چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

فمينيسم چيست؟ از چه زمان به وجود آمده است؟


پاسخ :
واژه فمينيسم از نظر لغت بدين معناست كه فمينيسم (Feminism) از ريشه (Feminine)[1] گرفته شده است كه در اصل فرانسوي است و اين واژه نيز از ريشه لاتيني (Femina) مشتق شده است. از نظر اصطلاحي در زبان انگليسي دو كاربرد دارد: 1. جنبش برابري زن و مرد. 2. جنبش آزادي زنان.[2] كه اين دو كاربرد معاني نزديك به هم دارند كه ذيلاً بيان مي‌داريم: معناي اول فمينيسم به معناي نظريه‌اي است كه معتقد است زن بايستي در جمع جنبه‌هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي با مردان فرصت‌هاي مساوي داشته باشند و به تمام امكانات و فرصت‌هاي برابر با مردان دست پيدا كنند معناي دوم اين است كه فمينيسم عبارت است از نهضت و جنبش اجتماعي كه در پي نهادينه كردن اين اعتقاد و باور است كه زنان با مردان برابري كامل دارند. همچنين مترجمان فارسي‌زبان براي اين معناي اول معادل‌هايي همچون زن‌گرايي، زن‌باوري، زن‌وري، زنانه‌نگري، زن‌آزاد‌خواهي، را برگزيده‌اند و امّا براي معناي دوم، نهضت زنان يا «نهضت آزادي زنان» را مناسب ديده‌اند.[3]
و امّا از منظر تاريخي مي‌توان گفت طرح نظريه برابري زن و مرد به قرن هفدهم بازمي‌گردد. برخي نخستين فمينيست را «آن براد استريت» مي‌دانند كه «آبيگالي آدامز» همسر «جان آدامز» از رهبران جنگ‌هاي استقلال آمريكا، حركت وي را ادامه داد.[4] برخي نيز سابقه اين نهضت را به انقلاب سال 1689 ميلادي انگليس بازمي‌گردانند. اين حركت در دوران انقلاب فرانسه شكل گرفت و توسط «كندورسه» و «سن سيمون» ادامه يافت. در حركتي كه از قرن هفدهم ميلادي به نام حقوق فطري و طبيعي بشر آغاز شد و در قرن هجدهم در فرانسه به ثمر نشست. ولي نهضت زنان، در معناي دقيق آن، در قرن نوزدهم در فرانسه گسترش يافت ونام فرانسوي (Feminism) به خود گرفت. در آغاز چنين فمينيسمي در واقع نوعي اعتراض به مردسالاري آشكار حاكم بر اعلاميه حقوق بشر بود زيرا اين اعلاميه حقي براي زنان در نظر نگرفته بود فمينيسم به عنوان يك نهضت سياسي در سال 1848 با نام نهضت «سيكافالز» در آمريكا مطرح شد. در همين سال نخستين منشور دفاع ازحقوق زنان در آمريكا اعلام گرديد.[5] از آن پس دانشمنداني چون آگوست كنت و جان استورات ميل نظريه برابري زن و مرد را در چارچوب حقوق فردي و اومانيستي مطرح كردند. نهضت فمينيسم تا اواخر قرن نوزدهم توفيق چنداني نيافت بطوري كه تا اوايل قرن بيستم رژيم‌هاي مختلف غربي داراي يك ويژگي مشترك بودند و آن بي‌اعتنايي به حقوق زنان بود. در اوايل قرن بيستم جنبش طرفداي از حقوق زن در انگلستان به رهبري دوشيزه «پانك هورست» آغاز گرديد و ايشان در كشور انگلستان توفيق‌هايي بدست آورد از جمله دست‌يابي حق رأي براي زنان انگليس در سال 1918 بود. و در جنگ جهاني اول زمينه طرح حضور زنان در عرصه سياست و برخورداري آنان از برابري قانوني شدّت يافت و پس از جنگ جهاني دوم و در سال 1945، نظريه برابري زن و مرد طرفداران بسياري يافت. و سرانجام براي اولين بار در اعلاميه جهاني حقوق بشر كه از طرف سازمان ملل متحد در سال 1948 ميلادي منتشر شد، تساوي حقوق زن و مرد به صراحت و در سطح جامعه ملل مطرح گرديد. موج دوم فمينيسم از دهه شصت آغاز و تا اوايل دهه هشتاد ادامه يافت.[6]
فمينيست‌هاي پيش از دهه شصت، خواستار برخورداري از فرصت‌هاي برابر با مردان بودند، امّا فمينيست‌هاي جديد خواهان انقلاب اساسي در برابري كامل زن و مرد در تمامي زمينه‌ها از جمله آموزش، سياست و... بودند. اين دوره، دوره بازسازي و كسب موفقيت‌هاي نسبي فمينيسم است. حتي در دهه هفتاد فمينيست‌ها با ردّ كليّت ازدواج و تأكيد بر تجرد و حرفه اقتصادي، آرمان‌هاي خود را مطرح مي‌كردند. شعار زنان بدون مردان و با رفتارهاي مردانه، مربوط به همين دوره است. پس از آن حركت‌هاي فمينيستي‌ تند، رو به تعديل گذاشت و آثار سوء افراط در حركت‌هاي زن‌مدارانه، كه بيش از همه دامان خود زنان را مي گرفت، آشكار گرديد. خشونت روزافزون در محيط‌ خانواده و در محيط كار و عدم امنيت جنسي از آثار اين دوره بود. امّا از اوايل دهه اخير، جهان غرب به نقش‌هاي سنتي و نهاد خانواده رويكردي دوباره داشته است.[7] در ميان فمينيست‌ها پنج گرايش عمده وجود دارد:[8]
1. فمينيسم ليبرال؛ 2. فمينيسم ماركسيستي؛ 3. فمينيسم افراطي (راديكال)؛ 4، سوسيال فمينيسم؛ 5. و فمينيسم جديد (فرامدرن).
با وجود اختلافات فراوان در ديدگاه‌هاي فمينيستي، مي‌توان به وجه مشترك تمامي آنها اشاره كرد:
1. آنها يافته‌هاي بشري را منبع و معيار تشريع و قانون‌گذاري مي‌دانند.
2. همگي فرزندان شايسته نهضت رنسانس و تفكرات اومانيستي‌اند.
3. خانواده هسته‌اي را كه بر سرپرستي مرد استوار است، ‌آماج حملات خود قرار مي‌دهند.
4. خواهان رفع تمايزات جنسيتي در قوانين، آموزش و پرورش فرصت‌ها و امكانات‌اند.[9]
در نتيجه مي‌توان گفت كه اين گرايش سوغات غرب است كه مثل بقيه ايسم‌هاي غربي مبنا و فلسفه فكري خاص دارد كه در واقع براي حمايت از زنان جامعه غربي بود ولي در عمل برخلاف اهداف خود، دچار سردرگمي و بي‌هويتي زنان غربي شد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حسيني، سيد ابراهيم؛ فمينيسم عليه زنان؛ كتاب نقد ج 17؛ 1379، صص 175ـ150،
2. بولتن مرجع فمينيسم؛ مديريت مطالعات اسلامي مركز مطالعات فرهنگي بين‌المللي، ناشر انتشارات بين‌المللي الهدي، بي‌جا، 1378.
3. نگاهي به فمينيسم؛ مؤسسه فرهنگي طه؛ ناشر: معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، چ اول، 1377.
4. غرويان، محسن؛ روزنامه رسالت، 8/2/1381، ص 6.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . به معناي مؤنث،‌ زن.
[2] . آريانپور كاشاني، منوچهر، رهنگ پيشرو آريان‌پور، نشر الكترونيكي و اطلاع‌رساني جهان رسانه، چاپ اول، 1377، ج2، ص 1928.
[3] . غرويان، محسن، روزنامه رسالت، 8/2/81؛ ص6 و بولتن مرجع فمينيسم؛ مديريت مطالعات اسلامي مركز مطالعات فرهنگي بين‌المللي؛ مركز انتشارات بين‌المللي الهدي، بي‌جا، 1378، ص 30.
[4] . نگاهي به فمينيسم؛ مؤسسه فرهنگي طه؛ معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، چاپ اول، 1377، ص 7.
[5] . همان، ص 8.
[6] . همان، ص 10.
[7] . همان، ص 11.
[8] . همان، ص 12، و حسيني، سيدابراهيم، فمينيزم عليه زنان؛ كتاب نقد 17، 1379، ص 151.
[9] . نگاهي به فمينيسم، همان، ص 21.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.