چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا مراجع تقليد، جامعه ما را به رغم بسياري معضلات وعملكردهاي غيرديني اسلامي مي‏دانند؟


پاسخ :
اسلامى بودن جامعه از ديدگاه مراجع
بررسى اين موضوع، نيازمند شناخت دقيق جامعه اسلامى، ويژگى‏هاى آن و تطبيق آن بر جامعه كنونى ما است:
يك. جامعه اسلامى و ويژگى‏هاى آن:
جامعه دينى، جامعه‏اى است «دين‏باور»، «دين مدار»، «دين‏داور» و «مطلوب دين».(1)
جامعه دينى جامعه‏اى است كه شبكه روابط اجتماعى، اقتصادى، سياسى، حقوقى و اخلاقى آن بر اساس دين و آموزه‏هاى آن تنظيم شده باشد. جامعه دينى، جامعه‏اى است كه در آن داورى با دين باشد و افراد آهنگ خود را هميشه با دين موزون كنند. جامعه دينى، دغدغة دين دارد و اين دغدغه و احساس نياز به همسو كردن خود با دين، تنها به امور فردى و عباديات و اخلاق فردى محدود نمى‏شود بلكه نسبت ميان دين و كلية امور و روابط اجتماعى بايد سنجيده شود و داورى دين در همه خطوط و زواياى تمامى شبكة روابط اجتماعى نافذ باشد.(2)
بر اين اساس ويژگى‏هاى جامعه دينى عبارتند از:(3)
1. دين‏باورى و اعتقاد به آموزه‏هاى دينى،
2. تنظيم نظام حقوقى خود بر اساس دين (شريعت‏مدارى)،
3. داراى نظام دينى است و جز حكومت دينى را برنمى‏تابد (نظام دينى)،
4. در جامعه دينى، مردم سلوك و رفتار فردى و اجتماعى خود را با دين موزون مى‏كنند و داورى دين را در اين باره پذيرايند (دين‏داورى)،
5. چنين جامعه‏اى قطعاً مطلوب و مورد رضايت دين نيز هست (مطلوب دين)،
جامعه‏اى كه بر اساس مؤلفه‏ها و ويژگى‏هاى فوق شكل گرفته باشد، جامعه‏اى دينى است.
بر اين اساس مى‏توان دو معيار اصلى براى جامعه اسلامى نام برد:
الف. افراد جامعه به دين مبين اسلام باور داشته و آن را در رفتار فردى و اجتماعى خود متجلى سازند.
ب. كليه نظام‏هاى حقوقى و ساختارهاى سياسى، بر اساس دين مبين اسلام تنظيم شده باشد.
نكتة مهمى كه در اينجا قابل ذكر است، توجه به مراتب متعدد جامعه اسلامى است يعنى، اينكه به هر مقدار اين دو معيار فوق در جامعه‏اى رعايت شود، درصد و ميزان اسلاميّت آن جامعه بالاتر مى‏رود.
سه. بررسى اسلامى بودن جامعه كنونى ايران:
با نگاهى به واقعيات جامعه كنونى ايران، مشخص مى‏شود كه بحمدالله جامعه ما از دو معيار اصلى جامعه اسلامى برخوردار است زيرا بيشتر افراد جامعه به دين مبين اسلام عقيده و باور دارند و نظام حقوقى و ساختار سياسى جامعه نيز بر اساس آموزه‏هاى دين مبين اسلام شكل گرفته است. بنابر اين در اصل اسلامى بودن جامعه ما هيچ گونه ترديدى نيست. اما اينكه به چه ميزان از اسلاميّت برخوردار هستيم، نيازمند بررسى عملكرد اركان و عناصر تشكيل دهندة جامعه اسلامى اعم از افراد جامعه، مسئولان، نهادها و دستگاه‏هاى دولتى و و ميزان انطباق آن با آموزه‏هاى دين مبين اسلام است. در اين زمينه به صورت مختصر بايد گفت: نظام جمهورى اسلامى كه از ابتدا تاكنون تمامى سعى و تلاش خود را در جهت تحقق و اجراى كامل تعاليم و ارزش‏هاى اسلامى، در سطح جامعه به كار بسته است. و در اين راه تا آنجا كه امكانات مادى و معنوى اجازه داده از هيچ تلاشى دريغ نكرده است. اما بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه وجود نظام سياسى و حقوقى منطبق با دين در صورتى در اجراى كامل تعاليم و ارزش‏هاى اسلامى در سطح جامعه موفق خواهد بود كه ساير شرايط و زمينه‏هاى لازم (از قبيل وجود منابع انسانى مورد نياز، كارگزاران و مديرانى صالح، مردم وفادار و هميشه در صحنه، كفايت منابع مادى و اقتصادى و). مهيا بوده و به علاوه موانع و مشكلات (از قبيل تهديدات خارجى و تهاجمات نظامى و فرهنگى، محاصره‏هاى اقتصادى و سياسى و نظامى، بدعت‏ها و سنت‏هاى غلط، دنياگرايى تجمل پرستى و). وجود نداشته باشد وگرنه هرگز آن حكومت دينى در اصلاح كامل جامعه موفق نخواهد بود. اين موضوع درباره حكومت اميرالمؤمنين (ع) نيز مطرح است.
حضرت على (ع) از سوى خداوند متعال، به عنوان ولىّ جامعه اسلامى و هم‏تراز پيامبر اكرم (ص) معرفى شده و هيچ ترديدى در حقانيت و مشروعيت حكومت ايشان وجود ندارد. در قرآن كريم ابلاغ ولايت ايشان به دست پيامبر اكرم (ص)، موجب اكمال دين و اتمام نعمت و راضى بودن به دين اسلام دانسته شده است.(4) اما با نگاهى به تاريخ پنج‏ساله حكومت مولاى متقيان و اوضاع اجتماعى حاكم بر آن دوران، روشن مى‏شود كه موانع زياد فراروى آن حضرت بوده است.
جنگ‏هاى داخلى صفين، جمل و نهروان، تهديدات دشمنان خارجى، كمبود نيروى انسانى توانمند و تربيت يافته، كثرت مشكلات، گستردگى بدعت‏ها و سنت‏هاى فاسد و آلودگى‏هاى مزمن اجتماعى، تغيير
چهارچوب نظام ارزشى و تنها گوشه‏اى از مشكلات ايجاد شده در حكومت عدل امام على (ع) است. دنياگرايى مردم، خيانت و يا نافرمانى برخى كارگزاران و فرماندهان آن حضرت و از مسائلى بودند كه ايشان در تمام دوران حكومت خود با آن روبه‏رو بودند ولى در همان حال آن حضرت شايسته‏ترين فرد براى حكومت و زمامدارى جامعه اسلامى در اوضاع آن روز بود و اين نابسامانى‏ها، هيچ‏گاه ترديدى در اصل مشروعيت ولايت آن حضرت ايجاد نمى‏كند.
حال آيا مى‏توان به دليل وجود آن مشكلات، حكومت امام على (ع) را نالايق و ناكارآمد معرفى كرد و يا اينكه آن جامعه را غيراسلامى دانست؟ در هر صورت براى حل اساسى اين شبهه لازم است، فلسفه اصلى و اهداف تشكيل حكومت اسلامى و نهايت چيزى كه مى‏توان از حكومت اسلامى انتظار داشت، مشخص كرد.
فلسفه و اهداف تشكيل حكومت اسلامى
بر اين اساس مهم‏ترين فلسفه و اهداف تشكيل حكومت اسلامى، عبارت است از:
1. استقرار توحيد و خداپرستى در زمين و رهانيدن مردم از بندگى و فرمانبردارى غير خدا: « وَ لَقَدْ بَعَثْنا فى كُلِ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ»(5)
روشن است تحقق اين هدف بسيار خطير و بزرگ، نيازمند سازمان و قدرت سياسى اجتماعى است.
2. رشد و تعالى علمى، فرهنگى و تربيتى انسان‏ها و رهايى و آنان از نادانى و جهل. « هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى اْلأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلالٍ مُبينٍ»،(6)
3. آزادسازى و رهايى توده‏هاى مردم و انسان‏هاى مستضعف از چنگال ظالمان و ستمگران و از زنجيرهاى اسارت و بردگى: « وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اْلأَغْلالَ الَّتى كانَتْ عَلَيْهِمْ».(7)
4. برپايى جامعه نمونه و مدينه فاضله آرمانى، از راه اقامه قسط و عدل اسلامى: « لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»،(8)
5. اجراى كامل قوانين آسمانى اسلام با تمام ابعاد آن (اعم از قوانين اقتصادى، حقوقى، اجتماعى، سياسى، نظامى و).
پس فلسفه تشكيل حكومت، تأمين نيازهاى مادى و معنوى و فراهم كردن زمينه و بستر رشد و تكامل انسان و در نتيجه سعادت و خوشبختى او در دنيا و آخرت است. حكومت اسلامى موظف است، با تمامى امكانات و در حد توان خود، زمينه‏هاى كمال انسان‏ها را فراهم كرده، زمينه‏هاى فساد را از ميان بردارد. اما آيا اينكه با فراهم بودن تمامى اين زمينه‏ها و بسترسازى‏ها، همه افراد جامعه اصلاح و جامع كاملًا اسلامى خواهد شد، در جواب مى‏توان به اين آيه اشاره كرد كه: « إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ خداوند هيچ قومى را تغيير نمى‏دهد مگر آنان حال خود را تغيير دهند»،(9)
بر مبناى اين اصل مهم، هرگونه تغييرى در سرنوشت انسان‏ها و اصلاح يا انحطاط اجتماعى و فردى يك جامعه، منوط به خواست و اراده انسان است. افراد يك جامعه، زمانى به طور كامل اصلاح مى‏شوند كه بر اساس اراده، گزينش و كنش اختيارى خود بتوانند از شرايط محيطى كه به بركت حاكمانى عادل و الهى، قوانين به احكام و ارزش‏ها و معارف اسلامى به وجود آمده استفاده كنند و راه تعالى و تكامل خود را در پيش گيرند. بنابراين وجود حاكمانى الهى و ساير شرايط محيطى (قوانين اسلامى، تأمين نيازهاى مادى و رفاه، امنيت و). هر چند در روند تكاملى و اصلاح جامعه امرى كاملًا ضرورى و لازم است اما به هيچ وجه كافى نيست بلكه اراده و گزينش و كنش اختيارى خود افراد يك جامعه نيز، شرط ديگر اين مجموعه است. از اين رو شاهديم كه در طول تاريخ، با اينكه پيشوايان الهى (مانند پيامبر اكرم (ص) و ائمه معصومين (ع «در جامعه بوده‏اند و تمام شرايط و زمينه‏هاى رشد و تعالى براى مردم فراهم بوده است اما چون همه افراد آن جامعه، به چنان درك و شناخت عميق نرسيده بودند كه اصلاح كامل و فراگير در جامعه محقق نشد.
در هر صورت وجود مفاسد اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى از قبيل وجود فقر، تبعيض و عدم رعايت عدالت اجتماعى به هيچ وجه منطبق با تعاليم اسلام و اصول و آرمان‏هاى نظام جمهورى اسلامى نيست و همواره يكى از دغدغه‏هاى مراجع عظام تقليد و مسئولان نظام به خصوص مقام معظم رهبرى بوده است. البته هيچ يك از مسئولان مذهبى وسياسى جامعه اسلامى ما نيز هرگز چنين ادعاى اصلاح كامل جامعه را ندارند و نخواهند داشت. آنان موظف‏اند زمينه‏هاى اصلاح جامعه را فراهم آورند اما تا زمانى كه خود افراد جامعه اراده نكنند واين اراده
را در انتخاب مسئولين وكارگزاران حكومتى محقق نسازند و يا اينكه نظارت، حساسيت و پيگيرى لازم بر عملكرد مسئولان بخش‏هاى مختلف كشور نداشته باشند اين برنامه به صورت كامل عملى نبوده وجامعه ما به مراتب بالاى اسلاميت نايل نخواهد شد.
پى‏نوشت‏
(1) جامعه برين، سيد موسى ميرمدرسى، چاپ اول، 1380، صص 902 210
(2) جامعه دينى، جامعه مدنى، احمد واعظى، پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامى، چاپ اول، 1377، صص 88 90
(3) حميدرضا شاكرين، حكومت دينى، انتشارات معارف‏
(4) مائده، آية 3
(5) نحل، آيه 36.
(6) جمعه، آية 2
(7) اعراف (7)، آية 157
(8) حديد (57)، آيه 25
(9) رعد (13)، آيه 11



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.