بازگشت نهايى به سوى خدا مشتاقان كوى الهى هميشه خود را در خطر مىبينند و نگران از آن كه آينده چه خواهد شد؟ و آنان چگونه به منزل مقصود بار خواهند يافت و با چه كيفيتى در محضر پروردگار حاضر خواهند شد؟ آيا تا رسيدن به معبود ازلى، از خدعههاى نفس و مكر شيطان در اماناند؟ اين نگرانى و احساس ابهام در رجعت به سوى خداوند، موجب گريه آنان مىشود.
فرازهايى از مناجات امام سجاد (ع) حكايتگر اين عامل است: «و مالى لا ابكى ولا ادرى الى مايكون مصيرى و ارى نفسى تخادعنى و ايامى تخاتلنى و قد خفقت عند رأسى اجنحة الموت فما لا ابكى، ابكى لخروج نفسى، ابكى لظلمة قبرى ابكى لضيق لحدى«(5).
3- 5. شوق و محبت دوستداران حقيقى پروردگار، از آنجا كه تنها محبوبرا او مىدانند، گاهى از شوق و نشاط لقاى او مىگريند و زمانى از هجران او در شكوهاند. چنين گريهاى هم از فراق يار است و هم از شوق ديدار او.
ز دو ديده خون فشانم زغمت شب جدايى
چه كنم كه هست اينها گل خير آشنايى(6)
4- 5. خشيت
ترسى مبتنى بر بينش و فهم است و هنگامى كه مردان و زنان الهى، عظمت خداوند را درك مىكنند- البته به قدر فهمشان- خوف از حضرتش پيدا كرده، اين ترس موجب گريستن آنان مىشود. امام صادق (ع) مىفرمايد: «هر چشمى در روز قيامت گريان است، مگر چشمى كه از محارم خدا اجتناب كند و چشمى كه شب را در طاعت خدا بيدار باشد و چشمى كه در دل شب از خشيت خدا گريه كند«.(7)
5- 5. فقدان دوستان حقيقى از آنجا كه از ديدگاه آيات قرآن و روايات، محبوبان الهى در شمار دوستان حقيقى به شمار مىآيند و محبت به آنها، محبت به خدا است(8) در صورت فقدان ظاهرى چنين محبوبانى، مردان الهى گرياناند و گريه آنها در واقع به دليل هجرانى است كه در مراتب پايينتر از محبوب ازلى و انسانهاى كامل، براى آنان پيش آمده است.
اين محبت از محبتها جداست
حبّ محبوب خدا حبّ خداست
گريه ائمه (ع) بر يكديگر، گريه رسول اكرم (ص) بر از دست دادن حمزه و همسر خود و همه ريشه در چنين گريهاى دارد.(9)
6- 5. نداشتن فضايل و اوصاف راستين گاهى اشك مردان الهى بر نبود اوصافى است كه بايد در وجودشان تجلى مىيافت و اين گريه در هنگام انديشه در داشتههاى انسانهاى برتر و راه طىكردهها و فقدان آن در گريه كننده شدت مىگيرد و موجب آن مىشود كه آدمى در نيل به آن اوصاف كوشش كند.
به كنج ميكده گريان و سرفكنده شدم
چرا كه شرم همى آيدم زحاصل خويش(10)
فرازى از دعاى امام سجاد نيز حكايتگر اين عامل است: «واعنى بالبكاء على نفسى فقد افنيت با التسويف والآمال عمرى«(11).
ب. گريه ارزشى
هر چند در خصوص انواع گريههاى ديگر، منعى وارد نشده است ولى آنچه كه در آموزههاى قرآنى و روايى بر آن تأكيد شده است همان گريه تقوا و رشد روحانى است. گريهاى كه در اين سوى پرده، «سوز دل» و در آن سوى پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و كرامت» است.(12) اين سو، «غم و پريشانى دل» است و آن طرف، «ابتهاج، شراب طهور و لذت شهود«.(13)
شاد از غم شو كه غم دام لقاست
اندر اين ره سوى پستى ارتقاست
غم يكى گنجست و رنج تو چوكان
ليك كى درگيرد اين در كودكان(14)
اين طرف گريه روحانى، گريه كردن است و در همان حال آن سوى قضيه، به حضرت معبود نزديك شدن.(15)
حافظا شايد اگر در طلب گوهر وصل
ديده دريا كنم از اشك ود ر او غوطه خورم
از ديدگاه قرآن و روايات اين گريه، داراى خصايص ذيل است:
يكم. منشأ آن فهم و شعور است گريه رشد روحانى- باتمام عواملش- از فهم و شعور سرچشمه مىگيرد و از روى تقليد و گمان جارى نمىشود.
گريه پرجهل و پرتقليد و ظن
نيست همچون گريه آن مؤتمن
تو قياس گريه بر گريه مساز
هست زين گريه بدان راه دراز(16)
قرآن مىفرمايد: «اى رسول ما به امت بگو: شما به اين كتاب ايمان بياوريد يا نياوريد (مرا يكسان است) به درستى كه به آنان كه پيش از اين به مقام علم و دانش رسيدند، هرگاه اين آيات برايشان تلاوت شود همه با كمال خضوع و فروتنى سر طاعت بر حكم آن فرود آورند و گويند: پروردگار ما پاك و منزّه است. البته وعده خداى ما محقّق واقع خواهد شد و آنها با چشم گريان همه سر به خاك عبوديت نهاده و پيوسته بر خوف و ترسشان از خدا مىافزايد«.(17)
از اين آيات به روشنى استفاده مىشود كه: هر كس از علم بالا، فهم بالا و معرفت بالا بهرهمند باشد با شنيدن آيات قرآن به حقايق پى مىبرد و در اين حال در محضر ربوبى، صورت بر خاك مىنهد و با سوز دل اشك مىريزد به اميد آن كه به اشك چشم او نظرى شود و عنايتى به سراغ وى آيد. بنابراين آن كه نمىفهمد، نه سوزى در دل دارد و نه اشكى در چشم.
آب در جوزان نمىگيرد قرار
زانك آن جو نيست تشنه و آب خوار(18)
مثلًا شخصى كه نمىفهمد حقيقت گناه چيست و گناه چه تأثير سويى در روح آدمى مىگذارد به راحتى معصيت مىكند و همين معاصى موجب قساوت قلب او شده و قلب قسى، هيچگاه سوز دل ندارد تا اشكى داشته باشد. از اين رو در روايات وارد شده كه: خشكى چشم به دليل قساوت قلب است(19) و قساوت قلب تنها به واسطه كثرت گناهان ايجاد مىشود(20) و معالاسف اين بدبختى نيز ريشه در جهل و عدم
معرفت دارد.
تا نداند خويش را مجرم عنيد
آب از چشمش كجا داند دويد(21)
دوم. گريه سرمايه جهاد اكبر است در جنگ با دشمن درونى، اسلحه انسان آه و گريه است چنان كه حضرت على (ع) در دعاى شريف كميل فرموده است: «و سلاحه البكاء». خداوند اين اسلحه كارآمد را به همه داده است ولى افسوس كه قدر و منزلت آن را نمىشناسيم.
سوم. گريه از انعام و تفضلات الهى است خداوند متعال مىفرمايد: «آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند برايشان نعمت ارزانى داشت: از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح بر كشتى سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه آنان را هدايت نموديم و برگزيديم و هرگاه آيات خداى رحمان برايشان خوانده مىشد، سجدهكنان و گريان به خاك مىافتادند«(22).
خداوند در اين آيه، سوز دل و گريه را از خصوصيات بارز پيامبران- كه تعليم دهندگان عارفان واقعىاند- مىشمارد.
سوز دل، اشك روان، آه سحر
اين همه از نظر لطف شما مىبينم(23)
چهارم. گريه از علايم الهى بودن عبد است خداوند متعال مىفرمايد: «و چون آياتى كه به رسول فرستاده شد بشنوند، از ديدگان آنان اشك جارى مىشود زيرا حقانيت آنچه بر رسول نازل شده شناخته، گويند: بارالها ما به رسول تو محمد و كتابت قرآن ايمان آورديم، ما را در زمره گواهان صديق او بنويس«(24).
پنجم. باطنش خنده و شادى است گريه ارزشى از جمله اسرار الهى است كه در اين سوى پرده، سوز و آتش است ولى در آن سوى پرده، شادى، ابتهاج، لذت و لقا است.(25)
آتشى را شكل آبى دادهاند
واندر آتش چشمهاى بگشادهاند(26)
اين طرف غم و پريشانى دل و اشك ديدهها است و آن طرف شادى دل.
غبار غم برود، حال به شود حافظ
تو آب ديده ازين رهگذر دريغ مدار
ج. گريه ارزشى در روايات
منزلت گريه ارزشى- كه همان گريه رشد و تقواى روحانى است- از پارهاى روايات، از جمله احاديث ذيل روشن مىشود:
1. امام صادق (ع) مىفرمايد: «نزديكترين حالت بنده نسبت به پروردگار عزّوجل، حالتى است كه او در سجده با گريه است«.(27)
2. امام باقر (ع) مىفرمايد: «هيچ قطرهاى نيست كه نزد خداى عزوجل محبوبتر باشد از قطره اشك در ظلمت شب كه از خوف خدا باشد و غير از جانب او منظورى نباشد«.(28)
3. »واعوذ بك من قلب لايخشع و من عين لاتدمع» «پناه مىبرم به تو از قلبى كه خاشع و چشمى كه اشكبار نباشد«.(29)
4. »واعنى بالبكاء على نفسى» «و مرا به گريه به حال خود يارى كن«.(30)
5. امام صادق (ع) مىفرمايد: «اگر اشك چشمى نداشتى براى گريستن، حالت تباكى و حزن و اندوه داشته باش«.(31)
چو نالان آيدت آب روان پيش
مدد بخشش زآب ديده خويش
پي نوشت :
(1) در اين خصوص نگا: تفسير و نقد و تحليل مثنوى، ج 2، دفتر 2، صص 263- 272.
(2) مثنوى، ج 3، دفتر 5.
(3) نهجالبلاغه، خ 176، ص 185.
(4) مثنوى، ج 1، دفتر 2.
(5) مفاتيحالجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى.
(6) حافظ.
(7) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعاء، باب البكاء.
(8) نگا: دوستشناسى و دشمنشناسى در قرآن، فصل 3.
(9) نگا: السيرة الحلبيه، ج 2، ص 247 بحارالانوار، ج 36، ص 349، ج 43، ص 238، ج 28، ص 37، ج 22، ص 484، همان، ج 82، ص 104، همان، ج 42، ص 283 و ص 288 و.
(10) حافظ.
(11) دعاى ابوحمزه ثمالى.
(12) اصول كافى، ج 2، كتابالدعاء، باب البكاء.
(13) بحارالانوار، ج 73، ص 157.
(14) مثنوى، ج 2، دفتر 3.
(15) اصول كافى، همانجا.
(16) مثنوى، ج 3، دفتر 5.
(17) اسراء (17)، آيه 107- 109.
(18) مثنوى، ج 1، دفتر 2.
(19) ميزانالحكمة، ج 1، ص 455، روايت 1845.
(20) همان، ح 1846.
(21) مثنوى، ج 3، دفتر 5.
(22) مريم (19)، آيه 58
(23) حافظ.
(24) مائده (5)، آيه 83.
(25) مقالات، ج 3، ص 379.
(26) مثنوى، ج 3، دفتر 5.
(27) اصول كافى، همانجا.
(28) همان.
(29) مفاتيحالجنان، دعاى بعد از زيارت اميرالمؤمنين.
(30) دعاى ابوحمزه ثمالى.
(31) مرآةالعقول، ج 12، ص 56.