چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

مدتى است آرامش خاطر ندارم. به هر درى مى‏زنم آرام نمى‏شوم. به شعر، موسيقى ملايم، استاد دانشگاه، دوست، نوشتن و هزار و يك وسيله ديگر متوسل شده‏ام، اما همه اين‏ها يا اصلاً اثر ندارد يا اثر موقت دارد. راستش را بگويم - ما كه عارف و سالك طريقت نيستيم - نمى‏دانم چگونه انسان با ياد و كلام خدا آرامش مى‏يابد؛ يعنى عملاً نمى‏دانم چه كنم. خوب، حالا سؤالم را دريافتيد؟


پاسخ :
براى رسيدن به حالت آرامش و قرار روانى، توجه به نكات زير ضرورت دارد:
1- ناآرامى عوامل و زمينه‏هايى دارد كه بايد شناسايى و زدوده شود مثلًا گذراندن وقت به بيهودگى و انجام كارهاى بى‏هدف و بيهوده خود علّت تشويش و بى‏قرارى است. در مقابل خلوت‏گزينى، غور در باطن و حضور در مجالس وعظ و پند و كسب معارف خود به خود آرامش ظاهرى و باطنى به ارمغان مى‏آورد.
2- برنامه‏ريزى در امور زندگى و اختصاص اوقاتى براى تفريحات سالم و تهى از گناه، مثل راهپيمايى در فضاى روح‏بخش و شنا، در آرامش انسان تأثير شگرف دارد.
3- مشاوره‏هاى علمى و تخصصى و نيز تغذيه مناسب در تقويت اعصاب و روان مؤثر است. گرسنگى شديد و مفرط و حتى پرخورى و زياده‏روى در خورد و خوراك موجب ناراحتى‏هاى روحى و روانى مى‏گردد.
4- گناه و معصيت و نافرمانى خداوند متعال از عوامل اصلى ناراحتى‏هاى روانى است. گناه يعنى خارج شدن از مسير خداوند. گناه به معناى برآشفتن و تيره ساختن درون و باطن است. روح آدمى با رسيدن به ساحل پاكى و اجتناب از گناهان، به قرار و آرامش مى‏رسد چون روح با طهارت سنخيت دارد و با گناه ناسازگار است. از اين رو، گناه قرار را از انسان مى‏گيرد. هر گناه قبح فعلى و قبح فاعلى در بردارد. قبح و زشتى فعلى به مفاسد موجود در خود عمل مربوط است و قبح فاعلى به شرايط ذهنى و روحى گنهكار مربوط مى‏شود. شرايط ذهنى گنهكار عبارت است از داشتن روح تمرّد، طغيان، قانون‏شكنى و عدم اهتمام به حقوق خدا و خلق. چنين روحى جز با ترك گناه به آرامش دست نخواهد يافت.
5- انجام واجبات و انس با خدا مخصوصاً نماز اول وقت و با جماعت
در واقع آرامش قلبى ثمره ياد خدا است: « فاذكرونى أذكركم»(1). خداوند به ما دستور داده پيوسته وى را ياد كنيم و او را حاضر و ناظر بر احول خود بدانيم. جريان حضرت يونس را كه مضمون نماز غفيله(2) با ايشان ارتباط دارد، بررسى كنيد. وقتى گرفتارى‏هاى حضرت به بالاترين حد مى‏رسد، انس و ياد خدا او را از گرفتارى‏ها مى‏رهاند: « لااله الا انت سبحانك انّى كنت من الظالمين، فستجبنا له و نجّيناه من الغمّ و كذلك نجى المؤمنى ن»(3) امام صادق (ع) مى‏فرمايد: تعجب مى‏كنم از كسى كه غمگين و نگران است و به فرمايش الاهى پناه نمى‏برد « لا اله الا الله انت». چون خداوند به دنبال آن مى‏فرمايد: « فنجّيناه من الغمّ و كذلك ننجى المؤمنى ن»(4) خداوند به واسطه ذكر خودش حضرت يونس را از گرفتارى‏ها نجات داد و هر مؤمنى را كه به اين ريسمان الاهى چنگ زند، نجات خواهد داد.
6- شركت در مجالس عمومى دعا مثل دعاى كميل، ندبه.
برخى بزرگان مى‏فرمايند: هيچ مشكلى نداشتم مگر اين كه با دعاى توسّل حلّ شد.(5)
7- رفتن به زيارت اهل قبور و شهدا و ياد قبر و قيامت و برزخ و معاد و توجه به آرامگاه اصلى و ابدى، در رهايى از تألمات و ناراحتى‏هاى دنيوى مؤثر است. اصولًا توجه صرف به دنيا و قطع توجه از آخرت و منزلگاه قبر و برزخ، اعراض و روگردانى از ياد خدا را در پى دارد و هر كه از ياد خدا اعراض كند، روزگارش تباه خواهد شد.
8- انجام اعمال مستحبّى كه شخص از آن لذت مى‏برد، اگر با استمرار و مراقبه انجام شود، در طول مدت زمان متناسب، شخص را به قرار و آرامش مى‏رساند.
در مجموع، مى‏توان گفت ناآرامى ريشه‏هايى دارد كه بايد خشكانيده شود آنگاه زمينه مناسب براى رسيدن به آرامش از راه‏هاى عقلانى و شرعى فراهم مى‏آيد و انسان با توكل و اعتماد به منبع اصلى آرامش (خداوند) به مقصود دست مى‏يابد « الذين آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذكرالله، الا بذكرِالله تطمئنّ القلوب»(6)
در پايان توجه به اين نكته ضرورى است كه آرامش روحى مراتبى دارد و دستيابى به آن به تدريج حاصل مى‏شود درست مانند ساير ملكات روحى كه با تمرين و گذشت زمان حاصل مى‏شود. رسيدن به آرامش نيز نيازمند طى اين مراحل است. اين مراحل بعضى جنبه سلبى دارد مانند ارتكاب محرمات كه دل را آلوده و در نتيجه ناآرام مى‏كند. كسى كه مى‏خواهد به آرامش واقعى دست يابد راهى ندارد جز اين كه در گام اول مطيع نواهى خداوند متعال شود و از آنچه حضرت حق نهى كرده اجتناب كند و بعضى جنبه ايجابى دارد يعنى بعد از اين كه دل از گرد غبار گناه پاك گرديد، مستعد پذيرش حقايق و ملكات پسنديده نفسانى
مى‏شود و اين كار صرفاً از طريق انجام تكاليف الاهى و واجبات و مستحبات امكان‏پذير است. بنابراين، آرامش دل محصول عبوديت محض حق تعالى است و راهكار عملى آن نيز اجتناب از گناهان و انجام واجبات و مستحبات است و در هر زمانى به تناسب استعداد و توانمندى‏هايى كه انسان دارد، متوجه او مى‏شود.
پى‏نوشت‏
(1) بقره) 2): 151
(2) مفاتيح الجنان.
(3) انبياء) 21): 18.
(4) امالى شيخ صدوق، مجلس دوم.
(5) مفاتيح الجنان، مقدمه دعاى توسل.
(6) رعد) 13): 28.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.