چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

در قرآن کریم ، اشاره به این نکته شده است که انسان جانشین (خلیفه) خداوند در روی زمین است و با توجه به اینکه قرآن بارها به این نکته اشاره کرده که خداوند قادر بر «کن فیکون» می باشد؛ حال آیا انسان نیز می تواند به مقام فوق دست یابد؟


پاسخ :
یکم. باید دانست که مقصود از این انسان «انسان کامل» است؛ انسانی که روحش را از آلودگی ها و تعلق ها پاک ساخته و خود را به اصل خود رسانده است یعنی، «روح خدا» که دارای ویژگی های خاص خویش است. (1) رسیدن انسان به اصل خود تنها با شکستن خودخواهی و خودبینی است که از آن مقام فنا یاد می شود. (2)
رقص آن جا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریش شهوت بر کنی
رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند
مطربانشان از درون دف می زنند
بحرها در شورشان کف می زنند (3)
دوم. انسان کامل چند ویژگی دارد که یکی از آنها جانشینی خدا (خلافت الهی) و دیگری ولی الله بودن است.
جانشینی خدا؛ یعنی انسان به بهترین صورت و کامل ترین وجه از حق و کمالات او حکایت کند. خلیفه کسی است که بعد از مستخلف عنه قرار می گیرد انسان کامل، به معنای خالی شدن صحنه وجود از خداوند و واگذاری مقام الوهیت به او نیست؛ زیرا نه غیبت و محدودیت خداوند قابل تصور (صحیح) است و نه استقلال انسان در تدبیر امور. موجود ممکن و فقیر، از اراده امور خویش عاجز است، چه رسد به تدبیر کار دیگران بلکه مقصود این است که انسان کامل خلیفه خدایی است که در وی ظهور کرده و خلافت در چنین موردی بدان معنا است که خداوند بالاصاله، بر همه چیز محیط است و خلیفه خدا (انسان کامل) بر همه چیز بالعرض محیط می باشد. (4)
پس خلیفه ساخت صاحب سینه ای
تا بود شاهیش را آیینه¬ای (5)
یکی دیگر از ویژگی های انسان کامل «ولی الله» بودن او است. ولی یکی از اسمای الهی است و از آنجا که اسماء الله باقی و دائمی اند ، انسان کامل ـ مظهر اتم و اکمل اسمای الهی ـ صاحب ولایت کلیه دائمی است و می تواند به اذن او در ماده کائنات تصرف کند و قوای ارضی و سماوی را تحت تسخیر خویش در آورد. این ولایت تکوینی، از ویژگی های برجسته انسان کامل به شمار می رود (6)
به بیان دیگر از آنجا که مقام تعلیم اسمای الهی به انسان کامل ، علم، عین قدرت و عین عمل است؛ اگر انسان کامل به آن مقام بار یابد، هر چیزی را اراده کند، به اذن خداوند در جهان واقع می شود و این همان ولایت تکوینی است. (7)
ناگفته نماند که واجد مقام ولایت ـ که تحت تدبیر خاص خدای سبحان قرار دارد و در واقع تحت ولایت اوست ـ مامور محض بودن خود را می داند و به هیچ وجه داعی استقلال ندارد؛ زیرا، ولایت با استقلال سازگار نیست. انسان وقتی دریافت که اراده او مقهور اراده خداوند است ؛ می تواند به مقام شامخ ولایت نایل آید. (8)
دیلمی در ارشاد القلوب نقل کرده است:
«روی ان الله تعالی یقول فی بعض کتبه یابن آدم انا حی لا اموت اطعنی فیما امرتک حتی اجعلک حیا لا تموت؛ یابن آدم انا اقول لشیء کن فیکون اطعنی فیما امرتک اجعلک تقول لشیء کن فیکون»؛ «روایت شده که خداوند متعال در برخی از کتبش به بنی آدمی می فرماید: من زنده جاودانم، مرا در آنچه امر کردم، اطاعت کن تا تو را نیز زنده جاویدان قرار دهم. ای بنی آدم! من به «شیء» می گویم: باش، پس هست؛ مرا در آنچه به تو امر کردم، اطاعت کن، تو را به مرحله ای رسانده و قرار می دهم که وقتی به «شیئی» بگویی «باش» پس او باشد» (9)
چون بپراند مرا شه در روش
می برم بر اوج دل چو پرتوش
همچو ماه و آفتابی می پرم
پرده های آسمان ها می درم (10)
سوم. از آنجا که تعیین مصداق حقیقی و تام انسان کامل امری جزئی و در واقع بیان مصداق است، باید آن را از طریق آیات قرآن و روایات روشن کرد. قرآن، روایات، ادعیه و زیارات حکایتگر این حقیقت است که مصداق اصلی و حقیقی انسان کامل، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) هستند. (11)
بر این اساس مصداق حقیقی خلافت اللهی و مقام ولایت الهی با تکوینی چهارده معصوم اند، اما دیگران ـ که گاه از آنها به عنوان نایب خلیفه و خلیفه خلیفه تعبیر می شود ـ با وساطت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیه السلام) می توانند در حد وجودی خود به این مقام و ویژگی ها دست یازند؛ البته در حد وجودی خود نه فراتر از آن.
گرچه آهن سرخ شد او سرخ نیست
پرتو عاریت آتش زنی است
گر شود پر نور روزن یا سرا
تو مدان روشن مگر خورشید را
هر در و دیوار گوید روشنم
پرتو غیری ندارم این منم
پس بگوید: آفتاب ای نارشید!
چونکه من غارب شوم آید پدید (12)
پی نوشتها:
1- نگا: انسان و خلافت الهی، مجموع کتاب.
2- تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 11، ص 92.
3- مثنوی معنوی، دفتر 3، ابیات 95-99.
4- تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 6، صص 126-129 و انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغة، صص 72-73 و 91.
5- مثنوی معنوی، دفتر 6، بیت 2153.
6- انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، صص 56-57.
7- تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 6، ص 160.
8- همان، ج 7، ص 175؛ مقالات ، صص 31-82.
9- مستدرک الوسائل، ج 11، صص 258-259.
10- مثنوی معنوی، دفتر 2، ابیات 1158-1159.
11- در این خصوص ر. ک: به پاسخ و پرسش 40.
12- مثنوی معنوی، دفتر 1، 3261-3264.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.