پرسش :
جايگاه زن در اسلام , و حقوق و مسئوليت هاى او چيست ؟
پاسخ :
براى پاسخ به اين پرسش لازم است ابتدا به وضعيت و شان زن در جوامع گوناگون پيش از اسلام توجه نمائيم. از مجموع مطالعات و بررسى ها در جوامع غير متمدن قبل ازاسلام و جوامع متمدن مثل چين، هند، مصر قديم و ايران و جوامع عرب پيش از اسلام مى توان چنين نتيجه گرفت:
اولا: اين جوامع زن را انسانى هم سطح حيوان و ضعيف مى دانستند كه اگر آزاد ومستقل باشد براى جامعه فساد و تباهى به بار مى آورد؛
ثانيا: زن را به مثابه سكنى يا غذا كه از شرايط لازم براى زندگى است به حساب مى آوردند نه عضو و عنصرى سازنده اجتماع؛
ثالثا: براى زن هيچ حقى و مالكيتى را به رسميت نمى شناختند مگربه تبع مرد و تا آنجا كه براى مرد مفيد است؛
رابعا: اساس رفتار با آنها برسلطه و استخدام استوار بود. اما اسلام زن را مانند مرد انسان مى داند و همه انسان ها را برابر مى داند مگر آنكه تقوايش بيشتر است] 000 ان اكرمكم عنداللّه اتقيكم(1)]. و نيزمى فرمايد: [الا من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مومن فلنحيينه حياه طيبه ولنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون(2)]. اما جايگاه اجتماعى زن از نگاه اسلام: اسلام به لحاظ اجتماعى ميان زن و مرد قائل به تساوى است. همانگونه كه مرد داراى اراده، حق و تكليف است، زن نيز داراى اراده، حق و تكليف است. اسلام جامعه را مولود زن و مرد با هم مى داند و براى زن حقوق مستقل مانند مرد قائل است. [لها ماكسبت و عليها ما اكتسبت]. البته زن در نگاه اسلام داراى دو خصوصيت است كه هر يك از اين خصوصيات احكام مطابق خود و خاص خود را مى طلبد. خصوصيت اول آنست كه زن مانند (حرث) است يعنى زن است كه نطفه را پرورش مى دهد و نسل انسانى را با توليد مثل بقا مى بخشد و اين خصوصيت سبب مى شود كه زن احكام مخصوص داشته باشد. خصوصيت دوم آن است كه وجود زن لطيفتر و روحيه و عواطف او رقيقتر از مرداست و اين خصوصيت نيز سبب احكام خاصى براى زن مى گردد. بنابراين جايگاه اجتماعى زن از نگاه اسلام روشن مى شود چنانكه در قرآن مى فرمايد: [و لا تتمنوا ما فضل اللّه به بعضكم على بعض للرجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن(3).] مراد از اين آيات اين است كه ملاك اختصاص زن و مرد به فضايل اعمالى است كه هر يك براى جامعه انجام مى دهند. بنابراين فضايلى مانند ايمان و علم و عقل و تقوى اختصاص به مرد يا زن ندارد بلكه ملاك عمل است.
پىنوشت
(1)) حجرات- 13)
(2)) نحل- 97)
(3) 000) نساء- 32)
منبع:تفسير الميزان ج 2 ص 268،علامه سيد محمد حسين طباطبائى(رحمت الله علیه)
براى پاسخ به اين پرسش لازم است ابتدا به وضعيت و شان زن در جوامع گوناگون پيش از اسلام توجه نمائيم. از مجموع مطالعات و بررسى ها در جوامع غير متمدن قبل ازاسلام و جوامع متمدن مثل چين، هند، مصر قديم و ايران و جوامع عرب پيش از اسلام مى توان چنين نتيجه گرفت:
اولا: اين جوامع زن را انسانى هم سطح حيوان و ضعيف مى دانستند كه اگر آزاد ومستقل باشد براى جامعه فساد و تباهى به بار مى آورد؛
ثانيا: زن را به مثابه سكنى يا غذا كه از شرايط لازم براى زندگى است به حساب مى آوردند نه عضو و عنصرى سازنده اجتماع؛
ثالثا: براى زن هيچ حقى و مالكيتى را به رسميت نمى شناختند مگربه تبع مرد و تا آنجا كه براى مرد مفيد است؛
رابعا: اساس رفتار با آنها برسلطه و استخدام استوار بود. اما اسلام زن را مانند مرد انسان مى داند و همه انسان ها را برابر مى داند مگر آنكه تقوايش بيشتر است] 000 ان اكرمكم عنداللّه اتقيكم(1)]. و نيزمى فرمايد: [الا من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مومن فلنحيينه حياه طيبه ولنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون(2)]. اما جايگاه اجتماعى زن از نگاه اسلام: اسلام به لحاظ اجتماعى ميان زن و مرد قائل به تساوى است. همانگونه كه مرد داراى اراده، حق و تكليف است، زن نيز داراى اراده، حق و تكليف است. اسلام جامعه را مولود زن و مرد با هم مى داند و براى زن حقوق مستقل مانند مرد قائل است. [لها ماكسبت و عليها ما اكتسبت]. البته زن در نگاه اسلام داراى دو خصوصيت است كه هر يك از اين خصوصيات احكام مطابق خود و خاص خود را مى طلبد. خصوصيت اول آنست كه زن مانند (حرث) است يعنى زن است كه نطفه را پرورش مى دهد و نسل انسانى را با توليد مثل بقا مى بخشد و اين خصوصيت سبب مى شود كه زن احكام مخصوص داشته باشد. خصوصيت دوم آن است كه وجود زن لطيفتر و روحيه و عواطف او رقيقتر از مرداست و اين خصوصيت نيز سبب احكام خاصى براى زن مى گردد. بنابراين جايگاه اجتماعى زن از نگاه اسلام روشن مى شود چنانكه در قرآن مى فرمايد: [و لا تتمنوا ما فضل اللّه به بعضكم على بعض للرجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن(3).] مراد از اين آيات اين است كه ملاك اختصاص زن و مرد به فضايل اعمالى است كه هر يك براى جامعه انجام مى دهند. بنابراين فضايلى مانند ايمان و علم و عقل و تقوى اختصاص به مرد يا زن ندارد بلكه ملاك عمل است.
پىنوشت
(1)) حجرات- 13)
(2)) نحل- 97)
(3) 000) نساء- 32)
منبع:تفسير الميزان ج 2 ص 268،علامه سيد محمد حسين طباطبائى(رحمت الله علیه)