پرسش :
خواهش مى كنم بفرماييد درس خواندن تأثيرى در نيل به حقيقت و جهانبيني دارد، يا خير؟
پاسخ :
مدتى است كه علاقه به انزوا پيدا كردهام. دلم مى خواهد در مورد خودم، جهانم، خدا و... تفكر كنم. البته نه با يك احساس زودگذر؛ مدت زيادى است كه با اين قضيه درگيرم؛ اما حالا واقعاً مى خواهم به جواب برسم. مى خواهم جهانبينى ام را پيدا كنم و راه رسيدن به حقيقت را بيابم. به همين خاطر در امورى چون درس و امور اجتماعى كاملاً بى انگيزه شده ام؛ چون فكر مى كنم كه مثلاً مطالعه دروسى در ارتباط با تراكتور و خاك و... كه متناسب با رشته من است، تأثيرى برايم ندارد. از طرفى به درس هم علاقه دارم. خواهش مى كنم بفرماييد كه درس خواندن تأثيرى در نيل به حقيقت دارد، يا خير؟
اولاً آن حالتي را كه در شما ايجاد شده است، مغتنم شماريد و كوشش كنيد با هدايت درست آن و به دور از وسوسههاي شيطاني، در باب حقيقت خود، اينكه از كجا آمدهايد، يا چه بودهايد؟ چه گشته ايد و چه خواهيد شد؟ تأمل بيشتري بفرماييد. در اين خصوص كتاب: انسان از آغاز تا انجام، از علامه طباطبايي، انتشارات الزهراء، مفيد است.
ثانياً هر چند احساسي كه در شما تولد يافته است، در مراحل نخست، يك نوع قبض و بستگي را بر انسان غالب ساخته، او را از كارهاي ديگر واميدارد، اما با كمي صبر و تفكر در چگونگي رسيدن به حقيقت، اين سستي، به تلاش و تكاپو مبدل خواهد گشت و شما در امور درس و مسائل اجتماعي فعالتر و شادابتر از گذشته خواهيد شد.
در باب اينكه آيا درس خواندن تأثيري در نيل به حقيقت دارد يا خير، بايد بگوييم كه در فرهنگ ديني شرافتي برتر از علم شمارش نشده و ارزش هر انساني به دانش او مربوط دانسته شده است.
اما هر علمي در ارائه جهان هستي و عميق ساختن معرفت انسان و رساندن او به حقيقت، جايگاه ويژهاي دارد. از نظرگاه معرفت شناسي ديني، علم شهودي - كه جز با تزكيه، تغيير و تحول در هستي انسان حاصل نمي شود - از جايگاه ويژه و ممتازي برخوردار است؛ چرا كه آدمي را به كنه حقيقت مي رساند و او را شاهد عيني غيب و متن عوالم هستي مي سازد.
پس از علم شهودي، دانش يا معرفت عقلي - كه با مفاهيم حقايق هستي سر و كار دارد - از آنجا كه به توصيف و تحليل كنه هستي و حقيقت مي پردازد، جايگاه خاصي در فرهنگ ديني دارد.
و بالاخره بعد از علم عقلي، علم حسي است - كه با مدد جستن از علوم عقلي به كشف عالم طبيعت پرداخته و همچون ابزاري براي شناخت عالم مادي و چگونگي تصرف انسان در آن، عمل مي كند - اين علم از آنجا كه تنها به حواس ظاهري ما اكتفا مي كند، نمي تواند ما را به كنه حقيقت و متن عالم هستي رهنمون شود؛ هر چند مي تواند نشاني و آيه اي از حقيقت جهان و باطن آن تلقي گردد.
با توجه به اين توضيح مختصر، اذعان خواهيد كرد كه درس خواندن شما در سطح رشته مورد علاقه، تنها پوسته و ظاهري از حقيقت را برايتان به ارمغان خواهد آورد و براي رسيدن به حقيقت، به علوم ديگري نيازمنديد. اما در عين حال، توجه داشته باشيد كه اگر همين سطح از علم، شما را به تفكر در عمق جهان هستي و متن حقيقت وادار سازد و همچون نشاني، انگيزه شما را در تأمل و تدبر تقويت كند، بايد آن را ارج نهيد و مقامش را محترم شماريد.
اگر در همان خاكي كه مرتب با آن سرو كار داريد و با دروس تئوري و عملي زواياي گوناگون آن را ميكاويد، تأمل فرماييد، حقايقي بر شما مكشوف خواهد شد كه شما را به معرفت حقيقت و حقيقت محض، يعني خداوند متعال نايل كرده، به صراط مستقيم كه تنها راه نجات و رستگاري است، راهنمايي مي كند؛ زيرا موجودات عالم هستي و از جمله عالم مادي، نشانه هاي وجود خدا و صفات او هستند.
منبع:سایت انوار طاها
مدتى است كه علاقه به انزوا پيدا كردهام. دلم مى خواهد در مورد خودم، جهانم، خدا و... تفكر كنم. البته نه با يك احساس زودگذر؛ مدت زيادى است كه با اين قضيه درگيرم؛ اما حالا واقعاً مى خواهم به جواب برسم. مى خواهم جهانبينى ام را پيدا كنم و راه رسيدن به حقيقت را بيابم. به همين خاطر در امورى چون درس و امور اجتماعى كاملاً بى انگيزه شده ام؛ چون فكر مى كنم كه مثلاً مطالعه دروسى در ارتباط با تراكتور و خاك و... كه متناسب با رشته من است، تأثيرى برايم ندارد. از طرفى به درس هم علاقه دارم. خواهش مى كنم بفرماييد كه درس خواندن تأثيرى در نيل به حقيقت دارد، يا خير؟
اولاً آن حالتي را كه در شما ايجاد شده است، مغتنم شماريد و كوشش كنيد با هدايت درست آن و به دور از وسوسههاي شيطاني، در باب حقيقت خود، اينكه از كجا آمدهايد، يا چه بودهايد؟ چه گشته ايد و چه خواهيد شد؟ تأمل بيشتري بفرماييد. در اين خصوص كتاب: انسان از آغاز تا انجام، از علامه طباطبايي، انتشارات الزهراء، مفيد است.
ثانياً هر چند احساسي كه در شما تولد يافته است، در مراحل نخست، يك نوع قبض و بستگي را بر انسان غالب ساخته، او را از كارهاي ديگر واميدارد، اما با كمي صبر و تفكر در چگونگي رسيدن به حقيقت، اين سستي، به تلاش و تكاپو مبدل خواهد گشت و شما در امور درس و مسائل اجتماعي فعالتر و شادابتر از گذشته خواهيد شد.
در باب اينكه آيا درس خواندن تأثيري در نيل به حقيقت دارد يا خير، بايد بگوييم كه در فرهنگ ديني شرافتي برتر از علم شمارش نشده و ارزش هر انساني به دانش او مربوط دانسته شده است.
اما هر علمي در ارائه جهان هستي و عميق ساختن معرفت انسان و رساندن او به حقيقت، جايگاه ويژهاي دارد. از نظرگاه معرفت شناسي ديني، علم شهودي - كه جز با تزكيه، تغيير و تحول در هستي انسان حاصل نمي شود - از جايگاه ويژه و ممتازي برخوردار است؛ چرا كه آدمي را به كنه حقيقت مي رساند و او را شاهد عيني غيب و متن عوالم هستي مي سازد.
پس از علم شهودي، دانش يا معرفت عقلي - كه با مفاهيم حقايق هستي سر و كار دارد - از آنجا كه به توصيف و تحليل كنه هستي و حقيقت مي پردازد، جايگاه خاصي در فرهنگ ديني دارد.
و بالاخره بعد از علم عقلي، علم حسي است - كه با مدد جستن از علوم عقلي به كشف عالم طبيعت پرداخته و همچون ابزاري براي شناخت عالم مادي و چگونگي تصرف انسان در آن، عمل مي كند - اين علم از آنجا كه تنها به حواس ظاهري ما اكتفا مي كند، نمي تواند ما را به كنه حقيقت و متن عالم هستي رهنمون شود؛ هر چند مي تواند نشاني و آيه اي از حقيقت جهان و باطن آن تلقي گردد.
با توجه به اين توضيح مختصر، اذعان خواهيد كرد كه درس خواندن شما در سطح رشته مورد علاقه، تنها پوسته و ظاهري از حقيقت را برايتان به ارمغان خواهد آورد و براي رسيدن به حقيقت، به علوم ديگري نيازمنديد. اما در عين حال، توجه داشته باشيد كه اگر همين سطح از علم، شما را به تفكر در عمق جهان هستي و متن حقيقت وادار سازد و همچون نشاني، انگيزه شما را در تأمل و تدبر تقويت كند، بايد آن را ارج نهيد و مقامش را محترم شماريد.
اگر در همان خاكي كه مرتب با آن سرو كار داريد و با دروس تئوري و عملي زواياي گوناگون آن را ميكاويد، تأمل فرماييد، حقايقي بر شما مكشوف خواهد شد كه شما را به معرفت حقيقت و حقيقت محض، يعني خداوند متعال نايل كرده، به صراط مستقيم كه تنها راه نجات و رستگاري است، راهنمايي مي كند؛ زيرا موجودات عالم هستي و از جمله عالم مادي، نشانه هاي وجود خدا و صفات او هستند.
منبع:سایت انوار طاها