پرسش :
چرا امامى كه بايد بين مردم حضور داشته باشد و آنان را هدايت كند، غايب شده است؟
پاسخ :
شرح پرسش:
سبب غيبت امام زمان علیه السلام چيست؟ چرا امامى كه بايد بين مردم حضور داشته باشد و آنان را هدايت و رهبرى كند، غايب شده و در پنهانى زندگى مىكند؟
پاسخ:
غيبت امام مهدى(عج) يكى از پديدههايى است كه با اراده و تدبير خداوند رخ داده است ؛ پس به طور حتم داراى حكمت و مصلحتى مهم و قابل توجه است.
عبداللَّه بن فضل هاشمى مىگويد : از امام صادق«ع» شنيدم كه مىفرمود : «صاحب الامر، غيبتى دارد كه ناگزير اتفاق مىافتد و ناراستان و طرفداران باطل به شك مىافتند». عرض كردم : «فدايت شوم چرا چنين مىشود؟» فرمود : «به خاطر چيزى كه ما اجازه نداريم، آن را براى شما بازگو كنيم». عرض كردم : «حكمت و فايده اين غيبت چيست؟» فرمود : «حكمت غيبت او، همان حكمت غيبت آن عده از حجتهاى خداوند است كه قبلاً از آنها ياد شده است ؛ حكمت اين غيبت نيز تا بعد از ظهور آن حضرت، بر مردم معلوم نخواهد شد ؛ همان طور كه حكمت كارهايى كه خضر انجام داد، تا قبل از جدا شدنش از موسى، معلوم نشد. اى پسر فضل! اين امرى الهى است و سرّ آن و جهات پنهانى آن نيز، الهى و به خدا مربوط است و هنگامى كه ما مىدانيم خداوند عزّوجل حكيم است، قبول و اعتراف مىكنيم كه تمام كارهايش، عين حكمت و درستى است ؛ هر چند كه علت و چرايى آن كارها، براى ما روشن نشده باشد» اثبات الهداة، ج 3، ص 488، ج 217..
بر اساس اين حديث، علّت و حكمت اصلى «غيبت»، براى ما معلوم نيست و پس از ظهور مهدى(عج) آشكار مىگردد ؛ ولى در روايات متعدد ديگر، اسرار و عللى براى غيبت آن حضرت بيان شده كه قابل توجّه است و مىتواند ما را نسبت به وقوع غيبت و لزوم آن به اطمينان بيشترى برساند.
در اينجا عوامل و حكمتهاى غيبت - بر اساس يك دستهبندى جديد و جامع - بيان مىشود ؛ بنابراين تقسيم، غيبت امام مهدى(عج) هم از جانب خدا و به خواست و اراده او بوده است و هم مردم، حاكمان ظالم و شيعيان در آن نقش و تأثير داشتهاند.
يك. اراده و خواست خداوند
طبق بيان روايات، غيبت امام مهدى(عج)، بيشتر از ناحيه خدا و بر اساس مشيّت، حكمت و اراده او بوده است. در روند پيشينهدار تاريخ، وقايع و رويدادهاى شگفت و خارقالعادهاى رخ داده و اينها بر اساس سنت و قوانين الهى حاكم بر هستى بوده است. زندگى طولانى و غيبت امام مهدى(عج) نيز از چهارچوب اين قانون خارج نيست. خداوند با غيبت حجت خود، اهداف و اغراض زير را در نظر داشته است :
1-1. آزمون و امتحان مردم
يكى از حكمت الهى در مسئله «غيبت حجت»، امتحان و آزمايش انسانها - به خصوص شيعيان - است ؛ يعنى، امتحان و آزمايش گروهى كه ايمان محكمى ندارند تا باطنشان ظاهر شود. كسانى هم كه ايمان در اعماق دل آنان ريشه دوانده، به واسطه انتظار و صبر بر شدايد و ايمان به غيب، ارزش و قدرشان معلوم مىگردد و به درجاتى از ثواب نايل مىآيند.
زرارة بن اعين مىگويد : از امام صادق«ع» شنيدم كه مىفرمود : «قائم قبل از قيامش غيبتى دارد ؛ گفتم : چرا؟ فرمود : مىترسد... (تا آنجا كه فرمود:) «... و هو المنتظر غير انَّ اللهِ يُحبّ ان يمتحن الشيعه، فعند ذلك يرتاب المبطلون»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 472، ح 150. ؛ «او منتظر است ؛ اما خداوند دوست دارد شيعه را آزمايش كند ؛ آن گاه معتقدان و طرفداران باطل به شك مىافتند».
جابر گويد : به امام باقر«ع» عرض كردم، فَرَج شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود : «هيهات! هيهات! : لايكونُ فَرَجُنا حتّى تُغَربلوا ثُمَّ تُغَربلوا حتى يذهب الكيدر و يبقى الصفو»؛ بحار الانوار، ج 52، ص 113. ؛ «دور است، دور است ؛ فرج ما پيش نخواهد آمد تا اينكه غربال شويد، باز غربال شويد... تا اينكه ناخالصى از بين برود و صافى باقى بماند». بر اين اساس آزمايش مردم از دو جهت صورت مىگيرد :
الف. چون اصل غيبت بسيار طولانى مىشود، بيشتر مردم در شك و ترديد مىافتند و برخى در اصل ولادت و بعضى نيز در بقاى آن حضرت شك مىكنند.
ب. شدتها و پيشامدهاى ناگوار، باعث مىشود كه حفظ ايمان و استقامت در راه دين، بسيار دشوار گردد و ايمان افراد در مخاطرات سخت واقع شود امامت و مهدويت، ج 2، ص 351 و 352..
اگر كسى اعتقاد خود را به امام«ع» از دست ندهد و يا در مشكلات و سختىها استقامت داشته و مؤمن باشد، از اين امتحان سربلند بيرون مىآيد.
امام صادق«ع» نيز فرموده است : «... لابُدّ للناس ان يمحصّوا، و يميّزوا و يغربلوا و يخرج الغربال خلق كثير»؛ همان. ؛ «مردم بايد خالص و پاك شوند و از هم تميير داده شد و غربال شوند و مردم بسيارى از غربال خارج شوند».
1-2. اتمام حجّت
با غيبت طولانى ولىّ الهى، همه گروهها، افراد، انديشهها و نظامها، امكان حكومت بر مردم و مديريت جامعه را پيدا كرده و ضعف و ناتوانى خود را در اداره جامعه و رفع مشكلات و گسترش عدالت بروز مىدهند. اين در حالى است كه حكومت و ولايت بر مردم، شايسته و بايسته اولياى الهى - به خصوص دوازده امام معصوم - است و خداوند مىخواهد بدين ترتيب با مردم اتمام حجت كند و توجّه و خواست آنان را به حكومت معصومان جلب نمايد.
امام صادق«ع» در اين زمينه مىفرمايد : «ما يكون هذا الامر حتّى لا يبقى صنفٌ من النّاس الا و قد ولّوا على الناس حتى لا يقول قائلٌ : اِنّا لو وَلَّينا، لَعَدَ لنا ؛ ثمّ يقومُ القائم بالحقّ و العدل»؛ بحار الانوار، ج 52، ص 244. ؛ «ظهور تحقق نمىيابد تا اينكه گروهى نماند، مگر اينكه بر مردم حكومت كرده باشد تا كسى نگويد : اگر ما حكومت داشتيم ؛ عدالت را (مىگسترانديم)! آن گاه قائم به حق و عدل قيام مىكند».
1-3. تطابق و همسانى با پيامبران
خداوند بنابر مصالحى، انبياى گذشته را براى مدّتى از بين مردم مخفى مىكرد ؛ پس خواست كه اين موضوع را درباره حضرت مهدى هم پياده كند تا آن حضرت، آخرين غيبت را انجام دهد و اين سنّت الهى به طور كامل و تمام، به منصّه ظهور رسد. حنان بن سدير به نقل از پدرش از امام صادق«ع» نقل مىكند : «قائم ما غيبتى دارد كه طولانى مىشود»، عرض كردم : «اى فرزند رسول خدا! علّت آن چيست؟ فرمود : «انّ الله عزوجل أبى الاّ ان يجرى فيه سنن الانبياء فى غيباتهم و انّه لابدّ له... من استيفاء مدد غيباتهم : قال الله عز و جل : «لتَرَكبُنَّ طَبقاً عن طبق»؛ اَى سنّنا على سنن من كان قبلكم»؛ بحار الانوار، ج 51، ص 142 ؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 486، ح 212 ؛ الخرائج، ج 2، ص 955. ؛ «خداوند نمىخواهد اين امر انجام شود ؛ مگر اينكه تمام سنتهايى را كه پيامبران در غيبتهايشان داشتهاند، در اين غيبت قرار دهد... بنابراين بايد تمام مدّت، مجموع غيبتهاى پيامبران، در اين غيبت وجود داشته باشد. خداوند مىفرمايد : «لتركبُنّ طبقاً عن طبق»؛ ؛ مقصود اين است كه سنتهاى گذشتگان، در مورد شما جارى خواهد شد».
1-4. هدايت بخشى مداوم
همان طور كه در مباحث گذشته اشاره شد، امامان واسطه فيض الهى و منبع هدايت و راهنمايى مردم هستند. خداوند به منظور استمرار هدايت مردم - وقتى آنان در برههاى از زمان نعمت بىنظير الهى (امام معصوم) را قدردان نبودند - طبق مصلحت، وجود او را در پس پرده غيبت قرار مىدهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فيض و رحمت حق از طريق او به بندگان ادامه يابد و راه هدايت و رستگارى بر روى مردم باز باشد. به نظر مىرسد با توجّه به وجود مشكلات زياد فراروى امامان، غيبت، بهترين وسيله اين هدايت بخشى باشد.
امير مؤمنان«ع» فرموده است : «لا تخلوا الأرضُ من قائم للهِ بِحُجَّة اَمّا ظاهراً مشهوراً و اِمّا خائِفاً مغموراً لئلاّ تبطُلَ حُجَجُ اللهِ و بيّناته...»؛ نهج البلاغه، حكمت 147. ؛ «زمين هيچ گاه از حجت الهى خالى نيست كه براى خدا با برهان روشن، قيام كند (به صورت) آشكار و شناخته شده و يا بيمناك و پنهان ؛ تا حجت خدا باطل نشود و نشانههايش از ميان نرود (دليلهاى روشن هدايت از بين نروند)».
1-5. ظهور نسل مؤمن از صلب كافر و منافق
طول غيبت، باعث مىشود كه در اصلاب فاسدان و منافقان و كافران، اگر مؤمنى باقى باشد، همه به دنيا بيايند ؛ چنان كه شيوه امامان معصوم نيز چنين بوده و حتى پيش بينىهايى در مورد بعضى از افراد منافق و ناصبى داشتند. بعد از مدتى نيز از صلب آنان، افرادى مؤمن و دوستدار اهل بيت«ع» به دنيا مىآمدند.
ابراهيم كرخى مىگويد : به امام صادق«ع» عرض كردم : خداوند سالمت بدارد ؛ آيا على«ع» در دين خدا قوى نبود؟ فرمود : آرى چنين بود : گفتم : پس چگونه مردم بر او چيره شدند و او جلوى ايشان نايستاد؟ چه چيزى باعث شد جلوى آنها را نگيرد؟ فرمود : آيهاى از قرآن، او را از اين كار بازداشت. گفتم : آن آيه كدام است؟ فرمود : «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً»؛ فتح (48)، آيه 25.. خداوند عز و جل فرزندانى مؤمن، در پشت افرادى از كافران و منافقان قرار داده است و حضرت على، پدران كافر يا منافق را نمىكشت تا اينكه اين امانتهاى الهى از پشت آنان خارج شوند و وقتى اين فرزندان از صلب آنان خارج مىشدند، بر هر كدام كه دست مىيافت، با آنها مىجنگيد. قائم ما اهل بيت نيز چنين است، تا تمام امانتهاى الهى از پشت پدرانشان (كافران و منافقان) خارج نشوند، ظهور نكرده و كسى را نمىكشد. اما وقتى امانتها خارج شدند، بر كافران و منافقان مسلّط شده، آنان را مىكشد» اثبات الهداة، ج3، ص 489، ح 224 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 97، ح 9..
1-6. ظهور قدرشناسى
يكى از حكمتها و اسرار مهم غيبت امام مهدى(عج)، توجّه بيشتر مردم، به قدر و منزلت آن موعود امتها است. پس از آن همه قدرناشناسى كه نسبت به پدران بزرگوار آن حضرت روا داشتند، او در پس پرده غيبت قرار گرفت تا گوهر گرانبهاى وجودش، بيشتر مورد توجّه قرار گيرد و هنگام ظهور با پذيرش و استقبال كامل مردم رو به شود.
دو. نقش و تأثير مردم
يكى از عوامل مهم غيبت امام مهدى(عج)، عدم همراهى و تمكين مردم از آن حضرت و سستى و قصور در يارى امام«ع» است ؛ چنان كه امامان پيشين، از اين ناحيه آسيبهاى فراوانى ديدند و مرارتها كشيدند. نتيجه اين معصيت و نافرمانى بزرگ مردم، كشته شدن و شهادت همه آنان و از دست دادن حكومت بوده است! بر اين اساس غيبت امام مهدى(عج) بيشتر از ناحيه خود مردم بوده است ؛ نه از سوى امام زمان(عج)، خواجه نصير الدين طوسى مىگويد : «وجوده لطفٌ و تصرّفه لطف آخر و عدمه منّا»؛ كشف المراد، ص 285. «وجود امام، لطف است (از سوى خدا) و تصرّف او (در امور) لطفى ديگر است و غيبت او، مربوط به خود ما است» ؛ يعنى، عدم حضور امام و غيبت او از ناحيه خود ما و مشكلات و موانعى است كه ما به وجود آوردهايم. در مورد نقش مردم در غيبت امام مهدى(عج) مىتوان به چند مورد اشاره كرد :
2-1. تأديب و متنبّه شدن
وقتى مردم به وظايف و مسئوليتهاى خود، در برابر امام و پيشواى بر حق خود، پايبند نباشند و از اطاعت و يارى او سرپيچى كنند و از جان و مالش محافظت نكنند ؛ روا است كه خداوند، آن امام را براى مدتى از مردم جدا سازد و تأديبشان كند. در اين صورت مردم از بسيارى از مواهب و الطاف امام معصوم«ع»، بىبهره مانده و از بركات ظاهرى وجود او محروم مىشوند و اين نشانگر غضب و خشم الهى است.
محمد بن فرج مىگويد: امام ابوجعفر«ع» برايم نوشت : «اذا غضب الله - تبارك و تعالى - على خلقه نحاناً عن جوارهم»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 447، ح 38 ؛ كافى، ج 1، ص 343. ؛ «وقتى خداوند متعال بر مردم خشم گيرد، ما را از كنارشان دور مىسازد».
مروان انبارى نقل مىكند : از امام باقر«ع» (نوشته يا پيامى) صادر شد كه : «انّ الله اذا كره لنا جوار قوم نزعنا من بين اظهرهم»؛ همان، ص 498، ح 271 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 90. ؛ «وقتى خداوند، بودن ما را در ميان قومى ناخوش دارد، ما را از ميان آنان خواهد برد».
2-2. ستمكارى و نادانى مردم
ظلم و ستمى كه مردم هم بر خود و هم بر ديگران روا مىدارند و از حجت الهى، به جهت جهل و نادانىشان بهره كافى نمىبرند، موجب غيبت امام«ع» شده است. حضرت على«ع» در اين زمينه مىفرمايد : «واعلموا انّ الارض لا تخلوا من حجّة الله ولكنّ الله سيعمى خلقه منها بظلمهم وجورهم و اسرافهم على انفسهم»؛ بحار الانوار، ج 51، ص 113، ح 8. ؛ «اى مردم بدانيد كه زمين هرگز از حجّت الهى خالى نمىماند، اما پروردگار، مردم را به جهت ظلم و ستمى كه مرتكب مىشوند و نيز به جهت اسراف و زياده روىهاى كه در حق خود انجام مىدهند، از ديدن حجّت خودش (امام مهدى(عج)) محروم مىسازد».
در نقل ديگر آمده است : «...لكن الله سيعمى خلقه عنها بظلمهم و جهلهم، ولو خلت الارض ساعة واحدة من حجّة الله ساخت باهلها لكن الحجة تعرف الناس و لا يعرفونها...»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 532، ج 463. ؛ «... خداوند به واسطه نادانى و ستمكارى مردم، ديده ايشان را از ديدن حجتش فرو مىبندد... سپس حجت (در زمان غيبت) مردم را مىشناسد ؛ ولى آنان او را نمىشناسند».
سه. دشمنان عنود و ستمگر
يكى از موانع و چالشهاى اساسى فراروى امامان معصوم«ع»، وجود حاكمان ظالم، دشمنان جاهل و كينهجو و نفاق پيشگان دنيا دوست بوده است. اين امر منجر به غصب خلافت، كشته شدن امامان، انزوا و محدوديت، فشارهاى مالى و اقتصادى، جلوگيرى از ارتباط با مردم و... شده بود.
امام مهدى(عج) نيز با همه اين خطرات رو به رو بود و حكمت الهى اقتضا مىكرد كه آن حضرت از ديدگاهها غايب شود. با توجه به اين امر بديهى، عوامل زير در غيبت آن حضرت نقش و تأثير زيادى داشته است :
3-1. جلوگيرى از كشته شدن
امام حسن عسكرى«ع» فرمود : «بنىاميه و بنىعباس، شمشيرهاى خود را براى ما تيز كردند ؛ زيرا خوب مىدانستند كه آنها در خلافت حقى ندارند. آنان از ترس اينكه خلافت به جاى خود برگردد و در ميان صاحبان اصلىاش مستقرّ شود، به كشتن اهل بيت پيامبر«ص» و از بين بردم سلاله آن حضرت، همت گماشتند تا شايد از ولادت حضرت قائم جلوگيرى كنند و يا او را به قتل برسانند ؛ ولى خداوند اراده كرد كه او را بر احدى از دشمنان آشكار نكند و نور خود را به اتمام رساند ؛ اگر چه مشركان خوش ندارند» منتخب الاثر، ص 291..
زراره مىگويد : از امام صادق«ع» شنيدم كه مىفرمود : «يا زرارة لابُدّ للقائم من غيبة»؛ «به درستى كه براى قائم غيبتى هست». پرسيدم : براى چه : فرمود : «يخاف على نفسه»؛«بر جان خويش مىترسد» كمال الدين، ج 2، ص 481، ح 7..
امام باقر«ع» مىفرمايد : «اذا ظهر قائمنا اهل البيت«ع» قال :«ففررت منكم فوهب لى ربى حكما» خفتكم على نفسى و جئتكم لما اذن ربّى و اصلح لى امرى»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 583، ح 777.
؛ «وقتى قائم ما اهل بيت، ظهور كند، مىگويد : «ففرت منكم...»؛ از ميان شما رفتم چون از شما بر جان خود بيمناك بودم و اينك چون پروردگارم اذن داد و امر فرجم را به سامان رسانيد، به ميانتان آمدم».
در اينجا بيان دو نكته خالى از فايده نيست :
الف. ترس حضرت بر جان خود، براى آن است كه او، آخرين ذخيره الهى است كه بايد براى تحقق عدالت جهانى - كه وعده حتمى خداوند است - باقى بماند ؛ وگرنه او نيز مانند پدران بزرگوارش، از شهادت در مسير تحقّق اهداف الهى، استقبال مىكند.
ب. خداوند متعال، هر چند قادر و توانا است كه در هر زمان و هر ساعت، آن حضرت را ظاهر و به طور قهر و غلبه، بر تمام ملل و حكومتها - پيش از فراهم شدن اسباب - غالب سازد ؛ ولى چون جريان اين جهان را بر مجراى اسباب و مسبّبات قرار داده و تا زمانى كه اسباب چنان ظهورى فراهم نشود، قيام آن حضرت به تأخير خواهد افتاد و اگر پيش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود، از حفظ قتل مصون نخواهد ماند ر.ك : امامت و مهدويت، ج 3، ص 347..
3-2. خطر دشمنان داخلى و اهل نفاق
علاوه بر خطرى كه از ناحيه خلفاى عباسى متوجه امام مهدى(عج) بود ؛ توطئه و اقدامات شومى نيز از طرف بعضى از نزديكان فاسد و نفاق پيشه عليه آن حضرت صورت مىگرفت و خطراتى را متوجه او مىساخت. نمونه روشن اين خطر را مىتوان در اقدامات جعفر كذّاب جست و جو كرد. او با دستگاه خلافت ارتباط نزديكى داشت و مىخواست به كمك آنان مقام و دارايى امام عسكرى«ع» را تصاحب كند و فرزند او را به كشتن دهد...!!
امام هادى«ع» مىفرمود : «از پسرم جعفر دورى كنيد كه او براى من، به منزله نمرود (پسر نوح) است نسبت به حضرت نوح كه قرآن كريم در حق او مىفرمايد : نوح گفت : پسر من از كسان من است (؛ولى) خدا فرمود : اى نوح! او از كسان تو نيست كه آن عملى (فرزندى) است، غير صالح» الزام الناصب، ص 114 ؛ يوم الخلاص، ج 1، ص 188..
بر اين اساس امام عسكرى«ع» فرمود : «...اگر جعفر بتواند مرا بكشد، هرگز دريغ نمىكند!!» الزام الناصب، ص 114 ؛ يوم الخلاص، ج 1، ص 189.
امام سجاد«ع» در پيش گويى خود، درباره جعفر كذّاب مىفرمايد : «گويى با چشم خود مىبينم كه جعفر كذّاب (برادر امام عسكرى)، طاغوت زمانش را وادار كرده كه به جست و جوى ولىّ خدا بپردازد و آن غايب از ديدهها، در حفظ و حراست الهى است و حفاظت خانه پدر، بر عهده او است. اين از باب جهالت جعفر به ولادت آن حضرت و طمع در كشتن او است، اگر دست بيابد، و اين به طمع گرفتن ميراث پدرش به ناحق است».
چهار. نقش امام زمان(عج)
غيبت و پنهان زيستى امام مهدى(عج)، مىتواند از ناحيه و خواست خود آن حضرت باشد، يعنى، آن حضرت برابر تحقّق بعضى از اهداف و برنامههايش و رهايى از قيد و بند حكومتها و با اذن الهى، از ديدهها غايب شده است. در اين رابطه مىتوان به مؤلّفههاى زير اشاره كرد :
4-1. بيعت نكردن با حاكمان
يكى از عواملى كه در روايات بسيار به آن اشاره شده، عدم بيعت امام مهدى(عج) با خلفاى جور و طاغوتها است، آن حضرت به جهت اينكه مثل پدرانش مجبور به بيعت با آنان نشود، به فرمان خدا از چشم مردم مخفى شد. «بيعت، نوعى عقد و قرارداد دو سويه بين حاكم و فرمانبرداران است كه از يك سو خليفه را متعهد به اداره جامعه... مىكند و از طرف ديگر بيعتكنندگان متعهد مىشوند، ضمن شنيدن و اطاعت از خليفه، از او حمايت كنند» نظام سياسى و دولت در اسلام، ص 89..
آن حضرت زمانى كه ظهور مىكند، بيعت هيچ كس و هيچ حكومت غاصب و ستمگرى را - حتى به عنوان تقيه - بر گردن ندارد. او قيام مىكند، در حالى كه نسبت به احدى از جباران و حكومتهاى مختلف، تمكين و تسكين ندارد و از راه تقيه هم حكومتهاى غير اسلامى ناكامل را در ظاهر امضا نكرده است. او اكمل مظاهر اسم «العادل»، «السلطان»، «الغالب» و «الحاكم» است و چنان شخصيت و مقامى از اينكه تحت سلطنت غير خدا واقع شود. يا به حكومتى از حكومتهاى جائر به تقيه رأى داده باشد - بر حسب اخبار - محفوظ و محروس است و چنان كه از اخبار فراوان استفاده مىشود، آن حضرت به تقيه عمل نمىكند و حق را آشكار و باطل را از صفحه روزگار بر مىاندازد. پس يكى از حكمتها و مصالح غيبت، اين است كه امام«ع»، پيش از رسيدن وقت ظهور و مأمور شدن به قيام، ناچار نمىشود، مانند پدران بزرگوارش، از راه تقيه با خلفا و زمامداران و سياستمداران وقت، بيعت كند و وقتى كه ظاهر مىشود، هيچ بيعتى در گردن او نيست و هيچ حكومتى را بر خود - غير از حكومت خدا و احكام و قوانين قرآن، حتى به ظاهر و از روى تقيه هم - نپذيرفته است امامت و مهدويت، ج 2، ص 350..
امام زمان(عج) خود در اين زمينه مرقوم فرموده است :
«...و اما علّةُ ما وقَعَ مِنَ الغيبةِ، فانّ الله عزّ و جل يقول : «يا ايها الذين آمنوا لا تسئلوا عن اشياء...»؛ انّه لم يكن احَد من آبائى الاّ وَقعت فى عنقه بيعته لطاغية زمانِهِ و انّى اَخرُجُ حين اخرج و لا بيعة لِاَحدِ الطواغيت فى عُنُقى...»؛ يوم الخلاص، ج 1، ص 201 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 92. ؛ «اما در مورد علت غيبت، خداى متعال مىفرمايد : «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هرگز نپرسيد از مسائلى كه اگر فاش شود، شما را اندوهگين سازد...» هر يك از پدران من بيعتى از طاغوتهاى زمان به گردن داشت، ولى من به هنگامى ظهور خواهم كرد كه بيعت احدى از طاغوتها، بر گردنم نباشد».
امام صادق«ع» مىفرمايد : «يقومُ القائمُ و ليسَ لِاَحَد فى عُنقِهِ عهدٌ و لا عقد و لا بيعة»؛ الغيبة النعمانى، ص 89 و 100 ؛ اصول كافى، ج 1، ص 342. ؛ «قائم ما در حالى ظهور مىكند كه در گردن او، براى احدى، عهد و پيمان و بيعتى نباشد».
امام على«ع» در اين باره فرموده بود : «هنگامى كه قائم ما قيام كند، براى احدى در گردن او بيعت نخواهد بود. از اين جهت ولادت او مخفى مىشود و خود از ديدهها پنهان مىباشد» بشارة الاسلام، ص 52 ؛ اعلام الورى، ص 400 ؛ منتخب الاثر، ص 251..
4-2. آماده شدن جهان و افكار عمومى
يكى از علتهاى مهم غيبت امام مهدى(عج) و طولانى شدن پنهان زيستى آن حضرت، آماده ساختن جامعه بشرى، براى رسيدن به مقصد نهايى و الهى خود است. آمادگى جهان عبارت است از : بالا رفتن سطح آگاهى مردم و درك نياز به پيشوايى عادل و عالم، به وجود آمدن امكانات و زمينههاى مناسب براى تشكيل يك حكومت جهانى، به ستوه آمدن مردم از ظلم و بيدادگرى و خواست جهانى و مردمى براى گسترش و احياى عدالت، معنويت و امنيت جهانى. تا اين زمان (آمادگى جهانى) فرا رسد، حضرت در غيبت خواهند بود ؛ زيرا وظيفه حضرت، تحقّق فراگير و گسترده تمامى اهداف و برنامههاى پيامبران و اوليا است و اقدامات و اصطلاحات او، نيازمند درك بالا و شعور مترقى از سوى مردم است.
شيخ طوسى مىگويد : «فلسفه غيبت فقدان قدرت لازم امام است كه بايد مردم به آن همت گمارند ؛ در واقع تا هنگامى كه مردم زمينه اقتدار او را فراهم سازند، غيبت تداوم خواهد يافت ؛ چرا كه خداوند خواستار تقويت حضرت مهدى(عج)، به وسيله بشر است، نه فرشتگان» تلخيص الشافى، ج 1و2، ص 95 (نشر عزيزى)..
5-1. آماده سازى و تربيت شيعيان
يكى از حكمتهاى «پنهان زيستى» امام زمان(عج)، اين بود كه شيعيان ضعيف و كم ظرفيت، تربيت شده و سطح آگاهى و تحمّل و آمادگى آنها بالا برود.
على بن يقطين از امام كاظم نقل مىكند كه : «شيعيان با آرزوها، تربيت مىشوند» پدرم يقطين به من گفت : چه آنچه راجع به سلطنت بنىعباس به ما گفته شده بود، انجام شد ؛ ولى آنچه كه به شما درباره فرج اهل بيت گفته شده بود، انجام نشد؟
به او گفتم : آن چه كه به ما و شما گفته شده بود، هر دو از يك جا صادر شده است ؛ نهايت اينكه وعدهاى كه به شما داده شد، سر رسيد اما وعده ما - چون زمانش حتى نبود - هنوز نرسيده است. در عين حال ما را با ايجاد اميد و آرزوى آن دوران تربيت كردند ؛ چون اگر از همان نخست، به ما مىگفتند كه : فرجبيت، تا سال دويستم يا سيصدم انجام مىشود، هر آينه مردم قساوت قلب مىگرفتند و عموم آنان از اسلام بر مىگشتند! اما هميشه به ما گفتهاند : به همين زودى و با سرعت اين كار انجام مىشود تا قلبهاى مردم حفظ شود و فرج را نزديك بدانند» مرآة العقول، ج 4، ص 176، ج 6 (به نقل از : مطلع الفجر، ص 27.. (مهدويت1، رحيم كارگر)
منبع: پرسمان
شرح پرسش:
سبب غيبت امام زمان علیه السلام چيست؟ چرا امامى كه بايد بين مردم حضور داشته باشد و آنان را هدايت و رهبرى كند، غايب شده و در پنهانى زندگى مىكند؟
پاسخ:
غيبت امام مهدى(عج) يكى از پديدههايى است كه با اراده و تدبير خداوند رخ داده است ؛ پس به طور حتم داراى حكمت و مصلحتى مهم و قابل توجه است.
عبداللَّه بن فضل هاشمى مىگويد : از امام صادق«ع» شنيدم كه مىفرمود : «صاحب الامر، غيبتى دارد كه ناگزير اتفاق مىافتد و ناراستان و طرفداران باطل به شك مىافتند». عرض كردم : «فدايت شوم چرا چنين مىشود؟» فرمود : «به خاطر چيزى كه ما اجازه نداريم، آن را براى شما بازگو كنيم». عرض كردم : «حكمت و فايده اين غيبت چيست؟» فرمود : «حكمت غيبت او، همان حكمت غيبت آن عده از حجتهاى خداوند است كه قبلاً از آنها ياد شده است ؛ حكمت اين غيبت نيز تا بعد از ظهور آن حضرت، بر مردم معلوم نخواهد شد ؛ همان طور كه حكمت كارهايى كه خضر انجام داد، تا قبل از جدا شدنش از موسى، معلوم نشد. اى پسر فضل! اين امرى الهى است و سرّ آن و جهات پنهانى آن نيز، الهى و به خدا مربوط است و هنگامى كه ما مىدانيم خداوند عزّوجل حكيم است، قبول و اعتراف مىكنيم كه تمام كارهايش، عين حكمت و درستى است ؛ هر چند كه علت و چرايى آن كارها، براى ما روشن نشده باشد» اثبات الهداة، ج 3، ص 488، ج 217..
بر اساس اين حديث، علّت و حكمت اصلى «غيبت»، براى ما معلوم نيست و پس از ظهور مهدى(عج) آشكار مىگردد ؛ ولى در روايات متعدد ديگر، اسرار و عللى براى غيبت آن حضرت بيان شده كه قابل توجّه است و مىتواند ما را نسبت به وقوع غيبت و لزوم آن به اطمينان بيشترى برساند.
در اينجا عوامل و حكمتهاى غيبت - بر اساس يك دستهبندى جديد و جامع - بيان مىشود ؛ بنابراين تقسيم، غيبت امام مهدى(عج) هم از جانب خدا و به خواست و اراده او بوده است و هم مردم، حاكمان ظالم و شيعيان در آن نقش و تأثير داشتهاند.
يك. اراده و خواست خداوند
طبق بيان روايات، غيبت امام مهدى(عج)، بيشتر از ناحيه خدا و بر اساس مشيّت، حكمت و اراده او بوده است. در روند پيشينهدار تاريخ، وقايع و رويدادهاى شگفت و خارقالعادهاى رخ داده و اينها بر اساس سنت و قوانين الهى حاكم بر هستى بوده است. زندگى طولانى و غيبت امام مهدى(عج) نيز از چهارچوب اين قانون خارج نيست. خداوند با غيبت حجت خود، اهداف و اغراض زير را در نظر داشته است :
1-1. آزمون و امتحان مردم
يكى از حكمت الهى در مسئله «غيبت حجت»، امتحان و آزمايش انسانها - به خصوص شيعيان - است ؛ يعنى، امتحان و آزمايش گروهى كه ايمان محكمى ندارند تا باطنشان ظاهر شود. كسانى هم كه ايمان در اعماق دل آنان ريشه دوانده، به واسطه انتظار و صبر بر شدايد و ايمان به غيب، ارزش و قدرشان معلوم مىگردد و به درجاتى از ثواب نايل مىآيند.
زرارة بن اعين مىگويد : از امام صادق«ع» شنيدم كه مىفرمود : «قائم قبل از قيامش غيبتى دارد ؛ گفتم : چرا؟ فرمود : مىترسد... (تا آنجا كه فرمود:) «... و هو المنتظر غير انَّ اللهِ يُحبّ ان يمتحن الشيعه، فعند ذلك يرتاب المبطلون»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 472، ح 150. ؛ «او منتظر است ؛ اما خداوند دوست دارد شيعه را آزمايش كند ؛ آن گاه معتقدان و طرفداران باطل به شك مىافتند».
جابر گويد : به امام باقر«ع» عرض كردم، فَرَج شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود : «هيهات! هيهات! : لايكونُ فَرَجُنا حتّى تُغَربلوا ثُمَّ تُغَربلوا حتى يذهب الكيدر و يبقى الصفو»؛ بحار الانوار، ج 52، ص 113. ؛ «دور است، دور است ؛ فرج ما پيش نخواهد آمد تا اينكه غربال شويد، باز غربال شويد... تا اينكه ناخالصى از بين برود و صافى باقى بماند». بر اين اساس آزمايش مردم از دو جهت صورت مىگيرد :
الف. چون اصل غيبت بسيار طولانى مىشود، بيشتر مردم در شك و ترديد مىافتند و برخى در اصل ولادت و بعضى نيز در بقاى آن حضرت شك مىكنند.
ب. شدتها و پيشامدهاى ناگوار، باعث مىشود كه حفظ ايمان و استقامت در راه دين، بسيار دشوار گردد و ايمان افراد در مخاطرات سخت واقع شود امامت و مهدويت، ج 2، ص 351 و 352..
اگر كسى اعتقاد خود را به امام«ع» از دست ندهد و يا در مشكلات و سختىها استقامت داشته و مؤمن باشد، از اين امتحان سربلند بيرون مىآيد.
امام صادق«ع» نيز فرموده است : «... لابُدّ للناس ان يمحصّوا، و يميّزوا و يغربلوا و يخرج الغربال خلق كثير»؛ همان. ؛ «مردم بايد خالص و پاك شوند و از هم تميير داده شد و غربال شوند و مردم بسيارى از غربال خارج شوند».
1-2. اتمام حجّت
با غيبت طولانى ولىّ الهى، همه گروهها، افراد، انديشهها و نظامها، امكان حكومت بر مردم و مديريت جامعه را پيدا كرده و ضعف و ناتوانى خود را در اداره جامعه و رفع مشكلات و گسترش عدالت بروز مىدهند. اين در حالى است كه حكومت و ولايت بر مردم، شايسته و بايسته اولياى الهى - به خصوص دوازده امام معصوم - است و خداوند مىخواهد بدين ترتيب با مردم اتمام حجت كند و توجّه و خواست آنان را به حكومت معصومان جلب نمايد.
امام صادق«ع» در اين زمينه مىفرمايد : «ما يكون هذا الامر حتّى لا يبقى صنفٌ من النّاس الا و قد ولّوا على الناس حتى لا يقول قائلٌ : اِنّا لو وَلَّينا، لَعَدَ لنا ؛ ثمّ يقومُ القائم بالحقّ و العدل»؛ بحار الانوار، ج 52، ص 244. ؛ «ظهور تحقق نمىيابد تا اينكه گروهى نماند، مگر اينكه بر مردم حكومت كرده باشد تا كسى نگويد : اگر ما حكومت داشتيم ؛ عدالت را (مىگسترانديم)! آن گاه قائم به حق و عدل قيام مىكند».
1-3. تطابق و همسانى با پيامبران
خداوند بنابر مصالحى، انبياى گذشته را براى مدّتى از بين مردم مخفى مىكرد ؛ پس خواست كه اين موضوع را درباره حضرت مهدى هم پياده كند تا آن حضرت، آخرين غيبت را انجام دهد و اين سنّت الهى به طور كامل و تمام، به منصّه ظهور رسد. حنان بن سدير به نقل از پدرش از امام صادق«ع» نقل مىكند : «قائم ما غيبتى دارد كه طولانى مىشود»، عرض كردم : «اى فرزند رسول خدا! علّت آن چيست؟ فرمود : «انّ الله عزوجل أبى الاّ ان يجرى فيه سنن الانبياء فى غيباتهم و انّه لابدّ له... من استيفاء مدد غيباتهم : قال الله عز و جل : «لتَرَكبُنَّ طَبقاً عن طبق»؛ اَى سنّنا على سنن من كان قبلكم»؛ بحار الانوار، ج 51، ص 142 ؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 486، ح 212 ؛ الخرائج، ج 2، ص 955. ؛ «خداوند نمىخواهد اين امر انجام شود ؛ مگر اينكه تمام سنتهايى را كه پيامبران در غيبتهايشان داشتهاند، در اين غيبت قرار دهد... بنابراين بايد تمام مدّت، مجموع غيبتهاى پيامبران، در اين غيبت وجود داشته باشد. خداوند مىفرمايد : «لتركبُنّ طبقاً عن طبق»؛ ؛ مقصود اين است كه سنتهاى گذشتگان، در مورد شما جارى خواهد شد».
1-4. هدايت بخشى مداوم
همان طور كه در مباحث گذشته اشاره شد، امامان واسطه فيض الهى و منبع هدايت و راهنمايى مردم هستند. خداوند به منظور استمرار هدايت مردم - وقتى آنان در برههاى از زمان نعمت بىنظير الهى (امام معصوم) را قدردان نبودند - طبق مصلحت، وجود او را در پس پرده غيبت قرار مىدهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فيض و رحمت حق از طريق او به بندگان ادامه يابد و راه هدايت و رستگارى بر روى مردم باز باشد. به نظر مىرسد با توجّه به وجود مشكلات زياد فراروى امامان، غيبت، بهترين وسيله اين هدايت بخشى باشد.
امير مؤمنان«ع» فرموده است : «لا تخلوا الأرضُ من قائم للهِ بِحُجَّة اَمّا ظاهراً مشهوراً و اِمّا خائِفاً مغموراً لئلاّ تبطُلَ حُجَجُ اللهِ و بيّناته...»؛ نهج البلاغه، حكمت 147. ؛ «زمين هيچ گاه از حجت الهى خالى نيست كه براى خدا با برهان روشن، قيام كند (به صورت) آشكار و شناخته شده و يا بيمناك و پنهان ؛ تا حجت خدا باطل نشود و نشانههايش از ميان نرود (دليلهاى روشن هدايت از بين نروند)».
1-5. ظهور نسل مؤمن از صلب كافر و منافق
طول غيبت، باعث مىشود كه در اصلاب فاسدان و منافقان و كافران، اگر مؤمنى باقى باشد، همه به دنيا بيايند ؛ چنان كه شيوه امامان معصوم نيز چنين بوده و حتى پيش بينىهايى در مورد بعضى از افراد منافق و ناصبى داشتند. بعد از مدتى نيز از صلب آنان، افرادى مؤمن و دوستدار اهل بيت«ع» به دنيا مىآمدند.
ابراهيم كرخى مىگويد : به امام صادق«ع» عرض كردم : خداوند سالمت بدارد ؛ آيا على«ع» در دين خدا قوى نبود؟ فرمود : آرى چنين بود : گفتم : پس چگونه مردم بر او چيره شدند و او جلوى ايشان نايستاد؟ چه چيزى باعث شد جلوى آنها را نگيرد؟ فرمود : آيهاى از قرآن، او را از اين كار بازداشت. گفتم : آن آيه كدام است؟ فرمود : «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً»؛ فتح (48)، آيه 25.. خداوند عز و جل فرزندانى مؤمن، در پشت افرادى از كافران و منافقان قرار داده است و حضرت على، پدران كافر يا منافق را نمىكشت تا اينكه اين امانتهاى الهى از پشت آنان خارج شوند و وقتى اين فرزندان از صلب آنان خارج مىشدند، بر هر كدام كه دست مىيافت، با آنها مىجنگيد. قائم ما اهل بيت نيز چنين است، تا تمام امانتهاى الهى از پشت پدرانشان (كافران و منافقان) خارج نشوند، ظهور نكرده و كسى را نمىكشد. اما وقتى امانتها خارج شدند، بر كافران و منافقان مسلّط شده، آنان را مىكشد» اثبات الهداة، ج3، ص 489، ح 224 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 97، ح 9..
1-6. ظهور قدرشناسى
يكى از حكمتها و اسرار مهم غيبت امام مهدى(عج)، توجّه بيشتر مردم، به قدر و منزلت آن موعود امتها است. پس از آن همه قدرناشناسى كه نسبت به پدران بزرگوار آن حضرت روا داشتند، او در پس پرده غيبت قرار گرفت تا گوهر گرانبهاى وجودش، بيشتر مورد توجّه قرار گيرد و هنگام ظهور با پذيرش و استقبال كامل مردم رو به شود.
دو. نقش و تأثير مردم
يكى از عوامل مهم غيبت امام مهدى(عج)، عدم همراهى و تمكين مردم از آن حضرت و سستى و قصور در يارى امام«ع» است ؛ چنان كه امامان پيشين، از اين ناحيه آسيبهاى فراوانى ديدند و مرارتها كشيدند. نتيجه اين معصيت و نافرمانى بزرگ مردم، كشته شدن و شهادت همه آنان و از دست دادن حكومت بوده است! بر اين اساس غيبت امام مهدى(عج) بيشتر از ناحيه خود مردم بوده است ؛ نه از سوى امام زمان(عج)، خواجه نصير الدين طوسى مىگويد : «وجوده لطفٌ و تصرّفه لطف آخر و عدمه منّا»؛ كشف المراد، ص 285. «وجود امام، لطف است (از سوى خدا) و تصرّف او (در امور) لطفى ديگر است و غيبت او، مربوط به خود ما است» ؛ يعنى، عدم حضور امام و غيبت او از ناحيه خود ما و مشكلات و موانعى است كه ما به وجود آوردهايم. در مورد نقش مردم در غيبت امام مهدى(عج) مىتوان به چند مورد اشاره كرد :
2-1. تأديب و متنبّه شدن
وقتى مردم به وظايف و مسئوليتهاى خود، در برابر امام و پيشواى بر حق خود، پايبند نباشند و از اطاعت و يارى او سرپيچى كنند و از جان و مالش محافظت نكنند ؛ روا است كه خداوند، آن امام را براى مدتى از مردم جدا سازد و تأديبشان كند. در اين صورت مردم از بسيارى از مواهب و الطاف امام معصوم«ع»، بىبهره مانده و از بركات ظاهرى وجود او محروم مىشوند و اين نشانگر غضب و خشم الهى است.
محمد بن فرج مىگويد: امام ابوجعفر«ع» برايم نوشت : «اذا غضب الله - تبارك و تعالى - على خلقه نحاناً عن جوارهم»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 447، ح 38 ؛ كافى، ج 1، ص 343. ؛ «وقتى خداوند متعال بر مردم خشم گيرد، ما را از كنارشان دور مىسازد».
مروان انبارى نقل مىكند : از امام باقر«ع» (نوشته يا پيامى) صادر شد كه : «انّ الله اذا كره لنا جوار قوم نزعنا من بين اظهرهم»؛ همان، ص 498، ح 271 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 90. ؛ «وقتى خداوند، بودن ما را در ميان قومى ناخوش دارد، ما را از ميان آنان خواهد برد».
2-2. ستمكارى و نادانى مردم
ظلم و ستمى كه مردم هم بر خود و هم بر ديگران روا مىدارند و از حجت الهى، به جهت جهل و نادانىشان بهره كافى نمىبرند، موجب غيبت امام«ع» شده است. حضرت على«ع» در اين زمينه مىفرمايد : «واعلموا انّ الارض لا تخلوا من حجّة الله ولكنّ الله سيعمى خلقه منها بظلمهم وجورهم و اسرافهم على انفسهم»؛ بحار الانوار، ج 51، ص 113، ح 8. ؛ «اى مردم بدانيد كه زمين هرگز از حجّت الهى خالى نمىماند، اما پروردگار، مردم را به جهت ظلم و ستمى كه مرتكب مىشوند و نيز به جهت اسراف و زياده روىهاى كه در حق خود انجام مىدهند، از ديدن حجّت خودش (امام مهدى(عج)) محروم مىسازد».
در نقل ديگر آمده است : «...لكن الله سيعمى خلقه عنها بظلمهم و جهلهم، ولو خلت الارض ساعة واحدة من حجّة الله ساخت باهلها لكن الحجة تعرف الناس و لا يعرفونها...»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 532، ج 463. ؛ «... خداوند به واسطه نادانى و ستمكارى مردم، ديده ايشان را از ديدن حجتش فرو مىبندد... سپس حجت (در زمان غيبت) مردم را مىشناسد ؛ ولى آنان او را نمىشناسند».
سه. دشمنان عنود و ستمگر
يكى از موانع و چالشهاى اساسى فراروى امامان معصوم«ع»، وجود حاكمان ظالم، دشمنان جاهل و كينهجو و نفاق پيشگان دنيا دوست بوده است. اين امر منجر به غصب خلافت، كشته شدن امامان، انزوا و محدوديت، فشارهاى مالى و اقتصادى، جلوگيرى از ارتباط با مردم و... شده بود.
امام مهدى(عج) نيز با همه اين خطرات رو به رو بود و حكمت الهى اقتضا مىكرد كه آن حضرت از ديدگاهها غايب شود. با توجه به اين امر بديهى، عوامل زير در غيبت آن حضرت نقش و تأثير زيادى داشته است :
3-1. جلوگيرى از كشته شدن
امام حسن عسكرى«ع» فرمود : «بنىاميه و بنىعباس، شمشيرهاى خود را براى ما تيز كردند ؛ زيرا خوب مىدانستند كه آنها در خلافت حقى ندارند. آنان از ترس اينكه خلافت به جاى خود برگردد و در ميان صاحبان اصلىاش مستقرّ شود، به كشتن اهل بيت پيامبر«ص» و از بين بردم سلاله آن حضرت، همت گماشتند تا شايد از ولادت حضرت قائم جلوگيرى كنند و يا او را به قتل برسانند ؛ ولى خداوند اراده كرد كه او را بر احدى از دشمنان آشكار نكند و نور خود را به اتمام رساند ؛ اگر چه مشركان خوش ندارند» منتخب الاثر، ص 291..
زراره مىگويد : از امام صادق«ع» شنيدم كه مىفرمود : «يا زرارة لابُدّ للقائم من غيبة»؛ «به درستى كه براى قائم غيبتى هست». پرسيدم : براى چه : فرمود : «يخاف على نفسه»؛«بر جان خويش مىترسد» كمال الدين، ج 2، ص 481، ح 7..
امام باقر«ع» مىفرمايد : «اذا ظهر قائمنا اهل البيت«ع» قال :«ففررت منكم فوهب لى ربى حكما» خفتكم على نفسى و جئتكم لما اذن ربّى و اصلح لى امرى»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 583، ح 777.
؛ «وقتى قائم ما اهل بيت، ظهور كند، مىگويد : «ففرت منكم...»؛ از ميان شما رفتم چون از شما بر جان خود بيمناك بودم و اينك چون پروردگارم اذن داد و امر فرجم را به سامان رسانيد، به ميانتان آمدم».
در اينجا بيان دو نكته خالى از فايده نيست :
الف. ترس حضرت بر جان خود، براى آن است كه او، آخرين ذخيره الهى است كه بايد براى تحقق عدالت جهانى - كه وعده حتمى خداوند است - باقى بماند ؛ وگرنه او نيز مانند پدران بزرگوارش، از شهادت در مسير تحقّق اهداف الهى، استقبال مىكند.
ب. خداوند متعال، هر چند قادر و توانا است كه در هر زمان و هر ساعت، آن حضرت را ظاهر و به طور قهر و غلبه، بر تمام ملل و حكومتها - پيش از فراهم شدن اسباب - غالب سازد ؛ ولى چون جريان اين جهان را بر مجراى اسباب و مسبّبات قرار داده و تا زمانى كه اسباب چنان ظهورى فراهم نشود، قيام آن حضرت به تأخير خواهد افتاد و اگر پيش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود، از حفظ قتل مصون نخواهد ماند ر.ك : امامت و مهدويت، ج 3، ص 347..
3-2. خطر دشمنان داخلى و اهل نفاق
علاوه بر خطرى كه از ناحيه خلفاى عباسى متوجه امام مهدى(عج) بود ؛ توطئه و اقدامات شومى نيز از طرف بعضى از نزديكان فاسد و نفاق پيشه عليه آن حضرت صورت مىگرفت و خطراتى را متوجه او مىساخت. نمونه روشن اين خطر را مىتوان در اقدامات جعفر كذّاب جست و جو كرد. او با دستگاه خلافت ارتباط نزديكى داشت و مىخواست به كمك آنان مقام و دارايى امام عسكرى«ع» را تصاحب كند و فرزند او را به كشتن دهد...!!
امام هادى«ع» مىفرمود : «از پسرم جعفر دورى كنيد كه او براى من، به منزله نمرود (پسر نوح) است نسبت به حضرت نوح كه قرآن كريم در حق او مىفرمايد : نوح گفت : پسر من از كسان من است (؛ولى) خدا فرمود : اى نوح! او از كسان تو نيست كه آن عملى (فرزندى) است، غير صالح» الزام الناصب، ص 114 ؛ يوم الخلاص، ج 1، ص 188..
بر اين اساس امام عسكرى«ع» فرمود : «...اگر جعفر بتواند مرا بكشد، هرگز دريغ نمىكند!!» الزام الناصب، ص 114 ؛ يوم الخلاص، ج 1، ص 189.
امام سجاد«ع» در پيش گويى خود، درباره جعفر كذّاب مىفرمايد : «گويى با چشم خود مىبينم كه جعفر كذّاب (برادر امام عسكرى)، طاغوت زمانش را وادار كرده كه به جست و جوى ولىّ خدا بپردازد و آن غايب از ديدهها، در حفظ و حراست الهى است و حفاظت خانه پدر، بر عهده او است. اين از باب جهالت جعفر به ولادت آن حضرت و طمع در كشتن او است، اگر دست بيابد، و اين به طمع گرفتن ميراث پدرش به ناحق است».
چهار. نقش امام زمان(عج)
غيبت و پنهان زيستى امام مهدى(عج)، مىتواند از ناحيه و خواست خود آن حضرت باشد، يعنى، آن حضرت برابر تحقّق بعضى از اهداف و برنامههايش و رهايى از قيد و بند حكومتها و با اذن الهى، از ديدهها غايب شده است. در اين رابطه مىتوان به مؤلّفههاى زير اشاره كرد :
4-1. بيعت نكردن با حاكمان
يكى از عواملى كه در روايات بسيار به آن اشاره شده، عدم بيعت امام مهدى(عج) با خلفاى جور و طاغوتها است، آن حضرت به جهت اينكه مثل پدرانش مجبور به بيعت با آنان نشود، به فرمان خدا از چشم مردم مخفى شد. «بيعت، نوعى عقد و قرارداد دو سويه بين حاكم و فرمانبرداران است كه از يك سو خليفه را متعهد به اداره جامعه... مىكند و از طرف ديگر بيعتكنندگان متعهد مىشوند، ضمن شنيدن و اطاعت از خليفه، از او حمايت كنند» نظام سياسى و دولت در اسلام، ص 89..
آن حضرت زمانى كه ظهور مىكند، بيعت هيچ كس و هيچ حكومت غاصب و ستمگرى را - حتى به عنوان تقيه - بر گردن ندارد. او قيام مىكند، در حالى كه نسبت به احدى از جباران و حكومتهاى مختلف، تمكين و تسكين ندارد و از راه تقيه هم حكومتهاى غير اسلامى ناكامل را در ظاهر امضا نكرده است. او اكمل مظاهر اسم «العادل»، «السلطان»، «الغالب» و «الحاكم» است و چنان شخصيت و مقامى از اينكه تحت سلطنت غير خدا واقع شود. يا به حكومتى از حكومتهاى جائر به تقيه رأى داده باشد - بر حسب اخبار - محفوظ و محروس است و چنان كه از اخبار فراوان استفاده مىشود، آن حضرت به تقيه عمل نمىكند و حق را آشكار و باطل را از صفحه روزگار بر مىاندازد. پس يكى از حكمتها و مصالح غيبت، اين است كه امام«ع»، پيش از رسيدن وقت ظهور و مأمور شدن به قيام، ناچار نمىشود، مانند پدران بزرگوارش، از راه تقيه با خلفا و زمامداران و سياستمداران وقت، بيعت كند و وقتى كه ظاهر مىشود، هيچ بيعتى در گردن او نيست و هيچ حكومتى را بر خود - غير از حكومت خدا و احكام و قوانين قرآن، حتى به ظاهر و از روى تقيه هم - نپذيرفته است امامت و مهدويت، ج 2، ص 350..
امام زمان(عج) خود در اين زمينه مرقوم فرموده است :
«...و اما علّةُ ما وقَعَ مِنَ الغيبةِ، فانّ الله عزّ و جل يقول : «يا ايها الذين آمنوا لا تسئلوا عن اشياء...»؛ انّه لم يكن احَد من آبائى الاّ وَقعت فى عنقه بيعته لطاغية زمانِهِ و انّى اَخرُجُ حين اخرج و لا بيعة لِاَحدِ الطواغيت فى عُنُقى...»؛ يوم الخلاص، ج 1، ص 201 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 92. ؛ «اما در مورد علت غيبت، خداى متعال مىفرمايد : «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هرگز نپرسيد از مسائلى كه اگر فاش شود، شما را اندوهگين سازد...» هر يك از پدران من بيعتى از طاغوتهاى زمان به گردن داشت، ولى من به هنگامى ظهور خواهم كرد كه بيعت احدى از طاغوتها، بر گردنم نباشد».
امام صادق«ع» مىفرمايد : «يقومُ القائمُ و ليسَ لِاَحَد فى عُنقِهِ عهدٌ و لا عقد و لا بيعة»؛ الغيبة النعمانى، ص 89 و 100 ؛ اصول كافى، ج 1، ص 342. ؛ «قائم ما در حالى ظهور مىكند كه در گردن او، براى احدى، عهد و پيمان و بيعتى نباشد».
امام على«ع» در اين باره فرموده بود : «هنگامى كه قائم ما قيام كند، براى احدى در گردن او بيعت نخواهد بود. از اين جهت ولادت او مخفى مىشود و خود از ديدهها پنهان مىباشد» بشارة الاسلام، ص 52 ؛ اعلام الورى، ص 400 ؛ منتخب الاثر، ص 251..
4-2. آماده شدن جهان و افكار عمومى
يكى از علتهاى مهم غيبت امام مهدى(عج) و طولانى شدن پنهان زيستى آن حضرت، آماده ساختن جامعه بشرى، براى رسيدن به مقصد نهايى و الهى خود است. آمادگى جهان عبارت است از : بالا رفتن سطح آگاهى مردم و درك نياز به پيشوايى عادل و عالم، به وجود آمدن امكانات و زمينههاى مناسب براى تشكيل يك حكومت جهانى، به ستوه آمدن مردم از ظلم و بيدادگرى و خواست جهانى و مردمى براى گسترش و احياى عدالت، معنويت و امنيت جهانى. تا اين زمان (آمادگى جهانى) فرا رسد، حضرت در غيبت خواهند بود ؛ زيرا وظيفه حضرت، تحقّق فراگير و گسترده تمامى اهداف و برنامههاى پيامبران و اوليا است و اقدامات و اصطلاحات او، نيازمند درك بالا و شعور مترقى از سوى مردم است.
شيخ طوسى مىگويد : «فلسفه غيبت فقدان قدرت لازم امام است كه بايد مردم به آن همت گمارند ؛ در واقع تا هنگامى كه مردم زمينه اقتدار او را فراهم سازند، غيبت تداوم خواهد يافت ؛ چرا كه خداوند خواستار تقويت حضرت مهدى(عج)، به وسيله بشر است، نه فرشتگان» تلخيص الشافى، ج 1و2، ص 95 (نشر عزيزى)..
5-1. آماده سازى و تربيت شيعيان
يكى از حكمتهاى «پنهان زيستى» امام زمان(عج)، اين بود كه شيعيان ضعيف و كم ظرفيت، تربيت شده و سطح آگاهى و تحمّل و آمادگى آنها بالا برود.
على بن يقطين از امام كاظم نقل مىكند كه : «شيعيان با آرزوها، تربيت مىشوند» پدرم يقطين به من گفت : چه آنچه راجع به سلطنت بنىعباس به ما گفته شده بود، انجام شد ؛ ولى آنچه كه به شما درباره فرج اهل بيت گفته شده بود، انجام نشد؟
به او گفتم : آن چه كه به ما و شما گفته شده بود، هر دو از يك جا صادر شده است ؛ نهايت اينكه وعدهاى كه به شما داده شد، سر رسيد اما وعده ما - چون زمانش حتى نبود - هنوز نرسيده است. در عين حال ما را با ايجاد اميد و آرزوى آن دوران تربيت كردند ؛ چون اگر از همان نخست، به ما مىگفتند كه : فرجبيت، تا سال دويستم يا سيصدم انجام مىشود، هر آينه مردم قساوت قلب مىگرفتند و عموم آنان از اسلام بر مىگشتند! اما هميشه به ما گفتهاند : به همين زودى و با سرعت اين كار انجام مىشود تا قلبهاى مردم حفظ شود و فرج را نزديك بدانند» مرآة العقول، ج 4، ص 176، ج 6 (به نقل از : مطلع الفجر، ص 27.. (مهدويت1، رحيم كارگر)
منبع: پرسمان