پرسش :
احضار روح اموات چيست؟
پاسخ :
در مقدمه به چند امر اشاره مى شود:
1ـ سيرى اجمالى در تاريخ احضار روح:
حضرت موسى (ع) اين علم را ممنوع كرد، لكن «شاعول» نافرمانى نمود و توسط شخصى روح «شموئل» را حاضر كرد، و همچنين «رمَن ها» ارواح اجداد خود را احضار مى كردند، «يونانيها» نيز در احضار ارواح دست داشته اند، نِزْنْ امپراطور روم، عده اى را براى احضار روح مادرش دعوت كرد، خلاصه آن كه، كاهنين مصر و «لاماهاى» تبّت، و «مغ هاى» ايران و «براهمه» هند از قديم علم احضار ارواح را مى دانسته اند. در قرون وسطى احضار، اولين بار توسط دختران ميس فوكس آلمانى در سال 1847 انجام گرفت و كسى كه آن را جزء علم مثبت قرار داد «الآن كاردك» بود كه بعد از ده سال تلاش كتاب خود را به نام كتاب «ارواح» چاپ كرد و بعد از او «ويليام كردك» و «گابريل» ترقيات شگفت انگيزى در اين علم به وجود آوردند[1].
تحقيقات علمى و كاوشهاى تجربى دانشمندان مساله را تأييد مى كند، يك استاد انگليسى به نام «هووسن» مى گويد من و استادم «هرلوب» كه هر دو مادى بوديم، بعد از 12 سال تحقيق امروز سخت معتقديم كه ارتباط با ارواح و گفتگوى با آن ممكن است و دلائل قاطعى به دست آورديم[2].
در سال 1869 يعنى 22 سال پس از ظهور علم ارتباط با ارواح در غرب يك هيات 33 نفرى از دانشمندان و روحانيون و... از طرف انجمن زبان شناسان انگلستان مأموريت يافتند تا به مساله ى رابطه با ارواح به دقت رسيدگى كنند كه بعد از يك سال و نيم بررسى و آزمايش، رأى خود را مبنى بر تصديق اصول رابطه با ارواح به انجمن مزبور تسليم كردند[3]. از نظر دينى، ارتباط با ارواح از سالها قبل در منابع اسلامى مطرح بوده و گاهى بعضى ائمه طاهرين در بيدارى. با ارواح گذشتگان مرتبط شده و با آنان سخن گفته اند[4].
2ـ ارتباط با ارواح، احتياج به اطلاعات تخصصى و همچنين قوت و اراده و سلامت اعصاب دارد[5].
3ـ ارتباط با ارواح اقسامى دارد:
الف) به صورت خواباندن شخص كه به نام خواب مغناطيسى، هيپنوتيزم، و مانيه تيزم و يا تله پاتى (انتقال افكار از فاصله دور) ياد مى شود[6]. ب) به صورت احضار ارواح[7].
ج) به صورت رؤياى صادقه[8]. د) در حال بيدارى[9].
بعد از اين مقدمه جواب اين است كه اگر مراد، كيفيت احضار ارواح است، كه در آن اختلاف است. به بعضى اقوال اشاره مى كنيم:
1ـ خلاصه نظر يكى از كارشناسان در اين علم، كه مى گويد:
براى ارتباط، با ارواح بازماندگان، واسطه اى لازم است، اين واسطه، انسان و اشياى ديگر مى تواند باشد، افرادى كه واسطه قرار مى گيرند، بايد داراى قوه «مديو منيطه» باشند كه عبارت است از خاصيتى كه در بدن مديوم (واسطه) وجود دارد كه در حال خواب يا بيدارى سيّال لطيف حياتى از او خارج مى گردد و ارواح كه بدون كمك سيال حياتى كه از بدن اشخاص زنده قرض مى گيرند. نمى توانند به سهولت، در عالم ماده تظاهر نمايند از سياله بدن مديوم، براى حضور و ارتباط استفاه مى كنند، گرچه نيروى مديوم منيطه كم و بيش در همه افراد وجود دارد، لكن همه كس براى مديوم شدن استعداد ندارد. براى اينكه بتوانيم مديوم را در حالت خواب مصنوعى با ارواح ارتباط دهيم بايد او را بخواب ببريم، بعد عامل از نزديك ترين روح مقدس خواهش مى كند روح مورد نظر را با مديوم مرتبط سازد ـ اقسام مديوم: 1ـ مديومين معالج كه كارشان استفاده از اطلاعات ارواح براى معالجه امراض است. 2ـ مديومين شنوا كه با ارواح مكالمه مى نمايند. 3ـ مديومين گويا كه روح توسط آلات ناطقه مديوم، مقاصد را بيان مى كند. 4ـ مديومين بينا كه در حال بيدارى ارواح را مى بيند نه بوسيله چشم ظاهر. 5ـ مديومين نويسنده، از قبيل افراد تحت تسلط قوه روح شروع به نوشتن مى كنند[10]. و بعد ردّيه هايى بر خيالى بودن احضار ذكر مى كند[11] و در قسمت بعدى نمونه هايى از احضار را بيان مى كند[12].
2ـ فريد وجدى مى گويد: احضار ارواح، فنى است كه دانشمندان اروپا و امريكا از آن استفاده برده، روح را به شكل روشن حاضر مى بينند و با او صحبت مى كنند و براى آنها ثابت مى شود كه روح فلان شخص است[13].
3ـ مرحوم فلسفى: با آنكه از نظر دينى، ارتباط با ارواح گذشتگان را در بيدارى ممكن مى دانم و خيلى مايلم وسيله اى بدست آيد تا با روح شيخ طوسى و روح صدوق رضوان الله مرتبط شوم... ولى با ميزگردانى نمى شود با عالم برزخ و ارواح گذشتگان مرتبط شد چنانكه با طالع بينى ـ نمى شود فرداى مردم را تعيين كرد[14].
4ـ مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايد: خيلى از خوارق عادات از جمله احضار ارواح مستند به قوت اراده و ايمان داشتن به تأثير آن است، چون اراده تابع علم و يقين است. وقتى علم قطعى شد، حواس آنچه را كه انسان به آن يقين دارد مشاهده مى كند و به خود تلقين مى كند كه فلان شخص است و هيچ توجه به عدم آن ندارد و ممكن است با اين تخيل امراضى را معالجه كند. از اينجا روشن شد كه ملاك تحقق خوارق عادت علم جزمى است نه مطابقت اين علم با خارج و واقع... مانند احضار ارواح كه اصحاب آن دليلى بيش از اين كه روح در خيال و يا حواس آنها ظاهر شده نه در خارج، ندارند و اگر روح واقعاً در خارج حاضر شده باشد همه آنها كه حس طبيعى دارند بايد آن را مشاهده كنند. با اين توجيه چند تا اشكال درباره ـ احضار ارواح حل شد.
1ـ كسى كه بيدار است و روحش مشغول كارهاى خود اوست چگونه روحش حاضر شده است، ولى او هيچ اطلاعى ندارد كه روح او را در فلان محل احضار كرده اند با اينكه انسان يك روح بيشتر ندارد. جواب اين است كه احضار خيالى است.
2ـ روح جوهر مجرد است و به زمان و مكان نسبتى ندارد. جواب اين است كه روح تخيلى حاضر شده است نه واقعى.
3ـ يك روح به صورت هاى مختلف ظاهر مى شود.
4ـ ارواح گاهى خلاف واقع خبر مى دهند و يا بعضى روح ها بعض ديگر را تكذيب مى كنند. جواب همه اين ها اين است كه روح در مشاعر و خيال حاضر كننده حاضر شده نه در خارج به گونه اى كه ديده شود[15].
و اگر مراد پرسشگر اين باشد كه شرعاً چگونه باشد. اين يك مسأله ى فقهى و به طور كلى بايد در اين زمينه هر كس به مرجع تقليد خود مراجعه كند، ليكن براى اينكه مساله تا حدى روشن شود به يكى از نظريه هاى فقهى كه در اين مورد اظهار شده است اشاره مى شود.
بعضى از دانشمندان بزرگ اسلامى اعتقاد دارند كه دليلى بر حرام بودن ارتباط با ارواح وجود ندارد و نمى توان آن را تا آنجا كه به گناه و خلافى (مانند كشف اسرار مسلمانان) كشيده نشده باشد حرام دانست[16]. در عين حال اسلام اخبار و مطالب حاصل از اين طريق را مورد اعتماد قرار نمى دهد و احكام شرعى و دستورات اجتماعى خود را بر پايه ى اينگونه اطلاعات بنا نمى كند[17].
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ بيست پاسخ، از هيات تحريريه در راه حق (ناشر مؤسسه در راه حق).
2ـ شهيد مطهرى، شناخت از ديدگاه قرآن، تنظيم از سيد جواد وفائى (ناشر نشر وحيد مشهد، چاپ اول) ص125 تا ص140.
3ـ محمد تقى فلسفى، گفتار فلسفى معاد از نظر روح و جسم (ناشر هيات نشر معارف اسلامى، نشريه 10) تهران، 1360، ص313 تا ص326.
4ـ آية الله مكارم شيرازى، تفسير نمونه (ناشر دار الكتب الاسلامية) ج12، ص252 و ص255 و ج19، ص478 و ج1، ص382 و ج10، ص72 و...
5ـ ترجمه الميزان، ج1.
سؤال 2: آيا كسى كه در دنيا در نماز سهل انگار بوده خواب او را ديده اند كه وضع خوبى داشته و حال و موقعيت ممتازى را دارا مى باشد آيا اين قبيل خوابها درست است؟
پاسخ اجمالى:
آينده شخص را جز خداوند و كسانى كه خدا بخواهد نمى دانند. و خواب را هم بايد تعبير كرد كه واقعاً مراد چيست؟ چون به اين سادگى نمى توان از گناه سهل انگارى در نماز گذشت و بر فرضى كه خواب درست باشد، ممكن است آن شخص توبه نموده باشد و يا بعضى از اعمال خير او باعث تخفيف گناه او شده باشد به هر حال بطور حتم نمى توان در مورد وضع و آينده آن شخص قضاوت كرد.
پاسخ تفصيلى:
مقدمةً به چند نكته اشاره مى شود:
1ـ آينده انسان ها را جز خدا و كسانى كه خدا بخواهد نمى دانند، حتى پيامبر اسلام (ص) فرمود: «من نمى دانم با من و شما (در آينده) چگونه رفتار خواهد شد[18]».
2ـ جز خواب پيامبران و ائمه اطهار(عليهم السلام)، مانند: خواب پيامبر (ص) در مورد فتح مكه[19] و خواب حضرت ابراهيم (ع) در مورد ذبح اسماعيل[20] خواب هاى ديگر در صورتى اعتبار دارند كه رؤياى صادقه باشند تازه آنها هم نياز به تعبير (و بيان) دارد.
3ـ ممكن است بعضى اعمال انسان جبران كننده بعضى گناهان باشد، مانند جهاد در راه خدا[21]، دورى از گناهان كبيره[22]، تقوى داشتن[23]، قرض الحسنه دادن[24]، توبه نمودن[25] و محبت و ولايت اهل بيت (عليهم السلام) را داشتن[26].
بعد از اين مقدمه در جواب بايد گفت، اولا خواب اقسامى دارد، چنانكه پيامبر اسلام (ص) فرمود: «خواب و رؤيا سه گونه مى باشد، گاهى بشارتى از ناحيه خداوند است و گاه وسيله غم و اندوه از سوى شيطان، و گاه مسائلى است كه انسان در فكر خود مى پروراند و آن را در خواب مى بيند» بعضى از دانشمندان قسم چهارمى بر اين خوابها افزوده اند، و آن خوابى است كه نتيجه مستقيم وضع مزاجى و جسمانى انسان است[27]. درباره حقيقت رؤيا از نظر مادى چند علت مى تواند داشته باشد.
1ـ رؤيا نتيجه مستقيم كارهاى روزانه انسان باشد. 2ـ ممكن است يك سلسله آرزوهاى برآورده نشده باعث ديدن خوابهائى شود. 3ـ ترس از چيزى باعث شود كه انسان خواب آن را ببيند. و اما فلاسفه روحى تفسير ديگرى براى خواب ها دارند، آنها مى گويند خواب و رؤيا بر چند قسم است:
1ـ خوابهاى مربوط به گذشته زندگى و اميال و آرزوها كه بخش مهمى از خوابهاى انسان را تشكيل مى دهد. 2ـ خوابهاى پريشان و نامفهوم كه معلول فعاليت توهم و خيال است. 3ـ خوابهايى كه مربوط به آينده است و از آن گواهى مى دهد[28].
نتيجه با توجه به اقسام خواب، خوابى كه در سؤال مطرح شده، نياز به تعبير و بيان دارد كه آيا واقعاً; مراد اين بوده كه آن شخص كاملا وضع خوبى دارد و هيچ عذابى نديده است؟
براى اينكه ترك نماز و سهل انگارى در آن از گناهان بسيار بزرگى است چرا كه در بعضى روايات داريم كه سهل انگارى در نماز باعث نابودى دين انسان مى شود[29] و باعث مى شود كه انسان از اسلام بى بهره باشد[30].
و ثانياً: بر فرض، خواب مذكور از رؤياهاى صادقه باشد و تعبير آن هم همان باشد كه به ظاهر در خواب ديده، ممكن است آن شخص توبه نموده باشد و از گذشته خود پشيمان شده باشد و در حد توان قضاى نماز را انجام داده باشد، و به فرزندان خود وصيت نموده كه نماز قضاى او را انجام دهند.
و ثالثاً ممكن است بعضى از اعمال خير او باعث شده باشد كه خداوند نسبت به او تخفيف قائل شده باشد، چنانكه در مقدمه بيان شد، جهاد، تقوى و ترك گناهان كبيره و... از اعمالى است كه بعضى خطاهاى انسان را جبران مى كند، شايد محبت شديدى نسبت به اهل بيت عصمت و طهارت داشته كه باعث تخفيف در حق او شده است.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ گفتارهاى معنوى شهيد مطهرى، بحث توبه (انتشارات صدرا).
2ـ شهيد دست غيب، گناهان كبيره، ج2.
3ـ ملا احمد نراقى، معراج السعادة (ناشر انتشارات هجرت) بحث توبه.
4ـ امام خمينى (قدس سره)، چهل حديث (ناشر: نشر آثار امام) بحث توبه.
5ـ تفسير نمونه، آية الله مكارم شيرازى و همكاران (ناشر: دار الكتب الاسلامية سال 1370) ج9، ص311 تا ص319، بحث رؤيا و خواب.
6ـ تعبير خواب كامل، مترجم موسوى گرمارودى، قسمت مقدمه (ناشر انتشارات فؤاد).
7ـ گفتار فلسفى، معاد از نظر روح و جسم، محمد تقى فلسفى، (ناشر: هيات نشر معارف اسلامى نشريه، شماره 10، سال 1360) ص 322 رؤياى صادقه.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]ـ حسين الماسيان، قواى نامرئى در بيان علوم، (انتشارات گوتنبرگ، چاپ اول، سال 1368)، ص 103ـ102.
[2]ـ فريد وجدى دائرة المعارف القرن العشرين (ناشر دار المعرفة، بيروت، لبنان، چاپ سوم) ج4، ص387.
[3]ـ بيست پاسخ از هيات تحريريه مؤسسه در راه حق (ناشر: در راه حق، سال 1360) ص151.
[4]ـ ر.ك: محمد تقى فلسفى ـ معاد از نظر روح و جسم (ناشر هيئت نشر معارف اسلامى، سال 1360) ص314 و ص316. جريان على (ع) و سلمان، مفصل در آن نقل شده است.
[5]ـ بيست پاسخ، همان، ص152.
[6]ـ آية الله مكارم شيرازى، تفسير نمونه (دار الكتب الاسلامية) ج1، ص382.
[7]ـ دايرة المعارف فريد و جدى، ج4، ص 365.
[8]ـ معاد از نظر روح و جسم فلسفى، (پيشين) ص322.
[9]ـ همان، ص313.
[10]ـ قواى نامرئى (پيشين) ص104 تا ص107.
[11]ـ همان، ص108.
[12]ـ همان، ص110 تا ص155.
[13]ـ فريد وجدى، دائرة المعارف، (پيشين) ج4، ص366.
[14]ـ معاد فلسفى، ص321. (قبلا معرفى شد).
[15]ـ علامه طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، ناشر دار الكتب الاسلامية، سال 1379 هـ ق، ج1، ص244 تا ص246.
اين نظر كليت ندارد و دليل هاى بر خلاف آن داريم كه فقط به يكى از آنها اشاره مى شود «در صورتى كه تظاهر ارواح را مربوط بقوه تخيل افراد بدانيم ناگزير بايد قبول كنيم كه اولا فقط افراد جلسه باين و هم دچار مى شوند و ثانياً امكان احساس آن به هيچ وسيله براى ديگران وجود ندارد و اثر مثبتى بر اشياء و اجسام نمى نمايد.
در حاليكه دانشمندانى مانند ويليام كروك شارل ريشه، اكاكوف، و گابريل دلان موفق شده اند از ارواح متظاهر در جلسه عكس بردارى كنند به اين ترتيب فرضيه توهم منتفى مى شود و شكلهاى منعكس در صفحه دوربين را نمى توان بحساب تخيل گذاشت» (قواى نامرئى (پيشين) ص108.
[16]ـ بيست پاسخ، همان، ص153.
[17]ـ بيست پاسخ، همان، ص143.
[18]ـ احقاف/9.
[19]ـ احزاب/4.
[20]ـ صافات/105.
[21]ـ رعد/195.
[22]ـ نساء/31.
[23]ـ مائدة/65.
[24]ـ تغابن/17.
[25]ـ اعراف/152.
[26]ـ فيض كاشانى، تفسير صافى، (ناشر مؤسسه اعلمى) ج1.
[27]ـ آية الله مكارم شيرازى و همكاران، تفسير نمونه (ناشر دار الكتب الاسلامية، سال 1370) ج9، ص312.
[28]ـ همان مدرك، ص312 تا ص315، تلخيص.
[29]ـ عليرضا صابرى يزدى، الحكم الزاهره، مكتب الاعلام الاسلامى، 1415 هـ ق 1373 هـ ش، ج2، ص214.
[30]ـ همان مدرك، ص214.
در مقدمه به چند امر اشاره مى شود:
1ـ سيرى اجمالى در تاريخ احضار روح:
حضرت موسى (ع) اين علم را ممنوع كرد، لكن «شاعول» نافرمانى نمود و توسط شخصى روح «شموئل» را حاضر كرد، و همچنين «رمَن ها» ارواح اجداد خود را احضار مى كردند، «يونانيها» نيز در احضار ارواح دست داشته اند، نِزْنْ امپراطور روم، عده اى را براى احضار روح مادرش دعوت كرد، خلاصه آن كه، كاهنين مصر و «لاماهاى» تبّت، و «مغ هاى» ايران و «براهمه» هند از قديم علم احضار ارواح را مى دانسته اند. در قرون وسطى احضار، اولين بار توسط دختران ميس فوكس آلمانى در سال 1847 انجام گرفت و كسى كه آن را جزء علم مثبت قرار داد «الآن كاردك» بود كه بعد از ده سال تلاش كتاب خود را به نام كتاب «ارواح» چاپ كرد و بعد از او «ويليام كردك» و «گابريل» ترقيات شگفت انگيزى در اين علم به وجود آوردند[1].
تحقيقات علمى و كاوشهاى تجربى دانشمندان مساله را تأييد مى كند، يك استاد انگليسى به نام «هووسن» مى گويد من و استادم «هرلوب» كه هر دو مادى بوديم، بعد از 12 سال تحقيق امروز سخت معتقديم كه ارتباط با ارواح و گفتگوى با آن ممكن است و دلائل قاطعى به دست آورديم[2].
در سال 1869 يعنى 22 سال پس از ظهور علم ارتباط با ارواح در غرب يك هيات 33 نفرى از دانشمندان و روحانيون و... از طرف انجمن زبان شناسان انگلستان مأموريت يافتند تا به مساله ى رابطه با ارواح به دقت رسيدگى كنند كه بعد از يك سال و نيم بررسى و آزمايش، رأى خود را مبنى بر تصديق اصول رابطه با ارواح به انجمن مزبور تسليم كردند[3]. از نظر دينى، ارتباط با ارواح از سالها قبل در منابع اسلامى مطرح بوده و گاهى بعضى ائمه طاهرين در بيدارى. با ارواح گذشتگان مرتبط شده و با آنان سخن گفته اند[4].
2ـ ارتباط با ارواح، احتياج به اطلاعات تخصصى و همچنين قوت و اراده و سلامت اعصاب دارد[5].
3ـ ارتباط با ارواح اقسامى دارد:
الف) به صورت خواباندن شخص كه به نام خواب مغناطيسى، هيپنوتيزم، و مانيه تيزم و يا تله پاتى (انتقال افكار از فاصله دور) ياد مى شود[6]. ب) به صورت احضار ارواح[7].
ج) به صورت رؤياى صادقه[8]. د) در حال بيدارى[9].
بعد از اين مقدمه جواب اين است كه اگر مراد، كيفيت احضار ارواح است، كه در آن اختلاف است. به بعضى اقوال اشاره مى كنيم:
1ـ خلاصه نظر يكى از كارشناسان در اين علم، كه مى گويد:
براى ارتباط، با ارواح بازماندگان، واسطه اى لازم است، اين واسطه، انسان و اشياى ديگر مى تواند باشد، افرادى كه واسطه قرار مى گيرند، بايد داراى قوه «مديو منيطه» باشند كه عبارت است از خاصيتى كه در بدن مديوم (واسطه) وجود دارد كه در حال خواب يا بيدارى سيّال لطيف حياتى از او خارج مى گردد و ارواح كه بدون كمك سيال حياتى كه از بدن اشخاص زنده قرض مى گيرند. نمى توانند به سهولت، در عالم ماده تظاهر نمايند از سياله بدن مديوم، براى حضور و ارتباط استفاه مى كنند، گرچه نيروى مديوم منيطه كم و بيش در همه افراد وجود دارد، لكن همه كس براى مديوم شدن استعداد ندارد. براى اينكه بتوانيم مديوم را در حالت خواب مصنوعى با ارواح ارتباط دهيم بايد او را بخواب ببريم، بعد عامل از نزديك ترين روح مقدس خواهش مى كند روح مورد نظر را با مديوم مرتبط سازد ـ اقسام مديوم: 1ـ مديومين معالج كه كارشان استفاده از اطلاعات ارواح براى معالجه امراض است. 2ـ مديومين شنوا كه با ارواح مكالمه مى نمايند. 3ـ مديومين گويا كه روح توسط آلات ناطقه مديوم، مقاصد را بيان مى كند. 4ـ مديومين بينا كه در حال بيدارى ارواح را مى بيند نه بوسيله چشم ظاهر. 5ـ مديومين نويسنده، از قبيل افراد تحت تسلط قوه روح شروع به نوشتن مى كنند[10]. و بعد ردّيه هايى بر خيالى بودن احضار ذكر مى كند[11] و در قسمت بعدى نمونه هايى از احضار را بيان مى كند[12].
2ـ فريد وجدى مى گويد: احضار ارواح، فنى است كه دانشمندان اروپا و امريكا از آن استفاده برده، روح را به شكل روشن حاضر مى بينند و با او صحبت مى كنند و براى آنها ثابت مى شود كه روح فلان شخص است[13].
3ـ مرحوم فلسفى: با آنكه از نظر دينى، ارتباط با ارواح گذشتگان را در بيدارى ممكن مى دانم و خيلى مايلم وسيله اى بدست آيد تا با روح شيخ طوسى و روح صدوق رضوان الله مرتبط شوم... ولى با ميزگردانى نمى شود با عالم برزخ و ارواح گذشتگان مرتبط شد چنانكه با طالع بينى ـ نمى شود فرداى مردم را تعيين كرد[14].
4ـ مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايد: خيلى از خوارق عادات از جمله احضار ارواح مستند به قوت اراده و ايمان داشتن به تأثير آن است، چون اراده تابع علم و يقين است. وقتى علم قطعى شد، حواس آنچه را كه انسان به آن يقين دارد مشاهده مى كند و به خود تلقين مى كند كه فلان شخص است و هيچ توجه به عدم آن ندارد و ممكن است با اين تخيل امراضى را معالجه كند. از اينجا روشن شد كه ملاك تحقق خوارق عادت علم جزمى است نه مطابقت اين علم با خارج و واقع... مانند احضار ارواح كه اصحاب آن دليلى بيش از اين كه روح در خيال و يا حواس آنها ظاهر شده نه در خارج، ندارند و اگر روح واقعاً در خارج حاضر شده باشد همه آنها كه حس طبيعى دارند بايد آن را مشاهده كنند. با اين توجيه چند تا اشكال درباره ـ احضار ارواح حل شد.
1ـ كسى كه بيدار است و روحش مشغول كارهاى خود اوست چگونه روحش حاضر شده است، ولى او هيچ اطلاعى ندارد كه روح او را در فلان محل احضار كرده اند با اينكه انسان يك روح بيشتر ندارد. جواب اين است كه احضار خيالى است.
2ـ روح جوهر مجرد است و به زمان و مكان نسبتى ندارد. جواب اين است كه روح تخيلى حاضر شده است نه واقعى.
3ـ يك روح به صورت هاى مختلف ظاهر مى شود.
4ـ ارواح گاهى خلاف واقع خبر مى دهند و يا بعضى روح ها بعض ديگر را تكذيب مى كنند. جواب همه اين ها اين است كه روح در مشاعر و خيال حاضر كننده حاضر شده نه در خارج به گونه اى كه ديده شود[15].
و اگر مراد پرسشگر اين باشد كه شرعاً چگونه باشد. اين يك مسأله ى فقهى و به طور كلى بايد در اين زمينه هر كس به مرجع تقليد خود مراجعه كند، ليكن براى اينكه مساله تا حدى روشن شود به يكى از نظريه هاى فقهى كه در اين مورد اظهار شده است اشاره مى شود.
بعضى از دانشمندان بزرگ اسلامى اعتقاد دارند كه دليلى بر حرام بودن ارتباط با ارواح وجود ندارد و نمى توان آن را تا آنجا كه به گناه و خلافى (مانند كشف اسرار مسلمانان) كشيده نشده باشد حرام دانست[16]. در عين حال اسلام اخبار و مطالب حاصل از اين طريق را مورد اعتماد قرار نمى دهد و احكام شرعى و دستورات اجتماعى خود را بر پايه ى اينگونه اطلاعات بنا نمى كند[17].
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ بيست پاسخ، از هيات تحريريه در راه حق (ناشر مؤسسه در راه حق).
2ـ شهيد مطهرى، شناخت از ديدگاه قرآن، تنظيم از سيد جواد وفائى (ناشر نشر وحيد مشهد، چاپ اول) ص125 تا ص140.
3ـ محمد تقى فلسفى، گفتار فلسفى معاد از نظر روح و جسم (ناشر هيات نشر معارف اسلامى، نشريه 10) تهران، 1360، ص313 تا ص326.
4ـ آية الله مكارم شيرازى، تفسير نمونه (ناشر دار الكتب الاسلامية) ج12، ص252 و ص255 و ج19، ص478 و ج1، ص382 و ج10، ص72 و...
5ـ ترجمه الميزان، ج1.
سؤال 2: آيا كسى كه در دنيا در نماز سهل انگار بوده خواب او را ديده اند كه وضع خوبى داشته و حال و موقعيت ممتازى را دارا مى باشد آيا اين قبيل خوابها درست است؟
پاسخ اجمالى:
آينده شخص را جز خداوند و كسانى كه خدا بخواهد نمى دانند. و خواب را هم بايد تعبير كرد كه واقعاً مراد چيست؟ چون به اين سادگى نمى توان از گناه سهل انگارى در نماز گذشت و بر فرضى كه خواب درست باشد، ممكن است آن شخص توبه نموده باشد و يا بعضى از اعمال خير او باعث تخفيف گناه او شده باشد به هر حال بطور حتم نمى توان در مورد وضع و آينده آن شخص قضاوت كرد.
پاسخ تفصيلى:
مقدمةً به چند نكته اشاره مى شود:
1ـ آينده انسان ها را جز خدا و كسانى كه خدا بخواهد نمى دانند، حتى پيامبر اسلام (ص) فرمود: «من نمى دانم با من و شما (در آينده) چگونه رفتار خواهد شد[18]».
2ـ جز خواب پيامبران و ائمه اطهار(عليهم السلام)، مانند: خواب پيامبر (ص) در مورد فتح مكه[19] و خواب حضرت ابراهيم (ع) در مورد ذبح اسماعيل[20] خواب هاى ديگر در صورتى اعتبار دارند كه رؤياى صادقه باشند تازه آنها هم نياز به تعبير (و بيان) دارد.
3ـ ممكن است بعضى اعمال انسان جبران كننده بعضى گناهان باشد، مانند جهاد در راه خدا[21]، دورى از گناهان كبيره[22]، تقوى داشتن[23]، قرض الحسنه دادن[24]، توبه نمودن[25] و محبت و ولايت اهل بيت (عليهم السلام) را داشتن[26].
بعد از اين مقدمه در جواب بايد گفت، اولا خواب اقسامى دارد، چنانكه پيامبر اسلام (ص) فرمود: «خواب و رؤيا سه گونه مى باشد، گاهى بشارتى از ناحيه خداوند است و گاه وسيله غم و اندوه از سوى شيطان، و گاه مسائلى است كه انسان در فكر خود مى پروراند و آن را در خواب مى بيند» بعضى از دانشمندان قسم چهارمى بر اين خوابها افزوده اند، و آن خوابى است كه نتيجه مستقيم وضع مزاجى و جسمانى انسان است[27]. درباره حقيقت رؤيا از نظر مادى چند علت مى تواند داشته باشد.
1ـ رؤيا نتيجه مستقيم كارهاى روزانه انسان باشد. 2ـ ممكن است يك سلسله آرزوهاى برآورده نشده باعث ديدن خوابهائى شود. 3ـ ترس از چيزى باعث شود كه انسان خواب آن را ببيند. و اما فلاسفه روحى تفسير ديگرى براى خواب ها دارند، آنها مى گويند خواب و رؤيا بر چند قسم است:
1ـ خوابهاى مربوط به گذشته زندگى و اميال و آرزوها كه بخش مهمى از خوابهاى انسان را تشكيل مى دهد. 2ـ خوابهاى پريشان و نامفهوم كه معلول فعاليت توهم و خيال است. 3ـ خوابهايى كه مربوط به آينده است و از آن گواهى مى دهد[28].
نتيجه با توجه به اقسام خواب، خوابى كه در سؤال مطرح شده، نياز به تعبير و بيان دارد كه آيا واقعاً; مراد اين بوده كه آن شخص كاملا وضع خوبى دارد و هيچ عذابى نديده است؟
براى اينكه ترك نماز و سهل انگارى در آن از گناهان بسيار بزرگى است چرا كه در بعضى روايات داريم كه سهل انگارى در نماز باعث نابودى دين انسان مى شود[29] و باعث مى شود كه انسان از اسلام بى بهره باشد[30].
و ثانياً: بر فرض، خواب مذكور از رؤياهاى صادقه باشد و تعبير آن هم همان باشد كه به ظاهر در خواب ديده، ممكن است آن شخص توبه نموده باشد و از گذشته خود پشيمان شده باشد و در حد توان قضاى نماز را انجام داده باشد، و به فرزندان خود وصيت نموده كه نماز قضاى او را انجام دهند.
و ثالثاً ممكن است بعضى از اعمال خير او باعث شده باشد كه خداوند نسبت به او تخفيف قائل شده باشد، چنانكه در مقدمه بيان شد، جهاد، تقوى و ترك گناهان كبيره و... از اعمالى است كه بعضى خطاهاى انسان را جبران مى كند، شايد محبت شديدى نسبت به اهل بيت عصمت و طهارت داشته كه باعث تخفيف در حق او شده است.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ گفتارهاى معنوى شهيد مطهرى، بحث توبه (انتشارات صدرا).
2ـ شهيد دست غيب، گناهان كبيره، ج2.
3ـ ملا احمد نراقى، معراج السعادة (ناشر انتشارات هجرت) بحث توبه.
4ـ امام خمينى (قدس سره)، چهل حديث (ناشر: نشر آثار امام) بحث توبه.
5ـ تفسير نمونه، آية الله مكارم شيرازى و همكاران (ناشر: دار الكتب الاسلامية سال 1370) ج9، ص311 تا ص319، بحث رؤيا و خواب.
6ـ تعبير خواب كامل، مترجم موسوى گرمارودى، قسمت مقدمه (ناشر انتشارات فؤاد).
7ـ گفتار فلسفى، معاد از نظر روح و جسم، محمد تقى فلسفى، (ناشر: هيات نشر معارف اسلامى نشريه، شماره 10، سال 1360) ص 322 رؤياى صادقه.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]ـ حسين الماسيان، قواى نامرئى در بيان علوم، (انتشارات گوتنبرگ، چاپ اول، سال 1368)، ص 103ـ102.
[2]ـ فريد وجدى دائرة المعارف القرن العشرين (ناشر دار المعرفة، بيروت، لبنان، چاپ سوم) ج4، ص387.
[3]ـ بيست پاسخ از هيات تحريريه مؤسسه در راه حق (ناشر: در راه حق، سال 1360) ص151.
[4]ـ ر.ك: محمد تقى فلسفى ـ معاد از نظر روح و جسم (ناشر هيئت نشر معارف اسلامى، سال 1360) ص314 و ص316. جريان على (ع) و سلمان، مفصل در آن نقل شده است.
[5]ـ بيست پاسخ، همان، ص152.
[6]ـ آية الله مكارم شيرازى، تفسير نمونه (دار الكتب الاسلامية) ج1، ص382.
[7]ـ دايرة المعارف فريد و جدى، ج4، ص 365.
[8]ـ معاد از نظر روح و جسم فلسفى، (پيشين) ص322.
[9]ـ همان، ص313.
[10]ـ قواى نامرئى (پيشين) ص104 تا ص107.
[11]ـ همان، ص108.
[12]ـ همان، ص110 تا ص155.
[13]ـ فريد وجدى، دائرة المعارف، (پيشين) ج4، ص366.
[14]ـ معاد فلسفى، ص321. (قبلا معرفى شد).
[15]ـ علامه طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، ناشر دار الكتب الاسلامية، سال 1379 هـ ق، ج1، ص244 تا ص246.
اين نظر كليت ندارد و دليل هاى بر خلاف آن داريم كه فقط به يكى از آنها اشاره مى شود «در صورتى كه تظاهر ارواح را مربوط بقوه تخيل افراد بدانيم ناگزير بايد قبول كنيم كه اولا فقط افراد جلسه باين و هم دچار مى شوند و ثانياً امكان احساس آن به هيچ وسيله براى ديگران وجود ندارد و اثر مثبتى بر اشياء و اجسام نمى نمايد.
در حاليكه دانشمندانى مانند ويليام كروك شارل ريشه، اكاكوف، و گابريل دلان موفق شده اند از ارواح متظاهر در جلسه عكس بردارى كنند به اين ترتيب فرضيه توهم منتفى مى شود و شكلهاى منعكس در صفحه دوربين را نمى توان بحساب تخيل گذاشت» (قواى نامرئى (پيشين) ص108.
[16]ـ بيست پاسخ، همان، ص153.
[17]ـ بيست پاسخ، همان، ص143.
[18]ـ احقاف/9.
[19]ـ احزاب/4.
[20]ـ صافات/105.
[21]ـ رعد/195.
[22]ـ نساء/31.
[23]ـ مائدة/65.
[24]ـ تغابن/17.
[25]ـ اعراف/152.
[26]ـ فيض كاشانى، تفسير صافى، (ناشر مؤسسه اعلمى) ج1.
[27]ـ آية الله مكارم شيرازى و همكاران، تفسير نمونه (ناشر دار الكتب الاسلامية، سال 1370) ج9، ص312.
[28]ـ همان مدرك، ص312 تا ص315، تلخيص.
[29]ـ عليرضا صابرى يزدى، الحكم الزاهره، مكتب الاعلام الاسلامى، 1415 هـ ق 1373 هـ ش، ج2، ص214.
[30]ـ همان مدرك، ص214.