پرسش :
به چه دليل قرآن تعدادي از پيامبران را نام برده و ساير انبياء را ذكر نفرموده؟ و آيا اين دليل بر ترجيح آنها بر ديگران نيست؟
پاسخ :
از آيات قرآن كريم استفاده ميشود كه نام برخي از انبياء در قرآن آمده است و برخي ديگر ذكر نشده «و لقد ارسلنا رسلاً من قبلك منهم من قصصنا عليك و منهم من لم نقصص عليك.»[1] ما پيش از تو رسولاني فرستاديم، سرگذشت گروهي را براي تو گفته و گروهي را نگفته ايم. امّا چرا نام برخي ذكر شده و نام بقيه ذكر نشده است، بدين شرح است:
الف) دليل ذكر نام برخي از انبياء:
1ـ فضيلت برخي بر برخي ديگر: خداوند متعال مي فرمايد: بعضي از آن رسولان بر بعضي ديگر برتري داديم، برخي از آنها، خدا با او سخن گفت، و بعضي را درجاتي برتر داديم.[2]
2ـ عبرتآموزي: قرآن زندگي بعضي از انبياء را به جهت عبرت براي آيندگان نقل كرده است. «لقد كان في قصصهم عبرة لأولي الالباب»،[3] در سرگذشت آنها درس عبرتي براي صاحبان انديشه بود.
3ـ تسلي خاطر رسول گرامي اسلام - صلي الله عليه و سلم- : قرآن براي تسلّي خاطر پيامبر اسلام - صلي الله عليه و عليه و سلم- اشاره به وضع مشابه پيامبران پيشين ميكند تا حضرت بداند كه آنها نيز با چنين مشكلاتي روبرو بودند، امّا صبر پيشه كردند و در نهايت پيروز گشتند.[4] «و كلا نقص عليك من أنباء الرّسل ما نثبت به فؤادك و جاءك في هذه الحق و موعظة و ذكري للمؤمنين»؛ ما از هر يك از سرگذشتهاي انبياء براي تو بازگو كرديم تا به وسيلة آن قلبت را آرامش بخشيم و ارادهات قوي گردد و در اين اخبار و سرگذشتها براي تو حق و براي مؤمنان موعظه و تذكّر آمده است.»
4ـ بيان هدف از بعثت رسل: قرآن با نقل زندگي برخي از انبياء در صدد بيان هدف اصلي از بعثت انبياء ميباشد و اينكه آنها براي هدايت بشر و تكامل معنوي آنها آمدهاند.
ب) دليل ذكر نشدن نام بقية انبياء:
1ـ قرآن يك كتاب تاريخي نيست: قرآن كتابي نيست كه بخواهد زندگي همة انبياء را كه در حقيقت تاريخ طول زندگي انسان است بيان كند و تعداد كتب آن شايد نزديك به يك كتابخانة كوچك باشد كه با برنامة كتاب آسماني مناسب نميباشد.
2ـ براي عدم تكرار: تاريخ انبياء اكثرش تكراري است و اهل فن معتقدند اكثر تاريخ گذشتگان تكرار مكررات است و ميدانيم كه تكرار بدون دليل با فصاحت در كلام منافات دارد، لذا قرآن از مجموع تاريخ انبياء بخش مهم علمي و تاريخي آن و عوامل عبرتآميز آنها را كه در زندگي اين پيامبران لازم بود شناخته شود، نقل كرده است.
3ـ مجهول بودن اكثر آنها براي عربهاي آن زمان: انبيايي كه تاريخ آنها نقل شده است، براي اعراب آن روز نوعاً شناخته شده بودند، ولي انبياء ديگر برايشان ناشناس بودند؛ همين عامل عدم آشنايي، سبب خدشهدار شدن وحي بود كه باعث انكار وحي ميشد؛ بدين سان كه مردم بگويند از كساني سخن ميگويد كه كسي آن را نشنيده است. به همين دليل به طور سربسته بدانها اشاره شده است.[5] اسامي پيامبراني كه در قرآن از آنها ياد شده است:
مجموع پيامبراني كه قرآن نامشان را صريحاً ذكر كرده 25 نفرند؛ آدم، ادريس، نوح، هود، صالح، ابراهيم، لوط، اسماعيل، اسحاق، يعقوب، يوسف، ايوب، شعيب، موسي، هارون، يونس، داوود، سليمان، الياس، اليسع، زكريا، يحيي، عيسي، ذوالكفل و حضرت محمد - صلي الله عليه و سلم- .. با بياني كه گذشت روشن شد هيچ ترجيحي در ميان انبياء نيست، تنها دلايل مذكور، علّت تمايز و انتخاب شده است كما اينكه خود قرآن به اين امر اشاره ميكند: «لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون»[6] «ما هيچ فرقي ميان احدي از آنها (پيامبران) نميگذاريم و در برابر فرمان الهي تسليم هستيم.»
همين مضمون در دو آية ديگر از قرآن آمده است [7] كه تأكيد ميكند؛ مؤمنان كساني هستند كه ميان پيامبران الهي تفاوتي نميگذارند و به تعليمات همة آنها ايمان دارند، و اين گواه روشني است بر يگانگي اصول كلّي تعليمات آنها.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي، قم، جامعه مدرسين، ج7، ص339.
2. الميزان، محمد حسين طباطبائي، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، قم، جامعه مدرسين، 1363ه ش، ج2، ص468.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - غافر/78.
[2] - بقره/253.
[3] - يوسف/111.
[4] - مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم، چاپخانة اميرالمؤمنين، چاپ پانزدهم، 1376 هـ . ش، ج20، ص181.
[5] - محمد رشيد رضا، تفسير المنار، بيروت، دارالمعرفه، ج 6، ص 70.
[6] - بقره/136.
[7] - بقره/285و نساء/152.
[8] - مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، پيام قرآن، قم، چاپخانة جامعة مدرسين، چاپ چهارم، 1377 هـ . ش، ج 7، ص 339.
از آيات قرآن كريم استفاده ميشود كه نام برخي از انبياء در قرآن آمده است و برخي ديگر ذكر نشده «و لقد ارسلنا رسلاً من قبلك منهم من قصصنا عليك و منهم من لم نقصص عليك.»[1] ما پيش از تو رسولاني فرستاديم، سرگذشت گروهي را براي تو گفته و گروهي را نگفته ايم. امّا چرا نام برخي ذكر شده و نام بقيه ذكر نشده است، بدين شرح است:
الف) دليل ذكر نام برخي از انبياء:
1ـ فضيلت برخي بر برخي ديگر: خداوند متعال مي فرمايد: بعضي از آن رسولان بر بعضي ديگر برتري داديم، برخي از آنها، خدا با او سخن گفت، و بعضي را درجاتي برتر داديم.[2]
2ـ عبرتآموزي: قرآن زندگي بعضي از انبياء را به جهت عبرت براي آيندگان نقل كرده است. «لقد كان في قصصهم عبرة لأولي الالباب»،[3] در سرگذشت آنها درس عبرتي براي صاحبان انديشه بود.
3ـ تسلي خاطر رسول گرامي اسلام - صلي الله عليه و سلم- : قرآن براي تسلّي خاطر پيامبر اسلام - صلي الله عليه و عليه و سلم- اشاره به وضع مشابه پيامبران پيشين ميكند تا حضرت بداند كه آنها نيز با چنين مشكلاتي روبرو بودند، امّا صبر پيشه كردند و در نهايت پيروز گشتند.[4] «و كلا نقص عليك من أنباء الرّسل ما نثبت به فؤادك و جاءك في هذه الحق و موعظة و ذكري للمؤمنين»؛ ما از هر يك از سرگذشتهاي انبياء براي تو بازگو كرديم تا به وسيلة آن قلبت را آرامش بخشيم و ارادهات قوي گردد و در اين اخبار و سرگذشتها براي تو حق و براي مؤمنان موعظه و تذكّر آمده است.»
4ـ بيان هدف از بعثت رسل: قرآن با نقل زندگي برخي از انبياء در صدد بيان هدف اصلي از بعثت انبياء ميباشد و اينكه آنها براي هدايت بشر و تكامل معنوي آنها آمدهاند.
ب) دليل ذكر نشدن نام بقية انبياء:
1ـ قرآن يك كتاب تاريخي نيست: قرآن كتابي نيست كه بخواهد زندگي همة انبياء را كه در حقيقت تاريخ طول زندگي انسان است بيان كند و تعداد كتب آن شايد نزديك به يك كتابخانة كوچك باشد كه با برنامة كتاب آسماني مناسب نميباشد.
2ـ براي عدم تكرار: تاريخ انبياء اكثرش تكراري است و اهل فن معتقدند اكثر تاريخ گذشتگان تكرار مكررات است و ميدانيم كه تكرار بدون دليل با فصاحت در كلام منافات دارد، لذا قرآن از مجموع تاريخ انبياء بخش مهم علمي و تاريخي آن و عوامل عبرتآميز آنها را كه در زندگي اين پيامبران لازم بود شناخته شود، نقل كرده است.
3ـ مجهول بودن اكثر آنها براي عربهاي آن زمان: انبيايي كه تاريخ آنها نقل شده است، براي اعراب آن روز نوعاً شناخته شده بودند، ولي انبياء ديگر برايشان ناشناس بودند؛ همين عامل عدم آشنايي، سبب خدشهدار شدن وحي بود كه باعث انكار وحي ميشد؛ بدين سان كه مردم بگويند از كساني سخن ميگويد كه كسي آن را نشنيده است. به همين دليل به طور سربسته بدانها اشاره شده است.[5] اسامي پيامبراني كه در قرآن از آنها ياد شده است:
مجموع پيامبراني كه قرآن نامشان را صريحاً ذكر كرده 25 نفرند؛ آدم، ادريس، نوح، هود، صالح، ابراهيم، لوط، اسماعيل، اسحاق، يعقوب، يوسف، ايوب، شعيب، موسي، هارون، يونس، داوود، سليمان، الياس، اليسع، زكريا، يحيي، عيسي، ذوالكفل و حضرت محمد - صلي الله عليه و سلم- .. با بياني كه گذشت روشن شد هيچ ترجيحي در ميان انبياء نيست، تنها دلايل مذكور، علّت تمايز و انتخاب شده است كما اينكه خود قرآن به اين امر اشاره ميكند: «لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون»[6] «ما هيچ فرقي ميان احدي از آنها (پيامبران) نميگذاريم و در برابر فرمان الهي تسليم هستيم.»
همين مضمون در دو آية ديگر از قرآن آمده است [7] كه تأكيد ميكند؛ مؤمنان كساني هستند كه ميان پيامبران الهي تفاوتي نميگذارند و به تعليمات همة آنها ايمان دارند، و اين گواه روشني است بر يگانگي اصول كلّي تعليمات آنها.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي، قم، جامعه مدرسين، ج7، ص339.
2. الميزان، محمد حسين طباطبائي، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، قم، جامعه مدرسين، 1363ه ش، ج2، ص468.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - غافر/78.
[2] - بقره/253.
[3] - يوسف/111.
[4] - مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم، چاپخانة اميرالمؤمنين، چاپ پانزدهم، 1376 هـ . ش، ج20، ص181.
[5] - محمد رشيد رضا، تفسير المنار، بيروت، دارالمعرفه، ج 6، ص 70.
[6] - بقره/136.
[7] - بقره/285و نساء/152.
[8] - مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، پيام قرآن، قم، چاپخانة جامعة مدرسين، چاپ چهارم، 1377 هـ . ش، ج 7، ص 339.