شنبه، 23 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

لطفا ظلم را تعريف كنيد و پيرامون آن توضيح دهيد؟


پاسخ :
ظلم در لغت به معناي وضع شيء در غير موضع خود، ستم، ستم كردن و بيداد آمده است.[1]ابن فارس گفته است:[2] ظا و لام و ميم داراي دو معني اصولي است: 1- تاريكي و سياهي 2- چيزي را از ستم در غير موضوع خود نهادن.
همانطور كه شخص در تاريكى چيزي را نمي‌بيند در حال ستم كردن هم مثل اينكه در تاريكى فرو رفته نمي‌تواند درك حقيقت كند و بطور كلي مي‌توان گفت ظلم به معناي ستم و گذاشتن چيزي در غير محل آن است.[3] اما آنچه در اصطلاح و عرف مردم از ظلم ذكر مي‌شود بيشتر مصاديق آن مي‌باشد كه ظلم به معناي اخص است كه به آن‌ها اشاره خواهد شد.
انواع ظلم در قرآن:
قرآن كريم در حدود 290 آيه در مورد پيكار با ستم و ستمكاري و دفاع از ستمديدگان با صراحت قاطعانه بيان فرموده است، اما وجوهي را كه قرآن در باب ظلم بيان كرده مي‌توان در چند وجه خلاصه كرد:[4]
1- ‌ظلم به معناي شرك:
«(آري) آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با شرك و ستم نيالودند، ايمني تنها از آن آنهاست و آنها هدايت يافتگانند.»[5]
2- گناهي كه آلوده به شرك نباشد،
«هر كس از حدود الهي تجاوز كند به خويشتن ستم كرده؛ تو نمي‌داني...»[6]
3- به معني كشتار ناحق است. چنانكه خداوند متعال مي‌فرمايد:
«و كسي را كه خداوند خونش را حرام شمرده، نكشيد،‌ جز بحقّ. و آن كس كه مظلوم كشته شده، براي وليش سلطه ( و حق قصاص) قرار داديم؛ اما در قتل اسراف نكند، چرا كه او مورد حمايت است.»[7]
4-زيان زدن[8] 5-بي انصافي[9] 6- انكار آيات قرآن[10] 7-دزديدن[11]
ظلم در روايات:
در اخبار متواتره كه از ائمه معصومين(ع) به ما رسيده است هر جا سخن از ظلم به ميان آمده، ذمّ عظيم و تهديد بر آن وجود دارد؛ چرا كه واژة ظلم، مذمت و عقوبت را به همراه خود دارد.
پيامبر اكرم (ص) مي‌فرمايد:
«پست‌ترين و ذليل‌ترين خلق در نزد خدا كسي است كه امر مسلمانان در دست او باشد و ميان ايشان به راستي رفتار نكند.»[12]
و نيز در حديثي ديگر فرمودند:
«هر كس از انتقام و مكافات بترسد، البته از ظلم و جور كردن باز مي‌ايستد.»[13]
و در حديثي حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) مي‌فرمايد:
«به سبب ظلم، نعمتها زايل مي‌گردد و به نكبت مبدّل مي‌شود.»[14]
امام سجاد (ع) هنگام وفات به امام محمد باقر(ع) فرمود كه: «زنهار، اي فرزند! كه ظلم كني بر كسي كه دادرسي به غير از خدا نداشته باشد. زيرا كه او كسي ديگر را ندارد و دو دست به درگاه مالك الملوك برمي‌دارد و منتقم حقيقي را بر سر انتقام مي‌آورد.»[15]
اقسام ظلم:
از جمله معاني ظلم اين است كه چيزي در غير محل و جايگاهش قرار گيرد و به همين جهت براي آن مصاديق فراواني است. از جمله:
1- ظلم به خداوند: براستي ظلمي بالاتر از اين نمي‌شود كه انسان، جماد بي­ارزش و يا انسان ناتواني را همتاي وجود نامحدودي قرار دهد كه بر سراسر جهان هستي حكومت مي‌كند.
2- ظلم به نفس: اين قسم از ظلم شامل ارتكاب گناهان مي‌شود كه البته ساده‌ترين و نزديك‌ترين راه به مغفرت الهي همان توبه مي‌باشد و خداوند هم در قرآن كريم وعدة مغفرت بر ظلم به نفس را داده است.[16]
3- ظلم به ديگران: اين قسم نيز داراي مصادقي فراواني است. از جمله: ظلم مالي، كه شامل پايمال كردن حق مالي يك انسان يا يك جامعه مي‌باشد و يا ظلم جاني كه اين­گونه تجاوز و ستمكاري از وارد كردن يك جراحت كوچك بر بدن تا كشتن يك يا چند انسان را شامل مي‌شود و يا ظلم اعتباري كه همان تجاوز به حقوق اعتباري انسانهاست و نيز مصاديق ديگر ظلمها.
اشخاص ظالم:
حال كه با اقسام ظلم آشنا شديم سزاوار است كه اشخاص ظالم را نيز بشناسيم. ظالمين، كساني هستند كه مردم را با انواع وسايل از راه خداوند باز مي‌دارند و اين كار از طريق القاي شبهه و زماني از طريق تهديد و گاهي تطميع و مانند آن صورت مي‌گيرد و هدف همة آنها يكي است؛ يعني بازداشتن از راه خداوند متعال.
در سخنان حضرت علي(ع) براي ستمگر سه نشانه و علامت بيان شده است:[17]
الف- نسبت به كسي برتر از اوست نافرماني مي‌كند.
ب- بر آنكه فروتر از اوست به چيرگي ستم مي‌كند كه اين شيوة بسياري از حاكمان لاابالي بوده و مي ­باشد.
ج- ستمگران را ياري و پشتيباني مي‌دهد.
منشأ و عوامل ظلم:
هر پديده‌اي نياز به يك علتي دارد و براي اين رذيله اخلاقي علت‌ها و عوامل زيادي ذكر شده است كه ممكن است گاهي علت بيروني و گاهي منشأ دروني داشته باشد، كه به طور مختصر به برخي عوامل اشاره مي‌شود:
1- خشونت و كينه توزي: گاهي انسان ستمكار چنان در خباثت و وقاهت غوطه‌ور است كه گويي از تعدّي و تجاوز به حقوق ديگران مخصوصاً به حقوق ضعفا و بينوايان لذت مي‌برد و هر چه كه در تعدّي و تجاوز به ديگران بيشتر خشونت انجام مي‌دهد بر لذت و شقاوت او مي‌افزايد.
2- خودكامگي: گاهي منشأ ظلم و تعدي، سودجويي و خودخواهي و خودكامگي است، اگر چه وقاحت اين نوع ظلم به شدت قسم اول نيست ولي در عين حال با نظر به عظمت حقي كه پايمال مي‌گردد، يا بي­يار و ياور بودن شخصي كه مورد تعدّي و ظلم قرار مي‌گيرد، داراي درجات شديد و ضعيف مي‌باشد.
3- جاه طلبي: بعضي از افراد بدنبال جايگاه و موقعيتي كه پيدا مي‌كنند و مي‌خواهند به مقامي برسند راه ستم را بيش مي‌گيرند و از اين راه سعي مي‌كنند به موقعيتشان برسند.
4- خودخواهي: حضرت علي(ع) در يكي از خطبه‌هايشان، عوامل ظلم و ستم را به خود افراد نسبت مي‌دهد و چنين مي‌فرمايد:
«هيهات كه با شما بتوانم تاريكي را از چهرة عدالت بزدايم و كجي‌ها را كه در حق راه يافته است، راست نمايم.»[18]حضرت علي(ع) در اين سخنشان، علت ظلم را به خود افراد برمي‌گردانند چرا كه آنها بر روي عدل، ظلمت و تاريكي انداخته و مسير حق را منحرف كرده‌اند.
آثار و پيامدهاي ظلم:
ظلم و ستم، همانند ساير صفات رذيله و ناپسند، آثار و پيامدهاي منفي به همراه دارد كه به طور مختصر در دو بخش بيان مي‌شود:
الف- آثار ظلم در حوزة فردي: كه شامل ظلم فرد به خودش و ظلم فرد به ديگران مي‌شود.
1- آثار دنيوي ظلم در حوزة فردي:
الف- عذاب وجدان: ظالم هميشه اعصاب خود را ناراحت كرده و وجدان او، ناخودآگاه آزارش مي‌دهد، چرا كه انسان فطرتاً خداجو است و به خداوند گرايش دارد و او را در همه جا مي‌جويد، اما با ظلم و جوري كه مرتكب مي‌شود پرده­اي روي فطرت خويش مي‌كشد و شيطان او را از معرفت خدا باز مي‌دارد.[19]
ب- قصاص در دنيا: ظالم علاوه بر عقوبات اخروي به انتقام دنيايي هم مبتلا خواهد شد و هميشه منفور مردم و جامعه خواهد بود و مورد لعن مردم قرار مي‌گيرد.[20]
2- آثار اخروي ظلم در حوزة فردي:
الف- عقوبت و عذاب آخرت: از آنجا كه ظلم جزو گناهان بزرگ محسوب مي‌شود لذا در آخرت عذاب‌هاي بسيار سخت و سنگيني براي فرد ظالم مهيا است. چنان كه حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: «روز انتقام گرفتن از ظالم سخت‌تر از ستمكاري بر مظلوم است.»[21]
ب- لعن خداوند و محروم از بخشايش او: هر كسي ممكن است كه نسبت به احوال خود، ظالم شود، خداوند در جاهاي مختلفي، ظالمين را مورد لعن خود قرار داده است و در آيات گوناگون به جهت تنبيه ظالمان، عذابهايي را يادآوري كرده است كه شايد درس عبرتي براي آنان باشد.[22]
ب- آثار ظلم در اجتماع:
1- آثار دنيوي ظلم در اجتماع:
الف- تنگدستي مردم و سلب آرامش از آنها: از جمله آثار و پيامدهاي منفي كه ظلم در عرصة اجتماع از خود بر جاي مي‌گذارد اين است كه عده‌اي كه تحت ظلم واقع شده، در سختي زندگي مي‌كنند و آسايش و آرامش آنها توسط اشخاص ظالم سلب مي‌شود.[23]
ب- ويراني و زوال حكومت: سقوط تمدن و ويرانى يك اجتماع از زماني آغاز مي‌شود كه بيماري ظلم، شروع به گستردن ريشه‌هاي خود در جامعه مي‌نمايد و خواسته‌هاي مردم مورد بي­اعتنايي قرار مي‌گيرد. همانطور كه عدالت و رعيت پروري، باعث دوام و پايداري دولت و خلود سلطنت مي‌گردد.[24]
ج- ايجاد تفرقه: يكي ديگر از پيامدهاي منفي ظلم، از بين رفتن روح وحدت كلمه ميان افراد است. همانطور كه حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: «اگر زمامدار بر رعيت ستم كند وحدت كلمه از بين مي‌رود و هنگامي كه وحدت از بين برود، نيكان خوار مي‌شوند..»[25]
2- آثار اخروي ظلم در اجتماع:
الف- لعن پروردگار: يكي از عذابهايي كه در جهان آخرت متوجه شخص ظالم مي‌گردد، لعنت الهي بر اين فرد است. در آيات قرآن نيز در جاهاي مختلفي، ظالمين مورد لعن و نفرين قرار گرفته‌اند.[26]
ب- عقوبت الهي: فرد ظالم در عالم آخرت دچار عقوبت خداوند قرار مي‌گيرد و اسباب بدبختي او فراهم مي‌شود و عذاب اخروي بسي سنگين­تر از عذاب دنيوي است.[27]

راه‌هاي مبارزه با ظلم و درمان آن:
هر يك از صفات رذيله كه انسان در صدد علاج آن برنيايد و پيروي از آن كند، رو به اشتداد مي‌گذارد و مراتب شدت رذايل مثل شدت فضايل نامتناهي است. اگر انسان نفس اماره را به حال خود واگذارد، به واسطة تمايل ذاتي آن به فساد، ميل به فساد پيدا مي‌كند. تا آن جا كه رذيله‌اي كه از آن پيروي مي‌كرد، به عنوان صورت اصلي و ذاتي نفس آدمي، تجلي پيدا مي ­كند.[28]
الف- درمان فردي:
1- تهذيب نفس: از آنجا كه معالجة امراض نفساني، با معجوني مركب از علم و عمل است، پس دفع صفت رذيلة ظلم و كسب فضيلت عدالت هم علاج علمي و عملي دارد. علاج علمي آن است كه در مفاسد دنيوي و اخروي ظلم و فوايد عدل، تأمل شود و بداند كه ظلم باعث تباهي است و نيز تنفر مردم از شخص ظالم را به ياد آورد.
علاج عملي آن است كه پيوسته اخبار و آثاري كه در ذم ظلم و مفاسد آن و مدح عدل و فوائد آن رسيده، را مطالعه كند و با اهل علم و فضل مجالست نمايد و دادرسي فقرا و مظلومين كند تا لذت عدالت را بيابد.[29]
2- توجه به معاد و عقوبات: محور اصلي در مبارزه با رذايل و خودخواهي كه منشأ رذايل و مفاسد است، توجه به معاد و عذاب‌هاي اخروي است. روح تمام تعاليم آسماني اين است كه انسان در همه حال به حضور پروردگار توجه داشته باشد و از ياد مرگ و آخرت غفلت نكند.
ب- درمان اجتماعي:
1- امر به معروف و نهي از منكر: يكي از جلوه‌هاي درخشندة معارف اجتماعي اسلام، دستور «امر به معروف و نهي از منكر» است. اسلام به ما مي‌آموزد كه در جامعه، سرنوشت هر مسلمان با مسلمانان ديگر ارتباط دارد. به همين جهت مردم جامعه نبايد در برابر زشتي‌ها و ستمگري‌ها بي اعتنا باشند، زيرا يك خلاف اجتماعي كه از كسي سربزند، آثار سوء آن تنها به خود او محدود نمي‌شود بلكه همه جا را فرا مي‌گيرد و همه غرق مي‌شوند.[30]
2- جهاد با ظالم: يكي از راه‌هاي مبارزه با ظلم، قطع رابطه كردن افراد جامعه با حاكمان ظالم و زورگو است و نيز در هيچ كاري به آنان كمكي نرسانند.[31]
3- قيام: از راه هاي مؤثر و مهم در مبارزه با ظالمين، قيام كردن است، همانگونه كه پيامبران و امامان(ع) نيز در طول زندگي خود، قيام هايي عليه ظالمين انجام داده‌اند كه ذكر آنها در تواريخ آمده است. حضرت علي(ع) طي خطبه اي به قيام عليه ظالمين اشاره مي‌كند.[32]

پي نوشتها:
1 . سياح، احمد؛ فرهنگ جامع،تهران، كتابفروشي اسلام،1330ه.ش، ج 3 و 4، ص 55.
2 . قريب، محمد، فرهنگ لغات قرآن،تهران، انتشارات بنياد، 1366، ج 1، ص 713.
3 . رامپوري، غياث الدين محمد بن جلال الدين بن شرف الدين؛ غياث اللغات،تهران، انتشارات اميركبير، 1363، چ اول،‌ص 569.
4 . دامغاني، حسين بن محمد، قاموس قرآن، تهران، بنياد علوم اسلامي، 1361، چ اول، ج 2، ص 78.
5 . ترجمه مكارم شيرازي، انعام، 82.
6 . طلاق، 1.
7 . اسراء ،‌33.
8 . بقره، 57
9 . زخرف ، 76
10 . اعراف، 9
11 . يوسف، 75
12 . مجلسي،‌محمدباقر؛ بحارالانوار، بيروت – لبنان، مؤسسه العرفاء، 1403 هـ .ق، ج 75، ص 352.
13 . كليني، محمدبن يعقوب؛ اصول كافي، ترجمه: محمدباقر كمره‌اي، قم، اسوه، 1372، ج2، ص 331.
14 . عبدالواحد، غررالحكم و دررالكلم، قم، دارالكتاب،بي­تا، ج 1، ص 331.
15 . بحارالانوار، همان، ج 75، ص 308.
16 . ر.ك: آيه 53/ زمر.
17 . دشتي، محمد؛ ترجمه نهج البلاغه، قم، اميرامومنين، 1378، حكمت 350.
18 . همان، خطبه 131.
19 . ر.ك: نهج البلاغه، خطبه 1.
20 . ر.ك: جعفري، علامه محمد تقي؛ شرح نهج البلاغه، تهران، 1358، چ اول، ج 10، خطبة 47، ص 51.
21 . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، حكمت،‌241.
22 . ر.ك: نساء/ 10- شعراء/ 227- نساء/ 168- زخرف/ 65.
23 . خوئي، علامه سيد حبيب الله؛ منهاج البراعة في شرح نهج البلاغه ، بنياد فرهنگي امام مهدي، 1406 ه.ق، ج 3، خطبة 15، ص 214.
24 . ر.ك: نمل/ 52- يونس/ 13- كهف / 59.
25 . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 216.
26 . ر.ك: هود/18.
27 . ر.ك: ابراهيم/ 42- مطففين/ 1.
28 . امام خميني (ره)، سيد روح الله، چهل حديث، قم مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، 1376، چ 14، ح 9، ص 156.
29 . نراقي، ملااحمد، معراج السعادة، تهران، مؤسسه هجرت، 1374، چ 2، ص 501.
30 . ر.ك: نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، حكمت 374.
31 . ر.ك: الحر العاملي، محمد بن الحسن؛ وسايل الشيعه، تهران، مكتب الاسلامية، 1397 هـ .ق، چ 4، ج 12، ص 131.
32 . ر.ك: نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 15.
منبع:سایت انوار طاها


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.