پرسش :
چرا در بسيارى از آياتى كه از سمع و بصر و قلب سخن گفته شده، كلمهى سمع، مفرد و بصر و قلب به صورت جمع آمده است؟
پاسخ :
علامه طباطبايى )ره( در ذيل آيهى: فما أغنى عنهم سمعهم و لا أبصارهم و لا أفئدتهم من شىء... (احقاف 26/46:) پس نه گوششان و نه ديدگانشان و نه دلهايشان، به هيچ وجه به دردشان نخورد. مىفرمايد: »در آياتى كه تعبيرات سمع و بصر و قلب آمده، علت اين كه كلمه سمع را مفرد آورده - با اين كه مراد از آن، جمع است - اين است كه كلمهى سمع، مصدر است و به معناى »شنيدن«؛ برخلاف بصر كه به معناى چشم است و نه به معناى ديدن؛ و قاعدهى كلى اين است كه مصدر در معناى جمع و مفرد، هميشه به صيغهى مفرد مىآيد؛ و نظير همين مطلب در مورد كلماتى مانند ضيف [مساوى ميهمان)، قربان [قربانى) نيز در قرآن كريم رخ داده است؛ كه در عبارات: ضيف ابراهيم المكرمين ( ذاريات 24/51: كه در ترجمه مىگوييم: »ميهمانان گرامى ابراهيم«، و از اين كه صفت آنها )المكرمين( به صورت جمع آمده است، درمىيابيم كه موصوف )ضيف( نيز به معناى ميهمانان است و نه ميهمان. و اذ قربا قربانا ( مائده 27/5: »و آن دو، قربانى [هايشان) را پيش آوردند«، و از اين كه فاعل جمله دو نفر بوده )قربا( و رقابتى بين آنها )هابيل و قابيل( بوده است، تشخيص مىدهيم كه آنها دو قربانى جداگانه آوردهاند. پس واژهى »قربانا« را به صورت مفرد ترجمه نمىكنيم. شاهد هستيم.« ( ترجمهى تفسير الميزان، ج 18، ص 325)
علامه طباطبايى )ره( در ذيل آيهى: فما أغنى عنهم سمعهم و لا أبصارهم و لا أفئدتهم من شىء... (احقاف 26/46:) پس نه گوششان و نه ديدگانشان و نه دلهايشان، به هيچ وجه به دردشان نخورد. مىفرمايد: »در آياتى كه تعبيرات سمع و بصر و قلب آمده، علت اين كه كلمه سمع را مفرد آورده - با اين كه مراد از آن، جمع است - اين است كه كلمهى سمع، مصدر است و به معناى »شنيدن«؛ برخلاف بصر كه به معناى چشم است و نه به معناى ديدن؛ و قاعدهى كلى اين است كه مصدر در معناى جمع و مفرد، هميشه به صيغهى مفرد مىآيد؛ و نظير همين مطلب در مورد كلماتى مانند ضيف [مساوى ميهمان)، قربان [قربانى) نيز در قرآن كريم رخ داده است؛ كه در عبارات: ضيف ابراهيم المكرمين ( ذاريات 24/51: كه در ترجمه مىگوييم: »ميهمانان گرامى ابراهيم«، و از اين كه صفت آنها )المكرمين( به صورت جمع آمده است، درمىيابيم كه موصوف )ضيف( نيز به معناى ميهمانان است و نه ميهمان. و اذ قربا قربانا ( مائده 27/5: »و آن دو، قربانى [هايشان) را پيش آوردند«، و از اين كه فاعل جمله دو نفر بوده )قربا( و رقابتى بين آنها )هابيل و قابيل( بوده است، تشخيص مىدهيم كه آنها دو قربانى جداگانه آوردهاند. پس واژهى »قربانا« را به صورت مفرد ترجمه نمىكنيم. شاهد هستيم.« ( ترجمهى تفسير الميزان، ج 18، ص 325)