پرسش :
آیا زن می تواند قاضی باشد؟
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
دانشمندان و متخصّصان دینی درباره موضوعاتی چون قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی آید.
کسانی که می گویند زنان قاضی نمی شوند، به ادله ای همچون روایات و اجماع، تمسک کرده اند که بحث تفصیلی پیرامون آنها مجال دیگری را می طلبد، و درباره فلسفه این حکم، نکاتی را مطرح نموده اند که می تواند مؤید آنان باشد. در ذیل به پاره ای از آن اشاره می شود:
1. بین زن و مرد تفاوت هایی از نظر توانایی های جسمی و روحی وجود دارد و به خاطر این تفاوت ها و برتری تکوینی مردان بر زنان، بعضی از مسئولیت ها از زنان برداشته شده است؛ زیرا واگذاری مسئولیت ها بر حسب توانایی ها است.
2. ویژگی روحی جدایی ناپذیر زنان روحیه انفعالی در قبال احساسات است و از آن جا که قضاوت در مسائل، به ویژه اجرای حدود و قصاص چالش هایی وجود دارد، نیازمند به قاطعیت و قبول پیامدهای آن است، این مسئولیت به مردان واگذار شده است.
البته باید توجه داشت که عده ای این براهین و نکات را نپذیرفته اند و قضاوت را برای زنان روا می دارند.
پاسخ تفصیلی:
دانشمندان و متخصّصان دینی درباره موضوعاتی چون قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی آید.
عمده ترین نقطه بحث طرفداران عدم جواز قضاوت بانوان، روایات و اخبار است.
امام صادق (ع) فرمود: "نگاه کنید یکی از خودتان، مردی که چیزی از قضایای ما را بداند؛ یعنی بداند که نظر ما چیست و بر نظریه های ما اطلاع داشته باشد، او را میان خودتان قاضی قرار دهید و من او را به عنوان قاضی میان شما نصب کردم.[1]
در این روایت تعبیر به "رجل یعنی مرد" شده است و طبق قاعده اولیه این قید ظهور در احترازی بودن و دخالت در موضوع دارد.[2]
علاوه اجماع[3] تکیه گاه اصلی منکران جواز قضاوت بانوان است؛ یعنی ادعای اجماع شده که مرد بودن از شرائط قاضی است.[4]
همچنین این گروه اموری را مورد لحاظ قرار می دهند و با توجه به آنها، به چنین نتیجه ای می رسند که در ذیل به پاره ای از آن اشاره می شود:
1. واگذاری مسئولیت ها بر حسب توانایی ها است.
از دیدگاه اسلام زن و مرد از جهت ماهیت یکسان اند: "ای مردم بترسید از پروردگارتان که شما را از یک تن آفرید و همسر او را از [جنس] او آفرید".[5]
لذا هر چه از تکوین و تشریع که برای انسان از آن جهت که انسان است، ثابت بوده، برای زن و مرد هر دو ثابت است.
زن و مرد اگر چه از یک نوع (انسان) اند، اما دو صنف که تفاوت هایی و تفاضل هایی نسبت به همدیگر دارند.
قرآن کریم می فرماید: "مردان کار گذاران زنانند، برای آن که خدای متعال بعضی از ایشان [مردان] را بر بعضی دیگر [زنان] برتری داده است"[6]. توانایی فکری و توانایی جسمانی[7] و نفسانی بیشتر مردان نسبت به زنان باعث شد که مردان نسبت به زنان، در مسائل مهم زندگی خانوادگی و اجتماعی مثل زمامداری و حکومتی، کار گذار باشند.[8]
خلاصه این که مردان و زنان از نظر جسمی و شرایط فیزیولوژی متفاوت اند. به همین جهت برای انجام وظایف ویژه آفریده شده اند. این تفاوت - نه تبعیض - عین حکمت و برای دوام نسل بشر است و بدان معنا نیست که راه کمال بر زنان بسته شده، یا محدود است، بلکه به خاطر این تفاوت، بعضی از مسئولیت ها مثل قضاوت، از زنان برداشته شده است. به عبارت دیگر؛ این توانایی های مردان، تکوینی و فطری بوده، و فقط مسئولیت بیشتری را برای مردان می آورد و به خاطر این توانایی ها قرب و اجر بیشتری نزد ذات حق تعالی ندارند.
2. قضاوت نیاز به قاطعیت دارد.
ویژگی روحی جدایی ناپذیر زنان روحیه انفعالی و تأثیر پذیری در قبال عواطف و احساسات است. لذا زودتر از مردان دست خوش انفعالات نفسانی؛ مثل شادی و نگرانی و گریه و خنده می شوند. بدیهی است که واقع بینی در داوری، در فضایی پیدا می شود که آدمی مسلط بر ضبط و مهار عواطف باشد.
نیز از آن جا که در رهگذر قضاوت در مسائل، به ویژه اجرای حدود و قصاص چالش هایی وجود دارد و یا دین ستیزان به وجود می آورند، نیازمند به قاطعیت و قبول پیامدهای آن است. به عبارت دیگر، خلقت و سرشت زنان کانون مهر و محبت است و در بعضی امور از تصمیم قاطع برخوردار نیستند. از این رو از این مقام ها معاف شده اند و این وظیفه خطیر به مردان واگذار شده است. این خود نوعی نگرش مثبت و ارزشی، نسبت به مقام زن است.
در عین حال عده ای براهین گذشته را مورد خدشه قرار داده و قضاوت را برای زنان روا می دارند[9] و می گویند: قضاوت به صورت یک تکلیف برای زنان نیست و شارع، زنان را از این تکلیف شاقّ مورد عفو قرار داده و از آنان به صورت تکلیف نخواسته است. اگر در حدیث آمده است که "لَیسَ عَلَى النِّسَاءِ جُمُعَةٌ وَ لَا جَمَاعَةٌ ... َو لَا تَوَلِّی الْقَضَاء..."،[10] بدین معنا است که نماز جمعه و نماز جماعت و قبول قضاوت بر بانوان واجب نیست. در حدیث نیامده: "لیس للمرأة جمعة..." تا از آن، سلب حق استفاده شود.[11]
همچنین جنبه عاطفی بودن زن ذاتا مانع از تعدیل قوای عقلی و فکری او نیست و زن هم می تواند چون مرد از اعتدال عقل نظری بر خوردار باشد و جنبه خرد ورزی و فرزانگی معتبر در قضا، مقهور عاطفه و احساس او نگردد. البته ممکن است که زنان بیشتر از مردان نیاز به تمرین تعدیل عواطف داشته باشند، اما اگر در اثر تمرین شرایط مساوی پدید آمد، دلیلی بر محرومیت زنان از سمت یاد شده نداریم.[12]
علاوه این که آنچه از ادله استفاده می شود این است که حکم عام امام معصوم (ع) در نصب قاضی مخصوص قاضی مرد است و از این ادله نمی توان استنباط نمود که ولی فقیه هم در نصب قاضی باید شرط ذکوریت را رعایت نماید؛ چون دلیلی بر این که ذکوریت شرط شرعی است نداریم.
استاد هادوی در تبیین این دلیل می گویند: "ما در بحث هاى گذشته، این شرط را از لفظ "رجل" که در روایات نصب قاضى وارد شده بود، استفاده کردیم. با این وصف، جزو شرایط معتبر در نصب عام از سوى معصومان (ع) یا شریعت خواهد بود و رعایت آن از جانب فقیه لازم نیست.
اگر روایت نبوى (ص) که در آن نسبت به "زن" این جمله وارد شده بود: "و لا تولّى القضا" (و نه تصدى قضاوت)، از حیث سند معتبر بود و یا ما شرط ذکوریت را از ارتکاز متشرعه ناشى از محدودیت هاى زن در برخى امور؛ مانند امامت جماعت، استفاده مى کردیم، "ذکوریت" یک شرط شرعى محسوب مى شد که فقیه باید آن را در نصب خود رعایت مى کرد".[13]
دلیل اجماع هم بر فرض تمامیتِ اتفاق واقعی همه فقیهان دین، احتمال استناد آنان به یک یا چند وجه یاد شده مطرح است و چنین اجماعی فاقد شرط حجیت و اعتبار است.[14] نتیجه این که قضاوت بانوان طبق فتوای برخی از فقهای شیعه، اشکالی ندارد.
پی نوشتها:
[1] کافی، ج 1، ص 67.
[2] برای آگاهی بیشتر، نک: هادوی تهرانی، مهدی، قضاوت و قاضی، ص 91- 92.
[3] اجماع یکی از براهین مورد قبول همه فقها است.
[4] جواهر الکلام، ج 40، ص 14 ؛ مفتاح الکرامه، ج 10، ص 9؛ جامع الشتات، ج 2، ص 680.
[5] نساء، 1، نک: جزوه حقوق زن در اسلام، مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن.
[6] "الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض ..."، نساء، 34.
[7] نوع زنان بدنی ظریف تر و لطیف تر از بدن مردان دارند و غالبا بدن مردان خشن تر و با صلابت تر از بدن زنان می باشد، همان گونه که میانگین نیروی بدنی زنان کمتر از میانگین نیروی مردان می باشد و زنان در هر ماه به جز دوران بارداری تا حدود پنجاه سالگی، چندین روز دوره قاعدگی و خون ریزی دارند که بر اثر آن حالت بیمارگونه، ضعف شدید جسمانی و حال روحی غیر عادی به آنان دست می دهد و همین طور بافت پستان زن به گونه ای می باشد که مسئولیت شیردهی بچه را به عهده دارد که این هم باعث کاهش توانایی او می شود.
[8] المیزان، ج 14 ، ص 343.
[9] برای آگاهی بیشتر، نک: جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 348- 354.
[10] من لا یحضره الفقیه، ج 4 ، ص 362.
[11] جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 350
[12] همان، ص 353.
[13] قضاوت و قاضی، ص 151.
[14]جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 349و 353.
منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
دانشمندان و متخصّصان دینی درباره موضوعاتی چون قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی آید.
کسانی که می گویند زنان قاضی نمی شوند، به ادله ای همچون روایات و اجماع، تمسک کرده اند که بحث تفصیلی پیرامون آنها مجال دیگری را می طلبد، و درباره فلسفه این حکم، نکاتی را مطرح نموده اند که می تواند مؤید آنان باشد. در ذیل به پاره ای از آن اشاره می شود:
1. بین زن و مرد تفاوت هایی از نظر توانایی های جسمی و روحی وجود دارد و به خاطر این تفاوت ها و برتری تکوینی مردان بر زنان، بعضی از مسئولیت ها از زنان برداشته شده است؛ زیرا واگذاری مسئولیت ها بر حسب توانایی ها است.
2. ویژگی روحی جدایی ناپذیر زنان روحیه انفعالی در قبال احساسات است و از آن جا که قضاوت در مسائل، به ویژه اجرای حدود و قصاص چالش هایی وجود دارد، نیازمند به قاطعیت و قبول پیامدهای آن است، این مسئولیت به مردان واگذار شده است.
البته باید توجه داشت که عده ای این براهین و نکات را نپذیرفته اند و قضاوت را برای زنان روا می دارند.
پاسخ تفصیلی:
دانشمندان و متخصّصان دینی درباره موضوعاتی چون قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی آید.
عمده ترین نقطه بحث طرفداران عدم جواز قضاوت بانوان، روایات و اخبار است.
امام صادق (ع) فرمود: "نگاه کنید یکی از خودتان، مردی که چیزی از قضایای ما را بداند؛ یعنی بداند که نظر ما چیست و بر نظریه های ما اطلاع داشته باشد، او را میان خودتان قاضی قرار دهید و من او را به عنوان قاضی میان شما نصب کردم.[1]
در این روایت تعبیر به "رجل یعنی مرد" شده است و طبق قاعده اولیه این قید ظهور در احترازی بودن و دخالت در موضوع دارد.[2]
علاوه اجماع[3] تکیه گاه اصلی منکران جواز قضاوت بانوان است؛ یعنی ادعای اجماع شده که مرد بودن از شرائط قاضی است.[4]
همچنین این گروه اموری را مورد لحاظ قرار می دهند و با توجه به آنها، به چنین نتیجه ای می رسند که در ذیل به پاره ای از آن اشاره می شود:
1. واگذاری مسئولیت ها بر حسب توانایی ها است.
از دیدگاه اسلام زن و مرد از جهت ماهیت یکسان اند: "ای مردم بترسید از پروردگارتان که شما را از یک تن آفرید و همسر او را از [جنس] او آفرید".[5]
لذا هر چه از تکوین و تشریع که برای انسان از آن جهت که انسان است، ثابت بوده، برای زن و مرد هر دو ثابت است.
زن و مرد اگر چه از یک نوع (انسان) اند، اما دو صنف که تفاوت هایی و تفاضل هایی نسبت به همدیگر دارند.
قرآن کریم می فرماید: "مردان کار گذاران زنانند، برای آن که خدای متعال بعضی از ایشان [مردان] را بر بعضی دیگر [زنان] برتری داده است"[6]. توانایی فکری و توانایی جسمانی[7] و نفسانی بیشتر مردان نسبت به زنان باعث شد که مردان نسبت به زنان، در مسائل مهم زندگی خانوادگی و اجتماعی مثل زمامداری و حکومتی، کار گذار باشند.[8]
خلاصه این که مردان و زنان از نظر جسمی و شرایط فیزیولوژی متفاوت اند. به همین جهت برای انجام وظایف ویژه آفریده شده اند. این تفاوت - نه تبعیض - عین حکمت و برای دوام نسل بشر است و بدان معنا نیست که راه کمال بر زنان بسته شده، یا محدود است، بلکه به خاطر این تفاوت، بعضی از مسئولیت ها مثل قضاوت، از زنان برداشته شده است. به عبارت دیگر؛ این توانایی های مردان، تکوینی و فطری بوده، و فقط مسئولیت بیشتری را برای مردان می آورد و به خاطر این توانایی ها قرب و اجر بیشتری نزد ذات حق تعالی ندارند.
2. قضاوت نیاز به قاطعیت دارد.
ویژگی روحی جدایی ناپذیر زنان روحیه انفعالی و تأثیر پذیری در قبال عواطف و احساسات است. لذا زودتر از مردان دست خوش انفعالات نفسانی؛ مثل شادی و نگرانی و گریه و خنده می شوند. بدیهی است که واقع بینی در داوری، در فضایی پیدا می شود که آدمی مسلط بر ضبط و مهار عواطف باشد.
نیز از آن جا که در رهگذر قضاوت در مسائل، به ویژه اجرای حدود و قصاص چالش هایی وجود دارد و یا دین ستیزان به وجود می آورند، نیازمند به قاطعیت و قبول پیامدهای آن است. به عبارت دیگر، خلقت و سرشت زنان کانون مهر و محبت است و در بعضی امور از تصمیم قاطع برخوردار نیستند. از این رو از این مقام ها معاف شده اند و این وظیفه خطیر به مردان واگذار شده است. این خود نوعی نگرش مثبت و ارزشی، نسبت به مقام زن است.
در عین حال عده ای براهین گذشته را مورد خدشه قرار داده و قضاوت را برای زنان روا می دارند[9] و می گویند: قضاوت به صورت یک تکلیف برای زنان نیست و شارع، زنان را از این تکلیف شاقّ مورد عفو قرار داده و از آنان به صورت تکلیف نخواسته است. اگر در حدیث آمده است که "لَیسَ عَلَى النِّسَاءِ جُمُعَةٌ وَ لَا جَمَاعَةٌ ... َو لَا تَوَلِّی الْقَضَاء..."،[10] بدین معنا است که نماز جمعه و نماز جماعت و قبول قضاوت بر بانوان واجب نیست. در حدیث نیامده: "لیس للمرأة جمعة..." تا از آن، سلب حق استفاده شود.[11]
همچنین جنبه عاطفی بودن زن ذاتا مانع از تعدیل قوای عقلی و فکری او نیست و زن هم می تواند چون مرد از اعتدال عقل نظری بر خوردار باشد و جنبه خرد ورزی و فرزانگی معتبر در قضا، مقهور عاطفه و احساس او نگردد. البته ممکن است که زنان بیشتر از مردان نیاز به تمرین تعدیل عواطف داشته باشند، اما اگر در اثر تمرین شرایط مساوی پدید آمد، دلیلی بر محرومیت زنان از سمت یاد شده نداریم.[12]
علاوه این که آنچه از ادله استفاده می شود این است که حکم عام امام معصوم (ع) در نصب قاضی مخصوص قاضی مرد است و از این ادله نمی توان استنباط نمود که ولی فقیه هم در نصب قاضی باید شرط ذکوریت را رعایت نماید؛ چون دلیلی بر این که ذکوریت شرط شرعی است نداریم.
استاد هادوی در تبیین این دلیل می گویند: "ما در بحث هاى گذشته، این شرط را از لفظ "رجل" که در روایات نصب قاضى وارد شده بود، استفاده کردیم. با این وصف، جزو شرایط معتبر در نصب عام از سوى معصومان (ع) یا شریعت خواهد بود و رعایت آن از جانب فقیه لازم نیست.
اگر روایت نبوى (ص) که در آن نسبت به "زن" این جمله وارد شده بود: "و لا تولّى القضا" (و نه تصدى قضاوت)، از حیث سند معتبر بود و یا ما شرط ذکوریت را از ارتکاز متشرعه ناشى از محدودیت هاى زن در برخى امور؛ مانند امامت جماعت، استفاده مى کردیم، "ذکوریت" یک شرط شرعى محسوب مى شد که فقیه باید آن را در نصب خود رعایت مى کرد".[13]
دلیل اجماع هم بر فرض تمامیتِ اتفاق واقعی همه فقیهان دین، احتمال استناد آنان به یک یا چند وجه یاد شده مطرح است و چنین اجماعی فاقد شرط حجیت و اعتبار است.[14] نتیجه این که قضاوت بانوان طبق فتوای برخی از فقهای شیعه، اشکالی ندارد.
پی نوشتها:
[1] کافی، ج 1، ص 67.
[2] برای آگاهی بیشتر، نک: هادوی تهرانی، مهدی، قضاوت و قاضی، ص 91- 92.
[3] اجماع یکی از براهین مورد قبول همه فقها است.
[4] جواهر الکلام، ج 40، ص 14 ؛ مفتاح الکرامه، ج 10، ص 9؛ جامع الشتات، ج 2، ص 680.
[5] نساء، 1، نک: جزوه حقوق زن در اسلام، مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن.
[6] "الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض ..."، نساء، 34.
[7] نوع زنان بدنی ظریف تر و لطیف تر از بدن مردان دارند و غالبا بدن مردان خشن تر و با صلابت تر از بدن زنان می باشد، همان گونه که میانگین نیروی بدنی زنان کمتر از میانگین نیروی مردان می باشد و زنان در هر ماه به جز دوران بارداری تا حدود پنجاه سالگی، چندین روز دوره قاعدگی و خون ریزی دارند که بر اثر آن حالت بیمارگونه، ضعف شدید جسمانی و حال روحی غیر عادی به آنان دست می دهد و همین طور بافت پستان زن به گونه ای می باشد که مسئولیت شیردهی بچه را به عهده دارد که این هم باعث کاهش توانایی او می شود.
[8] المیزان، ج 14 ، ص 343.
[9] برای آگاهی بیشتر، نک: جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 348- 354.
[10] من لا یحضره الفقیه، ج 4 ، ص 362.
[11] جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 350
[12] همان، ص 353.
[13] قضاوت و قاضی، ص 151.
[14]جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 349و 353.
منبع: www.islamquest.net