چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

«عارف» چه كسي است و شرايط اصلي او چيست؟


پاسخ :
ابو علي سينا در فصل دوم از نمط نهم اشارات، در تعريف عارف مي گويد: «و المنصرف بفكره الي قدس الجبروت مستديما لشروق نور الحق في سره يخص باسم العارف»؛ يعني، عارف كسي است كه با فكر خويش با تمام وجود به عالم جبروت رو كند و بدون وقفه در پي تابيدن نور حق در سر خويش باشد. (1)
در بياني روان تر، «عارف كسي است كه حقايق اشيا را به طريق كشف و شهود ـ چنان كه هست ـ ببيند». البته به طوري كه هم داراي دين و مذهب باشد و هم اهل رياضت و كشف و شهود؛ و از مقام علم اليقين به مرتبه عين اليقين و حق اليقين رسيده باشد و مقصود و منظورش از رياضت و عبادت ، فقط خداوند باشد و بس و نه ترس از عذاب دوزخ يا طمع در بهشت . (2) به هر حال عارف كسي است كه در پي معرفت خداوند است و اين معرفت را با چشم حقيقت بين مي خواهد، نه عقل و چشم اين سويي.
آنكه او را چشم دل شد ديدبان
ديد خواهد چشم او عين العيان
با تواتر نيست قانع جان او
بل ز چشم دل رسد ايقان او (3)
اما اين معرفت حقيقي در ديدي كلان مشروط به سه شرط است: (4)
يك. خدا بيني
گاهي عدول از جهت حقيقت، سبب عدم درك شهودي است، هر چند سالك مبتلا به معاصي و رذايل نباشد. آينه هاي وجودي انسان، براي نماياندن وجه حق ـ علاوه بر صيقلي بودن ـ بايد در جهت حق هم قرار گيرد. گاهي افرادي با رياضت و عبادت ، ملكات فاضله را در خويش پديد مي آورند و از گناه دوري مي جويند؛ اما غايتي را كه در وراي اين عبادات مي جويند، رسيدن به نعمت هاي اخروي است! گاهي از اين حد نيز پايين تر است، نماز شب مي خوانند به جهت وسعت رزق! صله رحم به جاي آورند، به منظور طول عمر! و به تمام اين مقاصد هم دست مي يابند؛ اما از مشاهده رب محروم مي مانند؛ چون از ابتدا شهود و لقاي حق را مد نظر قرار نداده بودند.
دل عارف شناساي وجود است
وجود مطلق او را در شهود است (5)
دو. راهبري پيامبر
عارف راستين متوجه اين نكته است كه هيچ انساني، قادر به شهود حق نيست، مگر به تبعيت از انبيا؛ چرا كه آدمي قدرت شناسايي تاثير عمل را در روح خويش ندارد. ما نمي دانيم هريك از اعمالمان چه تاثيري بر روح مي گذارد. سالك الي الله براي گذر از ظلمات به سوي نور، محتاج دستگيري انبيا و اوليا است.
بي پير مرو تو در خرابات
هر چند سكندر زماني
همچنين با صرف داشتن آنچه انبيا گفته و در عمل انجام داده اند، شرايط تحصيل فراهم نمي گردد. علاوه بر بيان احكام و قوانين الهي، نظارت اوليا در عمل نيز بايسته است. آدميان به دليل فطرت الهي، كشش هايي به سوي عالم غيب دارند؛ اما اين كشش ها و تمايلات به تنهايي براي سلوك الي الله كفايت نمي كند؛ زيرا از طرف ديگر كشش ها و تمايلاتي نيز به سوي طبيعت دارند.
پس كسي كه تحت تاثير جاذبه هاي دنيا بوده و دريچه هاي وجودش رو به خشكي است، دستخوش غفلت ها مي شود. انبيا و اوليا همواره بايد تازيانه بيداري را بر سر انسان ها فرود آورند، انذار كنند و آدمي را از خطرات راه بترسانند و تبشير نمايند و ارزش وجودي انسان را در مقايسه با دنيا بيان كنند.
سه. ولايت پذيري
با توجه به متون ديني ، آدمي بدون شناخت امام و رسول ، قادر به درك محضر ربوبي نيست. روزي امام حسين (علیه السلام) به اصحاب فرمودند: «اي مردم! قسم به حق كه خداوند نيافريد بندگان را مگر براي عرفان و معرفت ربوبي». پس مردي از اصحاب عرض كرد: پدر و مادرم فداي شما باد! «معرفت الله تعالي » چيست؟ فرمودند: «معرفت بالله شناخت امام است در هر زمان ، همان امامي كه اطاعتش واجب است». (6)
انسان كامل ـ كه مصداق اصلي و حقيقي اش معصومان اند ـ واسطه فيض حق است. آينه كلي است كه انوار حق را به آينه هاي وجودي ـ به قدر ظرفيتي كه دارند ـ مي تاباند. از همين رو در روايت وارد شده است:
«اگر كسي شب هايش را به نماز بپردازد و روزها روزه بگيرد و همه اموالش را صدقه دهد و همه عمر د طواف كعبه باشد؛ اما ولايت ولي خدا را نشناسد تا از وي تبعيت كند و جميع اعمالش را به ولايت و هدايت وي متمركز سازد؛ از انجام دادن اين اعمال پاداشي از جانب حق تعالي نصيبش نخواهد شد و از زمره اهل ايمان شمرده نمي شود» (7)
آنكه از حق بايد از وحي و جواب هر چه فرمايد بود عين صواب
آنكه جان بخشد اگر بكشد رواست
نايب است و دست او دست خداست
همچو اسماعيل پيشش سر بنه
شاد و خندان پيش تيغش جان بده
تا بماند جانت خندان تا ابد
همچو جان پاك احمد با احد
گر خضر در بحر كشتي را شكست
صد درستي در شكست خضر هست
و هم موسي با همه نور و هنر
شد از آن محجوب، تو بي پر مپر (8)
پی نوشتها:
1- نگا: مقالات فلسفي، ج 2، صص 143-172؛ در آسمان معرفت، صص 343-345.
2- نگا: شرح بر مقامات اربعين، صص 40-43.
3- مثنوي معنوي، دفتر 6، ابيات 4405-4406.
4- در اين خصوص نگا: در آمدي بر سير و سلوك، صص 49-57.
5- گلشن راز.
6- بحار الانوار، ج 5، ص 312.
7- وسائل الشيعه، ج 1، ص 7.
8- مثنوي معنوي، دفتر 1، ابيات 225-228 و 236-237.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.