پرسش :
منظور از غيبت و شهادت در آيه شريفه : «ثم تردون الي عالم الغيب و الشهادة» چيست؟ آيا عالم شهادت همين عالم مادي نيست؟ پس چگونه بعد از مرگ انسان به عالم ماده برميگردد؟!
پاسخ :
قبل از هر چيز لازم است به اين نكته پرداخته شود كه واژه «عالِم» به معناي «عالَم» ماده نيست. بلكه مراد از «عالِم الغيب» خداوند تبارك و تعالي است. و آيه مي فرمايد: پس از مرگ به محضر كسي مي رويد كه آگاه به جهان غيب و شهود است و او از اعمال شما به شما خبر مي دهد. و لذا انسان پس از مرگ به عالم ماده بر نمي گردد، گرچه ممكن است روح مرده، پس از مرگ و قبل از قيامت گاهي به دنيا برگردد، چرا که جايگاه ارواح مردگان پس از مرگ، عالم برزخ است. قرآن كريم مي فرمايد: «... و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون؛[1]... و پشت سر آنان برزخي است تا روزي كه برانگيخته شوند.»[2]
«غيب» در اصل به معناي چيزي است كه پوشيده و پنهان است و چون عالم ماوراي محسوسات از حس ما پوشيده است، به آن غيب گفته ميشود.
غيب و شهود دو نقطه مقابل يكديگرند، شهود عالم محسوسات است و جهان غيب ماوراي حس است خداوند متعال در سورة جمعه، آيه 8 ميفرمايد: «...ثم تردون الي عالم الغيب و الشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون؛ ... سپس به سوي كسي كه داناي پنهان و آشكار است باز گردانده ميشويد؛ آنگاه شما را از آنچه انجام ميداديد خبر ميدهد!»
البته بايد به اين نکته نيز توجه کرد که غيب و شهادت جزو معاني نسبي هستند،يعني يك چيز ممكن است نسبت به چيزي غيب و نسبت به چيز ديگر شهادت باشد.[3]
براي مثال، اگر فرض کنيم شخصي داخل خانه باشد و فردي ديگر بيرون خانه، اشيايي که داخل خانه مي باشد براي آن که داخل است همگي آشکار مي باشد ولي براي شخصي که خارج خانه هست همان اشياء جزو امور غيبي و نمايي است که از آن ها اطلاعي ندارد.
بنابر اين غيب و شهادت نسبت به افراد عالم و جاهل متفاوت مي باشد. و هر قدر دانسته هاي يک فرد بيشتر باشد، چيزهايي که از او پنهان هستند کم خواهند بود. فلذا براي خدايي که علم او نامحدود است و هيچ چيز نيست که از حيطه و دائره علمي او خارج باشد، همه چيز شهادت و آشکار و روشن است و براي او هيچ غيب و نمايي وجود ندارد.
بنابراين، معناي علم خدا به غيب و شهادت اين است كه در حقيقت همه چيز براي او شهادت است.و غيب و شهود موجودات نسبت به هم، همه براي خدا شهادت است.[4]
به تعبير ديگر معناي آيه «عالم الغيب و الشهادة» اين است كه اموري كه ممكن است علم صاحبان علم به ان احاطه يابد و اموري كه خارج از حد وجودشان نيست و نيز اموري كه ممكن نيست علم صاحبان علم به آن تعلق گيرد به خاطر خارج بودن از حد وجودشان، هر دو قسم براي خداوند متعال معلوم و روشن است، چون او به تمام چيزها احاطة كامل دارد؛ «...الا انه بكل شيء محيط[5]؛ آگاه باشيد كه خداوند به همه چيز احاطه دارد!»
در آيه ياد شده (سوره جمعه، آيه 8) يهوديان را تهديد كرده و خطاب به آنها فرموده: چه بخواهند و چه نخواهند مرگ آنها را فرا ميگيرد سپس با ستم كاري و گناه به سمت خدا برميگردند و خداوند به حقيقت اعمال ظاهري و پنهاني آنها آگاه است چون خداوند عالم به غيب و شهادت است و هيچ عملي از آنان بر خدا پوشيده نيست. عالم شهادت، شامل عالم مادي و غيرمادي نيز مي شود و منظور از شهادت، آگاهي خداوند به اعمال ظاهري آنان است.[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، قم، مؤسسة مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ سوم، 1390 ق، ج11، ص 20.
2. محسن قرائتي، معاد، قم، انتشارات در راه حق، چاپ سوم، 1368.
3. ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1367، ج1، ص 70-73؛ ج10، ص 139، ج18، ص 278؛ ج24، ص 118.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مؤمنون/ 100.
[2] . ر.ك: قرائتي، محسن، معاد، قم، مؤسسة در راه حق، چاپ سوم، 1368، ص 129ـ137.
[3]. ر.ک: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج19، ص 222.
[4]. ر.ک: قرشي، سيد علي اکبر، تفسير احسن الحديث، ج11، ص 155.
[5] . فصلت/ 54.
[6] . ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان في تفسير القرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1397ق، ج19، ص 309-311.
قبل از هر چيز لازم است به اين نكته پرداخته شود كه واژه «عالِم» به معناي «عالَم» ماده نيست. بلكه مراد از «عالِم الغيب» خداوند تبارك و تعالي است. و آيه مي فرمايد: پس از مرگ به محضر كسي مي رويد كه آگاه به جهان غيب و شهود است و او از اعمال شما به شما خبر مي دهد. و لذا انسان پس از مرگ به عالم ماده بر نمي گردد، گرچه ممكن است روح مرده، پس از مرگ و قبل از قيامت گاهي به دنيا برگردد، چرا که جايگاه ارواح مردگان پس از مرگ، عالم برزخ است. قرآن كريم مي فرمايد: «... و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون؛[1]... و پشت سر آنان برزخي است تا روزي كه برانگيخته شوند.»[2]
«غيب» در اصل به معناي چيزي است كه پوشيده و پنهان است و چون عالم ماوراي محسوسات از حس ما پوشيده است، به آن غيب گفته ميشود.
غيب و شهود دو نقطه مقابل يكديگرند، شهود عالم محسوسات است و جهان غيب ماوراي حس است خداوند متعال در سورة جمعه، آيه 8 ميفرمايد: «...ثم تردون الي عالم الغيب و الشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون؛ ... سپس به سوي كسي كه داناي پنهان و آشكار است باز گردانده ميشويد؛ آنگاه شما را از آنچه انجام ميداديد خبر ميدهد!»
البته بايد به اين نکته نيز توجه کرد که غيب و شهادت جزو معاني نسبي هستند،يعني يك چيز ممكن است نسبت به چيزي غيب و نسبت به چيز ديگر شهادت باشد.[3]
براي مثال، اگر فرض کنيم شخصي داخل خانه باشد و فردي ديگر بيرون خانه، اشيايي که داخل خانه مي باشد براي آن که داخل است همگي آشکار مي باشد ولي براي شخصي که خارج خانه هست همان اشياء جزو امور غيبي و نمايي است که از آن ها اطلاعي ندارد.
بنابر اين غيب و شهادت نسبت به افراد عالم و جاهل متفاوت مي باشد. و هر قدر دانسته هاي يک فرد بيشتر باشد، چيزهايي که از او پنهان هستند کم خواهند بود. فلذا براي خدايي که علم او نامحدود است و هيچ چيز نيست که از حيطه و دائره علمي او خارج باشد، همه چيز شهادت و آشکار و روشن است و براي او هيچ غيب و نمايي وجود ندارد.
بنابراين، معناي علم خدا به غيب و شهادت اين است كه در حقيقت همه چيز براي او شهادت است.و غيب و شهود موجودات نسبت به هم، همه براي خدا شهادت است.[4]
به تعبير ديگر معناي آيه «عالم الغيب و الشهادة» اين است كه اموري كه ممكن است علم صاحبان علم به ان احاطه يابد و اموري كه خارج از حد وجودشان نيست و نيز اموري كه ممكن نيست علم صاحبان علم به آن تعلق گيرد به خاطر خارج بودن از حد وجودشان، هر دو قسم براي خداوند متعال معلوم و روشن است، چون او به تمام چيزها احاطة كامل دارد؛ «...الا انه بكل شيء محيط[5]؛ آگاه باشيد كه خداوند به همه چيز احاطه دارد!»
در آيه ياد شده (سوره جمعه، آيه 8) يهوديان را تهديد كرده و خطاب به آنها فرموده: چه بخواهند و چه نخواهند مرگ آنها را فرا ميگيرد سپس با ستم كاري و گناه به سمت خدا برميگردند و خداوند به حقيقت اعمال ظاهري و پنهاني آنها آگاه است چون خداوند عالم به غيب و شهادت است و هيچ عملي از آنان بر خدا پوشيده نيست. عالم شهادت، شامل عالم مادي و غيرمادي نيز مي شود و منظور از شهادت، آگاهي خداوند به اعمال ظاهري آنان است.[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، قم، مؤسسة مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ سوم، 1390 ق، ج11، ص 20.
2. محسن قرائتي، معاد، قم، انتشارات در راه حق، چاپ سوم، 1368.
3. ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1367، ج1، ص 70-73؛ ج10، ص 139، ج18، ص 278؛ ج24، ص 118.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مؤمنون/ 100.
[2] . ر.ك: قرائتي، محسن، معاد، قم، مؤسسة در راه حق، چاپ سوم، 1368، ص 129ـ137.
[3]. ر.ک: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج19، ص 222.
[4]. ر.ک: قرشي، سيد علي اکبر، تفسير احسن الحديث، ج11، ص 155.
[5] . فصلت/ 54.
[6] . ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان في تفسير القرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1397ق، ج19، ص 309-311.