چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

اگر فهم قرآن منحصراً در اختيار اهل بيت عليهم‌السلام است چرا قرآن همگان را به تدبر در آيات دعوت مي‌كند؟


پاسخ :
گروهي از اخباريان با استناد به برخي روايات غير معتبر، معتقد بودند كه آيات قرآني و احاديث نبوي (صلي الله عليه و آله و سلم) رمزگونه و معماست و جز مخاطبان اصلي آن (حضرات معصومين عليهم‌السلام) آن را نمي‌فهمند و از قبيل محاورات عرفي نيست تا مقصود گوينده از آن، تفهيم عموم مردم باشد. بنابراين، استنباط احكام نظري از ظواهر آيات قرآن و روايات نبوي (صلي الله عليه و آله و سلم) بدون روايات امامان (عليهم‌السلام) جايز نيست. محدث استرآبادي كه از پايه‌گذاران شيوه اخباري‌گري است مي‌گويد:
"... وإن القرآن فى الأكثر ورد علي وجه التعمية بالنسبة إلي أذهان الرعية وكذلك كثير من السنن النبويّة وإنه لا سبيل لنا فيما لا نعلمه من الأحكام النظريّة الشرعيّة، أصليّة كانت أو فرعية إلاّ السماع من الصادقَيْن (عليهماالسلام) وانه لا يجوز استنباط الأحكام النظرية من ظواهر كتاب الله ولا ظواهر السنن النبويّة ما لم يعلم أحوالهما من جهة أهل الذكر (عليهم‌السلام) بل يجب التوقف والاحتياط فيهما...".(١)
آنان فهم قرآن را منحصر به معصومين (عليهم‌السلام) و باب ادراك آن را بر روي ديگران مسدود مي‌دانستند. برخي از دلايل آنان عبارت است از:
الف: اخباري كه تفسير به رأي را نكوهش مي‌كند.
ب: روايت "ليس شىء أبعد من عقول الرجال من تفسير القرآن"(٢) كه تفسير قرآن را مقدور عقل بشر عادي نمي‌داند؛ پس بايد در تفسير آن فقط از معصوم استفاده كرد.
ج: سخن امام صادق (عليه‌السلام) به ابوحنيفه كه مدعي مقام افتاء و معرفت حقيقي قرآن بود: "يا أبا حنيفة! لقد ادعيت علماً، ويْلك ما جعل الله ذلك إلاّ عند أهل الكتاب الّذين أنزل عليهم ويلك ولا هو إلاّ عند الخاص من ذريّة نبيّنا محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) وما ورثك الله من كتابه حرفاً".(٣)
د: سخن امام باقر (عليه‌السلام) به قتاده فقيه اهل بصره: "... بلغنى أنّك تفسر القرآن؟" قال له قتادة: نعم. "يا قتادة إن كنت إنما فسرت القرآن من تلقاء نفسك فقد هلكت وأهلكت وإن كنت قد فسرته من الرجال فقد هلكت وأهلكت. ويحك يا قتادة! إنّما يعرف القرآن من خوطب به".(٤)
در برخي از جوامع روايي ادعا شده است كه اين گونه رواياتْ متواتر، و دلالت آن قطعي است.(٥)
پاسخ شبهه
شبهات اخباريان درباره حجيّت ظواهر قرآن كريم به وسيله عالماني بزرگ همچون مرحوم وحيد بهبهاني، ميرزاي قمي و شيخ انصاري به تفصيل پاسخ داده شده است. مرحوم محقق قمي مي‌گويد:
اين روايات (كه اخباريان انحصار فهم قرآن به معصومين (عليهم‌السلام) را از آن فهميده‌اند) ظاهر يا صريح است كه مرادْ علم به همه (ظاهر و باطن و تنزيل و تأويل) قرآن است و اين امري مسلم و مورد قبول است... و اگر چنين مدعايي در اخبار صريح و صحيح نيز آمده باشد، يا بايد آن را توجيه كرد و يا علم آن را به اهلش واگذاشت، ليكن چنين اخباري نيست(٦).
معصومين (عليهم‌السلام) هرگز اصل فهم قرآن را به خود منحصر نساختند و دَرِ فهم آن را بر روي مردم نبستند و در اخبار معصومين نيامده است كه مردم از قرآن بهره‌اي جز تلاوت ندارند. حتي اگر اين مطلب در برخي روايات آمده باشد، چون با خطوط كلي قرآن و نيز با خود سنّت قطعي معصومين در تضاد است، بايد فهمش را به اهلش واگذاريم.
اوصافي مانند "كتاب مُبين"، "نور" و "تبيان كل شيء"، كه درباره قرآن آمده نه اختصاصي به معصوم (عليه‌السلام) دارد تا قرآن كريم براي ديگران داراي چنين اوصافي نباشد و نه ناظر به "مقام ثبوت" است تا قرآن در مقام اثبات داراي چنين صفاتي نباشد؛ زيرا اوصاف مزبور، درباره كتابِ هدايت است و كتاب هدايت در مقام رهبري داراي چنين اوصافي است و مقام رهبري نيز اولا ً عام است و اختصاصي به معصوم ندارد و ثانياً ناظر به مقام اثبات است، نه ثبوت.
ظاهر آيه: "قد جاءكم من الله نور وكتاب مبين"(٧)، نيز خطاب به همه انسانهاست، بدون اختصاص به معصوم و هم در مقام هدايت است، نه مقام ثبوت و همچنين آيه 174 سوره نساء و آيه 8 سوره تغابن و 157 اعراف در مقام ارشاد و ناظر به مقام اثبات است. البته "كتابِ مكنون" كه غير از "مطهّرون" به آن دسترسي ندارند مرحله كمال و نهايي آن، چنانكه قبلا ً گذشت، اختصاص به اهل‌بيت طهارت دارد؛ چنانكه "لا رطب ولا يابس إلاّ في كتاب مبين"(٨) نيز از برخي جهات چنين است.
ممكن است انحصار فهم قرآن به معصوم (عليه‌السلام) از برخي روايات استظهار شود؛ نظير آنچه از امام باقر (عليه‌السلام) رسيده است: "إنّما يعرف القرآن من خُوطِب به"(٩)؛ ليكن چنين برداشتي مخالف با ظاهر خود قرآن كريم است كه همگان را به اموري مانند تدبّر، تحدّي و تعقّل دعوت كرده است و حديثي كه مخالف قرآن باشد، معتبر نيست. پس مراد از اين گونه احاديث چنانكه گذشت، احاطه تامّ بر همه ابعاد قرآن اعم از ظاهر و باطن، مطلق و مقيّد، عام و خاص و ناسخ و منسوخ و نظاير آن است؛ چنانكه خطابهاي قرآن كريم نيز يكسان نيست، بلكه پيام و مضمونِ برخي از خطابها را تنها مخاطبان اصيل آن مي‌توانند اكتناه كنند. خداوند گاهي به عنوانِ "يا أيّها الناس"، زماني به عنوان "يا أهل الكتاب"، گاهي به عنوان "يا أيّها الذين امنوا" و زماني به عنوان "يا أولي الأبصار" و "يا أولي الألباب" و گاهي به عنوان "يا أيّها الرسل" و بالاخره زماني به عنوان "يا أيّها الرسول" كه مختص به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است آيه نازل مي‌كند و عناوين ياد شده يكسان نيست و استنباطها نيز مساوي هم نخواهد بود؛ يعني استنباط جامع، كامل و اكتناهيِ معارف و احكام قرآن در انحصار اهل‌بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) است كه حق تماسّ با كتاب مكنون را دارند.
بنابراين، مدعاي ما اين است كه فهم قرآن كريم در حدّ تفسير (و نه تأويل) و فهم ظواهر الفاظ آن ميسور همگان است و نه تنها معصومين آن را به خود منحصر نساختند، بلكه مردم را به آن تشويق و ترغيب كردند. برخي از شواهدي كه اين مدعا را اثبات يا تأييد مي‌كند براي اطلاع بيشتر رجوع كنيد به تفسير تسنيم، ج ١، ص ٨٦ ـ ٩٨.

١ ـ الفوائد المدنية، ص 47‌ـ‌48.
٢ ـ بحار، ج 89، ص 91.
٣ ـ وسائل‌الشيعه، ج 18، ص 30.
٤ ـ همان، ص 136.
٥ ـ وسائل الشيعه، ج 18، ص 152.
٦ ـ قوانين الأصول، ج 1، ص 397، با تصرف.
٧ ـ سوره مائده، آيه 15.
٨ ـ سوره انعام، آيه 59.
٩ ـ وسائل الشيعه، ج 18، ص 136.

مأخذ: ( تفسیر تسنيم، ج ١، ص ٨٦)


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.