چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

احكامى كه از پيامبر اسلام(ص) و جانشينان معصوم او به ما رسيده است چگونه است؟ آيا آنان هم مانند فقها اجتهاد مى كردند؟!


پاسخ :
اين سؤال مربوط به علم كلام است و در فصل نبوّت و امامت در نحوه علوم پيامبر و امامان بطور مبسوط بحث شده است كه بطور اختصار در اين جا درج مى گردد.
دانشمندان شيعه مطلقاً پيامبر و ائمّه را در بيان احكام مجتهد نمى دانند و معتقدند كه آنها هرگز احكام الهى را از راه اجتهاد به دست نمى آورند و مقام آنها در بيان احكام بالاتر از مقام اجتهاد است.
قرآن در سوره «و النّجم» مدرك گفتار پيامبر را وحى الهى معرّفى مى كند كه به وسيله فرشته اى به او القا مى شود.(1) كسى كه با دستگاه وحى آشنا باشد و حقايق و واقعيّات را از طريق وحى بدون كم و زياد به دست آورد، هرگز احتياج به اجتهاد و استخراج احكام از اصول نخواهد داشت.
عين اين سخن درباره جانشينان معصوم او صدق مى كند; آنان اگر چه طرف وحى نبودند، ولى علوم آنها بطور غيبى به آنها رسيده تا آنچه را پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بر اثر نبودن مقتضيات و يا وجود موانع موفّق به گفتن آنها نگرديده است، تدريجاً بيان كنند.
اين موهبت درباره آنها به اندازه اى است كه ميان آنها و احكام الهى پرده اى نيست و آنچه بشر تا روز رستاخيز از نظر احكام بدان نيازمند است، خداوند با عنايات مخصوص خود به آنها تعليم فرموده و آنها را از طرق و راه هاى ديگر بى نياز ساخته است.(2)
روى اين اساس، هرگز اجتهاد در احكام براى آنها مفهوم ندارد، زيرا اجتهاد در احكام كار كسانى است كه بدون رنج و تحمّل مشقّت و اعمال قواعد اصولى و فقهى، دسترسى به احكام نداشته باشند و چه بسا پس از تحمل رنج نيز دسترسى پيدا نكنندو امّا پيامبرى كه از طريق وحى احكام را مى گيرد و تمام نيازمندى هاى بشر از نظر احكام و معارف از مجراى صحيح و بدون اشتباه در اختيار او گذارده مى شود، هرگز چنين شخصى نيازى به اجتهاد و ردّ فرع بر اصل و استخراج جزئيّات از كلّيّات نخواهد داشت.
همچنين، جانشينان پيامبر حلال و حرام الهى و احكام خداوندى را بدون استثنا مى دانستند و كسانى كه واقعيّات احكام با تمام خصوصيّات در نظر آنها روشن باشد، ديگر نيازى به اجتهاد نخواهد داشت.
همچنين، جانشينان پيامبر حلال و حرام الهى و احكام خداوندى را بدون استثنا مى دانستند و كسانى كه واقعيت احكام با تمام خصوصيّات در نظر آنها روشن باشد، ديگر نيازى به اجتهاد نخواهد داشت.
روشنتر بگوييم: اجتهاد ملازم است با عدم اطّلاع قطعى از احكام واقعى و افرادى كه از احكام الهى به طريق وحى و يا وراثت از پيامبر اطّلاع قطعى دارند، هرگز احتياجى به اجتهاد نخواهند داشت.
ولى دانشمندان اهل تسنّن، خلفا را در بسيارى از احكام مجتهد مى دانند و در كتاب هاى «عقايد و مذاهب» اقوال آنها بطور مبسوط گفته شده است و شايد علّت اين كه آنان اين نظر را انتخاب كرده اند اين است كه آنها اشتباهاتى از خلفا نقل كرده اند و يگانه توجيهى كه به نظرشان رسيده اين است كه آنان را مانند فقها مجتهد بدانند كه گاهى در بيان احكام اشتباه مى كنند، علّت اشتباه خلفا در بيان احكام به نظر آنها همين اجتهادشان بوده و براى محكم كردن اين نظريّه، بعضى دايره بحث را گسترش داده و علم پيامبر را نيز مورد بحث قرار داده اند و گفته اند كه پيامبر نيز در آن مواردى كه نصّ الهى در كار نبوده اجتهاد مى كرده است!
اين اجمال مطلب است و توضيح و تفصيل جريان را در بحث هاى «عقايد و مذاهب» بخوانيد.

________________________________________
1. اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْى يُوحَى * عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوَى - (سوره النّجم، آيات 4 و 5)
2. خوانندگان گرامى مى توانند براى مزيد اطّلاع به اصول كافى، ص 110، طبع سابق مراجعه فرمايند.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.