چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

با توجه به اين كه كشته شدن قبطي از سوي حضرت موسي - عليه السلام- مربوط به حق الناس است، چگونه خداوند در قرآن مي گويد حضرت موسي را بخشيدم، پس ديه‏ي اين قتل چه مي‏شود؟


پاسخ :
در پاسخ به اين سؤال بايد به چند نكته توجه كرد:
1- اصل مسئله‏ي قتل قبطي از نظر مفسران، اهميت چنداني نداشته و به دلائل زير بحث از اين موضوع ضروري نبوده است:
الف) قبطي ها از جنايت‏كاران فرعوني و مفسدان بي‏رحمي بوده اند كه هزاران نوزاد بني اسرائيلي را سر بريدند و از هيچ جنايتي بر بني اسرائيل اِبا نداشتند؛ بنا بر اين خونشان بر بني اسرائيل محترم نبوده است؛[1]
ب) فرد بني اسرائيلي براي مقابله با قبطي از حضرت موسي كمك خواست؛ با توجه به اين كه او فردي مؤمن و پيرو حضرت موسي بوده، ياري نمودن حضرت موسي ضروري بوده است؛ وانگهي آن حضرت قصد كشتن آن مرد را نداشته و عادتاً نيز يك مشت موجب قتل نمي‏شود.[2]
ج) نظر به اين كه مرد قبطي مشرك محارب بوده و قتل مشرك محارب نيز جايز بلكه واجب مي‏باشد،[3] بنا بر اين موضوع "ديه" منتفي است؛ البته اين قتل نبايد در اين زمان واقع مي‏شد؛ زيرا موجبات گرفتاري حضرت موسي را فراهم مي‏نمود و مشكلاتي در راه رسيدن به اهدافش ايجاد مي‏كرد.
2- آن‏چه از نظر مفسران در اين ماجرا اهميت دارد و نيازمند بحث است، اين است كه داستاني كه قرآن كريم درباره‏ي قتل قبطي نقل مي‏كند، برخي از قسمت‏هاي آن در ظاهر با عصمت و نبوت سازگار نيست و همين مسأله باعث ايراد و شبهه براي اشكال تراشان شده است كه نياز به توضيح دارد.
كشته شدن مرد قبطي از دو حال خارج نيست: يا او مستحق چنين قتلي بوده يا مستحق نبوده است؛ اگر مستحق نبوده ارتكاب قتل براي نبي چه قبل از نبوت و چه بعد از آن جايز نيست؛ پس چگونه حضرت موسي مرتكب آن شده است؟ و اگر آن مرد مستحق قتل بوده، چرا حضرت موسي اظهار ندامت نموده و براي اين كار طلب مغفرت از خداي متعال نموده است؟
پاسخ بخش اول سؤال اين است كه: بر فرد مؤمن لازم است كه وقتي فرياد مظلومي را شنيد و از وي در مقابل ظلم طلب كمك نمود، به ياري او بشتابد. حضرت موسي نيز به همين جهت و براي رها ساختن يكي از پيروانش از دست ظالم و براي دفع شرّ وارد ماجرا شد و در اين مسير، قتل اتفاق افتاد. قتلي كه بدون قصد قبلي بوده و براي دفاع از مظلوم صورت گرفته است؛ بنا بر اين اقدام حضرت موسي هيچ قبحي نداشته است.
امّا در جواب بخش دوّم سؤال بايد گفت: "... موسي وقتي متوجه شد كه مرد قبطي در اثر مشت او از پا در آمد و نقش بر زمين شد، رو به درگاه خداي خود كرده گفت: "ربّ اني ظلمتُ نفسي فاغفرلي فغفر له..."[4]؛ پروردگارا من به خود ستم كردم تو مرا بيامرز و خدا نيز او را آمرزيد... و منظور از اين "ستم به نفس" اين بود كه من در دفاع از ستم‏ديدگان بني اسرائيل و اظهار حق، شتاب كردم و موجبات گرفتاري خود را به دست قبطيان به اين زودي فراهم كردم. و بدين وسيله مشكلاتي در راه پيش‏برد هدف خويش ايجاد نمودم. اكنون تو در اين راه كمكم كن و داستان مرا از فرعون و قبطيان پوشيده‏دار. به عبارت ديگر منظور آن حضرت استعانت و استمداد از خداي تعالي و يا انقطاع به درگاه او بود، و منظور اين نبود كه خدايا گناهي از من سر زده و تو آن را برايم بيامرز. و شاهد بر اين، جمله‏اي است كه خداي تعالي به دنبال آن نقل فرموده: "قال ربّ بما انعمت علي فلن اكون ظهيراً للمجرمين"؛ پروردگارا به پاس آن نعمتي كه به من دادي من پشتيبان مجرمان نخواهم بود.[5]
قابل توجه اين كه: غفران به چند معنا مي‏آيد كه يكي از معاني غفران پوشانيدن است[6] و در اين‏جا در همين معنا استعمال شده است. براي روشن‏تر شدن مطلب درباره‏ي داستان قتل قبطي توسط حضرت موسي كه در آيات 15 تا 17 سوره‏ي قصص آمده است، به روايتي از امام رضا-عليه السلام- تمسك مي‏كنيم:
در عيون نقل شده است كه مأمون از امام رضا-عليه السلام- سؤال كرد: يابن رسول اللّه! آيا شما نمي‏گوييد كه انبيا معصومند؟ امام فرمود: بلي. مأمون گفت: پس مرا آگاه ساز درباره‏ي اين سخن خدا كه مي‏فرمايد: "فوكزه موسي فقضي عليه قال هذا من عمل الشيطان" امام فرمود: حضرت موسي به هنگام غافل بودن اهالي يكي از شهرهاي فرعون، وارد آن شهر شد كه آن هنگام بين مغرب و عشا بود. در آن وقت دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند؛ يكي از پيروان او و ديگري از دشمنان او بود؛ پس (در دفاع از فرد مؤمن) يك مشت به دشمن او زد كه او در دم جان سپرد، و حضرت موسي گفت: "هذا من عمل الشيطان" يعني اين جنگ كه ميان اين دو مرد واقع شده بود، از عمل شيطان است؛ نه اين كه عمل موسي-‏عليه السلام- عمل شيطان باشد. مأمون گفت: پس معناي سخن موسي كه مي‏گويد: "ربّ اني ظلمت نفسي فاغفرلي" چيست؟ حضرت فرمود: يعني من با ورود به اين شهر خود را در جايي قرار دادم كه نبايد قرار مي‏دادم؛ پس مرا از ديد دشمنان پوشيده و پنهان دار تا به من دست‏رسي پيدا نكنند و مرا به جرم قتل قبطي نكشند. خدا نيز او را پنهان داشت... موسي گفت: خدايا به خاطر اين نعمت كه به من دادي و آن نيرويي است با آن يك مرد را با ضربه‏ي يك مشت كشتم، هيچ‏گاه پشتيبان مجرمان نخواهم بود؛ بلكه با همين نيرو با آنان مبارزه خواهم كرد. "[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تنزيه الانبياء، سيد مرتضي علم الهدي، قم، شريف رضي.
2. قصص الانبياء؛ نعمت الله جزايري، قم، مرعشي نجفي، 1404ه‍ ق.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلاميه، ج 16، ص 45.
[2] . صادقي، محمد، الفرقان في تفسير قرآن، ج 20، ذيل آيه‏ي 17 سوره‏ي قصص.
[3] . همان.
[4] . قصص/16
[5] . رسولي محلاتي، سيد هاشم، قصص قرآن، تهران، انتشارت علميه السلاميه، بي تا، ج 2، ص 61.
[6] . طباطبائي، محمد حسين، الميزان، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 16، ص 21 - 20.
[7] . همان.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.