پرسش :
لطفا در این مورد که برخی مطرح میکنند که دل باید پاک باشه و همین پاکی دل کفایت می کند توضیحاتی بفرمایید با این منظور که خیلی ها گناهانی از قبیل عدم رعایت حجاب می کنند در حالی که دلشان پاکتر از کسانی است که حجاب را رعایت می کنند و اینکه با مد جامعه بودن (عدم رعایت حلال و حرام اسلام) با پاکی دل برطرف می شود.
پاسخ :
معنای پاک بودن دل
ابتدا قلب پاک را باید تعریف کرد، قلب پاک، قلبی است که غیر خدا در آن نمی گنجد و به دنبال اعمال صالح است، یعنی انسان وقتی انسان درستی است که به دنبال اعمال صالح باشد و وقتی عمل صالح انجام می دهد که درونش پاک باشد و ایمان و اعتقاد درستی داشته باشد. پس چگونه می شود در قلبی خدا باشد و محبت به معصیت خدا هم وجود داشته باشد؟ کسی که برخلاف حکم خدا، عمل می کند به همان اندازه در قلب او ظلمت است. قلب پاک با معصیت الهی سازگار نیست و اگر هم ناخودآگاه گناهی از فرد سر بزند قلب پاک، ناراحت می شود.
تناقض پاکی دل با آزادی نامعقول در کارها
باید دانست که پاک بودن دل با اینکه هر کاری خواستی بکن در تناقض است زیرا کسی که بخواهد آدم دل پاکی باشد، دیگر نمی تواند هر جور که دلش می خواهد زندگی کند، به دلیل اینکه پاک بودن لوازم خاصی را می طلبد و محدودیت ها، قید و بندها و شرط و شروطی را لازم دارد که در صورت ملزم شدن به آن خواسته ها و تمنیات، انسان نباید خارج از این محدوده باشد.
یقیناً اعمال انسان تجلی نیت ها و درون اوست. کسی که هر چه دلش بخواهد و هر آنچه هوای نفسش آن را طلب کند انجام دهد و به دنبال کارها و افعال شیطانی باشد، دیگر نمی تواند بگوید که درون من و دل من پاک است و آدم درستی ام. این درون است که برون را می سازد و برون است که درون را جلا می بخشد. لذا نیت و دل و درون انسان رابطۀ مستقیمی با اعمال و رفتارش دارد و از همدیگر تأثیر و تأثر دارند. یعنی ظاهر و باطن رابطۀ مستقیمی با هم دارند، در روایتی از امیرالمؤمین(علیه السلام) آمده است که میفرمایند: «لِکُلِّ ظاهِرٍ باطِنٌ عَلی مِثالِه فَمن طابَ ظاهِرُهُ طابَ باطِنُه وَ ما خَبُثَ ظاهِرُهُ خَبُثَ باطِنُه؛ برای هر ظاهری باطنی همانند ظاهر هست. پس هرکه ظاهرش پاک باشد باطنش نیز پاک است و هرکه ظاهرش پلید است، باطنش نیز پلید است.»[1]
از نظر قرآن در سعادت و رستگاری انسان، اعتقاد قلبی و اقرار زبانی کافی نبوده و عمل صالح نیز لازم است. که در این زمینه آیات بسیاری وجود دارد.[2]
و اینکه در روایات در تعریف ایمان آمده است: «الایمانُ معرفَة بالقَلبِ و اقرار باللِسانِ و عَمَل بالأرکانِ؛ ایمان عبارت است از شناخت و معرفت قلبی، اقرار با زبان و عمل با اعضاء و جوارح.»[3]
در یک کلام انسان دل پاک و درست، انسانی است که محبت خداوند را در دل دارد. هر دوستداری، مطیع محبوب خویش است
آیا درست است که مخالف امر خدا عمل کنیم و اظهار به محبت او داشته باشیم؟ این از محالات و کارهای نوظهور است! امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «ما احب الله من عصاه؛ کسی که خدا را نافرمانی می کند، او را دوست ندارد.»[4]
قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِن کنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکمُ اللّهُ ...؛ ای پیامبر بگو اگر خدا را دوست می دارید، از من (فرستاده او) پیروی کنید تا دوستتان بدارد.»[5]
و امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: «لا تکن ممن یرجوا الاخرة بغیر عمل؛ از کسانی نباشید که امید به آخرت دارند بدون عمل.»[6]
و باید دانست چنین افکار و اندیشه هایی خطر بزرگی برای اخلاق بشری است و عاملی است برای ترویج فساد و بی بند و باری. دلایل عمدۀ ترویج دهندگان این نظریه ها به قرار زیر است:
۱ـ در قید و بند احکام دینی و شریعت نباشند و به قول خودشان بتوانند هر کاری که خواستند انجام دهند و هر جوری که خواستند زندگی کنند؛
۲ـ برای اینکه وجدان و درون خود را قانع کنند؛
۳ـ چون خود هلاک شده اند به دنبال هلاک کردن دیگران هم هستند تا در این میان تنها نمانند.
اما ظاهراً بیشتر کسانی که این حرف را میزنند منظورشان از پاک بودن دل، ایمان داشتن به همراه حالتهای درونی خوب است مانند اینکه خیر خواه باشد، حسود و متکبر نباشد، با منظور بد به نامحرم نگاه نکند و... به این معنا که دیگر نماز خواندن، دست دادن با نامحرم، روزه گرفتن و اموری از این قبیل مهم نیست. در این صورت نیز باید بگوییم که این عقیده نیز دارای اشکالاتی است. از جمله اینکه:
اول: چنین شخصی دارای دل پاکی نیست. زیرا این شخص نسبت به بعضی از واجبات و محرمات بیتوجهی نموده است و برای همین نیز دل او آلودۀ گناه شده است.
دوم: این شخص به بعض دین عمل کرده و به بعض دین عمل نکرده و مصداق آیه شریفه خواهد بود که: «آیا به بعضى از دستورات کتاب آسمانى ایمان مىآورید و به بعضى کافر مىشوید؟!»[7]
سوم: هرچیزی برای خود علامتی دارد و علامت دل پاک، عمل و رفتار پاک و زیبا است.
و گرنه دل که مانند دفتر مشق نیست که باز کنیم و ورق بزنیم و ببینیم که پاک است یا نه. بلکه دل پاک جایگاهش درون انسان است که تنها با نشانهها و علامتهای ظاهری میتوان به وجود آن پی برد. برخی از این علامتها در صورت افراد دیده میشود، برخی دیگر از این علامتها در کارهای شخص مشخص میشود مانند اینکه به دیگران کمک نماید یا نماز بخواند. برخی دیگر نیز در پوشش افراد است مانند اینکه خود را شبیه غربیها و کافران کند و یا شبیه مومنین نماید.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.ابن بابویه، محمد بن علی، خصال، ج 1، قم: جامعه مدرسین، 1362.
2.ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، تهران: نشر جهان، 1378.
پی نوشت ها:
[1]. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم، ص 479، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ش.
[2]. مانند سورۀ عصر، سورۀ بقره، آیات 25، 82، سورۀ آل عمران، آیۀ 57 و آیات بسیار دیگر که در آنها ایمان در کنار عمل صالح آمده است.
[3]. ابن بابویه، محمد بن علی، خصال، ج 1، ص 178، قم، جامعه مدرسین، 1362 ش.
[4]. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 15، ص 308، قم، مؤسسۀ آل البیت(علیهم السلام)، 1409 ق.
[5]. سوره آل عمران، آیه ۳۱.
[6]. حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص 157، قم، جامعه مدرسین، 1404 ق.
[7]. سورۀ بقره، آیۀ 85.
منبع: اندیشه قم
معنای پاک بودن دل
ابتدا قلب پاک را باید تعریف کرد، قلب پاک، قلبی است که غیر خدا در آن نمی گنجد و به دنبال اعمال صالح است، یعنی انسان وقتی انسان درستی است که به دنبال اعمال صالح باشد و وقتی عمل صالح انجام می دهد که درونش پاک باشد و ایمان و اعتقاد درستی داشته باشد. پس چگونه می شود در قلبی خدا باشد و محبت به معصیت خدا هم وجود داشته باشد؟ کسی که برخلاف حکم خدا، عمل می کند به همان اندازه در قلب او ظلمت است. قلب پاک با معصیت الهی سازگار نیست و اگر هم ناخودآگاه گناهی از فرد سر بزند قلب پاک، ناراحت می شود.
تناقض پاکی دل با آزادی نامعقول در کارها
باید دانست که پاک بودن دل با اینکه هر کاری خواستی بکن در تناقض است زیرا کسی که بخواهد آدم دل پاکی باشد، دیگر نمی تواند هر جور که دلش می خواهد زندگی کند، به دلیل اینکه پاک بودن لوازم خاصی را می طلبد و محدودیت ها، قید و بندها و شرط و شروطی را لازم دارد که در صورت ملزم شدن به آن خواسته ها و تمنیات، انسان نباید خارج از این محدوده باشد.
یقیناً اعمال انسان تجلی نیت ها و درون اوست. کسی که هر چه دلش بخواهد و هر آنچه هوای نفسش آن را طلب کند انجام دهد و به دنبال کارها و افعال شیطانی باشد، دیگر نمی تواند بگوید که درون من و دل من پاک است و آدم درستی ام. این درون است که برون را می سازد و برون است که درون را جلا می بخشد. لذا نیت و دل و درون انسان رابطۀ مستقیمی با اعمال و رفتارش دارد و از همدیگر تأثیر و تأثر دارند. یعنی ظاهر و باطن رابطۀ مستقیمی با هم دارند، در روایتی از امیرالمؤمین(علیه السلام) آمده است که میفرمایند: «لِکُلِّ ظاهِرٍ باطِنٌ عَلی مِثالِه فَمن طابَ ظاهِرُهُ طابَ باطِنُه وَ ما خَبُثَ ظاهِرُهُ خَبُثَ باطِنُه؛ برای هر ظاهری باطنی همانند ظاهر هست. پس هرکه ظاهرش پاک باشد باطنش نیز پاک است و هرکه ظاهرش پلید است، باطنش نیز پلید است.»[1]
از نظر قرآن در سعادت و رستگاری انسان، اعتقاد قلبی و اقرار زبانی کافی نبوده و عمل صالح نیز لازم است. که در این زمینه آیات بسیاری وجود دارد.[2]
و اینکه در روایات در تعریف ایمان آمده است: «الایمانُ معرفَة بالقَلبِ و اقرار باللِسانِ و عَمَل بالأرکانِ؛ ایمان عبارت است از شناخت و معرفت قلبی، اقرار با زبان و عمل با اعضاء و جوارح.»[3]
در یک کلام انسان دل پاک و درست، انسانی است که محبت خداوند را در دل دارد. هر دوستداری، مطیع محبوب خویش است
آیا درست است که مخالف امر خدا عمل کنیم و اظهار به محبت او داشته باشیم؟ این از محالات و کارهای نوظهور است! امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «ما احب الله من عصاه؛ کسی که خدا را نافرمانی می کند، او را دوست ندارد.»[4]
قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِن کنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکمُ اللّهُ ...؛ ای پیامبر بگو اگر خدا را دوست می دارید، از من (فرستاده او) پیروی کنید تا دوستتان بدارد.»[5]
و امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: «لا تکن ممن یرجوا الاخرة بغیر عمل؛ از کسانی نباشید که امید به آخرت دارند بدون عمل.»[6]
و باید دانست چنین افکار و اندیشه هایی خطر بزرگی برای اخلاق بشری است و عاملی است برای ترویج فساد و بی بند و باری. دلایل عمدۀ ترویج دهندگان این نظریه ها به قرار زیر است:
۱ـ در قید و بند احکام دینی و شریعت نباشند و به قول خودشان بتوانند هر کاری که خواستند انجام دهند و هر جوری که خواستند زندگی کنند؛
۲ـ برای اینکه وجدان و درون خود را قانع کنند؛
۳ـ چون خود هلاک شده اند به دنبال هلاک کردن دیگران هم هستند تا در این میان تنها نمانند.
اما ظاهراً بیشتر کسانی که این حرف را میزنند منظورشان از پاک بودن دل، ایمان داشتن به همراه حالتهای درونی خوب است مانند اینکه خیر خواه باشد، حسود و متکبر نباشد، با منظور بد به نامحرم نگاه نکند و... به این معنا که دیگر نماز خواندن، دست دادن با نامحرم، روزه گرفتن و اموری از این قبیل مهم نیست. در این صورت نیز باید بگوییم که این عقیده نیز دارای اشکالاتی است. از جمله اینکه:
اول: چنین شخصی دارای دل پاکی نیست. زیرا این شخص نسبت به بعضی از واجبات و محرمات بیتوجهی نموده است و برای همین نیز دل او آلودۀ گناه شده است.
دوم: این شخص به بعض دین عمل کرده و به بعض دین عمل نکرده و مصداق آیه شریفه خواهد بود که: «آیا به بعضى از دستورات کتاب آسمانى ایمان مىآورید و به بعضى کافر مىشوید؟!»[7]
سوم: هرچیزی برای خود علامتی دارد و علامت دل پاک، عمل و رفتار پاک و زیبا است.
و گرنه دل که مانند دفتر مشق نیست که باز کنیم و ورق بزنیم و ببینیم که پاک است یا نه. بلکه دل پاک جایگاهش درون انسان است که تنها با نشانهها و علامتهای ظاهری میتوان به وجود آن پی برد. برخی از این علامتها در صورت افراد دیده میشود، برخی دیگر از این علامتها در کارهای شخص مشخص میشود مانند اینکه به دیگران کمک نماید یا نماز بخواند. برخی دیگر نیز در پوشش افراد است مانند اینکه خود را شبیه غربیها و کافران کند و یا شبیه مومنین نماید.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.ابن بابویه، محمد بن علی، خصال، ج 1، قم: جامعه مدرسین، 1362.
2.ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، تهران: نشر جهان، 1378.
پی نوشت ها:
[1]. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم، ص 479، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ش.
[2]. مانند سورۀ عصر، سورۀ بقره، آیات 25، 82، سورۀ آل عمران، آیۀ 57 و آیات بسیار دیگر که در آنها ایمان در کنار عمل صالح آمده است.
[3]. ابن بابویه، محمد بن علی، خصال، ج 1، ص 178، قم، جامعه مدرسین، 1362 ش.
[4]. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 15، ص 308، قم، مؤسسۀ آل البیت(علیهم السلام)، 1409 ق.
[5]. سوره آل عمران، آیه ۳۱.
[6]. حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص 157، قم، جامعه مدرسین، 1404 ق.
[7]. سورۀ بقره، آیۀ 85.
منبع: اندیشه قم