چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا با وجود منزلت بسياري كه شيعه براي حضرت علي و فاطمه(عليهما السلام) قائل است، در قرآن نامي از آنها برده نشده؟


پاسخ :
پاسخ اين سوال با بيان مطالب زير روشن مي گردد.
1. در قرآن كريم بسياري از مسائل دين اسلام چه در حوزه اعتقادات و چه در حوزه فقه و احكام نام برده نشده است ولي در عين حال از ديدگاه شيعه و سني از ضروريات دين به شمار مي آيند. مثلاً اعتقاد به صد و بيست و چهار هزار پيامبر، و ركعات نمازهاي پنجگانه و بعضي از اعمال حج مثل هفت مرتبه طواف، رمي جمرات و اكثر محرّمات در حال احرام و ... از ضروريات دين به شمار مي آيند كه در قرآن كريم هيچ اشاره اي به اين امور نشده است. پس بنا نبوده است كه هر چيزي كه از معتقدات و مسائل دين اسلام به شمار مي آيد در قرآن كريم از آن نام برده شود بلكه خيلي از امور و مسائل اعتقادي، فقهي و اخلاقي توسط شخص پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بيان گرديده است. بنابراين مجرد عدم وجود چيزي در قرآن مجيد دليل بر عدم اعتبار ديني و اعتقادي آن چيز نمي تواند باشد. چون ممكن است بيان يا وضع آن چيز به خود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه از طرف خداوند مشرّع است واگذار شده باشد.
2. در قرآن كريم آيات متعددي وجود دارد كه در شأن علي ـ عليه السّلام ـ و فاطمه ـ سلام الله عليها ـ و خاندان پاك آن حضرت نازل شده اند و لو به صورت صريح در خود آيات اسمي از آنان برده نشده است لكن با روايات و احاديث نبوي ثابت است كه اين آيات در شأن آنان نازل گرديده اند. و به قدري مسئلة نزول بعضي از آيات دربارة علي ـ عليه السّلام ـ و خاندان آن حضرت براي اصحاب روشن بوده كه حتي عمروعاص دشمن سر سخت علي ـ عليه السّلام ـ در نامه اي كه به معاويه مي نويسد آنها را به رخ معاويه مي كشد و مي گويد اي معاويه تو خوب مي داني آنچه در قرآن در فضائل علي ـ عليه السّلام ـ نازل شده است. هيچ كسي نمي تواند با او شريك شود. و بعد آيات متعددي را مثل آية «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ»[1] و «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»[2] و«أَ فَمَنْ كانَ عَلي بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ»[3] و«رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ»[4] و«قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً»[5] براي معاويه مي نويسد.[6] و در اينجا چند نمونه از شأن نزول بعضي از آيات را نه از كتاب هاي شيعه بلكه از كتاب هاي اهل سنت ذكر مي كنيم:
الف: به گفته اكثر مفسرين و روات احاديث، سورة«انسان» در شأن حضرت علي ـ عليه السّلام ـ و فاطمه ـ سلام الله عليها ـ نازل شده است. در كشّاف شأن نزول اين سوره از ابن عباس نقل شده است كه خلاصه آن اينست كه زماني امام حسين و امام حسن ـ عليها السّلام ـ در كودكي مريض شده بودند پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و عده اي از مردم به عيادت آنان رفتند و به علي گفتند كه چرا نذر نمي كني؟ علي و فاطمه و فضّه كه كنيز آنها بود با هم نذر كردند كه سه روز روزه بگيرند. لكن در هر سه روز وقت افطار به ترتيب مسكيني، يتيمي و اسيري آمدند و آنان غذايشان را كه قرص هايي از نان جو بود به آنها دادند تا اينكه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ از اين حادثه مطلع شده وقتي آنان را مي بينند كه از شدت گرسنگي مي لرزند ناراحت مي شود. در اين هنگام است كه جبرئيل فرود مي آيد و سورة «هل اتي» را به عنوان بشارت فضيلت اهل بيتش به او مي رساند تا قرائت كند.[7]
ب: آيه تطهير كه مي فرمايد: «همانا خدا مي خواهد پليدي و آلودگي را از شما خاندان (پيامبر) بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند»[8] به اتفاق شيعه و اكثر مفسرين و علمأ اهل سنت در شأن پنج تن اهل كساء نازل شده است[9] و حديث كساء به قدري معروف است و در كتاب هاي متعددي بيان شده است كه نيازي به ذكر آن در اينجا نيست. نيز نقل شده است كه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ شش ماه تمام هر روز صبح وقتي از پيش خانه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ مي گذشت رو بروي در خانه مي ايستاد و مي گفت: وقت نماز است يا اهل البيت «همانا خداوند اراده كرده است كه پليدي را از شما دور سازد.»[10]
ج: در سوره شوري، مي فرمايد: «بگو به ازاي آن(رسالت) پاداشي از شما خواستار نيستم مگر دوستي دربارة خويشاوندانم.»[11] اين آيه به آية مودت يا قُربي معروف است و به عقيده همه مفسرين در شأن اهل بيت پيامبر كه عبارت‌اند: از حضرت علي و فاطمه و فرزندان آنها نازل شده و محبت و دوستي آنان توسط خداوند بر امت اسلامي واجب گرديده است. از ابن عباس نقل شده كه از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسيدند: اقارب شما كيست؟ كه در قرآن مودّت و دوستي آنان بر ما واجب شده است. فرمود: علي و فاطمه و دو پسر اوست.[12] زمخشري در ذيل اين آية شريفه، روايات متعددي را از پيامبر اسلام دربارة محبت دوستي اهل البيت برشمرده است كه همگي حكايت از وجوب مودّت اهل بيت مي كند.[13]
3. روايات و احاديث نبوي كه از طريق شيعه و سني در مورد حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فاطمه ـ سلام الله عليها ـ نقل شده است نه تنها تعريف و تمجيد آنان را بر ما لازم مي گرداند بلكه پيروي در اطاعت از آنان را بر ما واجب مي گرداند. در رابطه با حضرت علي ـ عليه السّلام ـ حديثِ دار، حديث غدير، حديث ولايت حديث ثقلين، حديث الطير، حديث منزلت، آيه مباهله و آيه ولايت كافي است در اينكه ما نتوانيم از عهده تعريف آن حضرت بيرون بيائيم. در رابطه با اين احاديث به كتاب هاي مفصلي كه درباره آنها تدوين شده رجوع شود و جزواتي كه توسط سيد علي ميلاني تحت عناوين همين احاديث نوشته و چاپ شده است بهترين مرجع در اين باب مي باشد.
امّا درباره فاطمة الزهرا ـ سلام الله عليها ـ علاوة بر آنچه كه بيان شد، احاديثي نيز اختصاص به آن حضرت دارد كه عظمت و منزلت آن حضرت را در نزد پدر بزرگوارش بيان مي كند. پيامبر دربارة فاطمه الزهراء ـ سلام الله عليها ـ سخناني زيادي دارد از آن جمله اين است فرمود: «فاطمه پارة تن من است هر كه او را اذيت كند مرا اذيت كرده است.»[14] و «در روز قيامت منادي از پشت پرده ندا سر مي دهد اي مردم چشمانتان را بپوشانيد تا فاطمه ـ سلام الله عليها ـ از موقف عبور كند.»[15] و «خداوند در آسمان به شهادت ملائكه فاطمه را به عقد علي درآورد.»[16]
به هر حال شيعيان هيچ قرابت و خويشاوندي با علي ـ عليه السّلام ـ و فاطمة الزهرا ـ سلام الله عليها ـ ندارند بلكه بر اساس وظيفه شرعي آنان را تعريف نموده و مورد اطاعت قرار مي دهند. زيرا دوستي و محبت آنان به ادلّه نقلي و عقلي مايه نجات، سعادت اخروي و دنيوي مي شود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. كفاية الطالب في مناقب علي بن ابي طالب، حافظ محمد بن يوسف گنجي شافعي.
2. مناقب ال ابي طالب، تأليف ابن شهر آشوب.
3. مظلومية الزهراء، سيد علي ميلاني.
4. ينابيع المودة، شيخ سليمان قندوازي حنقي.
5. الغدير، علامه اميني.
6. آنگاه هدايت شدم، سيد محمد تيجاني.
7. با راستگويان، سيد محمد تيجاني.


[1] . انسان/7.
[2] . مائده/55.
[3] . هود/17.
[4] . احزاب/23.
[5] . شوري/23.
[6] . بحراني، سيد هاشم، غاية المرم، بي تا، بي جا، ج1، ص157.
[7] . زمحشري، جار الله محمود بن عمر، كشاف، بيروت، دارالكتاب العربي، بي تا،ج4، ص670 و قرطبي، ابوعبدالله محمد بن احمد انصاري، تفسير قرطبي(الجامع لاحكام القرآن)، بيروت، موسسة التاريخ العربي،‌1405 ق، ج19، ص130و131.
[8] . احزاب/33.
[9] . احمد بن حنبل، مسند احمد، بيروت، دارصادر و ترمذي، ج1، ص331؛ ج4، ص107؛ ج6، ص298 و 292؛ ج7، ص123، محمد بن عيسي، سنن ترمذي، بيروت، دارالفكر، دوم، 1403، ج5، ص30 و نيشابوري حاكم، محمد بن محمد، مستدرك، بيروت، دارالمعرفة، 1406 ق، ج2، ص416؛ ج3، ص147و 158؛ و القندوزي، شيخ سليمان بن ابراهيم حنفي، ينابيع المودة، دارالاسوة، اول، 1416 ق، ج2، ص429، و نسايي، احمد بن شعيب، خصائص اميرالمؤمنين، مكتبه نينوي الحديثه، ص 49، (قرطبي)، ابوعبدالله محمد بن محمد، تفسير قرطبي، بيروت، موسسة التاريخ العربي، 1405 ق، ج14، ص183.
[10] . مسند احمد، بيروت، دارصادر، و سيوطي،ج3، ص259و285؛ جلال الدين، الدر المنثور، دارالمعرفة، اول، 1365 هـ ، ج4، ص313.
[11] . شوري/23.
[12] . بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، بيروت، دارالفكر،ج6، ص37؛ و حاكم نيشابوري، محمد بن محمد مستدرك بيروت، دارالمعرفة، 1406 ق، ج3، ص172؛ و هيثمي، نورالدين، مجمع الزوائد بيروت، دارالكتب العلميه،1408 ق، ج7، ص103، ج9، ص168؛ قرطبي، تفسير قرطبي، ج16، ص22 و الدر المنثور، ج6، ص7، و ابي جعفر الخاص، معاني القرآن، المملكة العربية السعوديه، جامعة ام القري، اول،1409 ق، ج6، ص31؛ و ابن الجوزي، زاد المسير، بيروت، دارالفكر، اول،1407 ق، ج7، ص79.
[13] . كشاف، ج4، ص220.
[14] . مستدرك، ج3، ص159و بيهقي، احمد بن الحسين، الكبري، بيروت، دارالفكّر، ج10، ص201 و ج7، ص307.
[15] . مستدرك حاكم، ج3، ص153.
[16] . عسكري، سيد مرتضي، احاديث ام المؤمنين عايشه، نهضت، اول، 1418 ق، ج1، ص76.

( اندیشه قم )


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.