پرسش :
معروف است كه بشر مختار و آزاد آفريده شده , و سرنوشت او در دست خود اوست . واو , خود سرنوشت ساز , و طراح نحوه زندگى آينده خود مى باشد . از طرف ديگر قانون وراثت كه از اصول علمى مسلم جهان ما است , به ما مى گويد كه فرزندان نه تـنها وارث مال و صفات ظاهرى پدران و مادران هستند , بلكه صفات درونى و روحيات خوب و بد آنان را نيز به ارث مى برند , و صفات و روحيات موروثى درسرنوشت آنان كاملا موثر است . چگونه مى توان انسان را در تعيين سرنوشت خود آزاد دانست ؟
پاسخ :
پـس از پـيـدايش مساله وراثت , جبريها تصور كردند كه به دليل محكمترى دست يافته و حربه برنده ترى پيدا كرده اند , زيرا بنابر قانون وراثت , روحيات وصفات ظاهرى و درونى پدر و مادر , فـهرست وار به فرزند منتقل مى شوند , و كودك عصاره اى از صفات و روحيات والدين خود خواهد بود . ولى از نظر دانشمندان بيولوژيست كه خود كاشف پديده وراثت و طراح اين مساله هستند , قدرت وراثت آن چنان نيست كه بگوئيم وراثت در تعيين سرنوشت انسان نقش اصلى را دارد , بايد بدانيم كه صفات ظاهرى قابل تغيير نيستند , ولى روحيات موروثى دگرگونى و تغيير را مى پذيرند . گـذشـتـه بـر ايـن كه هنوز حد و حدود وراثت كاملا مشخص نيست , و همگى با حس وعيان مـى بـيـنيم كه گاهى از پدران تند خو و رذل , فرزندان خوش خوى و بزرگ منش پديدمى آيند و همچنين از پدران با استعداد و قدرتمند , فرزندان ناتوان و ضعيف متولدمى گردند . علاوه بر اين بايد توجه داشته باشيم كه مساله وراثت آنچنان نيست كه آثار تربيت را خنثى كند . بـه هـمـيـن دليل , هرگز ديده و شنيده نشده است كه كسى فرزند خود راتربيت نكند , به بهانه ايـنـكـه فـرزند وى , خواه ناخواه , وارث اخلاق و روحيات اواست و ديگر نمى توان در مقابل قانون وراثت كارى انجام داد . عامل وراثت هر چه باشد , در برابر حريت و آزادى انسان , در برابر عوامل تربيتى و كيفرها و پاداشها انعطاف پذير است . ايـن پـديـده تـنـها يك ضلع از شخصيت انسان راتشكيل مى دهد و ضلعهاى ديگر آن را فرهنگ و محيط مى سازند . وبالاتر از همه , آزادى و حريت , ذاتى انسان است . براى اينكه خوانندگان از اندازه تاثير وراثت آگاه گردند , و روشن شود كه پديده وراثت در برابر عوامل ديگر تربيت تاب مقاومت ندارد ; قدرى در اين باره به بحث مى پردازيم . وراثـت مـحـيطبدون ترديد يكى از عواملى كه در سازندگى شخصيت انسان دخالت دارد , عامل وراثت است . هـمچنانكه رنگ پوست , رنگ چشم , رنگ مو , بلندى و كوتاهى قد و ديگر مشخصات جسمى غالبا مـوروثـى هـسـتـنـد و از طـريق ژنها از پدر و مادر و اجداد به انسان مى رسند , برخى از صفات و مشخصات اخلاقى نيز زمينه ارثى دارند . اما وراثت تنها يكى از عوامل سازنده شخصيت است . و در كنار آن عوامل ديگر نيزوجود دارند كه هر كدام به نوبه خويش در وضع انسان اثر مى گذارند . و مهمترين آنها عبارتند از :تربيت , وضع خانوادگى , اجتماعى , اقتصادى , فرهنگى , تغذيه , آب و هـوا و 000شـايـد بتوان مجموع اين دسته عوامل را در يك كلمه خلاصه كرد و آن را عامل محيط نام گذاشت . بـديـن مـعـنـى كه صفات و مشخصات موروثى انسان بر دو نوعند :1 - صفات و مشخصاتى كه به صـورت قـطـعـى و تـغيير ناپذير , به انسان منتقل مى شوند ,و عامل محيط و دستگاههاى تربيتى نـمـى تـوانـنـد آنـان را بـه آسـانى تغيير دهند , مانندرنگ پوست , كوتاهى و بلندى قد و برخى از بيماريهاى ارثى چون جنون و عقب ماندگى ذهنى . 2 - صفات و مشخصاتى كه به صورت يك استعداد خاص و يك زمينه مساعد در وجود انسان جلوه مى كند , مثلا در بيماريهاى جسمى , بيمارى سل چنين است . كودكى كه از پدر ومادر مسلول متولد مى شود , آمادگى براى ابتلاء به اين بيمارى را دارد . ولـى چـنـانكه پس از تولد , او را از آن پدر و مادر جدا كنند و به محيط سالمى منتقل نمايند , بچه سلامت خود را باز مى يابد . در مورد بسيارى از اخلاقيات و روحيات ارثى نيز , چنين وضعى حكمفرما است . كودكى كه متولد مى شود , همراه با يك سلسله استعدادهاى ارثى متولد مى گردد . اگراين كودك با محيط آماده اى مواجه گرديد , شكوفا مى شود و رشد مى كند . و اگـر بـاعـوامـل نـامساعدى روبرو شد , هيچگونه اثرى از خود نشان نمى دهد و سرانجام ممكن است محو و نابود گردد . همان گونه كه وضع آب و هوا و تغذيه ممكن است تغييراتى دررنگ پوست و وضع جسمانى انسان پـديـد آورد , اخـلاق و عادات حاكم بر محيط , لياقت وشايستگى مربى نيز , استعدادهاى مختلف روحى و نفسانى انسان را دگرگون يا شكوفامى نمايد . مـتـاسـفانه برخى از افراد منفى باف و پيروان مكتبهاى نوميد كننده را مى بينيم كه از نقش عامل محيط در زندگى انسان غافل مانده يا خود را به غفلت زده اند . بـرخـى از شـاعران و نويسندگان هم كه تحت تاثير اين طرز تفكر قرار گرفته اند , محتواى فكرى خويش را در قالب نثرهاى شيوا و اشعار جالب و فريبنده اى ريخته و به خوردمردم مى دهند . يـكـى از شاعران پارسى زبان در اين زمينه اشعارى دارد كه مطلع آن اين است :درختى كه زشت اسـت وى را سـرشـت اگـر بـرنشانى به باغ بهشت و سپس در اين زمينه داد سخن داده و در آخر چنين نتيجه گرفته است كه باز هم اين درخت , ميوه زشت بار خواهد آورد . بـه نظر ما اين گونه اشعار , همچون ماده سمى است كه لعاب شيرينى بر روى آن كشيده باشند , زيـرا تـزريق افكار ياس آور , توان كار و فعاليت را از جامعه گرفته و به بهانه اين كه سرشتها تغيير ناپذيرند ,احساس مسوليت را در وجود افراد مسول مى كشند و از بين مى برند . درسـت اسـت كـه پـيـوسته محصول گندم , گندم و محصول جو , جو است و اگر نهال سيبى رابكارند حتما درخت سيبى از آن به وجود خواهد آمد , اما نبايد فراموش كرد كه اين گندم يا جو يا سيب به دست آمده هميشه يكسان نيست و مى توان با مواظبتهاى لازم درانتخاب زمين مناسب و كود دادن , آبيارى به موقع و كافى , وجين كردن بجا و 000محصول بهتر و بيشترى توليد كرد . اگـر در اثر تربيت نمى توان پاره اى از صفات ارثى انسان را دگرگون كرد , اما ايجاددگرگونى در طرز تفكر , سليقه , اخلاق و عادات افراد , به وسيله محيط تربيت امرى ممكن و عملى است . در ايـنـجـا مـناسب است به چند فراز از كتاب انسان موجودناشناخته نوشته الكسيس كارل زيست شناس معروف اشاره كنيم . در آنـجـا چـنـيـن مى خوانيم : چنانچه مى دانيم , نقص عقل و ديوانگى و هموفيلى و گنگى , از مـعـايـب و نـقـايـص ارثى است و برخى از بيماريها نيز مانند سل و سرطان و فشار خون و غيره به شكل زمينه از پدر و مادر به كودكان نقل مى شوند . و از آن پس شرائط محيط و چگونگى زندگى , ممكن است پيدايش آنها را ممانعت يا تسهيل كند . در جـاى ديـگـر از آن كتاب مى خوانيم : عوامل روانى و محيط , اثرات عميقى در بناى شخصيت افـراد دارنـد , چـه اينها شالوده فكرى و معنوى ما را مى ريزند و با تغييراتى كه در گردش خون و ترشح غدد داخلى مى دهند اعمال ساختمان تمام اعضاى بدن را عوض مى كنند . زمـيـنـه ارثـى هـر چه باشد , فرد تحت تاثير تربيت , در راهى مى افتد كه ياوى را به قلل كوههاى مرتفع يا به دامنه تپه ها , يا به ميان گل و لاى منجلابهامى كشاند . طـبق اين بيان , تربيت و محيط زندگى حتى در ترشح غدد و هورمونها و چگونگى گردش خون انسان اثر مى گذارد . باز او مى گويد : رشد و پرورش بدن بر حسب عوامل خارجى به راههاى مختلف متوجه مى شود , و خصايص ذاتى خود را به كار مى اندازد , يا عاطل مى گذارد . بديهى است كه زمينه هاى ارثى عميقا تحت تاثير تربيت و پرورش قرار مى گيرند . پـيـامـبران نيامده اند كه رنگ پوست و رنگ چشم افراد را عوض كنند و بيماريهائى مانند جنون و گـنـگـى مـادرزاد را مـداوا نمايند , بلكه آمده اند تا بر پايه ايمان به خدا , به تعليم و تربيت جامعه بپردازند , به آنان بينش مذهبى دهند , استعدادهاى آنان را زنده نمايند , عقول افراد را بيدار سازند و غرايز گوناگون مردم راتعديل و كنترل نمايند . تـاريـخ نـيز نشان مى دهد كه پيامبران , بنيانگذاران مقدس و پايه گذاران واقعى تمدنهاى بشرى بوده اند و جوامع انسانى را در راه تكامل به جنبشهاى عظيمى وادارنموده اند , و ظهور اسلام خود يكى از نمونه هاى زنده اعمال قهرمانانه پيامبران است كه صفحات تاريخ را زينت بخشيده است . آيـا مـى توان نقش اسلام را در سازندگى تمدن جهانى به ويژه ملت عرب ناديده گرفت ؟
البته ما ايـن نـكـتـه را انـكار نمى كنيم كه ملتهائى كه از تعاليم انبياء فاصله گرفته اند و دچار محيطهاى ناسالم و رهبران نالايق شده اند , به تدريج دچار انحراف گشته اند و تعاليم پيامبران را تا حدودى به دست فراموشى سپرده يا دگرگون نموده اند . ولـى ايـن انـحـرافها غالبا معلول وضع محيط و شرائط تربيت آنان بوده , نه چگونگى ژنها و عوامل وراثت . اين بود بحث مختصرى پيرامون تاثير وراثت در تكوين شخصيت انسانى .
منبع : پرسشها و پاسخها ، آیت الله جعفر سبحانى
پـس از پـيـدايش مساله وراثت , جبريها تصور كردند كه به دليل محكمترى دست يافته و حربه برنده ترى پيدا كرده اند , زيرا بنابر قانون وراثت , روحيات وصفات ظاهرى و درونى پدر و مادر , فـهرست وار به فرزند منتقل مى شوند , و كودك عصاره اى از صفات و روحيات والدين خود خواهد بود . ولى از نظر دانشمندان بيولوژيست كه خود كاشف پديده وراثت و طراح اين مساله هستند , قدرت وراثت آن چنان نيست كه بگوئيم وراثت در تعيين سرنوشت انسان نقش اصلى را دارد , بايد بدانيم كه صفات ظاهرى قابل تغيير نيستند , ولى روحيات موروثى دگرگونى و تغيير را مى پذيرند . گـذشـتـه بـر ايـن كه هنوز حد و حدود وراثت كاملا مشخص نيست , و همگى با حس وعيان مـى بـيـنيم كه گاهى از پدران تند خو و رذل , فرزندان خوش خوى و بزرگ منش پديدمى آيند و همچنين از پدران با استعداد و قدرتمند , فرزندان ناتوان و ضعيف متولدمى گردند . علاوه بر اين بايد توجه داشته باشيم كه مساله وراثت آنچنان نيست كه آثار تربيت را خنثى كند . بـه هـمـيـن دليل , هرگز ديده و شنيده نشده است كه كسى فرزند خود راتربيت نكند , به بهانه ايـنـكـه فـرزند وى , خواه ناخواه , وارث اخلاق و روحيات اواست و ديگر نمى توان در مقابل قانون وراثت كارى انجام داد . عامل وراثت هر چه باشد , در برابر حريت و آزادى انسان , در برابر عوامل تربيتى و كيفرها و پاداشها انعطاف پذير است . ايـن پـديـده تـنـها يك ضلع از شخصيت انسان راتشكيل مى دهد و ضلعهاى ديگر آن را فرهنگ و محيط مى سازند . وبالاتر از همه , آزادى و حريت , ذاتى انسان است . براى اينكه خوانندگان از اندازه تاثير وراثت آگاه گردند , و روشن شود كه پديده وراثت در برابر عوامل ديگر تربيت تاب مقاومت ندارد ; قدرى در اين باره به بحث مى پردازيم . وراثـت مـحـيطبدون ترديد يكى از عواملى كه در سازندگى شخصيت انسان دخالت دارد , عامل وراثت است . هـمچنانكه رنگ پوست , رنگ چشم , رنگ مو , بلندى و كوتاهى قد و ديگر مشخصات جسمى غالبا مـوروثـى هـسـتـنـد و از طـريق ژنها از پدر و مادر و اجداد به انسان مى رسند , برخى از صفات و مشخصات اخلاقى نيز زمينه ارثى دارند . اما وراثت تنها يكى از عوامل سازنده شخصيت است . و در كنار آن عوامل ديگر نيزوجود دارند كه هر كدام به نوبه خويش در وضع انسان اثر مى گذارند . و مهمترين آنها عبارتند از :تربيت , وضع خانوادگى , اجتماعى , اقتصادى , فرهنگى , تغذيه , آب و هـوا و 000شـايـد بتوان مجموع اين دسته عوامل را در يك كلمه خلاصه كرد و آن را عامل محيط نام گذاشت . بـديـن مـعـنـى كه صفات و مشخصات موروثى انسان بر دو نوعند :1 - صفات و مشخصاتى كه به صـورت قـطـعـى و تـغيير ناپذير , به انسان منتقل مى شوند ,و عامل محيط و دستگاههاى تربيتى نـمـى تـوانـنـد آنـان را بـه آسـانى تغيير دهند , مانندرنگ پوست , كوتاهى و بلندى قد و برخى از بيماريهاى ارثى چون جنون و عقب ماندگى ذهنى . 2 - صفات و مشخصاتى كه به صورت يك استعداد خاص و يك زمينه مساعد در وجود انسان جلوه مى كند , مثلا در بيماريهاى جسمى , بيمارى سل چنين است . كودكى كه از پدر ومادر مسلول متولد مى شود , آمادگى براى ابتلاء به اين بيمارى را دارد . ولـى چـنـانكه پس از تولد , او را از آن پدر و مادر جدا كنند و به محيط سالمى منتقل نمايند , بچه سلامت خود را باز مى يابد . در مورد بسيارى از اخلاقيات و روحيات ارثى نيز , چنين وضعى حكمفرما است . كودكى كه متولد مى شود , همراه با يك سلسله استعدادهاى ارثى متولد مى گردد . اگراين كودك با محيط آماده اى مواجه گرديد , شكوفا مى شود و رشد مى كند . و اگـر بـاعـوامـل نـامساعدى روبرو شد , هيچگونه اثرى از خود نشان نمى دهد و سرانجام ممكن است محو و نابود گردد . همان گونه كه وضع آب و هوا و تغذيه ممكن است تغييراتى دررنگ پوست و وضع جسمانى انسان پـديـد آورد , اخـلاق و عادات حاكم بر محيط , لياقت وشايستگى مربى نيز , استعدادهاى مختلف روحى و نفسانى انسان را دگرگون يا شكوفامى نمايد . مـتـاسـفانه برخى از افراد منفى باف و پيروان مكتبهاى نوميد كننده را مى بينيم كه از نقش عامل محيط در زندگى انسان غافل مانده يا خود را به غفلت زده اند . بـرخـى از شـاعران و نويسندگان هم كه تحت تاثير اين طرز تفكر قرار گرفته اند , محتواى فكرى خويش را در قالب نثرهاى شيوا و اشعار جالب و فريبنده اى ريخته و به خوردمردم مى دهند . يـكـى از شاعران پارسى زبان در اين زمينه اشعارى دارد كه مطلع آن اين است :درختى كه زشت اسـت وى را سـرشـت اگـر بـرنشانى به باغ بهشت و سپس در اين زمينه داد سخن داده و در آخر چنين نتيجه گرفته است كه باز هم اين درخت , ميوه زشت بار خواهد آورد . بـه نظر ما اين گونه اشعار , همچون ماده سمى است كه لعاب شيرينى بر روى آن كشيده باشند , زيـرا تـزريق افكار ياس آور , توان كار و فعاليت را از جامعه گرفته و به بهانه اين كه سرشتها تغيير ناپذيرند ,احساس مسوليت را در وجود افراد مسول مى كشند و از بين مى برند . درسـت اسـت كـه پـيـوسته محصول گندم , گندم و محصول جو , جو است و اگر نهال سيبى رابكارند حتما درخت سيبى از آن به وجود خواهد آمد , اما نبايد فراموش كرد كه اين گندم يا جو يا سيب به دست آمده هميشه يكسان نيست و مى توان با مواظبتهاى لازم درانتخاب زمين مناسب و كود دادن , آبيارى به موقع و كافى , وجين كردن بجا و 000محصول بهتر و بيشترى توليد كرد . اگـر در اثر تربيت نمى توان پاره اى از صفات ارثى انسان را دگرگون كرد , اما ايجاددگرگونى در طرز تفكر , سليقه , اخلاق و عادات افراد , به وسيله محيط تربيت امرى ممكن و عملى است . در ايـنـجـا مـناسب است به چند فراز از كتاب انسان موجودناشناخته نوشته الكسيس كارل زيست شناس معروف اشاره كنيم . در آنـجـا چـنـيـن مى خوانيم : چنانچه مى دانيم , نقص عقل و ديوانگى و هموفيلى و گنگى , از مـعـايـب و نـقـايـص ارثى است و برخى از بيماريها نيز مانند سل و سرطان و فشار خون و غيره به شكل زمينه از پدر و مادر به كودكان نقل مى شوند . و از آن پس شرائط محيط و چگونگى زندگى , ممكن است پيدايش آنها را ممانعت يا تسهيل كند . در جـاى ديـگـر از آن كتاب مى خوانيم : عوامل روانى و محيط , اثرات عميقى در بناى شخصيت افـراد دارنـد , چـه اينها شالوده فكرى و معنوى ما را مى ريزند و با تغييراتى كه در گردش خون و ترشح غدد داخلى مى دهند اعمال ساختمان تمام اعضاى بدن را عوض مى كنند . زمـيـنـه ارثـى هـر چه باشد , فرد تحت تاثير تربيت , در راهى مى افتد كه ياوى را به قلل كوههاى مرتفع يا به دامنه تپه ها , يا به ميان گل و لاى منجلابهامى كشاند . طـبق اين بيان , تربيت و محيط زندگى حتى در ترشح غدد و هورمونها و چگونگى گردش خون انسان اثر مى گذارد . باز او مى گويد : رشد و پرورش بدن بر حسب عوامل خارجى به راههاى مختلف متوجه مى شود , و خصايص ذاتى خود را به كار مى اندازد , يا عاطل مى گذارد . بديهى است كه زمينه هاى ارثى عميقا تحت تاثير تربيت و پرورش قرار مى گيرند . پـيـامـبران نيامده اند كه رنگ پوست و رنگ چشم افراد را عوض كنند و بيماريهائى مانند جنون و گـنـگـى مـادرزاد را مـداوا نمايند , بلكه آمده اند تا بر پايه ايمان به خدا , به تعليم و تربيت جامعه بپردازند , به آنان بينش مذهبى دهند , استعدادهاى آنان را زنده نمايند , عقول افراد را بيدار سازند و غرايز گوناگون مردم راتعديل و كنترل نمايند . تـاريـخ نـيز نشان مى دهد كه پيامبران , بنيانگذاران مقدس و پايه گذاران واقعى تمدنهاى بشرى بوده اند و جوامع انسانى را در راه تكامل به جنبشهاى عظيمى وادارنموده اند , و ظهور اسلام خود يكى از نمونه هاى زنده اعمال قهرمانانه پيامبران است كه صفحات تاريخ را زينت بخشيده است . آيـا مـى توان نقش اسلام را در سازندگى تمدن جهانى به ويژه ملت عرب ناديده گرفت ؟
البته ما ايـن نـكـتـه را انـكار نمى كنيم كه ملتهائى كه از تعاليم انبياء فاصله گرفته اند و دچار محيطهاى ناسالم و رهبران نالايق شده اند , به تدريج دچار انحراف گشته اند و تعاليم پيامبران را تا حدودى به دست فراموشى سپرده يا دگرگون نموده اند . ولـى ايـن انـحـرافها غالبا معلول وضع محيط و شرائط تربيت آنان بوده , نه چگونگى ژنها و عوامل وراثت . اين بود بحث مختصرى پيرامون تاثير وراثت در تكوين شخصيت انسانى .
منبع : پرسشها و پاسخها ، آیت الله جعفر سبحانى