پرسش :
چرا گفته شده شادى مؤمن در چهره او و اندوهش در درون اوست؟
پاسخ :
وجود جامعهاى كه در همه ابعاد، داراى تعادل باشد و افراد آن، اعتدال روحى و روانى لازم را داشته باشند، از هدفهاى بزرگ اديان آسمانى و به ويژه دين مقدس اسلام بوده است. رسيدن به اهداف بلندى كه اين اديان براى بشر ترسيم كردهاند، جز در سايه چنين اعتدالى به دست نمىآيد. شادى و سرزندگى در حد معقول و منطقى، به گونهاى كه انسان را از هدف آفرينش و مسير بندگى غافل نسازد و به مستى و بىخبرى و سستى در اداى وظايف و مسئوليتها منجر نشود، از امور ضرورى و مهمى است كه در روايات پيشوايان دين به آن توجه ويژهاى شده است.
در حديثى از اميرمؤمنان عليهالسلام آمده است: «شادمانى، انبساط خاطر، نشاط و سرزندگى مىآورد».1 به منظور گسترش شادى و شادمانى و زدودن اندوه و افسردگى از جامعه اسلامى و ايمانى و ايجاد موجى از نشاط و خرمى در بين انسانها، در روايات، سفارشهاى فراوانى در مورد خوشرويى و گشادهرويى در هنگام برخورد با ديگران شده است. در روايتى مىخوانيم: «خوشرويى، كمند دوستى و محبت است»2 و در حديثى ديگر چنين آمده است: «برادرت را با گشادهرويى ملاقات كن».3
خوشحال كردن اهل ايمان و زدودن غم و اندوه از چهره و قلب آنان، مورد تأكيد شديد بزرگان دين بوده، به گونهاى كه پيامبر صلىاللهعليهوآله در حديثى مىفرمايد: «هر كه مؤمنى را شاد و مسرور كند، مرا شاد كرده و هر كه مرا شاد كند، خداوند را شاد كرده است».4
از طرف ديگر، آثار زيانبار اندوه و پريشانى و لزوم دورى از آن و زدودن رنگ غم و غصه از آيينه جان انسانها، از ديدگاه حقبين و ژرفنگر اولياى پاك الهى، پنهان نمانده است. در روايتى مىخوانيم: «غم و اندوه، نيمى از پيرى است»5 و در حديث ديگرى مىخوانيم: «غصه، بدن را آب مىكند» و نيز چنين آمده است: «هر كه اندوهش فراوان باشد، بدنش بيمار مىگردد».6
حال روايتى كه مىگويد: شادى مؤمن در چهره او و اندوهش در دل است، درست در راستاى همين اصلى كلى است كه بايد جامعه اسلامى، جامعهاى سرزنده و بشّاش باشد؛ به گونهاى كه اهل ايمان، بايد غم و اندوه خويش را در دل پنهان دارند و با تظاهر به شادى و شادمانى، زمنيه افسردگى و ملامت و اندوه جامعه را فراهم نياورند و تعادل روانى جامعه را بر هم نزنند. رسيدن به سرمنزل سعادت انسانى و الهى از ديدگاه اسلام، تنها با داشتن جامعهاى بانشاط، معقول و منطقى و به دور از هرگونه زيادهروى و كوتاهى است؛ نشاطى كه با روح كلى حاكم بر تعاليم اسلامى هماهنگ بوده، از چارچوب كاملاً مشخص دستورات و آموزههاى آن خارج نگردد و از نظر روانى نيز اگر كسى با وجود غم و اندوه درونى خود را شاد و مسرور نشان دهد و تظاهر به شادمانى نمايد، اين عمل در خودِ وى نيز تأثير گذاشته، از شدت اندوهش مىكاهد.
مخفى نماند كه از بررسى روايات و سخنان پيشوايان دين، مىتوان به اين نتيجه رسيد كه غم و اندوهى كه مورد ملامت و سرزنش واقع شده، غم و اندوهى است كه در رابطه با دنياى فانى و امور دنيوى مىباشد و اين اندوهى است كه اولياى الهى به تعبير قرآن كريم از آن پيراسته مىباشند؛ «آگاه باشيد كه دوستان خداوند، ترسى از آينده و غمى از گذشته ندارند»؛ ولى غم و اندوهى كه به خاطر آخرت و دورى از اصل و حقيقت خود و نرسيدن به مقصد اعلاى انسانى باشد و نيز غصهاى كه به خاطر ارتكاب گناهان و آلوده كردن فطرت پاك خدايى و تيره كردن آيينه تابناك و درخشان قلب و روح انسان است، مورد تحسين واقع شده، در روايات فراوانى آن را ستودهاند؛ در حديثى مىخوانيم: «خداوند، هر قلب غمناكى را دوست دارد»7 و در حديثى ديگر آمده است: «چه بسيار انسانهاى غمناك و اندوهگينى كه غم و اندوهشان، شادى ابدى را بهره آنان مىسازد».8
اين نوع غم و اندوه، بر خلاف نوع اول، نه تنها باعث افسردگى و خمودى انسان نمىگردد، بلكه پشتوانهاى محكم براى نشاط و سرزندگى است؛ چون شادمانى و سرزندگى، تنها با عوامل مادى به دست نمىآيد؛ بلكه عوامل معنوى و روحى نيز در تحقق آن تأثير بسزايى دارند و به همين دليل، انسانهاى برگزيده و پاكى كه هماره از ترس آخرت اشكىريزان و سينهاى سوزان داشته، در دورى از محبوب خويش نالههاى شبانه داشتهاند، هرگز گرد و غبار دلمردگى و افسردگى بر چهره آنان ننشسته، سپاه خمودگى و كسالت روحى، هرگز بر روح آنان خيمه نمىزند و به شهادت تاريخ، آنان از شادابترين و كوشاترين افراد جامعه بودهاند. غم و اندوه جاودانه على عليهالسلام كه تنها چاه كوفه مىتوانست ذرهاى از آن را درك كند و با سنگ صبور بودنش قدرى از شراره آن بكاهد و آبى بر لهيب آن بزند و ترس از عظمت ربوبى و نالهها، سوزشها و آه سوزان شبانه وى، هرگز مانع از كندن چاههاى مختلف و ايجاد نخلستانهاى گوناگون و احسان به دردمندان و نوازش يتيمان و رسيدگى به امور مسلمانان نگرديد؛ بلكه آن جهاد عظيم و كوششهاى خستگىناپذير، ثمره شيرين آن اشكها و آن غم و اندوه سوزانِ بود.
پىنوشت:
1. ميزان الحكمه، چاپ دفتر تبليغات اسلامى، ج 4، ص 436، ح 8448.
2. همان، ج 1، ص 417، ح 1708.
3. همان، ص 418، ح 1707.
4. همان، ج 4، ص 430، ح 8465.
5. همان، ص 392، ح 3758.
6. همان، ح 3759.
7. همان، ج 2، ص 401، ح 3812.
8. همان، ص 401، ح 3813.
وجود جامعهاى كه در همه ابعاد، داراى تعادل باشد و افراد آن، اعتدال روحى و روانى لازم را داشته باشند، از هدفهاى بزرگ اديان آسمانى و به ويژه دين مقدس اسلام بوده است. رسيدن به اهداف بلندى كه اين اديان براى بشر ترسيم كردهاند، جز در سايه چنين اعتدالى به دست نمىآيد. شادى و سرزندگى در حد معقول و منطقى، به گونهاى كه انسان را از هدف آفرينش و مسير بندگى غافل نسازد و به مستى و بىخبرى و سستى در اداى وظايف و مسئوليتها منجر نشود، از امور ضرورى و مهمى است كه در روايات پيشوايان دين به آن توجه ويژهاى شده است.
در حديثى از اميرمؤمنان عليهالسلام آمده است: «شادمانى، انبساط خاطر، نشاط و سرزندگى مىآورد».1 به منظور گسترش شادى و شادمانى و زدودن اندوه و افسردگى از جامعه اسلامى و ايمانى و ايجاد موجى از نشاط و خرمى در بين انسانها، در روايات، سفارشهاى فراوانى در مورد خوشرويى و گشادهرويى در هنگام برخورد با ديگران شده است. در روايتى مىخوانيم: «خوشرويى، كمند دوستى و محبت است»2 و در حديثى ديگر چنين آمده است: «برادرت را با گشادهرويى ملاقات كن».3
خوشحال كردن اهل ايمان و زدودن غم و اندوه از چهره و قلب آنان، مورد تأكيد شديد بزرگان دين بوده، به گونهاى كه پيامبر صلىاللهعليهوآله در حديثى مىفرمايد: «هر كه مؤمنى را شاد و مسرور كند، مرا شاد كرده و هر كه مرا شاد كند، خداوند را شاد كرده است».4
از طرف ديگر، آثار زيانبار اندوه و پريشانى و لزوم دورى از آن و زدودن رنگ غم و غصه از آيينه جان انسانها، از ديدگاه حقبين و ژرفنگر اولياى پاك الهى، پنهان نمانده است. در روايتى مىخوانيم: «غم و اندوه، نيمى از پيرى است»5 و در حديث ديگرى مىخوانيم: «غصه، بدن را آب مىكند» و نيز چنين آمده است: «هر كه اندوهش فراوان باشد، بدنش بيمار مىگردد».6
حال روايتى كه مىگويد: شادى مؤمن در چهره او و اندوهش در دل است، درست در راستاى همين اصلى كلى است كه بايد جامعه اسلامى، جامعهاى سرزنده و بشّاش باشد؛ به گونهاى كه اهل ايمان، بايد غم و اندوه خويش را در دل پنهان دارند و با تظاهر به شادى و شادمانى، زمنيه افسردگى و ملامت و اندوه جامعه را فراهم نياورند و تعادل روانى جامعه را بر هم نزنند. رسيدن به سرمنزل سعادت انسانى و الهى از ديدگاه اسلام، تنها با داشتن جامعهاى بانشاط، معقول و منطقى و به دور از هرگونه زيادهروى و كوتاهى است؛ نشاطى كه با روح كلى حاكم بر تعاليم اسلامى هماهنگ بوده، از چارچوب كاملاً مشخص دستورات و آموزههاى آن خارج نگردد و از نظر روانى نيز اگر كسى با وجود غم و اندوه درونى خود را شاد و مسرور نشان دهد و تظاهر به شادمانى نمايد، اين عمل در خودِ وى نيز تأثير گذاشته، از شدت اندوهش مىكاهد.
مخفى نماند كه از بررسى روايات و سخنان پيشوايان دين، مىتوان به اين نتيجه رسيد كه غم و اندوهى كه مورد ملامت و سرزنش واقع شده، غم و اندوهى است كه در رابطه با دنياى فانى و امور دنيوى مىباشد و اين اندوهى است كه اولياى الهى به تعبير قرآن كريم از آن پيراسته مىباشند؛ «آگاه باشيد كه دوستان خداوند، ترسى از آينده و غمى از گذشته ندارند»؛ ولى غم و اندوهى كه به خاطر آخرت و دورى از اصل و حقيقت خود و نرسيدن به مقصد اعلاى انسانى باشد و نيز غصهاى كه به خاطر ارتكاب گناهان و آلوده كردن فطرت پاك خدايى و تيره كردن آيينه تابناك و درخشان قلب و روح انسان است، مورد تحسين واقع شده، در روايات فراوانى آن را ستودهاند؛ در حديثى مىخوانيم: «خداوند، هر قلب غمناكى را دوست دارد»7 و در حديثى ديگر آمده است: «چه بسيار انسانهاى غمناك و اندوهگينى كه غم و اندوهشان، شادى ابدى را بهره آنان مىسازد».8
اين نوع غم و اندوه، بر خلاف نوع اول، نه تنها باعث افسردگى و خمودى انسان نمىگردد، بلكه پشتوانهاى محكم براى نشاط و سرزندگى است؛ چون شادمانى و سرزندگى، تنها با عوامل مادى به دست نمىآيد؛ بلكه عوامل معنوى و روحى نيز در تحقق آن تأثير بسزايى دارند و به همين دليل، انسانهاى برگزيده و پاكى كه هماره از ترس آخرت اشكىريزان و سينهاى سوزان داشته، در دورى از محبوب خويش نالههاى شبانه داشتهاند، هرگز گرد و غبار دلمردگى و افسردگى بر چهره آنان ننشسته، سپاه خمودگى و كسالت روحى، هرگز بر روح آنان خيمه نمىزند و به شهادت تاريخ، آنان از شادابترين و كوشاترين افراد جامعه بودهاند. غم و اندوه جاودانه على عليهالسلام كه تنها چاه كوفه مىتوانست ذرهاى از آن را درك كند و با سنگ صبور بودنش قدرى از شراره آن بكاهد و آبى بر لهيب آن بزند و ترس از عظمت ربوبى و نالهها، سوزشها و آه سوزان شبانه وى، هرگز مانع از كندن چاههاى مختلف و ايجاد نخلستانهاى گوناگون و احسان به دردمندان و نوازش يتيمان و رسيدگى به امور مسلمانان نگرديد؛ بلكه آن جهاد عظيم و كوششهاى خستگىناپذير، ثمره شيرين آن اشكها و آن غم و اندوه سوزانِ بود.
پىنوشت:
1. ميزان الحكمه، چاپ دفتر تبليغات اسلامى، ج 4، ص 436، ح 8448.
2. همان، ج 1، ص 417، ح 1708.
3. همان، ص 418، ح 1707.
4. همان، ج 4، ص 430، ح 8465.
5. همان، ص 392، ح 3758.
6. همان، ح 3759.
7. همان، ج 2، ص 401، ح 3812.
8. همان، ص 401، ح 3813.