پرسش :

چرا امامى كه بايد بين مردم حضور داشته باشد و آنان را هدايت كند، غايب شده است؟


پاسخ :
شرح پرسش:
سبب غيبت امام زمان علیه السلام چيست؟ چرا امامى كه بايد بين مردم حضور داشته باشد و آنان را هدايت و رهبرى كند، غايب شده و در پنهانى زندگى مى‌‏كند؟

پاسخ:
غيبت امام مهدى(عج) يكى از پديده‏هايى است كه با اراده و تدبير خداوند رخ داده است ؛ پس به طور حتم داراى حكمت و مصلحتى مهم و قابل توجه است.
عبداللَّه بن فضل هاشمى مى‏گويد : از امام صادق«ع» شنيدم كه مى‏فرمود : «صاحب الامر، غيبتى دارد كه ناگزير اتفاق مى‏افتد و ناراستان و طرفداران باطل به شك مى‏افتند». عرض كردم : «فدايت شوم چرا چنين مى‏شود؟» فرمود : «به خاطر چيزى كه ما اجازه نداريم، آن را براى شما بازگو كنيم». عرض كردم : «حكمت و فايده اين غيبت چيست؟» فرمود : «حكمت غيبت او، همان حكمت غيبت آن عده از حجت‏هاى خداوند است كه قبلاً از آنها ياد شده است ؛ حكمت اين غيبت نيز تا بعد از ظهور آن حضرت، بر مردم معلوم نخواهد شد ؛ همان طور كه حكمت كارهايى كه خضر انجام داد، تا قبل از جدا شدنش از موسى، معلوم نشد. اى پسر فضل! اين امرى الهى است و سرّ آن و جهات پنهانى آن نيز، الهى و به خدا مربوط است و هنگامى كه ما مى‏دانيم خداوند عزّوجل حكيم است، قبول و اعتراف مى‏كنيم كه تمام كارهايش، عين حكمت و درستى است ؛ هر چند كه علت و چرايى آن كارها، براى ما روشن نشده باشد» اثبات الهداة، ج 3، ص 488، ج 217..
بر اساس اين حديث، علّت و حكمت اصلى «غيبت»، براى ما معلوم نيست و پس از ظهور مهدى(عج) آشكار مى‏گردد ؛ ولى در روايات متعدد ديگر، اسرار و عللى براى غيبت آن حضرت بيان شده كه قابل توجّه است و مى‏تواند ما را نسبت به وقوع غيبت و لزوم آن به اطمينان بيشترى برساند.
در اينجا عوامل و حكمت‏هاى غيبت - بر اساس يك دسته‏بندى جديد و جامع - بيان مى‏شود ؛ بنابراين تقسيم، غيبت امام مهدى(عج) هم از جانب خدا و به خواست و اراده او بوده است و هم مردم، حاكمان ظالم و شيعيان در آن نقش و تأثير داشته‏اند.

يك. اراده و خواست خداوند
طبق بيان روايات، غيبت امام مهدى(عج)، بيشتر از ناحيه خدا و بر اساس مشيّت، حكمت و اراده او بوده است. در روند پيشينه‏دار تاريخ، وقايع و رويدادهاى شگفت و خارق‏العاده‏اى رخ داده و اينها بر اساس سنت و قوانين الهى حاكم بر هستى بوده است. زندگى طولانى و غيبت امام مهدى(عج) نيز از چهارچوب اين قانون خارج نيست. خداوند با غيبت حجت خود، اهداف و اغراض زير را در نظر داشته است :
1-1. آزمون و امتحان مردم‏
يكى از حكمت الهى در مسئله «غيبت حجت»، امتحان و آزمايش انسان‏ها - به خصوص شيعيان - است ؛ يعنى، امتحان و آزمايش گروهى كه ايمان محكمى ندارند تا باطنشان ظاهر شود. كسانى هم كه ايمان در اعماق دل آنان ريشه دوانده، به واسطه انتظار و صبر بر شدايد و ايمان به غيب، ارزش و قدرشان معلوم مى‏گردد و به درجاتى از ثواب نايل مى‏آيند.
زرارة بن اعين مى‏گويد : از امام صادق«ع» شنيدم كه مى‏فرمود : «قائم قبل از قيامش غيبتى دارد ؛ گفتم : چرا؟ فرمود : مى‏ترسد... (تا آنجا كه فرمود:) «... و هو المنتظر غير انَّ اللهِ يُحبّ ان يمتحن الشيعه، فعند ذلك يرتاب المبطلون»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 472، ح 150. ؛ «او منتظر است ؛ اما خداوند دوست دارد شيعه را آزمايش كند ؛ آن گاه معتقدان و طرفداران باطل به شك مى‏افتند».
جابر گويد : به امام باقر«ع» عرض كردم، فَرَج شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود : «هيهات! هيهات! : لايكونُ فَرَجُنا حتّى تُغَربلوا ثُمَّ تُغَربلوا حتى يذهب الكيدر و يبقى الصفو»؛ بحار الانوار، ج 52، ص 113. ؛ «دور است، دور است ؛ فرج ما پيش نخواهد آمد تا اينكه غربال شويد، باز غربال شويد... تا اينكه ناخالصى از بين برود و صافى باقى بماند». بر اين اساس آزمايش مردم از دو جهت صورت مى‏گيرد :
الف. چون اصل غيبت بسيار طولانى مى‏شود، بيشتر مردم در شك و ترديد مى‏افتند و برخى در اصل ولادت و بعضى نيز در بقاى آن حضرت شك مى‏كنند.
ب. شدت‏ها و پيشامدهاى ناگوار، باعث مى‏شود كه حفظ ايمان و استقامت در راه دين، بسيار دشوار گردد و ايمان افراد در مخاطرات سخت واقع شود امامت و مهدويت، ج 2، ص 351 و 352..
اگر كسى اعتقاد خود را به امام«ع» از دست ندهد و يا در مشكلات و سختى‏ها استقامت داشته و مؤمن باشد، از اين امتحان سربلند بيرون مى‏آيد.
امام صادق«ع» نيز فرموده است : «... لابُدّ للناس ان يمحصّوا، و يميّزوا و يغربلوا و يخرج الغربال خلق كثير»؛ همان. ؛ «مردم بايد خالص و پاك شوند و از هم تميير داده شد و غربال شوند و مردم بسيارى از غربال خارج شوند».
1-2. اتمام حجّت‏
با غيبت طولانى ولىّ الهى، همه گروه‏ها، افراد، انديشه‏ها و نظام‏ها، امكان حكومت بر مردم و مديريت جامعه را پيدا كرده و ضعف و ناتوانى خود را در اداره جامعه و رفع مشكلات و گسترش عدالت بروز مى‏دهند. اين در حالى است كه حكومت و ولايت بر مردم، شايسته و بايسته اولياى الهى - به خصوص دوازده امام معصوم - است و خداوند مى‏خواهد بدين ترتيب با مردم اتمام حجت كند و توجّه و خواست آنان را به حكومت معصومان جلب نمايد.
امام صادق«ع» در اين زمينه مى‏فرمايد : «ما يكون هذا الامر حتّى لا يبقى صنفٌ من النّاس الا و قد ولّوا على الناس حتى لا يقول قائلٌ : اِنّا لو وَلَّينا، لَعَدَ لنا ؛ ثمّ يقومُ القائم بالحقّ و العدل»؛ بحار الانوار، ج 52، ص 244. ؛ «ظهور تحقق نمى‏يابد تا اينكه گروهى نماند، مگر اينكه بر مردم حكومت كرده باشد تا كسى نگويد : اگر ما حكومت داشتيم ؛ عدالت را (مى‏گسترانديم)! آن گاه قائم به حق و عدل قيام مى‏كند».
1-3. تطابق و همسانى با پيامبران‏
خداوند بنابر مصالحى، انبياى گذشته را براى مدّتى از بين مردم مخفى مى‏كرد ؛ پس خواست كه اين موضوع را درباره حضرت مهدى هم پياده كند تا آن حضرت، آخرين غيبت را انجام دهد و اين سنّت الهى به طور كامل و تمام، به منصّه ظهور رسد. حنان بن سدير به نقل از پدرش از امام صادق«ع» نقل مى‏كند : «قائم ما غيبتى دارد كه طولانى مى‏شود»، عرض كردم : «اى فرزند رسول خدا! علّت آن چيست؟ فرمود : «انّ الله عزوجل أبى الاّ ان يجرى فيه سنن الانبياء فى غيباتهم و انّه لابدّ له... من استيفاء مدد غيباتهم : قال الله عز و جل : «لتَرَكبُنَّ طَبقاً عن طبق»؛ اَى سنّنا على سنن من كان قبلكم»؛ بحار الانوار، ج 51، ص 142 ؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 486، ح 212 ؛ الخرائج، ج 2، ص 955. ؛ «خداوند نمى‏خواهد اين امر انجام شود ؛ مگر اينكه تمام سنت‏هايى را كه پيامبران در غيبت‏هايشان داشته‏اند، در اين غيبت قرار دهد... بنابراين بايد تمام مدّت، مجموع غيبت‏هاى پيامبران، در اين غيبت وجود داشته باشد. خداوند مى‏فرمايد : «لتركبُنّ طبقاً عن طبق»؛ ؛ مقصود اين است كه سنت‏هاى گذشتگان، در مورد شما جارى خواهد شد».
1-4. هدايت بخشى مداوم‏
همان طور كه در مباحث گذشته اشاره شد، امامان واسطه فيض الهى و منبع هدايت و راهنمايى مردم هستند. خداوند به منظور استمرار هدايت مردم - وقتى آنان در برهه‏اى از زمان نعمت بى‏نظير الهى (امام معصوم) را قدردان نبودند - طبق مصلحت، وجود او را در پس پرده غيبت قرار مى‏دهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فيض و رحمت حق از طريق او به بندگان ادامه يابد و راه هدايت و رستگارى بر روى مردم باز باشد. به نظر مى‏رسد با توجّه به وجود مشكلات زياد فراروى امامان، غيبت، بهترين وسيله اين هدايت بخشى باشد.
امير مؤمنان«ع» فرموده است : «لا تخلوا الأرضُ من قائم للهِ بِحُجَّة اَمّا ظاهراً مشهوراً و اِمّا خائِفاً مغموراً لئلاّ تبطُلَ حُجَجُ اللهِ و بيّناته...»؛ نهج البلاغه، حكمت 147. ؛ «زمين هيچ گاه از حجت الهى خالى نيست كه براى خدا با برهان روشن، قيام كند (به صورت) آشكار و شناخته شده و يا بيمناك و پنهان ؛ تا حجت خدا باطل نشود و نشانه‏هايش از ميان نرود (دليل‏هاى روشن هدايت از بين نروند)».
1-5. ظهور نسل مؤمن از صلب كافر و منافق‏
طول غيبت، باعث مى‏شود كه در اصلاب فاسدان و منافقان و كافران، اگر مؤمنى باقى باشد، همه به دنيا بيايند ؛ چنان كه شيوه امامان معصوم نيز چنين بوده و حتى پيش بينى‏هايى در مورد بعضى از افراد منافق و ناصبى داشتند. بعد از مدتى نيز از صلب آنان، افرادى مؤمن و دوستدار اهل بيت«ع» به دنيا مى‏آمدند.
ابراهيم كرخى مى‏گويد : به امام صادق«ع» عرض كردم : خداوند سالمت بدارد ؛ آيا على«ع» در دين خدا قوى نبود؟ فرمود : آرى چنين بود : گفتم : پس چگونه مردم بر او چيره شدند و او جلوى ايشان نايستاد؟ چه چيزى باعث شد جلوى آنها را نگيرد؟ فرمود : آيه‏اى از قرآن، او را از اين كار بازداشت. گفتم : آن آيه كدام است؟ فرمود : «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً»؛ فتح (48)، آيه 25.. خداوند عز و جل فرزندانى مؤمن، در پشت افرادى از كافران و منافقان قرار داده است و حضرت على، پدران كافر يا منافق را نمى‏كشت تا اينكه اين امانت‏هاى الهى از پشت آنان خارج شوند و وقتى اين فرزندان از صلب آنان خارج مى‏شدند، بر هر كدام كه دست مى‏يافت، با آنها مى‏جنگيد. قائم ما اهل بيت نيز چنين است، تا تمام امانت‏هاى الهى از پشت پدرانشان (كافران و منافقان) خارج نشوند، ظهور نكرده و كسى را نمى‏كشد. اما وقتى امانت‏ها خارج شدند، بر كافران و منافقان مسلّط شده، آنان را مى‏كشد» اثبات الهداة، ج‏3، ص 489، ح 224 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 97، ح 9..
1-6. ظهور قدرشناسى‏
يكى از حكمت‏ها و اسرار مهم غيبت امام مهدى(عج)، توجّه بيشتر مردم، به قدر و منزلت آن موعود امت‏ها است. پس از آن همه قدرناشناسى كه نسبت به پدران بزرگوار آن حضرت روا داشتند، او در پس پرده غيبت قرار گرفت تا گوهر گران‏بهاى وجودش، بيشتر مورد توجّه قرار گيرد و هنگام ظهور با پذيرش و استقبال كامل مردم رو به شود.

دو. نقش و تأثير مردم‏
يكى از عوامل مهم غيبت امام مهدى(عج)، عدم همراهى و تمكين مردم از آن حضرت و سستى و قصور در يارى امام«ع» است ؛ چنان كه امامان پيشين، از اين ناحيه آسيب‏هاى فراوانى ديدند و مرارت‏ها كشيدند. نتيجه اين معصيت و نافرمانى بزرگ مردم، كشته شدن و شهادت همه آنان و از دست دادن حكومت بوده است! بر اين اساس غيبت امام مهدى(عج) بيشتر از ناحيه خود مردم بوده است ؛ نه از سوى امام زمان(عج)، خواجه نصير الدين طوسى مى‏گويد : «وجوده لطفٌ و تصرّفه لطف آخر و عدمه منّا»؛ كشف المراد، ص 285. «وجود امام، لطف است (از سوى خدا) و تصرّف او (در امور) لطفى ديگر است و غيبت او، مربوط به خود ما است» ؛ يعنى، عدم حضور امام و غيبت او از ناحيه خود ما و مشكلات و موانعى است كه ما به وجود آورده‏ايم. در مورد نقش مردم در غيبت امام مهدى(عج) مى‏توان به چند مورد اشاره كرد :
2-1. تأديب و متنبّه شدن‏
وقتى مردم به وظايف و مسئوليت‏هاى خود، در برابر امام و پيشواى بر حق خود، پايبند نباشند و از اطاعت و يارى او سرپيچى كنند و از جان و مالش محافظت نكنند ؛ روا است كه خداوند، آن امام را براى مدتى از مردم جدا سازد و تأديبشان كند. در اين صورت مردم از بسيارى از مواهب و الطاف امام معصوم«ع»، بى‏بهره مانده و از بركات ظاهرى وجود او محروم مى‏شوند و اين نشانگر غضب و خشم الهى است.
محمد بن فرج مى‏گويد: امام ابوجعفر«ع» برايم نوشت : «اذا غضب الله - تبارك و تعالى - على خلقه نحاناً عن جوارهم»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 447، ح 38 ؛ كافى، ج 1، ص 343. ؛ «وقتى خداوند متعال بر مردم خشم گيرد، ما را از كنارشان دور مى‏سازد».
مروان انبارى نقل مى‏كند : از امام باقر«ع» (نوشته يا پيامى‏) صادر شد كه : «انّ الله اذا كره لنا جوار قوم نزعنا من بين اظهرهم»؛ همان، ص 498، ح 271 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 90. ؛ «وقتى خداوند، بودن ما را در ميان قومى ناخوش دارد، ما را از ميان آنان خواهد برد».
2-2. ستمكارى و نادانى مردم‏
ظلم و ستمى كه مردم هم بر خود و هم بر ديگران روا مى‏دارند و از حجت الهى، به جهت جهل و نادانى‏شان بهره كافى نمى‏برند، موجب غيبت امام«ع» شده است. حضرت على«ع» در اين زمينه مى‏فرمايد : «واعلموا انّ الارض لا تخلوا من حجّة الله ولكنّ الله سيعمى خلقه منها بظلمهم وجورهم و اسرافهم على انفسهم»؛ بحار الانوار، ج 51، ص 113، ح 8. ؛ «اى مردم بدانيد كه زمين هرگز از حجّت الهى خالى نمى‏ماند، اما پروردگار، مردم را به جهت ظلم و ستمى كه مرتكب مى‏شوند و نيز به جهت اسراف و زياده روى‏هاى كه در حق خود انجام مى‏دهند، از ديدن حجّت خودش (امام مهدى(عج)) محروم مى‏سازد».
در نقل ديگر آمده است : «...لكن الله سيعمى خلقه عنها بظلمهم و جهلهم، ولو خلت الارض ساعة واحدة من حجّة الله ساخت باهلها لكن الحجة تعرف الناس و لا يعرفونها...»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 532، ج 463. ؛ «... خداوند به واسطه نادانى و ستمكارى مردم، ديده ايشان را از ديدن حجتش فرو مى‏بندد... سپس حجت (در زمان غيبت) مردم را مى‏شناسد ؛ ولى آنان او را نمى‏شناسند».

سه. دشمنان عنود و ستمگر
يكى از موانع و چالش‏هاى اساسى فراروى امامان معصوم«ع»، وجود حاكمان ظالم، دشمنان جاهل و كينه‏جو و نفاق پيشگان دنيا دوست بوده است. اين امر منجر به غصب خلافت، كشته شدن امامان، انزوا و محدوديت، فشارهاى مالى و اقتصادى، جلوگيرى از ارتباط با مردم و... شده بود.
امام مهدى(عج) نيز با همه اين خطرات رو به رو بود و حكمت الهى اقتضا مى‏كرد كه آن حضرت از ديدگاه‏ها غايب شود. با توجه به اين امر بديهى، عوامل زير در غيبت آن حضرت نقش و تأثير زيادى داشته است :
3-1. جلوگيرى از كشته شدن‏
امام حسن عسكرى«ع» فرمود : «بنى‏اميه و بنى‏عباس، شمشيرهاى خود را براى ما تيز كردند ؛ زيرا خوب مى‏دانستند كه آنها در خلافت حقى ندارند. آنان از ترس اينكه خلافت به جاى خود برگردد و در ميان صاحبان اصلى‏اش مستقرّ شود، به كشتن اهل بيت پيامبر«ص» و از بين بردم سلاله آن حضرت، همت گماشتند تا شايد از ولادت حضرت قائم جلوگيرى كنند و يا او را به قتل برسانند ؛ ولى خداوند اراده كرد كه او را بر احدى از دشمنان آشكار نكند و نور خود را به اتمام رساند ؛ اگر چه مشركان خوش ندارند» منتخب الاثر، ص 291..
زراره مى‏گويد : از امام صادق«ع» شنيدم كه مى‏فرمود : «يا زرارة لابُدّ للقائم من غيبة»؛ «به درستى كه براى قائم غيبتى هست». پرسيدم : براى چه : فرمود : «يخاف على نفسه»؛«بر جان خويش مى‏ترسد» كمال الدين، ج 2، ص 481، ح 7..
امام باقر«ع» مى‏فرمايد : «اذا ظهر قائمنا اهل البيت«ع» قال :«ففررت منكم فوهب لى ربى حكما» خفتكم على نفسى و جئتكم لما اذن ربّى و اصلح لى امرى»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 583، ح 777.
؛ «وقتى قائم ما اهل بيت، ظهور كند، مى‏گويد : «ففرت منكم...»؛ از ميان شما رفتم چون از شما بر جان خود بيمناك بودم و اينك چون پروردگارم اذن داد و امر فرجم را به سامان رسانيد، به ميانتان آمدم».
در اينجا بيان دو نكته خالى از فايده نيست :
الف. ترس حضرت بر جان خود، براى آن است كه او، آخرين ذخيره الهى است كه بايد براى تحقق عدالت جهانى - كه وعده حتمى خداوند است - باقى بماند ؛ وگرنه او نيز مانند پدران بزرگوارش، از شهادت در مسير تحقّق اهداف الهى، استقبال مى‏كند.
ب. خداوند متعال، هر چند قادر و توانا است كه در هر زمان و هر ساعت، آن حضرت را ظاهر و به طور قهر و غلبه، بر تمام ملل و حكومت‏ها - پيش از فراهم شدن اسباب - غالب سازد ؛ ولى چون جريان اين جهان را بر مجراى اسباب و مسبّبات قرار داده و تا زمانى كه اسباب چنان ظهورى فراهم نشود، قيام آن حضرت به تأخير خواهد افتاد و اگر پيش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود، از حفظ قتل مصون نخواهد ماند ر.ك : امامت و مهدويت، ج 3، ص 347..
3-2. خطر دشمنان داخلى و اهل نفاق‏
علاوه بر خطرى كه از ناحيه خلفاى عباسى متوجه امام مهدى(عج) بود ؛ توطئه و اقدامات شومى نيز از طرف بعضى از نزديكان فاسد و نفاق پيشه عليه آن حضرت صورت مى‏گرفت و خطراتى را متوجه او مى‏ساخت. نمونه روشن اين خطر را مى‏توان در اقدامات جعفر كذّاب جست و جو كرد. او با دستگاه خلافت ارتباط نزديكى داشت و مى‏خواست به كمك آنان مقام و دارايى امام عسكرى«ع» را تصاحب كند و فرزند او را به كشتن دهد...!!
امام هادى«ع» مى‏فرمود : «از پسرم جعفر دورى كنيد كه او براى من، به منزله نمرود (پسر نوح) است نسبت به حضرت نوح كه قرآن كريم در حق او مى‏فرمايد : نوح گفت : پسر من از كسان من است (؛ولى‏) خدا فرمود : اى نوح! او از كسان تو نيست كه آن عملى (فرزندى) است، غير صالح» الزام الناصب، ص 114 ؛ يوم الخلاص، ج 1، ص 188..
بر اين اساس امام عسكرى«ع» فرمود : «...اگر جعفر بتواند مرا بكشد، هرگز دريغ نمى‏كند!!» الزام الناصب، ص 114 ؛ يوم الخلاص، ج 1، ص 189.
امام سجاد«ع» در پيش گويى خود، درباره جعفر كذّاب مى‏فرمايد : «گويى با چشم خود مى‏بينم كه جعفر كذّاب (برادر امام عسكرى)، طاغوت زمانش را وادار كرده كه به جست و جوى ولىّ خدا بپردازد و آن غايب از ديده‏ها، در حفظ و حراست الهى است و حفاظت خانه پدر، بر عهده او است. اين از باب جهالت جعفر به ولادت آن حضرت و طمع در كشتن او است، اگر دست بيابد، و اين به طمع گرفتن ميراث پدرش به ناحق است».

چهار. نقش امام زمان(عج)
غيبت و پنهان زيستى امام مهدى(عج)، مى‏تواند از ناحيه و خواست خود آن حضرت باشد، يعنى، آن حضرت برابر تحقّق بعضى از اهداف و برنامه‏هايش و رهايى از قيد و بند حكومت‏ها و با اذن الهى، از ديده‏ها غايب شده است. در اين رابطه مى‏توان به مؤلّفه‏هاى زير اشاره كرد :
4-1. بيعت نكردن با حاكمان‏
يكى از عواملى كه در روايات بسيار به آن اشاره شده، عدم بيعت امام مهدى(عج) با خلفاى جور و طاغوت‏ها است، آن حضرت به جهت اينكه مثل پدرانش مجبور به بيعت با آنان نشود، به فرمان خدا از چشم مردم مخفى شد. «بيعت، نوعى عقد و قرارداد دو سويه بين حاكم و فرمانبرداران است كه از يك سو خليفه را متعهد به اداره جامعه... مى‏كند و از طرف ديگر بيعت‏كنندگان متعهد مى‏شوند، ضمن شنيدن و اطاعت از خليفه، از او حمايت كنند» نظام سياسى و دولت در اسلام، ص 89..
آن حضرت زمانى كه ظهور مى‏كند، بيعت هيچ كس و هيچ حكومت غاصب و ستمگرى را - حتى به عنوان تقيه - بر گردن ندارد. او قيام مى‏كند، در حالى كه نسبت به احدى از جباران و حكومت‏هاى مختلف، تمكين و تسكين ندارد و از راه تقيه هم حكومت‏هاى غير اسلامى ناكامل را در ظاهر امضا نكرده است. او اكمل مظاهر اسم «العادل»، «السلطان»، «الغالب» و «الحاكم» است و چنان شخصيت و مقامى از اينكه تحت سلطنت غير خدا واقع شود. يا به حكومتى از حكومت‏هاى جائر به تقيه رأى داده باشد - بر حسب اخبار - محفوظ و محروس است و چنان كه از اخبار فراوان استفاده مى‏شود، آن حضرت به تقيه عمل نمى‏كند و حق را آشكار و باطل را از صفحه روزگار بر مى‏اندازد. پس يكى از حكمت‏ها و مصالح غيبت، اين است كه امام«ع»، پيش از رسيدن وقت ظهور و مأمور شدن به قيام، ناچار نمى‏شود، مانند پدران بزرگوارش، از راه تقيه با خلفا و زمامداران و سياستمداران وقت، بيعت كند و وقتى كه ظاهر مى‏شود، هيچ بيعتى در گردن او نيست و هيچ حكومتى را بر خود - غير از حكومت خدا و احكام و قوانين قرآن، حتى به ظاهر و از روى تقيه هم - نپذيرفته است امامت و مهدويت، ج 2، ص 350..
امام زمان(عج) خود در اين زمينه مرقوم فرموده است :
«...و اما علّةُ ما وقَعَ مِنَ الغيبةِ، فانّ الله عزّ و جل يقول : «يا ايها الذين آمنوا لا تسئلوا عن اشياء...»؛ انّه لم يكن احَد من آبائى الاّ وَقعت فى عنقه بيعته لطاغية زمانِهِ و انّى اَخرُجُ حين اخرج و لا بيعة لِاَحدِ الطواغيت فى عُنُقى...»؛ يوم الخلاص، ج 1، ص 201 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 92. ؛ «اما در مورد علت غيبت، خداى متعال مى‏فرمايد : «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، هرگز نپرسيد از مسائلى كه اگر فاش شود، شما را اندوهگين سازد...» هر يك از پدران من بيعتى از طاغوت‏هاى زمان به گردن داشت، ولى من به هنگامى ظهور خواهم كرد كه بيعت احدى از طاغوت‏ها، بر گردنم نباشد».
امام صادق«ع» مى‏فرمايد : «يقومُ القائمُ و ليسَ لِاَحَد فى عُنقِهِ عهدٌ و لا عقد و لا بيعة»؛ الغيبة النعمانى، ص 89 و 100 ؛ اصول كافى، ج 1، ص 342. ؛ «قائم ما در حالى ظهور مى‏كند كه در گردن او، براى احدى، عهد و پيمان و بيعتى نباشد».
امام على«ع» در اين باره فرموده بود : «هنگامى كه قائم ما قيام كند، براى احدى در گردن او بيعت نخواهد بود. از اين جهت ولادت او مخفى مى‏شود و خود از ديده‏ها پنهان مى‏باشد» بشارة الاسلام، ص 52 ؛ اعلام الورى، ص 400 ؛ منتخب الاثر، ص 251..
4-2. آماده شدن جهان و افكار عمومى‏
يكى از علت‏هاى مهم غيبت امام مهدى(عج) و طولانى شدن پنهان زيستى آن حضرت، آماده ساختن جامعه بشرى، براى رسيدن به مقصد نهايى و الهى خود است. آمادگى جهان عبارت است از : بالا رفتن سطح آگاهى مردم و درك نياز به پيشوايى عادل و عالم، به وجود آمدن امكانات و زمينه‏هاى مناسب براى تشكيل يك حكومت جهانى، به ستوه آمدن مردم از ظلم و بيدادگرى و خواست جهانى و مردمى براى گسترش و احياى عدالت، معنويت و امنيت جهانى. تا اين زمان (آمادگى جهانى) فرا رسد، حضرت در غيبت خواهند بود ؛ زيرا وظيفه حضرت، تحقّق فراگير و گسترده تمامى اهداف و برنامه‏هاى پيامبران و اوليا است و اقدامات و اصطلاحات او، نيازمند درك بالا و شعور مترقى از سوى مردم است.
شيخ طوسى مى‏گويد : «فلسفه غيبت فقدان قدرت لازم امام است كه بايد مردم به آن همت گمارند ؛ در واقع تا هنگامى كه مردم زمينه اقتدار او را فراهم سازند، غيبت تداوم خواهد يافت ؛ چرا كه خداوند خواستار تقويت حضرت مهدى(عج)، به وسيله بشر است، نه فرشتگان» تلخيص الشافى، ج 1و2، ص 95 (نشر عزيزى)..
5-1. آماده سازى و تربيت شيعيان‏
يكى از حكمت‏هاى «پنهان زيستى» امام زمان(عج)، اين بود كه شيعيان ضعيف و كم ظرفيت، تربيت شده و سطح آگاهى و تحمّل و آمادگى آنها بالا برود.
على بن يقطين از امام كاظم نقل مى‏كند كه : «شيعيان با آرزوها، تربيت مى‏شوند» پدرم يقطين به من گفت : چه آنچه راجع به سلطنت بنى‏عباس به ما گفته شده بود، انجام شد ؛ ولى آنچه كه به شما درباره فرج اهل بيت گفته شده بود، انجام نشد؟
به او گفتم : آن چه كه به ما و شما گفته شده بود، هر دو از يك جا صادر شده است ؛ نهايت اينكه وعده‏اى كه به شما داده شد، سر رسيد اما وعده ما - چون زمانش حتى نبود - هنوز نرسيده است. در عين حال ما را با ايجاد اميد و آرزوى آن دوران تربيت كردند ؛ چون اگر از همان نخست، به ما مى‏گفتند كه : فرج‏بيت، تا سال دويستم يا سيصدم انجام مى‏شود، هر آينه مردم قساوت قلب مى‏گرفتند و عموم آنان از اسلام بر مى‏گشتند! اما هميشه به ما گفته‏اند : به همين زودى و با سرعت اين كار انجام مى‏شود تا قلب‏هاى مردم حفظ شود و فرج را نزديك بدانند» مرآة العقول، ج 4، ص 176، ج 6 (به نقل از : مطلع الفجر، ص 27.. (مهدويت1، رحيم كارگر)
منبع: پرسمان